مادر جویبار عطوفت
زهرا نساجى زواره
بیستم جمادى الثانى مصادف است با ولادت سعادت آفرین یگانه بانوى عالم بشریت، عطاى خداوند رحمان، حضرت زهرا(س) وجود مقدسى که زنان و مردان بسیارى در کلاس درسش زانوى ادب زدند و از جویبار طیب و طاهرش جرعههایى از علم و معرفت و تقوا نوشیدند و کام تشنه خویش را سیراب کردند. آن حضرت در چنین روزى که به یمن قدم پرفیضش «روز زن» نام گرفت از پدرى که بهترین خلق خداست و مادرى پاک و فداکار که با بذل سرمایه و اندوخته خود سبب پیشرفت دین خدا شد، بدنیا آمد و جهان را به تلألؤ نور خویش روشن کرد.
شخصیت ارزشمند فاطمه (س) چنان والاست که یاد و نامش بزرگان را به تعظیم وامىدارد و مهر و محبتش قلوب اولیاء حق را صفا مىدهد، براى پدر آنقدر عزیز است که دستانش را مىبوسد و وقتى بر او وارد مىشود به احترامش مىایستد و با کلام «فداها ابوها» او را مدح مىکند. فرشته وحى با اجازه او به خانه رسول الله قدم مىنهد و با نزول «هل اتى» خانهاش روشن و منوّر مىگردد، همسر فاطمه (س) على مرتضى(ع) با آنکه امام اوست کاتب وحى نازل شده به آن حضرت مىگردد و مصحف فاطمه (س) را گردآورى مىکند. حضرت زهرا (س) یکى از علل آفرینش عالم امکان است و در طهارت جسم و روح آنگونه است که مصداق آیه تطهیر واقع مىگردد و در خرد و اندیشه داراى مقامى است که علم دین حدیث مىکند و شاگردان مکتبش فرشتگان الهىاند. بنیان گزار جمهورى اسلامى امام خمینى (ره) مىفرماید «فاطمه زهرا کسى است که فضائل او همطراز فضائل بىنهایت پیغمبر اکرم و خاندان عصمت و طهارت مىباشد و تمام ابعادى که براى زن متصور است و براى یک انسان متصور است در فاطمه زهرا(س) جلوه کرده است... زنى که تمام خاصههاى انبیاء دراوست، زنى که اگر مرد بود بجاى رسول الله بود و اگر روزى باید روز زن باشد چه روزى والاتر و افتخار آمیزتر از روز ولادت باسعادت فاطمه زهرا سلام الله علیها است.»(1) هم چنین روز میلاد پربرکت حضرت زهرا (س) به عنوان روز مادر، نامگذارى شده چرا که آن حضرت با پرورش فرزندان لایق و والامقام وظیفه مادرى را به بهترین نحو به انجام رساند، او نمونه و الگوى کاملى است از زن اندیشمند، آگاه، باتقوا و آراسته به فضائل الهى که باید زنان و مردان از رفتار و گفتار و کردارش تبعیت کنند و در طلب علم دین و کمالات اخلاقى و انسانى بکوشند و در پایان گرامى مىداریم سالروز تولد امام خمینى (ره) را که مصادف با ولادت حضرت زهرا (س) مىباشد، فرزند صالحى که با کسب دانش و معرفت از آئین حق فاطمى با هدایت و رهبرى صحیح، این ملت را از بند ظلم رهانید و به ساحل نجات هدایت کرد.
* اساس خلقت انسان
در پهن دشت عالم هستى اراده پروردگار متعال بر این تعلق گرفت که از هر موجودى جفتى بیافریند تا تحت قوانین و مقررات خاص و با جذبه و کششى که در هر زوج نسبت به دیگرى قرار داده تولید نسل ادامه یابد و سبب بقاى نظام آفرینش و بهره مندى صحیح از زندگى و حیات گردد.
خداوند در آیاتى متعدد به زوجیت موجودات از جمله انسان با هدفى معین چنین اشاره مىکند: «ومن کلّ شىء خلقنا زوجین؛(2) ما از هر چیزى جفت آن را آفریدیم.» این آیه خبر از آن دارد که آفرینش کل کائنات بر قاعده زوجیت استوار بوده و چرخش گردونه حیات و زندگى در گرو آن است. از دیدگاه قرآن، زن و مرد نفسى واحدهاند که هر دو از یک ریشه و یک حقیقت آفریده شدهاند تا به رشد و تعالى هم کمک کنند:
«یا ایها الناس اتقوا ربّکم الذى خلقکم من نفس واحدة و خلق منها زوجها؛(3) اى مردم بترسید از خدایى که شما را از نفسى واحد (آرام) آفرید و از آن جفت او را خلق کرد.»
بنابراین جنسیت در ماهیت و حقیقت انسانى او دخالت ندارد، آنچه موجب برترى زن و مرد مىشود کسب کمالات و انجام اعمال فردى است: «من عمل صالحاً من ذکرٍ او انثى و هو مؤمن فلنحیینّه حیوة طیبه؛(4) هر زن و مرد مؤمنى که عمل صالح انجام دهد خداوند او رابه حیات طیبه و پاک زنده مىکند.»
در اسلام زوجین باید نسبت به هم متعهد و مسئول باشند تا در استمرار حیات بشرى و دستیابى به کمال واقعى و رسیدن به سعادت دنیوى و اخروى موفق شوند. «واللّه جعل لکم من انفسکم ازواجاً و جعل لکم من ازواجکم بنین و حفدة؛(5) خداوند از جنس خودتان براى شما جفت آفرید و از آن جفتها پسران و دختران (زنان و مردان دیگر) را خلق نمود.»
خلقت انسان از حقیقتى واحده ابتدا با آفرینش آدم و سپس همسرش حوا تحقق یافت.هزاران سال از سکونت او بر زمین گذشت و خداوند تعالى در این مدت پیامبران و اولیا را مسئول راهنمایى و هدایت آنان قرار داد. سپس نسل بشر را به وجود مقدس و منوّر پیغمبر خاتم (ص) و خاندان عزیز او مژده داد. آن حضرت در خلقت خویش چنین مىفرماید «حق تعالى نور ما را در صلبهاى پاک و رحمهاى پاکیزه منتقل نمود تا به عبدالمطلب رسید. آن گاه به اراده او نور وجود من (من و على) تقسیم شد. خداوند نور مرا در صلب عبدالله و نور على را در صلب ابوطالب جاى داد.»(6)
بعد از آن خداوند از صلب پیامبر(ص) و رحم همسر حنیف او خدیجه(س)، فاطمه(س) را به وجود آورد و على (ع) را ازصلب ابوطالب و از رحم پاک فاطمه بنت اسد در کعبه به دنیا آورد. از پیوند مبارک این دو روح پاک بقیه معصومین (علیهم السلام) را در اصلاب شامخه و ارحام مطهره به ترتیب از پدران معصوم و مادران نیک سیرت با ویژگىهاى منحصر به فرد، به عالم انسانیت هدیه کرد تا انسانها از شعاع پر برکت علم و عملشان تا قیامت بهرهمند شده و به سعادت و رستگارى نائل آیند.
نظرى بر شخصیت زن در تاریخ
چنان که اشاره شد، خداوند زن را از ماهیت حقیقى انسان، همتا و جفت مرد بیافرید تا وسیله سکون و آرامش در خانواده گردد و بتواند مادرى نسل پاک و سالم را به عهده گیرد:«و من آیاته اَن خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودة و رحمة؛(7) از نشانههاى قدرت اوست که برایتان از جنس خودتان همسرانى آفرید تا به ایشان آرامش یابید.»
نقش حساس و مؤثر زنان در جوامع انسانى موجب گردیده تا دانشمندان و نویسندگان در احوالات آنان تاریخ را کنکاش کرده و از مراحل مختلف زندگى او از گذشته تاریخ تا امروز به تحقیق و مطالعه بپردازند و ما را با وضعیت ذلتبار و مظلومانه زنان آشنا سازند.
زن از ابتداى خلقت تا ظهور خورشید عالم تاب اسلام کمتر از اعتبار و ارزشى که خداوند در آیین مقدس اسلام برایش منظور کرده شناخته و یا تعریف شده است.
ملتهاى قبل از اسلام نسبت به زن رفتار مناسبى نداشته و پیوسته به آزار و اذیت او مىپرداختند؛ حقوق او را پایمال و تا حد یک کالا و گاه پایینتر از آن به حسابش مىآوردند. در مقطعى از زمان کالاى سوداگران و سرمایه بازرگانان بود و در بازارها به بهاى معین فروخته مىشد.آنها از هیچ گونه استقلالى برخوردار نبودند. تا زمانى که ازدواج نکرده بودند حاکم و قیم آنها پدر و بعد از او شوهر بود. مردان حق اجاره او را داشتند. زن را مخلوقى پست و فرومایه مىدانستند به طورى که بعضى اوقات او را از خوردن و آشامیدن منع مىکردند و به بیگارى مىگرفتند. علاوه بر کارهاى سخت و خشن که با ساختار وجودى او هماهنگى نداشت انجام کارهاى خانه را به عهده داشت. در جاهلیت عرب، قبل از رسیدن به سن بلوغ او را زنده به گور مىکردند و از داشتنش احساس خوارى و شرمسارى مىکردند.(8) علامه طباطبائى مىفرماید:
« در قبائل دور از تمدن مانند وحشیان آفریقا و استرالیا و جزایر مسکونى اقیانوسیه و اهالى بومى آمریکاى قدیم و غیره زندگى زنان نسبت به مردان، مانند زندگى چار پایان و سایر جانوران اهلى نسبت به انسان بوده است.»(9)
تنها آیینى که زنان را از جور و جفا و افراط و تفریط و محرومیت و کوتاهى در خصوص حقوق آنان نجات داد، مکتب اسلام بود که تعالیم روح بخش آن به جامعه زنان ارزانى گشت و آنان را به هویت اصلىاى که خلقت بر آن استوار بود رهنمون ساخت، امّا مکاتبى که باترویج قوانین الهى، منافع خود را در ضرر و خسران مىدیدند سعى کردند با بیانات و تبلیغات گسترده، زن را از روح و حیات اسلامى و دینى خویش دور کرده و به بازارهاى مد و مدپرستى. تجملات و خوش گذرانىهاى دنیایى و اسارت در چنگال مردان بکشانند و با فریب او از شخصیّتش کالایى بسازند که هر لحظه با خودنمایى و تبرج جاهلى در انظار دیگران هویدا گشته و به بهانه آزادى و آزادى خواهى هویت زن را منسوخ و به انجام هر برنامهاى راضى کنند.
لذا بر زن امروز لازم است اگر بخواهد از دام زرق و برقهاى قرن کنونى و از چنگال قدرتهاى فریبنده، رهایى یابد به دامن پر مهر اسلام و الگوهاى آن چون حضرت زهرا(س) - کاملترین اسوه زن - برگردد و با تبعیت از وجود مقدس آن حضرت، به وظایف خویش عمل نماید و به سلامت خود و جامعه همت بگمارد.
زن در مقام مادر
از تجلیات ارزشمند زن در جهان خلقت، نقش مادرى اوست. وجودى در دنیاى پهناور هستى نیست که از چشمه پر مهر و بخشنده مادر ننوشیده باشد و دستهاى نوازش گر او بر آلام و دردهاى او تسکین نداده باشد. مادر معماى پیچیده و شیرین زندگى، شاهکار آفرینش، همتاى مرد و همان نفس انسانىاى است که با تمام ویژگىها و اوصاف خود اعجوبه خلقت به شمار مىآید.
در عالم هستى هر کجا صحبت از رحمت، عشق، مهر و محبت به میان آید نام مادر مىدرخشد، زیرا هر کدام از این واژهها نمادى از مادراند که مفهوم خود را از حضرت حق دریافت کرده است.
گرچه تمام افکار و اندیشهها به نوعى تلاش کردهاند تا چهره مادر را در قالبى از شعر و نثر، نمایش و تئاتر، نقاشى و پیکر تراشى، خط و موسیقى متجلى سازند، امّا واقعیت آن است که هیچ یک نتوانستهاند حقیقت را آن گونه که هست ادا کنند، چون ابزارهاى فوق، گنجایش بزرگى و شکوهمندى چنین معنایى را ندارد. عظمت مادر و زوایاى پیچیده روح و جان او باعث شده تا هیچ کس به مقام و شأن او نرسد. ابعاد عاطفى و محبت مثال زدنى او به خانواده؛ خصوصاً نسبت به فرزندان، محبت مشروط و اکتسابى نیست. رحمت و مهربانى او پرتوى از رحمت و لطف الهى است که با نافرمانىهاى مقطعى و سطحى به عقوبت نمىانجامد.
عشق و علاقه مادر در ذات و سرشت او ریشه دارد به طورى که محبت پدر به پایه آن نخواهد رسید. پدر اگر فرزندش ناسالم به دنیا آید او را طردمى کند، از ارث محروم کرده و یا او را شدیداً تنبیه مىکند. امّا محبت مادرى نه تنها چنین اجازهاى را نمىدهد، بلکه با مهر و علاقه نامحدود و غیر مشروط، فرزندش را دوست دارد؛ حتى اگر در حقش ناسپاسى کند. دامن او براى همیشه پذیراى فرزند است و جهت خوشبختى او تا لحظات آخر حیات، چون شمع مىسوزد.
در تاریخ آمده است: فرزندى مادر خود را از خانه بیرون کرد. پس از آن بىاحترامى را به جایى رساند که مادر را به لب چاهى آورد و او را در قعر چاه انداخت. دل آکنده از مهر مادر، او را به داد و نفرین مبتلا نکرد و از ته چاه فرزند را صدا زد و گفت: عقب بایست تا به چاه نیفتى!
تا به دنیا زبشر نام و نشان خواهد بود
مهر فرزند گل گلشن جان خواهد بود
اندر آن ورطه که مادر ببرد کشتى مهر
موج رحمت زکران تا به کران خواهد بود
آتش سینه زن کى شود از مهر خموش
کاین نسیمى است که تا حشر وزان خواهد بود
اندر آن لحظه که مادر نگران طفل است
به خدا، چشم خدا هم نگران خواهد بود
قرآن و احترام به والدین
قرآن کریم به رعایت حقوق والدین تکیه کرده و در آیاتى روشن وظایف خطیر آنان را بیان مىدارد. در چندین آیه نیکى به پدر و مادر بلافاصله پس از توحید مطرح گردیده است ؛ از جمله آیه: «وقضى ربک الاّتعبدوا الاّایّاه و بالوالدین احسانا امّا یبلغن عندک الکبر أحدهما او کلاهما فلاتقل لهما افٍ و لا تنهرهما و قل لهما قولاً کریما. واخفض لهما جناح الذل من الرحمة و قل رب ارحهما کما ربّیانى صغیرا(10)؛ پروردگارت مقرر داشت که جز او نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید. هرگاه تا تو زنده هستى هر دو یا یکى از آن دو سالخورده شوند. آنان را میازار و به درشتى خطاب مکن... و در برابرشان از روى مهربانى سر تواضع فرود آور و...»
علامه طباطبائى مىگوید:
معلوم مىشود احسان به پدر و مادر بعد از توحید، واجبترین واجبات است ؛ همچنانکه عقوق والدین بعد از شرک ورزیدن به خدا از بزرگترین گناهان کبیره است. به همین جهت این مسئله را بعد از توحید و قبل از سایر احکام مطرح کرده است.(11)
قرآن اجازه کوچکترین بىاحترامى به پدر و مادر را نداده است.در حدیثى از امام صادق(ع) آمده است که اگر چیزى کمتر از «اُف» وجود داشت خداوند از آن نهى مىکرد.(12)
علامه طباطبایى در توضیح بیشتر این آیه مىنویسد: کلمه «اُف» همانند «آخ» در فارسى انزجار را مىرساند و کلمه «نهر» به معناى رنجاندن است که با داد زدن بر کسى و یا درشت حرف زدن انجام مىگیرد. اگر این حکم به دوران پیرى پدر و مادر اختصاص داده شده به دلیل آن است که در آن دوران سختترین حالات را دارند و نیاز بیشترى احساس مىکنند، زیرا از بسیارى واجبات زندگى خود ناتوانند...
البته آیه نمىخواهد حکم را منحصر به دوران پیرى پدر و مادر کند، بلکه مىخواهد وجوب احترام پدر و مادر و رعایت تام در معاشرت و سخن گفتن با ایشان را بفهماند؛ چه در هنگام احتیاج به مساعدت فرزند و چه در مواقع دیگر. باز کردن بال و پر محبت و فروتنى از دیگر وظایف فرزند در مقابل پدر و مادر است به طورى که آنها این تواضع را احساس کرده و بفهمند که مورد توجه قرار گرفتهاند و از اینکه فرمود: و بگو پروردگارا ایشان را رحم کن چنان که مرا در خردسالى تربیت کردند؛ دوران طفولیت فرزند را به یادش مىآورد و خاطر نشان مىسازد حال که پدر و مادر، ناتوان شدهاند و تو نیز به فکر دوره نیازمندى خود باش و از خدا بخواه که به آنها رحم کند، همانطورى که به تو رحم کرده و "تربیت " نمودند.(13)
سید قطب الدین در تفسیر "فى ظلال القرآن " حدیثى از پیامبر اکرم (ص) نقل مىکند: «مردى مشغول طواف بود و مادرش را بر دوش گرفته و طواف مىداد. پیامبر (ص) را دید ، عرض نمود: آیا حق مادرم را با این کار به جا آوردم؟ فرمود: حتى جبران یکى از نالههاى او را به هنگام وضع حمل نمىکند!»(14)
خداوند درباره پدر و مادر چنین سفارش نموده: «و وصینا الانسان بوالدیه حملته امّه و هنا على و هن و فصاله فى عامین ان اشکرلى و لوالدیک الىّ المصیر(15)؛آدمى را درباره پدر و مادرش سفارش کردیم. مادرش به او حامله شد و هر روز ناتوانتر گشت و پس از دو سال از شیرش باز گرفت و سفارش کردیم که مرا و پدر و مادرت را شکر گوى که سرانجام تو نزد من است.»
در این آیه به رعایت حقوق پدر و مادر؛ خصوصاً تلاشها و زحمات فوق العاده مادر به هنگام حمل فرزند در دوران باردارى که همراه ضعف و ناتوانى است، سفارش شده است. این مسئله از نظر علمى نیز به اثبات رسیده که مادران در دوران باردارى گرفتار ضعف و سستى مىشوند، چرا که شیره جان و مغز استخوانشان به پرورش جنین اختصاص مىیابد و در این زمان گرفتار کمبود انواع ویتامینها مىشوند و بعد از آن در مدت شیر دادن دچار صدمه و رنج مىگردند.
مادر در دوران حمل و شیردهى بزرگترین فداکارى را هم از نظر روحى، عاطفى و جسمى براى فرزندش انجام مىدهد. در این آیه به شکر گزارى پدر و مادر اشاره شده و در ردیف شکرگزارى نعمتهاى خدا قرار گرفته است. لذا از انسان مىخواهد که شکر (خدا) که خالق اصلى بوده و چنین پدر و مادرى را به او داده به جا آورده و نیز شکر پدر و مادر را که واسطه فیض و عهده دار انتقال نعمتهاى خدا به تو هستند را به جاى آور.(16)
از آیات قرآن و روایات متعددى که از زبان پیامبر اکرم (ص) و معصومین(ع) صادر شده چنین برمىآید که اطاعت از والدین و ادب و احترام و نیکى به آنها و عدم آزار و اذیت ایشان از حقوق مسلم آنهاست. که فرزندان باید آن را عملى سازند؛ مثلاً از این که آنها را به نام صدا کنند و یا جلوى آنان حرکت کنند بپرهیزند. در مقابل پدر و مادر خضوع و خشوع داشته باشند و در حقشان - چه مرده و چه زنده - دعا کنند و به نیابت از آنها به نماز و روزه و انجام اعمال مستحبى بپردازند.
مقام مادر در روایات معصومین(ع)
ائمه طاهرین (ع) فرمایشات زیادى درباره احترام به مادر داشته و ما را به مقام و منزلت این وجود گرانبها راهنمایى مىکنند: از امام صادق (ع) نقل شده که مردى نزد پیغمبر (ص) آمد و عرض کرد: به چه کسى احسان کنم؟ فرمود: به مادرت، گفتم سپس به که؟ فرمود به مادرت، گفتم: سپس به چه کسى؟ فرمود: مادرت گفتم بعد چه کسى؟ فرمود: پدرت.
از این روایت مىفهمیم که مستحب است در نیکى کردن جانب مادر را بیشتر رعایت کنیم. از حضرت رسول(ص) سؤال شد که حق کدام یک از والدین بزرگتر است؟ فرمود: آن که نه ماه تو را در شکم گرفت و بعد به سختى به دنیا آورد و سپس از سینه خود غذا داد.(17)
در نیکى به پدر و مادر، ملاک مسلمان بودن آنها نیست، بلکه اگر پدر و مادر کافر و معصیت کار هم باشند، باید به آنها احترام نمود و به خوبى رفتار کرد.
از امام سجاد(ع) نقل شده که فرمود: مردى به حضور پیامبر اکرم (ص) آمد و عرض کرد: هیچ کار زشتى نبوده که به جا نیاورده باشم، آیا براى من راهى به توبه هست؟ حضرت فرمود: آیا از پدر یا مادرت کسى زنده هست؟ گفت: آرى پدرم زنده است. حضرت فرمود: به او محبت و نیکى کن. وقتى آن مرد رفت پیامبر فرمود: چه خوب بود اگر مادرش زنده مىبود.(18)جهاد در راه خدا از واجبات دینى است و بر همه لازم است که در آن شرکت کنند، امّا اگر امر بین اطاعت از پدر و مادر و جهاد در راه خدا (که واجب عینى نباشد) واقع گردد، شخص نمىتواند بدون اذن آنان به میدان جنگ قدم گذارد.
مردى نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: «من جوانى با نشاط و ورزیدهام و جهاد در راه خدا را دوست دارم، ولى مادرى دارم که از این موضوع ناراحت مىشود. پیامبر (ص) فرمود: برگرد و با مادر خویش باش. سوگند به خدایى که مرا به حق مبعوث کرده، یک شب با مادر خود مأنوس باشى بهتر است از یکسال جهاد در راه خدا.»(19)
بى احترامى والدین ؛ به ویژه مادرى که از جان و دل براى فرزندش قبول زحمت کرده و آسایش و آرامش خود را فداى راحتى او مىکند، موجب غضب پروردگار شده و پیامدهاى سویى را به دنبال خواهد داشت.
پیامبر اکرم (ص) فرمود: «از آزردن والدین بپرهیزید، چون بوى بهشت از هزار سال راه استشمام مىشود ولى عاق والدین و قطع کننده رحم آن را نمىیابند.»(20)
گرچه مادر بدون هیچ چشمداشتى، هستى خود را به پاى فرزند مىریزد امّا بر فرزندان واجب است تا قدر مهربانىها و از خود گذشتگىهاى او را بدانند و به زندگى آرامى که مادر در ایام کودکى براى آنان فراهم کرد بیندیشند. معصومین (ع) در رعایت حقوق مادران خویش نهایت توجه را داشتهاند. نقل شده است که حضرت سجاد(ع) با مادر خود هم خوراک نمىشد و مىفرمود: مىترسم براى لقمهاى دست دراز کنم که مادرم قصد آن را داشته و با این عمل رعایت حرمت و ادب را ترک کرده باشم.(21)لذا قبل از او به خوردن نمىپرداخت.
زکریا بن ابراهیم مسلمان شد و در حج به خدمت حضرت صادق (ع) رسید و عرض نمود: مادر پیر و کورى دارم، حضرت فرمود: به مادرت توجه کن و به او احسان نما و چون مرد جنازه او را به دیگرى وامگذار، و خودت به کارهاى او قیام کن و به غسل و کفن و دفن او همت نما. زکریا پس از برگشت به کوفه، به مادرش خیلى مهربانى نمود. با دست خود لقمه به دهانش مىگذاشت و لباس در تنش مىکرد و به نظافت و خدمتکارى او مىپرداخت. مادرش گفت: اى فرزند! قبلاً که بر دین نصرانیت بودى، اینطور با من برخورد نمىکردى. حال چه شده این طور عمل مىنمایى؟ زکریا گفت: آقایى از اولاد پیغمبر (ص) به من چنین دستور داده که خدمت گزار تو باشم. مادر پرسید: آیا این مرد پیغمبر است؟ گفت: نه، ولیکن پسر پیغمبر(ص) است. مادر گفت: اى فرزند این شخص باید پیغمبر باشد، زیرا امرى که به تو نموده وصیت و سفارش پیغمبران درباره مادر است. زکریا گفت: پس از پیغمبر (ص) اسلام که نبوت به او ختم شد دیگر پیغمبرى نخواهد آمد بلکه او پسر پیغمبر (ص) است. مادر گفت: اى فرزند دین اسلام بهترین ادیان است که تو اختیار کردى به من عرضه بدار تا من هم مسلمان شوم. پس شهادتین را به او تلقین کرد و سایر عقاید و نماز را به او تعلیم داد. پس از این که نماز ظهر، عصر و سپس مغرب و عشاء را خواند، حالتش دگرگون شد و گفت: اى فرزند آنچه را که امروز یاد من دادى دوباره تکرار کن. عقاید اسلام را مجدداً به او یادآورى کرد و مادر پذیرفت و از دنیا رفت. زکریا به همراه مسلمانان او را غسل داد، بر او نماز خواند و او را دفن نمود.(22)
وظیفه مادرى
نخستین جایگاه رشد براى پرورش طفل دامان مادر است. او چون کشتزارى است که نهال طفل در آن کاشته مىشود و با مراقبتهاى صحیح به ثمر مىنشیند. پیامبر گرامى اسلام (ص) فرمود: ببینید نطفه را در چه جایگاهى مستقر مىکنید، چه اینکه وراثت صفات را به فرزند منتقل مىسازد.(23)
در حدیثى دیگر حضرت مىفرماید: «ایاکم و تزویج الحمقاء فانّ صحبتها بلاء وولدها ضیاع؛(24) از ازدواج با زنان احمق (کم هوش) خوددارى کنید، زیرا مصاحبت با آنها ناگوار و فرزندى که از آنها متولد مىشود بى ارزش و تباه است.»
انتخاب همسرى نیکو و پاکدامن از اولین اقدامات پسندیده در زندگى کسانى است که به آیندهاى درخشان و فرزندانى صالح و سالم نظر دارند. چون مرد علاوه برداشتن همسرى شایسته خواهان مادرى عفیف و درست کردار براى تربیت فرزندان خود مىباشد. پدران و مادرانى که ایمان مذهبى دارند و پایبند تعالیم آسمانى اند قادر به پرورش فرزندانى لایق و درستکار مىباشند. استاد فلسفى در گفتارى درباره نقش و وظیفه مادر بیان داشته است:
«کار مادر، مانند نقاشى نیست که زیبایىها را روى پرده نمایان مىسازد. به کار پیکر تراشى هم که مرمر را حجّارى مىکند شباهت ندارد. مانند نویسندهاى هم نیست که اندیشههاى منزه خود را در قالب الفاظ بریزد، بلکه او وظیفه دارد به کمک پروردگار در یک روان انسانى جلوهاى از الاهیت را نمودار سازد.
نمىتوان گفت هر کس فرزندى را به دنیا آورد، در انجام نقش مادرى موفق است. تربیت صحیح و مسئولیت به سامان رساندن فرزندان از جهات اخلاقى و فرهنگى از نشانههاى بارز مادران موفقى است که از دیدگاه مکتب اسلام داراى ارزش و منزلتى خاص مىباشند.
مادر در اولین تولد فرزند، رابطه عاطفى با وى برقرار مىکند و سنگ بناى یک زندگى خوب را براى خود و فرزندش پىریزى مىنماید. مهارت مادر و نقش اصلى او در نگهدارى از کودک و آشنایى او با وظایف مربوطه کار کمى نیست. اگر مادرى احساس کند که مراقبت و سرپرستى از فرزندان وظیفه کوچکى است، در آموختن مهارتهاى مختلف به آنان دچار ضعف و سستى مىشود. مادر باید نقش حساس و دقیق خود رابشناسد و بدان راضى باشد. در غیر این صورت نمىتواند ارتباط خوبى با فرزندش برقرار کند و در نتیجه بنیان مهر و محبت در خانواده را متزلزل مىکند. مادر وظیفه دارد به دنبال برقرارى ارتباط مهرآمیز و هدایت گر با فرزندان، آنان را به پدر علاقمند کند و احترام و جایگاه او را یاد آور گردد. آشنایى با زندگى دسته جمعى، تفهیم خطرات و مشکلات اجتماعى و صبر و مقاومت در برابر آنها از جمله مسئولیتهاى سنگین مادرى دانا و دلسوز است که مىتواند فرزند خود را به موفقیت و خوشبختى برساند. پر واضح است که نقش مخرّب و نادرست یک مادر زمینههاى گمراهى و سقوط فرزندان را به وجود خواهد آورد.(25)
رسول اکرم (ص) در این باره فرمود: «لعنت خدا بر پدر و مادرى که فرزند خویش را بد تربیت کرده و موجبات عاق خود را فراهم کنند.»(26)
رشد و پیشرفت انسان، گویاى نقش مثبت والدین؛ خصوصاً مادران است. چنان که کج روى و بزهکارى آنها را گاهى مىتوان در کوتاهى این وظیفه جست جو کرد. بیان سرگذشت ذیل ما را به حساسیت موضوع آگاهتر مىگرداند: در تاریخ آوردهاند، جوانى محکوم به اعدام شد. از او خواستند اگر وصیتى دارد بنویسد. گفت: وصیتى ندارم ولى مایلم لحظات آخر عمرم مادرم را ببینم، مادرش را آوردند. او هنگام خداحافظى با مادر لب او را گاز گرفت مادر از شدت درد بى حال شد. اطرافیان، جوان را ملامت کردند که این چه کارى بود که کردى، او گفت: این دار اعدام من، توسط مادرم برپاشد. روزى که کودک بودم از همسایه یک تخم مرغ دزدیدم، مرا تشویق کرد تا شتر دزد شدم و سپس قاتل از آب در آمدم.
دانشمند فقیه حجة الاسلام محمد تقى فلسفى، در نقش سازنده مادرش در رسیدن به درجات عالى منبر و خطابه چنین مىگوید:
مادرم مواظب بود تا بچههاى خود را با فضیلت و پاک و با ایمان تربیت کند. من گمان مىکنم بالاترین مرتبه مدیریت براى یک مادر، حسن تربیت فرزند باشد. او براى پدرم نیز یک ملجأ و مرجع پر مهر و محبت بود. رفتار آن بانو در روحیه پدرم در امر تحقیق و مطالعه و اطمینان خاطر در تدریس و برخورد با مردم فوق العاده مؤثر بود. علت منبرى شدن من هم خواست مادرم بود. حتى مدتى بین او و پدرم در این باره گفت و گو بود. پدرم معتقد بود که من باید درس بخوانم و مادرم مىگفت: که بایستى منبر بروم. عاقبت آن دو توافق کردند که از صبح شنبه تا غروب چهار شنبه وقت من براى درس خواندن در اختیار پدر باشد و از شب پنج شنبه تا روز جمعه (اوقات تعطیل درس طلبگى) اختصاص به منبر داشته باشد. بدین ترتیب مادرم که عاشق حضرت اباعبداللّه (ع) بود به آرزوى خویش رسید و مرا در مسیر خطابه و منبر قرار داد.(27)
مادرانى که با پیروى از دستورهاى الهى زندگى مىکنند، از همان لحظه که در بطن خود فرزند را پرورش مىدهند مراقب اخلاق و رفتار خویش اند تا از اثرات سوء کارهاى ناپسند بر جنین جلوگیرى کنند. آنها از هر خوراکى استفاده نمىکنند مگر به حلال بودن آن آگاه باشند. مسائل مربوط به محرم و نامحرم را رعایت مىکنند. در هر مجلسى قدم نمىگذارند و به احکام دین، طهارت و نجاست توجه دارند. به واجبات عمل مىکنند و از آنچه ناپسند و نکوهیده است اجتناب مىورزند. که امام حسین در نبرد خونین روز عاشورا سر حر بن یزید ریاحى را به دامن مىگیرد حریت و آزادى او را به مادرش نسبت مىدهد و مىفرماید! «انت حرٌ کما سمّتک امّک حراً؛ تو آزادى و این آزادى را از مادر نشانه دارى.»
امیر المؤمنین على (ع) پس از شهادت مالک اشتر بر فراز منبر مسجد کوفه مىفرماید: مادران را نمىیابم که فرزندى مانند مالک بیاورند. مالک! چه مالکى، اگر کوه بود کوهى استوار. اگر سنگ، سنگى با صلابت، مالک براى من مانند من براى پیامبر (ص) بود.
آن حضرت پس از شهادت حضرت زهرا(س) به برادرش عقیل مىفرماید: براى من زنى انتخاب کن که از مادران شجاع عرب به دنیا آمده باشد.(28) چون مىخواهم براى من فرزندى بیاورد که از شجاعان عرب باشد. عقیل - که به انساب و ریشه قبایل خوب آشنا بود - بعد از جستجو، فاطمه بنت خزام بن خالد کلابى که بعداً بهام البنین مشهور شد را براى حضرت انتخاب مىکند.
نکته قابل توجه این است: با این که پدر، امیرالمؤمنین (ع) است و نه تنها ضعفى در او نیست، بلکه داراى عالىترین صفات مردانگى و پدرى است و از نظر کمالات روحى و جسمى فوق العاده مىباشد، مادر و صفات او را در تربیت فرزند چنان مؤثر مىداند که براى داشتن فرزندانى شایسته به دنبال مادرى لایق و با استعداد مىگردد.
تربیت صحیح و سازنده مادران میهن اسلامى سبب شد، جوانان با نیتهاى خالص و ایمان و عقیده راستین قدم به میدانهاى رزم و جهاد بگذارند و با دلاورىهاو جانفشانىهاى خود در اهتزاز پرچم توحید و حفظ کشور اسلامى از دست برد دشمنان، مبارزه کنند و در نهایت پیروزى اسلام بر کفر را با شهادت خود رقم زنند.
احترام ویژه به مادر
احترام به پدر و مادر و رعایت حقوق آنان را از نظر قرآن و روایات و اهل بیت بیان نمودیم. ولى احترام به مادر موضوعى است که بیش از این باید مورد نظر قرار گیرد. از رسول خدا (ع) سؤال کردند حق مادر چیست؟ فرمود: هیهات: هیهات: اگر به عدد ریگهاى بیابان و قطرههاى باران در خدمت مادر بایستید معادل یک روزى که در شکم او بودهاید نخواهد بود.(29)
با احترام به مادر، به دعاى خیر او، عمر با برکت، رضاى پروردگار، وسعت رزق و دهها ثمر ونتیجهاى که امامان معصوم (ع) وعده آن را دادهاند دست مىیابیم.
چه بسا وقایع و اتفاقاتى که دیده و یا شنیدهایم که بر اثر عدم حرمت مادران به وقوع پیوسته و خیلى از اوقات از فضل و رحمت پروردگار محروم ماندهاند. اشخاصى که به پدر و مادر خود بىاعتنایى کردهاند، اعمال و عبادات آنها تباه شده است.
احترام به والدین نه تنها باید در زندگى آنان صورت پذیرد بلکه وظیفه فرزندان است که بعد از مرگ با یاد و خاطره آنان و انجام عمل نیک به نیابت از آنها روحشان را شاد نمایند. گفته شده وقتى مادر والا مقام مرحوم شیخ مرتضى انصارى (قدّس سرّه) از دنیا رفت، مرحوم شیخ به بالین مادر آمده و شدیداً گریه کرد. یکى از شاگردان به منظور دلجویى و تسلیت به ایشان عرض کرد. شما بااین مقام علمى و عظمتى که دارید سزاوار نیست بر بالین پیرزنى اشک بریزید؟ شیخ فرمود: گویا شما هنوز به عظمت مقام مادر واقف نیستید. تربیت صحیح و زحمات فراوان این مادر مرا شیخ انصارى کرد. ریشه و بنیان وجود مرا این مادر با دست تواناى خویش بنا نهاد. تربیت اولیه این مادر زمینه را براى رسیدن من به این مقام شامخ علمى و عملى فراهم نمود.(30)
نفس گرم مادر در عرصههاى زندگى
همراهى مادر، در تمامى لحظات زندگى و هم دلى و هم صحبتى با فرزندان و راهبرى او نعمتى است که هم پاى دعاى خیرش ارزانى انسانهاى موفق، عالم و وارسته شده است. در کتاب «تذکرة الاولیاء» آمده: از بایزید بسطامى سؤال شد که بزرگى میان خلق و مقام روحانى را چگونه به دست آوردى؟ گفت: به دعاى مادر! شبى مادرم از من آب خواست. برایش آب آوردم. چون برگشتم، مادرم به خواب رفته بود. گفتم: اگر او را بیدا کنم، خطا کارم. پس بر بالین او ایستادم تا بیدار شد. همان طور ایستاده بودم. صبح شد و مادرم از خواب بیدار گشت. گفت: چرا ایستادهاى؟ گفتم: ترسیدم بیدار شوى و من حاضر نباشم. پس مادرم برخاست و نماز خواند و دست به دعا برداشت و گفت: الهى چنان که این پسر مرا بزرگ و عزیز داشت، او را میان خلق بزرگ و عزیز گردان.
امام صادق (ع) فرمود: رسول خدا (ص) هنگام فوت جوانى حاضر شد و فرمود: بگو «لا اله الا اللّه» جوان زبانش را چندین بار حرکت داد ولى نتوانست این ذکر را بگوید. پیامبر به زنى که بالاى سر جوان بود فرمود: آیا این جوان مادر دارد؟ گفت: بلى من مادر او هستم. حضرت فرمود: آیا تو بر او خشمگین هستى؟ زن گفت: بلى، شش سال است که با او حرف نزدهام، حضرت فرمود: از او راضى شو. گفت: خدا به رضاى تو از او راضى شود. سپس رسول خدا(ص) به جوان فرمود: بگو "لا اله الا اللّه" جوان این کلمه را گفت، پیامبر فرمود: چه مىبینى. گفت: مردى سیاه و زشت و بد بو که مرا احاطه کرده و گلویم را مىفشارد. فرمود: بگو: اى کسى که عمل کم را مىپذیرى و از گناهان بسیار در مىگذرى عمل کم من را بپذیر و از گناهان بسیارم درگذر که حقاً آمرزنده و مهربانى. جوان این جملات را گفت. پیغمبر(ص) به او فرمود: چه مىبینى؟ گفت: مردى سفید، خوش لباس و خوش صورت و خوش بو که مرا در بر گرفته است. در همین حال جان به جان آفرین تسلیم کرد.(31)
در این داستان واقعى به عظمت گذشت مادر و رضایت و دعاى او پىمىبریم. چه نیکو و پسندیده است که فرزندان در تمام مدت عمر، احترام مادر را نگه دارند، نه تنها در روز مادر با یک دسته گل یا یک کادو بخواهند زحمات او را جبران کنند و در طول سال به او توجهى نداشته باشند و از تلاشهاى بى دریغ او قدردانى نکنند، بلکه در طول سال به یاد او باشند و به او احترام بگذارند.
پىنوشتها: -
1- سخنرانى امام خمینى در تاریخ 11/4/58 و پیام به مناسبت ولادت حضرت فاطمه (س) در تاریخ 15/5/59.
2- سوره الزاریات، آیه 49.
3- سوره نساء، آیه 1.
4- سوره نحل، آیه 98.
5- همان، آیه 72.
6- کشف الغمه، ج اول.
7- سوره، روم، آیه 21.
8- طومار عفت.
9- المیزان، علامه طباطبائى، ج 15، ص 139.
10- سوره اسراء، آیه 25 - 24.
11- المیزان، ج 15، ص 139.
12- تفسیر نمونه، ج 12، ص 80 - 78.
13- المیزان،، ج 15، ص 141.
14- تفسیر نمونه، ج 12، ص 80 - 78.
15- سوره لقمان، آیه 14.
16- تفسیر نمونه.
17- اصول کافى، باب احسان به پدر و مادر.
18- ره توشه راهیان نور، محرم 78، ص 144.
19- اصول کافى، باب احسان به پدر و مادر.
20- گناهان کبیره، شهید دستغیب، ج 1، ص 127.
21- همان، ص 148.
22- مشکاة الانوار، ص 319.
23- با فرزندان در سایه قرآن، ابراهیم مظاهرى، ص 44.
24- وسائل الشیعه، ج 3، ص 6.
25- همشهرى، 8 مهر 78، ش 1942.
26- وسائل الشیعه، ج 5، ص 115.
27- گفتار وعاظ، محمد مهدى تاج الدین، ص 211.
28- خاطرات فلسفى، 41 - 40.
29- نظام خانواده در اسلام، حسین انصاریان، ص 439 - 437.
30- ره توشه راهیان نور،محرم 78، ص 85.
31- گفتار وعاظ، محمد مهدى تاج الدین، ص 211.