شفاعت در قرآن و حدیث
محمود سعدى
این مقاله توسط مرکز فرهنگ و معارف قرآن تهیه و در اختیار مجله قرار گرفته.
مقدمه
یکى از مزایایى که خداى متعال به مؤمنان، اختصاص داده این است که اگر مؤمن، ایمان خودش را تا هنگام مرگ حفظ کند که باعث سلب توفیق و سوء عقاب و سرانجام، شک و تردید یا انکار و جحود نشود، و خلاصه در یک جمله «اگر با ایمان از دار دنیا برود» به عذاب ابدى مبتلا نخواهد شد و جهنم برایش ابدى نخواهد بود و گناهان کوچکش به واسطه اجتناب و دورى از گناهان کبیره، بخشوده شده و گناهان بزرگش به وسیله توبه کامل و مورد قبولپروردگارش، آمرزیده مىشود، و اگر موفق به چنین توبهاى نشد، تحمل گرفتارىها و مصائب دنیا بار گناهانش را سبک مىکند و سختىهاى برزخ و مواقف آغازین رستاخیز ناخالصى هایش را مىزداید و اگر باز هم از آلودگىهاى گناهان پاک نشد به وسیله شفاعت - که مظهر تجلى بزرگترین و فراگیرترین رحمت الهى در اولیاء خدا به ویژه رسول اکرم و اهل بیت کرامش (علیهم الصلوة والسلام) مىباشد - از عذاب دوزخ نجات خواهد یافت.(1) بر حسب روایات فراوان «مقام محمود» که در قرآن کریم(2) به رسول اکرم(ص) وعده داده شده همین مقام شفاعت است، و نیز آیه شریفه «و لسوف یعطیک ربّک فترضى؛(3) و همانا پروردگارت «آنقدر» به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوى.» اشاره به آمرزش الهى است که به واسطه شفاعت آن حضرت شامل حال کسانى که استحقاق دارند مىشود.
بنابراین، بزرگترین و نهایىترین امید مؤمنان گنه کار، شفاعت است، ولى در عین حال نباید از «مکر الهى» ایمن شوند و باید همیشه بیمناک باشند که مبادا کارى از آنها سر زده باشد یا سر بزند که موجب سوء عاقبت و سلب ایمان، در هنگام مرگ گردد و مبادا علاقه به امور دنیوى به حدّى در دلش رسوخ یابد که «العیاذ بالله» با بغض خداى متعال از این جهان برود بدان جهت که مىبیند اوست که به وسیله مرگ، بین او و محبوبها و معشوقها جدایى مىافکند.
مفهوم شفاعت
شفاعت از ماده «شفع» است که در لغت به معناى «جفت شدن با چیزى» است، و اصطلاحاً به معناى حائل شدن براى رفع ضرر از کسى و یا رساندن منفعتى به اوست و در عبارت سادهتر و در محاورات عرفى بدین معنا به کار مىرود که شخص آبرومندى از بزرگى بخواهد که از مجرمى بگذرد یا بر پاداش خدمتگزارى بیفزاید. البته در این وساطت براى دفع ضرر از کسى باید سه طرف وجود داشته باشند:
الف - شفاعت، ب - شفاعت شونده، جشفاعت کننده
در اصطلاح شرعى و مذهبى شفاعت درآن جا مطرح مىشود که شخصى در نزد خداوند براى دیگرى طلب مغفرت و آمرزش نماید و یا بخواهد عقابى که در اثر گناه متوجه نفس گنهکار شده از او برداشته شود و یا تخفیف یابد. در این حال، شخص گنهکار، شفاعت شونده و ذات مقدس پروردگار پذیرنده شفاعت خواهد بود.
شفاعت به معناى مذکور از مسلّمات دین مبین اسلام به شمار مىرود و در این زمینه علاوه بر آیات متعدد قرآنى، روایات فراوانى از طریق شیعه و سنّى از رسولاکرم(ص) نقل گردیده است. شاید به جرأت بتوان گفت که از همه ائمه معصومین در زمینه شفاعت روایت داریم و این روایات هرگونه ابهام و شک و تردیدى را در زمینه شفاعت از بین مىبرد و موجبات یقین را براى حقیقت جویان با انصاف فراهم مىسازد.
در موارد متعارف علت این که کسى شفاعت شفیعى را مىپذیرد این است که مىترسد اگر نپذیرد شفاعت کننده رنجیده مىشود و رنجش خاطر وى موجب محرومیت از لذت مؤانست و خدمت و یا حتى موجب ضررى از ناحیه شفیع گردد. مشرکانى که آفریدگار جهان را داراى اوصاف انسانى و از جمله نیاز به انس با همسر و ندیمان و کمک یاران و همکاران و یا ترس از انبازان و همتایان مىپنداشتند براى جلب توجه خداى بزرگ یا مصونیّت از خشم وى دست به دامن خدایان پندارى مىزدند و به پرستش فرشتگان و جنّیان و کرنش در برابر بتها و تندیسها پرداخته و مىگفتند: «هؤلاء شفعائنا عند الله؛(4) اینان شفیعان ما نزد الله هستند» و نیز مىگفتند:
«ما نعبدهم الاّ لیقربونا الى الله زُلفى؛(5) اینان را پرستش نمىکنیم؛ جز به این منظور که قرب و منزلتى براى ما نزد الله تحصیل کنند.»
قرآن کریم نیز در مقام ردّ چنین پندارهاى جاهلانهاى مىفرماید: «لیس لها من دون الله ولىٌّ و لا شفیع؛(6) ولى باید توجه داشت که نفى چنین شفیعان و چنین شفاعتى به معناى نفى مطلق شفاعت نیست و در خود قرآن کریم آیاتى داریم که «شفاعت باذن الله» را اثبات و شرایط شفیعان و نیز شرایط کسانى که مشمول شفاعت واقع مىشوند را بیان فرموده است. وانگهى پذیرفته شدن شفاعت شفیعان مأذون از طرف خداى متعال، به واسطه ترس یا نیاز به ایشان نیست، بلکه راهى است که خود او براى کسانى که کمترین لیاقت دریافت رحمت ابدى را دارند گشوده و براى آن، شرایط و ضوابطى تعیین فرموده است. در حقیقت فرق بین اعتقاد به شفاعت صحیح و شفاعت شرکآمیز، همان فرق بین اعتقاد به ولایت و تدبیر استقلالى است که در مباحث خداشناسى بیان مىشود.
واژه شفاعت گاهى به معناى وسیعترى به کار مىرود و شامل ظهور هر تأثیر خیرى در انسان به وسیله دیگرى مىشود و چنان که پدر و مادر نسبت به فرزندان و گاهى بالعکس، یا آموزگاران و ارشادگران نسبت به شاگردانشان و حتى مؤذن نسبت به کسانى که با صداى اذان او به یاد نماز افتاده و به مسجد رفتهاند شفاعت مىکنند، و در حقیقت، همان اثر خیرى که در دنیا داشتهاند، به صورت شفاعت و دستگیرى در قیامت ظاهر مىشود.
نکته دیگر این که: استغفار براى گنهکاران در همین دنیا نیز نوعى شفاعت است و حتى دعا کردن براى دیگران و درخواست قضاى حوائجشان از خداى متعال نیز در حقیقت از قبیل «شفاعت عندالله» به شمار مىرود، زیرا همگى اینها وساطت نزد خداى متعال براى رساندن خیرى به شخصى دیگر یا دفع شرى از اوست. اینک به ذکر و ترجمه برخى از آیات و روایات کوتاه که در این زمینه وجود دارد مىپردازیم:
آیات
«مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ؛(7) کیست که در نزد خداوند براى دیگران شفاعت کند مگر به اذن او؟»
«مَا مِن شَفِیعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ؛(8) شفیعى نیست مگر پس از اذن او».
«یَوْمَئِذٍ لا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلاّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِىَ لَهُ قَوْلا؛(9) در آن روز (قیامت) شفاعت هیچ کس سودى نبخشد جز آن کس که خداى رحمن به او رخصت شفاعت داده و سخنش مورد پسند او گردیده است.»
«لا یَمْلِکُونَ الشَّفَاعَةَ إِلا مَنِ اتَّخَذَ عِند الرَّحْمَنِ عَهْدًا؛(10) در قیامت هیچ کس مالک شفاعت نمىباشد مگر کسى که [به پرستش حق] از خداى متعال عهد [نامه توحید کامل ]دریافته است».
«وَلا یَشْفَعُونَ إِلاَّ لِمَنِ ارْتَضَى وَهُم مِّنْ خَشْیَتِهِ مُشْفِقُونَ؛(11) و هرگز آن مقرّبان درگاه الهى از احدى جز آن کس که خدا از او راضى است شفاعت نمىکنند و آنها دائماً از خوف قهر خدا هراسانند.»
روایات
همان طور که گفته شد در زمینه شفاعت هم از طریق اهل سنّت و هم از طریق شیعه اخبار فراوانى به دست ما رسیده است. نخست به ذکر چند روایت که از طریق اهل سنّت از پیامبر اکرم(ص) رسیده است مىپردازیم و سپس اخبار شیعه را در زمینه شفاعت بررسى مىکنیم.
اخبار اهل سنّت
قال رسول الله(ص): «شفاعتى نائلة ان شاء الله من مات و لا یشرک بالله شیئاً؛ از شفاعت من - اگر خداوند بخواهد - آن کس برخوردار خواهد شد که بمیرد در حالى که هیچ گونه شائبه شرکى نسبت به خداوند در دلش نباشد.»
قال رسول الله(ص): «قوله تعالى: عسى ان یبعثک ربّک مقاماً محمودا؛(12) هو المقام الذى اشفع لامتى فیه؛ منظور از «مقام محمود» در آنجا که خداوند مىفرماید: «امید است که خداوند تو را براى مقام محمود برگزیند» مقامى است که من در آن براى امتم شفاعت مىکنم».
قال رسول الله(ص): «یشفع یوم القیامة الانبیاء ثم العلماء ثم الشهداء؛ در آن روز نخست انبیاء، پس از آن علما و سپس شهداء، گنهکاران را شفاعت مىکنند».
اخبار شیعه(13)
قال رسول الله(ص): «ثلاثة یشفعون الى الله فیشَّفعون: الانبیاء، ثم العلماء ثم الشهداء؛ سه گروهند که در نزد خداوند براى گنهکاران شفاعت مىکنند و شفاعتشان مورد قبول واقع مىشود: نخست انبیا، سپس علما، پس از آن شهداء».(14)
قال رسول الله(ص): «انما شفاعتى لاهل الکبائر من امتى؛ شفاعت من فقط براى کسانى از امتم مىباشد که مرتکب گناهان کبیره شدهاند.»
قال امیرالمؤمنین(ع): «لنا شفاعة و لاهل مودّتنا شفاعة؛ امیرالمؤمنین (در ضمن حدیثى) فرمودند: براى ما و نیز براى اهل مودّت و دوستى ما حق شفاعت وجود دارد.»
قال الصادق(ع): «من انکر ثلاثة اشیاء فلیس من شیعتنا، المعراج والمسألة فى القبر والشفاعة؛ امام صادق(ع) فرمودند: هر کس منکر سه چیز شود از شیعیان ما محسوب نمىشود: معراج پیامبر، سؤال در قبر و مسئله شفاعت.»
قال الصادق(ع): «نمجّد ربّنا، و نصلّى على نبیّنا، و نشفع لشیعتنا فلایردّنا ربّنا؛ امام صادق(ع) فرمود: ما پروردگارمان را تمجید مىکنیم و بر پیامبرمان درود و سلام مىفرستیم، و براى شیعیانمان شفاعت مىکنیم، و خداوند نیز درخواست ما را ردّ نمىکند.»
قال الرضا(ع): «من کذب بشفاعة رسول الله(ص) لم تنله؛ هر کس شفاعت رسول خدا(ص) را تکذیب نماید مشمول آن نخواهد شد.
با توجه به آیات متعدد قرآنى و روایات فراوانى که از شیعه و اهل سنت در زمینه شفاعت وجود دارد، انکار و تشکیک در آن هرگز براى اهل تحقیق و انصاف ممکن نیست.
جمع بندى روایات در باب شفاعت
آن چه از روایات در این جا ذکر گردید، تعداد کمى از روایات متعددى است که در زمینه شفاعت به معناى گسترده آن به ما رسیده است. ما در این جا براى رعایت اختصار از ذکر بقیه روایات این باب که در کتب احادیث آمده است خوددارى مىکنیم و با جمع بندى جامع از مجموع روایات به دست آمده، معانى گوناگون و اصطلاح «شفاعت» در لسان شرع را نیز بیان مىکنیم:
به طور کلى مىتوان این روایات را به سه دسته تقسیم کرد:
دسته اوّل: روایاتى است که شفاعت را به پیامبر اسلام(ص) و اهل بیت شان، مؤمنین و یا گروههاى خاص دیگر مثل انبیا، علما و شهدا نسبت مىدهند و در بعضى از روایات آمده است که همسایه نیز درباره همسایه شفاعت مىکند.(15)
دسته دوم: روایاتى است که شفاعت را به بعضى از اعمال نسبت مىدهند. به عنوان مثال در روایتى شفاعت به «رحم و امانتدارى» نسبت داده شده است.(16)
دسته سوم: روایاتى است که مفادشان این است که همه مردم (ظاهراً بدون استثناء) در قیامت نیازمند شفاعت پیامبر اکرم(ص) مىباشند.(17)
اگر بخواهیم معناى عام و جامعى براى شفاعت - با توجه به گونههاى مختلف آن - ارائه دهیم، بهتر این است که بگوییم: «شفاعت همان واسطه شدن در درگاه الهى است» و این گروهها، اشخاص و یا افعالى که در روایات به عنوان «شفیع» مطرح مىشوند، هر یک به نوبه خود مجرایى از مجارى فیض بارى تعالى هستند و وسائط و کانالهاى جریان لطف و رحمت خداوندى به شمار مىروند یعنى همان گونه که هر یک از فیوضات الهى سبب و مجراى خاصى دارد، فیض شفاعت الهى نیز سبب و کانال خاصى دارد.
توضیح مطلب
اگرچه سراسر وجود و هستى ما از آن خداست، و در هر لحظه غرق در دریاى فیض الهى هستیم؛ امّا خداى تعالى فیوضات خاصى دارد که شامل حال همه افراد نمىشود. بلکه متوقّف بر اعمال و افعال اختیارىاى است که هر کس موفق به انجام آن اعمال گردد از آن فیوضات بهرهمند مىشود. هم چنین با توجه به تفاوت و اختلافى که بین این افعال - به عنوان اسباب تحصیل آن فیضها - وجود دارد، خود این فیضها نیز مختلف مىشود. به گونهاى که فیض خاصى که از راه انجام یک فعل معیّن عاید انسان مىشود با فیض خاص عمل دیگر تفاوت دارد و این دو قابل جانشینى و تبدیل نیستند. به عنوان مثال فیض و ثوابى که از راه «صدقه» به انسان مىرسد، ممکن نیست که از راه دیگرى کسب شود. و هر یک از اعمال نیک و صالح دیگر نیز سبب فیض خاصى هستند که این فیضهاى خاص جز از راه انجام فعل اختیارى خاص خودشان حاصل نمىشود. براین اساس مىتوان گفت حتى ملائکه الهى نیز که موجوداتى تام التجرد بوده و جمیع کمالات ممکنه نوع خود را بالفعل داراست از آن جا که در کارهاى خود مختار نیستند، نمىتوانند لذّت خاصى را که از راه انجام یک فعل اختیارى براى ما قابل درک است ادراک کنند.
هدف از این توضیحات این است که بگوییم: شفاعت نیز همچون سایر فیوضات حق تعالى سبب و مجراى خاصى دارد، اگر این سبب فراهم نشود این فیض هرگز به کسى نخواهد رسید، و این اسباب نیز همچون سایر اسبابِ فیضهاى الهى جز از راه افعال اختیارى قابل تحصیل نیست.
پاسخ به دو سؤال:
حال با توجه به مطالب مذکور پاسخ دو شبهه از شبهاتى که در زمینه شفاعت مطرح شده است روشن مىشود.
از آن جا که پاسخ این دو شبهه ارتباط مستقیم با مطالب مذکور دارد، لذا این دو شبهه را در این جا مطرح کرده و پاسخ مىدهیم و پاسخ شبهات دیگر را در جاى خود پاسخ مىدهیم.
سؤال اول: آیا شفاعت به معناى تحت تأثیر قرار گرفتن خداوند در برابر دیگرى - یعنى شفیع - نیست؟ چرا که اگر بگوییم در مسأله شفاعت مؤثر حقیقى تنها و تنها خداست، بنابراین درخواست شفیع هیچ اثرى نداشته و شفاعت بىمعناست؛ و اگر بگوییم دیگرى نیز در افاضه این فیض الهى از ناحیه خداوند مؤثر است، مستلزم تأثر و انفعال خداوند است!
سؤال دوم: آیا شفاعت کردن شفیع براى رفع عقاب از کسى است که مستحق عقاب است و آیا پذیرش این شفاعت از جانب خداوند به این معنا نیست که رحمت و لطف و مهربانى شفیع بیشتر و بالاتر از رحمت و لطف خداوند است؟
پاسخ سؤال اول:
با توجه به این که گفتیم شفاعت نیز فیضى از فیوضات خداوندى است بنابراین روشن است که منشأ اصلى و حقیقى این فیض شفیع نیست، هرچند که او تنها و تنها به عنوان کانال و فیض خاص الهى در رسیدن آن به انسان مدخلیت دارد. یعنى فیض شفاعت تنها و تنها از آن خداست؛ اما خود او کانال خاصى، مانند: پیامبران، ائمه، شهدا، علما و... را براى این فیض قرار داده است که این فیض جز از این مجارى قابل تحصیل نیست، بنابراین در عین حالى که این وسائط در شفاعت مؤثرند، هرگز این مطلب به معناى متأثر شدن و انفعال پذیرى خداوند نیست.
پاسخ سؤال دوم:
از پاسخ سؤال قبلى پاسخ این سؤال نیز روشن مىشود یعنى وقتى روشن شد که فیض و رحمت تنها از ناحیه خداست، و این شفعا و وسائط تنها نقش مجرا و واسطه دارند؛ بنابراین هرگز چنین نیست که رحمت و مهربانى شفیع بیشتر از خداوند باشد،بلکه این رحمت بىمنتهاى اوست که باعث شده بابى به نام «شفاعت» به عنوان آخرین مرحله بهره مندى از فیض الهى گشوده گردد تا از این طریق نیز افراد بیشترى مشمول فیض و رحمت او واقع شوند.
شرایط شفاعت
هرچند مسئله شفاعت از اصول مسلّم و قطعى اسلام است، اما تابع شرایط و مقتضیات خاص و ویژهاى است، که از لابلاى مباحث گذشته تا حدودى مىتوان این شرایط را به دست آورد، این شرایط را به صورت خلاصه ذکر مىکنیم:
1 - اذن الهى: چنان که در بسیارى از آیات قرآن کریم مشاهده کردیم، یکى از شرایط اساسى و اصلى شفاعت این است که به اذن الهى باشد. بنابراین چنین نیست که هر کس بتواند در مورد هر کس که بخواهد شفاعت کند:
«رَبِّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَیْنَهُمَا الرحْمَنِ لا یَمْلِکُونَ مِنْهُ خِطَابًا».(18)
2 - رضایت خدا نسبت به شفیع: علاوه بر این که اصل شفاعت بایستى با اذن الهى باشد، شخص شفیع نیز بایستى از کسانى باشد که خداوند شفاعت آنان را مىپذیرد. با توجه به این شرایط نیز نمىتوان از هر کسى توقع شفاعت داشت وهر کس نمىتوانند مدّعى حق شفاعت شود.
3 - رضایت خدا نسبت به فرد مورد شفاعت: در مسئله شفاعت، رضایت خداوند نسبت به شفاعت شوندگان نیز شرط است. یعنى چنین نیست که فیض شفاعت بدون استثنا نصیب هر کس شود، بلکه - چنان که اشاره نمودیم - اسباب و ملاک خاصى دارد که هر کس این ملاک را تحصیل کرده باشد، مشمول شفاعت شفاعت کنندگان قرار مىگیرد و در غیر این صورت از این فیض محروم خواهد بود.
از آیات و روایات شفاعت مىتوان بعضى از شرایط شفاعت شوندگان را که موجب رضایت خداوند نسبت به شفاعت در حق آنان مىگردد به دست آورد، مانند شرائط «ایمان»، «اقامه نماز» «پرداخت زکات» و «اعتقاد به معاد» که از آیات زیر به دست مىآید:
«فِی جَنَّاتٍ یَتَسَاءلُونَ * عَنِ الْمُجْرِمِینَ * مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ * قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ *وَلَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ * وَکُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخَائِضِینَ * وَکُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ * حَتَّى أَتَانَا الْیَقِینُ * فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ؛ بهشتیان در بهشت از مجرمین سؤال مىکنند که چه کردید که اینک گرفتار عذاب دوزخ شدید؟
دوزخیان پاسخ مىدهند، ما از نمازگزاران نبودیم، و با پرداخت زکات دستگیرى از مسکینان نکردیم، و همواره عمر خویش را با اهل باطل به بطالت گذراندیم، و روز جزا و قیامت را دروغ مىپنداشتیم، تا این که ناگاه مرگ گریبان ما را گرفت و برایمان یقین حاصل شد. [اما اینان باید بدانند که]، با این وضع، شفاعت شافعان در روز رستاخیز هرگز شامل حال آنها نمىشود.(19)
به طور کلى باید سنخیّتى بین شفاعتکنندگان و شفاعت شوندگان وجود داشته باشد تا شفاعت مؤثر باشد، اما اگر زنگارهاى سیاهى و پلیدى و گناه آنقدر زیاد باشد که به طور کلى سنخیّت بین دو گروه از بین رفته باشد، شفاعت هیچ اثرى نخواهد داشت (باید آهن باشد تا آهن ربا، جذب کند ولى اگر زنگار تمام روى آهن را بپوشاند، آهنربا آن را جذب نخواهد کرد).
پىنوشتها: -
1) عن النبى(ص): «ادّخرتُ شفاعتى لاهل الکبائر من امتى؛ شفاعتم را براى ارتکاب کنندگان گناهان کبیره از امتم ذخیره کردم». (بحارالانوار، ج8، ص37 - 40).
2) بعضى از شب را بیدار و متهجد باش و نماز شب را به جاى آر، باشد که خدایت تو را به مقام محمود مبعوث گرداند. (اسراء/79)
3) سوره ضحى، آیه5.
4) سوره یونس، آیه18.
5) سوره زمر، آیه3.
6) سوره انعام، آیه7.
7) سوره بقره، آیه255.
8) سوره یونس، آیه3.
9) سوره طه، آیه109.
10) سوره مریم، آیه87.
11) سوره انبیاء، آیه28.
12) سوره اسراء، آیه79.
13) بحارالانوار، ج8، ص29 - 63.
14) بحارالانوار، ج8.
15) بحارالانوار، ج8، ص34 - 40، ح21، ص42، ح35.
16) بحارالانوار، ج8، ص43، ح39.
17) بحارالانوار، ج8، ص48، ح51، ص42، ح31، ص38، ح10.
18) سوره نبأ، آیه37.
19) سوره مدثر، آیات 48 - 40.