مرجفون مجلس
حجةالاسلام والمسلمین محمد تقى رهبر
توضیح: «مرجفون» برگرفته از آیه 60 سوره «احزاب» است و در توصیف کسانى آمده که در عصر پیامبر اکرم(ص) در کنار منافقان قرار گرفته و براى نابودى اسلام، در شهر مدینه به شایعه سازى و تشنج آفرینى و جنگ روانى و خالى کردن دل مسلمانان سرگرم بودند و قرآن کریم آنان را افشا کرده و به مجازات سخت تهدید نموده است.
1 - مجلس ششم در برخى حوزههاى انتخابیه از آغاز و حتى قبل از آن انتخابات با چالشهایى همراه بود. مسئله انتخابات و احراز صلاحیت برخى نمایندگان و صحّت و تأیید رأىگیرى و آمار و ارقام ارائه شده و کیفیت نظارت در مواردى، از چالشهاى این دوره از انتخابات بود.
ماهها گذشت و شوراى نگهبان که نهاد قانونى در تأیید صحت انتخابات و صلاحیت نمایندگان است روى این موضوع علامت سؤال جدّى داشت و ماجرا به گونهاى حادّ بود که احتمال ابطال انتخابات در بعضى حوزهها مىرفت، امّا با پایان یافتن دوره مجلس پنجم و مشکل نبودن این نهاد قانونى در کشور، بالاخره با تدبیر حکیمانه و مصلحت اندیشى رهبر معظّم انقلاب، قرار شد مُهر تأیید بر انتخابات زده شود و موارد نقض قانون و نظارت در مورد برخى از نمایندگان مسکوت بماند و به برکت امر ولایت کار مجلس ششم آغاز گردید. این سخن اول.
2- حرمت نهادن به این نهاد مقدّس که یکى از ارکان اساسى در نظام جمهورى اسلامى مىباشد، وظیفه هر ایرانى است و تضعیف آن دور از مصلحت نظام است. توصیههاى امام راحل(ره) را در این خصوص به یاد داریم و نیز تأکیدات مقام معظم رهبرى را که نباید از هیچ نهاد قانونى حرمت شکنى شود که ثمره نامطلوب آن به کل نظام بازخواهد گشت، اینها را فراموش نمىکنیم و هنوز هم معتقدیم اکثریت نمایندگان (خارج از جناح بندى چپ و راست) افراد دلسوز ارزشى، با صلاحیت دیندار وفادار به نظام و در اندیشه خیر و صلاح دین و ملت و کشورند و از درک سیاسى و مسئولیتشناسى لازم برخوردارند و ظرفیت کافى براى تحمل این پست و موقعیت را دارند و اگر جز این بود، اصولاً مجلس مفهومى نداشت. با توجه به این نکته مهم، حرمت مجلس و نمایندگان محترم با صلاحیت را پاس مىداریم و به مجلس و نمایندگان واقعى مردم ارج مىنهیم و تقویت این نهاد مقدس را فریضه مىدانیم و البته در مرحله اول حرمت نهادن به مجلس وظیفه خود نمایندگان است که اگر حرمت امامزاده را متولى نگهدارى نکند، واى به دیگران! این هم سخن دوم و جاى گفت و گو نیست.
3 - باید بپذیریم که پارهاى انگشت شمار ولى ماجراجو از عناصر کم ظرفیت با زد و بندهاى سیاسى و جناحى به مجلس راه یافتند که شایستگى در خور و تجربه کافى و تعهد لازم را نداشتند، اما به هر دلیل، کرسى نمایندگى را در تصرف گرفتند و از همان آغاز این پایگاه مهم را سنگر مقاصد خاص و پارهاى تصفیه حسابهاى شخصى یا گروهى قرار دارند و چنان که در طول دوره مجلس ششم دیدیم و اینک نیز شاهدیم، ماجراجویىهایى را به راه انداختند، و مشکل آفریدند و درد سر درست کردند، نه در برابر قانون سر تمکین فرود آورده و نه به مصالح کشور و انقلاب فکر کردند. با این خط مشى غلط، خوراک تبلیغاتى به دشمنان دادند و طمع بیگانه را برانگیختند تا بدانجا که به خود جرئت دهند نغمههاى شوم تجاوز را سر دهند.و خیال شوم آینده را در فروپاشى نظام و سلطه اجنبى قوت بخشند.
نمونههایى از این حرکتهاى ناشیانه یا مغرضانه را مىتوان در موضعگیرىهایى چون: نغمه فروپاشى، خروج از حاکمیت به بنبست کشانیدن نظام با سوژهها و بهانههاى بچهگانه و خوراک تبلیغاتى به بیگانه دادن، عدم تمکین در برابر قانون و مجارى قانونى، معارضه و ستیزه جویى با قانون اساسى و تضعیف مهمترین ارکان نظام و طرح همهپرسى و رفراندم هر کجا میل آقایان بود! و تجرى و گستاخى برخى عناصر این طیف تا بدانجا پیش مىرود که از اهانتهاى برخى عناصر سازمانىشان به دین و ملت و مقدسات حمایت کنند و هرچه دلشان خواست بگویند و به نام آزادى تمام کنند! ثمره این تحمل و تاوان این سهل انگارى را در گذشته دیده و پرداختهایم و باز هم عبرت نمىگیریم که ثمره جز پشیمانى ندارد. (من جرب المجرب حلت به الندامة).
و همین جا، جاى طرح این سؤال است که این عدّه از نمایندگان افراطى، مدعى اصلاحطلبى بیلان کار اصلاحى قریب چهار سال نمایندگى خود را پیش روى ملت بگشایند که کدام تلاش مثبت را در جهت مسئولیتى که دارند و وکالتى که از مردم گرفتهاند! انجام دادهاند، در بهبودى اوضاع کشور، مسأله عمران و آبادى منطقه انتخابى خود، در حل مشکل بیکارى این آفت بزرگ اجتماعى، مفاسد روز افزون اجتماعى و اخلاقى، فرهنگى، مالى و سیاسى چه نقشى داشتهاند، در طول ماههاى اخیر که امریکا و انگلیس و اسرائیل مثلث شوم سلطه شیطانى را تشکیل داده و لبه تیز آن را بر ضد امت اسلام نشانه گرفته و در پى جنگ صلیبىاند و ایران اسلامى را محور شرارت نامیدهاند کدام عکس العمل جدى را به صورت یک پارچه بر امریکا و متّحدان غارتگر و سلطه جویش نشان دادهاند؟! اینها که سهل است، برخى این عناصر خام نمک نشناس و سیاست ناشناس در چنین موقعیت حسّاس که از سوى رهبرى مقتدر نظام و دولت جمهورى اسلامى و ریاست محترم مجلس و اکثریت نمایندگان و توده ملّت ضربههاى کوبنده تبلیغى و سیاسى بر سلطه گران و جنگ افروزان کاخ سفید فرود آمده انگشت شمارى از نمایندگان مرعوبانه و با بزدلى و یا انگیزههاى پنهان دیگر، آهنگ نابهنگام مذاکره با امریکا ساز کرده و نغمه شوم کنار آمدن با شیطان بزرگ را سر دادهاند.
ناپختگى و ناآگاهى از الفباى سیاسى این افراد، با این سخنان، هنگامى روشن مىشود که ماهیت امریکا و عقبه صهیونیستى آنها و روحیه میلیتاریستى شیطان بزرگ و داعیه دارى سلطه جهانى و تک قطبى شدن حاکمیّت مطلق و سیاستهاى مکارانه و گول زننده آن را که امروزه بر هر عوام الناس، واضح و آشکار شده است توجه کنیم.
این چنین اندیشههاى سیاسى از موضع ضعف و در حالى که امریکا مترصد فرصت هایى این چنین و اندیشه هایى از این قبیل است، حکایت از چه دارد؟ اگر خوشبینانه بنگریم ساده اندیشى و نشناختن دشمن و اگر به گونه دیگر که خدا مىداند! و در همین حال که سیاست نظام و تصمیمات شوراى امنیت ملى غیر قانونى خواندن حضور جنگ افروزان امریکایى در خاورمیانه و کشور اسلامى عراق است و دنیا این گستاخى را در چهارگوشه جهان محکوم کرده، این آقایان با سیاست نرمش و سازش با امریکا آبروى نظام را مىبرند و به دشمن امید مىدهند که بگوید فردا نوبت سوریه و ایران است...
به مورد است موضعگیرى کره شمالى حداقل مد نظر آقایان باشد که در مقابل تهدیدات امریکا گفت ضد موشک دوربرد را به سوى ایالات متحده به عنوان پاسخ آماده کرده و با این اولتیماتوم امریکا در جا مىزند و مواضع خود را عوض مىکند. آن وقت آیا این زبونى نیست و ذلّت نیست که مشتى افراد که خود را سخنگویان مردم مىدانند! با مواضع انفعالى چراغ سبز به امریکا نشان دهند و با تصویر دو دستگى در ارکان نظام و مسئولین کشور امید فروپاشى را در دل دشمن زنده کنند؟!
آن هم در کشورى که به عنوان سمبل مبارزه امپریالیسم و صهیونیسم در قرن بیستم شناخته شده و غرور امریکایىها را شکسته است و همان روحیه امروز بر این ملت حاکم مىباشد.
نمونه دیگر خودباختگى
نمونه دیگر طرح الحاق ایران به کنوانسیون حقوق زن و به اصطلاح محو تمامى اشکال تبعیض است که اواخر سال 1380 لایحه آن به مجلس داده شده که البته در لایحه قید شده است در صورتى که با شرع مقدّس اسلام مغایرت نداشته باشد این لایحه در مجلس براى مدتى مسکوت ماند و اخیراً برخى نمایندگان زن و مرد طرح دوباره آن را از مجلس خواستهاند و سینه براى تصویب آن چاک زدهاند که در این جا نکاتى قابل ذکر است:
الف - طرح این موضوع از سوى هر نهاد یا هیأت و فرد یا جمعیتى که باشد، نوعى غرب زدهگى و خودباختگى در برابر بیگانه بویژه فرهنگ غربى است که از این بابت مستوجب نقد و ایراد است. مگر قوانین مترقّى اسلام که همواره و در طول تاریخ جهان پیشتاز حقوق انسانى بوده و براى همیشه خواهد بود، چه نقیصهاى دارد که برخى درصدد تکمیل و جبران آن به تقلید از غربىها باشند؟
غربىها و همان زنانى که بازیچه مطامع پول و شهوت مردان در غرب قرار گرفتهاند، در منجلابى فرو رفتهاند که تاریخ نظیر آن را به یاد ندارد. فحشا، فساد، فروپاشى خانواده به عنوان رکن جامعه و استفاده ابزارى از زن، تحفه غرب براى کشورهاى دیگر جهان بود که آمار و ارقام آن در رسانهها و گزارشهاى خودشان به وفور دیده مىشود و از آن زمان که ما به دنباله روى غربى و آزادىهاى نامشروع آنها رو آوردیم دستخوش هزاران نکبت و بدبختى شدیم، نمونه آن عصر پهلوى پدر و پسر.که متأسفانه زن ابزارى امروزه نیز در هنر و سینما و... بار دیگر چهره نموده است. واقعاً جاى شگفتى است که فلان نماینده زن یا نماینده مرد امروز از پیوستن جامعه ایرانى به فرهنگ و حقوق غربى در مورد زنان سخن بگوید و این نشانه بىشخصیتى و دنباله روى و دیگر باورى و بحران هویت است که پذیرش آن حتى با همان قیود و شروط مذکور در لایحه چیزى جز وادادهگى در برابر فرهنگ بیگانه نیست و معدود نمایندگان که طرح کنوانسیون را ساز کردهاند فراموش نکنند که قبل از هر چیز نماینده مردم مسلمان اند نه نماینده جامعه غربى و این کرامت را پایمال نکنند با سربلندى به اسلام تکیه کنند و هواى غرب را از سر بیرون نمایند.
ب - چنین به نظر مىرسد که فشارهایى در این گونه جریانها وجود دارد و در این فشارها به گفته یکى از مراجع عظام «خط روشنى دیده مىشود و آن این که ما را به سوى یک حکومت سکولار غیر مذهبى بکشانند و فردا در مورد ارث و دیگر موارد خواهان مساوات طبق فرهنگ غربى شوند» در حالى که در نظام حقوقى اسلام نه تنها تبعیضى علیه زنان وجود ندارد بلکه در کلیه موارد جانب زن رعایت شده و قانون مترقّى اسلام با حکمت و مصلحت مواردى چون ارث و حق طلاق و حجاب و... را در یک نظام حقوقى هماهنگ تنظیم کرده و باگذشت چهارده قرن از ظهور اسلام استحکام و متانت این قوانین به اثبات رسیده و اگر نقصى در اجرا باشد این را نباید به حساب قوانین اسلامى گذاشت. همان گونه که ملاحظه مىکنیم امروز زن ایرانى با حضور در صحنههاى علمى و سیاسى و اجتماعى و حکومتى و بالاتر از همه اینها سنگر خانواده جایگاه ممتاز و ستودنى دارد و کسانى این نعمت را کفران مىکنند که چشم به دروازههاى غرب دوخته و با آب و تاب از فرهنگ غربى حرف مىزنند، در حالى که آن فرهنگ شکست خورده حتى براى غربىها هم فاجعهبار شده تا چه رسد به جوامع اسلامى ضمناً این را باید بدانیم که اگر در برابر فشارهاى خارجى یا داخلى تسلیم شویم قدم به قدم و سنگر به سنگر ما را به عقب رانده و بر تمام مقدرات ما حاکم خواهند شد و این همان چیزى است که براى نفى آن انقلاب کردیم و قربانى دادیم.
بنابراین مطرح ساختن دوباره آن پرده از روى توطئهاى مجدد بر مىدارد که وقت مجلس را بگیرد و فرصتها را تلف کند و نمایندهاى که با داشتن حقوق میلیونى و امکانات و مزایاى گوناگون از مشکلات مردم و درد ملت ناآگاه است باید با شناخت موقعیت از این لاطائلات دست بردارد و به فکر مردم محروم باشد.
ج - بسیارى از کشورهاى اسلامى از پذیرش این کنوانسیون سر باز زده و آن را رد کردند و حاضر نشدند تن به تقلیدهاى غربى بدهند با این که مىدانیم کمتر کشور اسلامى وجود دارد که متأثر از فرهنگ و سیاست غربىها باشد، اما در این خصوص کنوانسیون را مغایر با فرهنگ اسلامى دیدهاند.
با این حال جاى تأسّف است که در کشور اسلامى ایران چنین طرحى مورد توجه یا پذیرش باشد، حتى با همان قیودى که در لایحه آمده بود.
همان گونه که قبلاً اشاره شد، تن دادن به این گونه طرحها و مطرح ساختن آنها حکایت از نوعى انفعال و وادادهگى مىکند که در شأن جمهورى اسلامى و نمایندگان مردم نیست، آنچه وظیفه نمایندگى است، تحقق آرمانهاى اسلامى است که مصالح آحاد مردم را بدون کاستى لحاظ کرده و تا قیامت توان اداره امور فردى و اجتماعى بشر را دارد و حراست آن وظیفه عینى همه ماست و دولتمردان و نمایندگان در صدر این مسئولیت قرار دارند.
موضوع استعفا
این نیز از سلاحهاى زنگ خوردهاى است که تعدادى از نمایندگان گه گاه به شوخى یا تهدید زمزمه مىکنند. اینها مىخواهند مردم را مرعوب کنند یا مقامات و نهادهاى قانونى کشور را بترسانند و از مواضع قانونى به عقب برانند. نمونه این مانورهاى تبلیغاتى را در «نظارت استصوابى و احراز صلاحیت» مشاهده مىکنیم. این گونه تهدیدها و نظیر آن امروزه براى مردم غیر منتظره است، و آن را منافى با مسئولیّت نمایندگى مىدانند. اصولاً مردم مسلمان مشکل مجلس را از سوى همین گونه حرکتها مىدانند که هر از چند گاه به چشم مىخورد. اگر حاکمیت قانون ملاک است، قانون با هیچ کس عقد برادر خواندگى نبسته و معنى قانونمندى جز این نیست، فشار و مقاومت در برابر قانون چیزى جز دیکتاتورى نمىزاید. آنان که حاکمیت قانون را کلید حل معضلات مىدانند حق ندارند خودشان به نفع خودشان قانون بنویسند. کدام کشور جز نظامهاى دیکتاتورى اجازه مىدهد هر گاه قانون با خواستههاى حزب یا گروهى هماهنگ نبود، پیچ و مهرههاى قانون را شل و سفت کنند تا موتور قانون به نفع آنها حرکت کند، اگر قانون اساسى براى قوا محدوده و مقرراتى نوشته و براى انتخابات ملاکها و معیارهایى به ثبت رسانده، این فکر غلط است که به قانون چنگ اندازى شود تابه نفع یک جریان حرکت کند. اصلاح ضعفها یا نقیصههاى قانونى به فرض قبول، ساز و کار خود را دارد که از تصمیمگیرى چند نفر فراتر است. به هر حال جر و بحثهاى خسته کننده مجال نمىدهد براى مشکلات کشور و نان و آب ملت و مصالح امت ره آوردى شایان ذکر داشته باشیم و همین هاست که عدهاى از مردم را از حضور در صحنه سیاسى و رأى و نظر مأیوس مىکند.
اینها در حافظه ملت مىماند که در آینده به چه کسانى رأى بدهند و به چه کسانى رأى ندهند.
اگر این آقایان مقدارى در میان مردم مىآمدند و مشکلات مردم را لمس مىکردند، و از پوسته ضخیم دورى از مردم بیرون آمده بازتر و واقع بینانهتر فکر مىکردند ثمره آن نوع دیگرى بود.
پیشنهاد این است که از این به بعد بیایند و این تجربه را بیازمایند و عبرت بگیرند و ثمره آن را ببینند.
و سخن آخر:
نمایندگان محترم به مسائل اساسى کشور فکر کنند که زمان، حسّاس است و موقعیت، دشوار و آزمایش، سخت و روز جزا در انتظار. والسلام