جنگ روانى و ترور شخصیتها
حجة الاسلام و المسلمین محمد تقى رهبر
در مصاف حق و باطل، یکى از ابزارها جنگ روانى و از جمله ترور شخصیتها بوده است. هرگاه دشمن نتوانسته چهرههاى انقلابى و مدافعان حق را با ترور و غافلگیرى و قتل از میان بردارد به ترفندى دیگر دست زده و آن ترور شخصیتها و لکّه دار کردن و انگ زدن به آنها است. این ابزار تبلیغى، از دیر باز در دست ارباب زر و زور قرار داشته و حتى پیامبران خدا را به وسیله آن مورد هجوم قرار مىدادهاند. هر چند این ابزار که اساس آن دروغ و تهمت و حق کشى و فریب بوده است در مقابل قدرت کوبنده حق براى زمان طولانى نتوانسته مقاومت کند و با حمایتى که خداوند از جبهه حق داشته باطل سرکوب شده و از پاى درآمده و پایگاه حق مستحکم و پا برجاى مانده است. و این وعده صریح خداوند است که: «بل نقذف بالحق على الباطل فیدمغه فاذا هو زاهق» ما حق را بر باطل فرود خواهیم آورد تا آن رامتلاشى کند و باطل از میان برداشته شود... با این حال غرامت پرداخته شده در این نبرد تبلیغى کم نبوده و خسارت هائى که اتفاق افتاده و لطماتى که بر حق گرایان وارد آمده را نباید نادیده و ناچیز انگاشت، چه خونهائى که به ناحق در این معرکه ریخته شده و چه گمراهىها که اتفاق افتاده و چه موانعى که در راه حق بوسیله حرامیان پدید آمده و حرکت کاروان حق را با کندى مواجه ساخته که تاریخ تبلیغ رسالتها و سیره اولیاء خدا و امامان معصوم، و حوادث تلخى که در آن روزگاران بر اثر جنگهاى روانى و حق کشى و شخصیت سوزى رخ نموده، سرگذشت سیاهى را از جنایات و ستم سردمداران باطل و تحریفها و بدعتها و قتلها و غارتها، ترسیم مىکند. اینها جنایات تاریخى ضایعاتى است که در رهگذر همین تبلیغات مسموم و مغز شوئى و بدعت و تحریف اتفاق افتاده و اینها را نمىتوان دست کم گرفت. هرچند دولت حق پاینده است و راه خود را از میان امواج همین حوادث تلخ پیموده و خواهد پیمود.
از آنجا که این جریان تنها به گذشته مربوط نمىگردد و در حال تکرار شدن است و چنانکه خواهیم دید تبلیغات استکبارى و رسانههاى جادوئى آنها با ابزارهاى پیشرفته همچون ماهواره و امواج رسانهاى که به اعماق جامعهها و خانهها راه یافته است، امروز میلیونها و میلیاردها دلار به پاى این سیاست تبلیغى ریخته و مىریزند و همکارانى را در داخل به خدمت مىگیرند تا امروزه نیز شکوه و جلوه اسلام انقلابى را سرکوب کنند و از نفوذ و گسترش روز افزون آن بکاهند و شخصیتهاى این نهضت الهى را در دید جامعهها منفور جلوه دهند و حرکت پرشتاب انقلاب اسلامى را متوقف سازند، لذا مرور بر تاریخ رسالتها و رسالتداران و سرانجام این مصاف هم راه گشاست و هم تسلیت دهنده و امیدوار کننده که ثمره این نزاع میدانى و تبلیغى بالاخره چیست؟ و اگر جبهه حق در پایگاه خود استوار بایستد شاهد پیروزى را با وجود سوخت و سازها و ریزش هایش در آغوش خواهد کشید.
یک نگاه اجمالى به تاریخ نهضتهاى الهى که در قرآن کریم از لسان وحى بیان شده نشان مىدهد که بوقهاى تبلیغاتى و عوامل اقطاب زر و زور با پیام آوران چه مىکردند و با چه زبانى مىکوشیدند آنان را در دید ملتها حقیر و منفور جلوه دهند و از چه سوژه هائى در این جنگ روانى استفاده مىکردند. براى نمونه قرآن کریم از قول قوم متمرّد و عصیان پیشه نوح نقل مىکند که پیروان آن پیامبر بزرگوار را مردمى پست و دون مایه مىنامیدند و حضرت نوح و پیروانش را دروغ گو مىخواندند: «فقال الملأالذین کفروا من قومه ما نراک الاّ بشرا مثلنا و ما نراک اتبعک الاّ الذین هم اراذلنا بادى الرأى و ما نرى لکم علینا من فضل بل نظنکم کاذبین»(1)
"ملأ" یعنى همان مرفهان بىدرد سرمایه دار و عزیزهاى بى جهت که در جامعه چشمها را پر مىکنند و کسى را به چیزى نمىگیرند و انتظار دارند همه در برابر آنان ذلیل باشند و از آنان دنباله روى کنند. اینها که سردمداران کفر و استکبار بودند به نوح مىگفتند تو هم مانند ما یک انسانى و دلیل ندارد دعوى پیغمبرى کنى و اینها که به تو ایمان آوردهاند مردمى فرومایه و سادهاندیش اند و اصولاً شماها چه برترى از نظر مال و جاه و پایگاه اجتماعى بر ما دارید که ما را به پیروى آئینى دعوت مىکنید، از همه اینها گذشته ما شما را دروغ گو مىدانیم.
همانگونه که ملاحظه مىکنیم، قرآن کریم معارضان نوح(ع) را "ملأ" نامیده با همان تفسیرى که اجمالاً دیدیم (قشر اشرافى که دیگر اقشار جامعه را به حساب نمىآورد) جبهه باطل را تشکیل داده. اینها با نسبت دروغگوئى مىخواهند نوح(ع) را از صحنه بیرون کنند و با "اراذل" نامیدن پیروان او مىخواهند مؤمنان را جماعتى پست، بى فرهنگ و بى اراده جلوه دهند و جبهه حق را خوار و خفیف کنند و این همان سیاستى است که اقطاب استعمارى در طول تاریخ عمل کرده و امروزه نیز عمل مىکنند و آمریکا سردمدار این سیاست امپریالیستى - صهیونیستى در عصر کنونى است که با رسانههاى جادوئى و تزویرهاى تبلیغاتى مىکوشند خود را آقاى دنیا و کدخداى دهکده جهانى قلمداد کنند و مردم دیگر این سیاره را بىفرهنگ و صغیر و نارس و زبون و برده معرفى کنند که نیاز به قیّم دارند و هر حرکتى در میان ملتها براى رهائى از زنجیرهاى استعمارى و کسب استقلال رخ دهد آن را ارتجاعى، بنیادگرائى بنامند و رهبران آن نهضتها را ترور شخصى یا شخصیتى کنند، و براى اجراى این نقشه استعمارى عواملى را در درون کشورها مىسازند که کارگزار در سیاست آنها باشند و در راه استقلال و آزادى ملتها سنگ اندازى کنند، همچنین قرآن کریم پس از نقل داستان نوح و سرانجام متجاوزان و متلاشى شدن جبهه باطل و نجات اهل حق در آن توفان عالم گیر، به ذکر داستان یکى دیگر از پیامبران "حضرت هود(ع)" پرداخته و از گفتار متجاوزان و سرکشان مىآورد که آنان این پیامبر را به سبک عقلى و جنون متهم ساخته و این را عقوبتى مىدانستند که از سوى خدایان پوشالى آنها و بتهاى جامد و مرده، به آن پیامبر متوجه شده است:«ان نقول الاّ اعتراک بعض آلهتنا بسوء...»(2)؛ و بالاخره از سرانجام «عاد» قوم هود به عقوبت الهى سخن گفته و سرانجام نکبت بار سرکشان را به تصویر کشیده است. و در ادامه از قوم ثمود و صالح پیغمبر سخن گفته و داستان ناقه صالح و هلاکت قوم سرکش را خاطرنشان ساخته است.
در داستان حضرت موسى(ع) و معارضات فرعون و قارون و سامرى یعنى نمادهاى زر و زور و تزویر مىبینیم که تبلیغات چه مىکند؟! و قدرت و ثروت و ترفندهاى تبلیغاتى چگونه در کوبیدن موسى(ع) همدست و همداستان مىشوند و مىکوشند که این پیامبر را مفسد و ساحر و فرومایه جلوه دهند و قطب استکبارى جبهه خصم با دعوى اصلاحطلبى معارضات خود را با پیامبر خدا نوعى خدمت به مردم و دین و آئین آنها جا مىزند و قتل موسى(ع) را پیشنهاد مىدهد: «و قال فرعون ذرونى اقتل موسى و لیدع ربّه انى اخاف ان یبدّل دینکم اوان یظهر فى الارض الفساد»(3)؛ و فرعون گفت، بگذارید موسى را به قتل رسانم و او خداى خود را به حمایت بخواند من مىترسم او دین شما را از شما بگیرد یا در زمین فساد کند.
جالب است که در این آیات تأمل بشود. تبلیغات امپریالیستى صهیونیستى امروز با عصر فرعون مقایسه گردد که تز استعمارى و برنامه حق ستیزى چگونه با یک الگو و روش در هر زمان به اجرا در مىآید. اگر فاصلههاى زمانى را از میان برداریم مىبینیم سردمداران استکبار جهانى امروز و فراعنه اعصار پیشین در یک صف قرار دارند بایک برنامه و تاکتیک تبلیغاتى. هرجا اقتضا کند از دین حرف مىزنند، از واژه اصلاحات کمک مىگیرند! تهدید به قتل و حمله نظامى مىکنند. از سر دلسوزى و خدمتگزارى به جنگ حق مىآیند، جبهه حق را به افسادگرى متهم مىنمایند، آنها را سد راه اصلاحات عنوان مىدهند. مگر آمریکا و متحدین او چیزى جز این واژهها را امروزه در تجاوزات نظامى و استعمارى خود به کار مىگیرند؟! پرچمداران آزادى در کشورهاى تحت سلطه را ترور مىکنند و صراحتاً براى تروریسم دولتى آمریکائى و صهیونیستى توجیه قانونى مىتراشند، در فلسطین، در عراق و افغانستان هر کجا این اهریمنان پا نهادند آنجا را به خون و آتش و غارت و ویرانى کشیدند و به این کار خود عنوان رهائى بخشى دادند، جبهههاى مقاومت را تروریست خواندند و قتل آنان را جایز و لازم شمردند، آرى ترور، قتل و جنایت هرگاه زیر پرچم آمریکا و انگلیس و اسرائیل باشد، مشروعیت پیدا مىکند! چرا که در راه اصلاحات و مبارزه با تروریسم به اجرا در مىآید!! و مایه شگفتى آنکه ساده دلان یا فریب خوردگان در داخل کشور، آنان را به دیده فرشته نجات مىنگرند و از مذاکره و سازش و تسلیم در برابر آنها حرف مىزنند که بر این عقل و منطق و سیاست و کیاست باید تأسف خورد.
و در همین حال این عناصر فتنه و فساد در کره خاک از برخى حرکتها و آشوبها و آنارشیستها و لمپنها پشتیبانى مىکنند و تداوم سیاستهاى نسنجیده بنام اصلاحات را مىخواهند و صداى مخالفان نظام را با آب و تاب روى امواج در سطح جهان از ماهوارهها و رسانهها پخش مىکنند که اگر اندک شعورى باشد باید اندیشید این افراد مخالف خوان که که عزیزان دشمن شدهاند چه کردهاند و نقطه ضعفشان کجاست که دشمنان خونى ملت و دین از آنان حمایت مىکنند و براى خیانت کارى یک انسان همین بس که دشمن از پایگاه و جایگاه او حمایت کند بفرموده امام جواد(ع): «کفى بالمرء خیانة ان یکون امینا للخونه». به هر حال سخن به تفصیل از حربههاى جبهه باطل در برابر حق و دستاویزهاى این هجوم تبلیغى و عملى، با توجه به تاریخ رسالتهاى آسمانى یک تحلیل گسترده قرآنى، تاریخى و اجتماعى را مىطلبد که از حوصله این مقال بیرون است و اگر به تاریخ ظهور اسلام بنگریم و خصومتها و هجوم هائى که مشرکان و منافقان و اهل کتاب بویژه یهود در عصر رسالت با پیام آور اسلام داشتند و انواع شکنجهها، تحریمها، توطئهها، تبلیغات گسترده علیه آن حضرت و توطئه قتل رسول خدا(ص) و پیروان اسلام و یاران صادق، خود داستان مفصل دیگرى است که تداوم همان جریان پیشین را در سطحى وسیعتر به نمایش مىگذارد.و ادامه این ماجرا را پس از رحلت پیامبر و اهانتها که به بیت رسالت نمودند و جبهه نفاق با انگیزه انتقامگیرى از پیامبر خدا چه ستمهاى بى حد و مرز در حق اهل بیت نمودند مخصوصاً تبلیغات سوء و جنایات آل ابوسفیان و سردمدار فتنه معاویه طاغیه طى چهل سال علیه امیرمؤمنان(ع) و قتل و غارت آل رسول و شکنجه و اعدام یارانشان فجیعترین صحنه را در تاریخ اسلام تصویر مىکند و این وضع همچنان در عصر عباسیان طى صدها سال زیر لواى خلافت اسلامى استمرار مىیابد..
تاریخ تشیّع که همان خط راستین اسلام است آکنده از حوادث خونین و خشونت و جنایتى است که از سوى دشمنان اهل بیت، امویان و عباسیان و اعقاب و اذنابشان بر اهل حق گذشت و تنها قتل و حبس و تبعید به فرزندان پیامبر محدود نگشت بلکه هر عالم شیعى و یا شاعر و ادیب متعهدى را آتش خشم دشمن مىگرفت و زنده بگور مىکرد یا در آتش مىسوزانید و یا مثله مىنمود و زبان مىبرید که سرگذشت مصیبت بار پرچمدار فقاهت و شهداى فضیلت و علما و محدثین شیعه بر این مدعاست و شکنجه و شهادت حجربن عدى و یارانش و کمیل و میثم و عمار و دعبل و فرزدق و کمیت و ابى اسود و صدها و هزارها از این دست انسانهاى وارسته و آزاده خشم و کینه جبهه نفاق و کفر و استکبار را به نمایش مىگذارد و این یک پیام براى آیندگان تاریخ دارد که حق باید براى بیدارى خود غرامت سنگین بپردازد چنانکه قرآن کریم در داستان اصحاب اخدود که مؤمنان را در کانالهاى آتش مىسوزاندند مىفرماید: جرم این مؤمنان جز این نبود که به خداى یگانه ایمان داشتند:«و ما نقموا منهم الاّ ان یؤمنوا بالله العزیز الحمید»(4)
این سرگذشت تاریخى حق و باطل است که در عصر ما نیز تکرار مىشود. با آغاز نهضت اسلامى و شکست دژ اهریمن استعمارى چندین صد ساله بر کشور ما و کشورهاى اسلامى با قیام اسلامى مردمى و رهبرى بزرگ مردى از دودمان رسالت حضرت امام خمینى - اعلى اللّه مقامه - و فرو ریختن کاخ عنکبوتى ستمشاهى که پیروزى حق را بر باطل در این مصاف تاریخى به تصویر کشید و همچنان ادامه یافت... ترورهاى بى حد و مرز، تحمیل جنگ هشت ساله و همزمان تبلیغات گسترده شیطانى و توطئههاى جادوئى سامرىهاى زمان همچنان استمرار داشته و دارد. صدها هزار شهید و معلول و آواره حاصل این نبرد تاریخى معاصر است و غرامتها و خسارتهاى بىحد و مرز مادى و معنوى که در این راه پرداخته شده حجم تبلیغات دشمن بر علیه انقلاب اسلامى و چهرههاى انقلابى و رهبران این نهضت ضد استکبارى و بودجههاى کلانى که براى اجراى این پروژه اختصاص داده شده ارقامى نجومى است. یکى از آگاهان دفتر امام راحل مىگفت: در زمان امام به بررسى کتابها و مقاله هائى که بر ضد امام چاپ و نشر شده بود، پرداختیم رقم آن به دویست هزار مىرسید، علاوه بر جو تبلیغاتى آمریکائى اسرائیلى و اروپائى، در برخى کشورهاى اسلامى نیز پارهاى نویسندگان مزدور کتابها و مقالات بى شمار بر ضد امام نوشته و مىنویسند و به زبان عربى و فارسى و اردو منتشر مىشود که سر رشته این قلمها را در تل آویو و واشنگتن و لندن و سایر مراکز فساد و قدرت باید جستجو کرد. و در همین روزها و پس از رحلت امام نیز این جریان فاسد شیطانى در داخل و خارج از پاى ننشسته و همچنان به سخن پراکنى و مقاله نگارى و دشنام و اهانت به مقدسات، ولایت فقیه و چهرههاى سازشناپذیر انقلاب ادامه مىدهند. طبق ارزیابى که به عمل آمده بیش از پنجاه درصد تبلیغات استکبارى بر ضد ولایت فقیه و حکومت دینى است که بخشى از این پروژه را روزنامههاى زنجیرهاى گذشته و حال زیر لواى آزادى قلم! سامان دهى مىکنند امروز اگر پیچ رادیوهاى اسرائیل و آمریکا و انگلیس و سایر دجالهاى عصر را باز کنیم مىبینیم شبانه روز به زبانهاى مختلف بر حکومت دینى و علما و فقهاى عظام و ولایت فقیه، نهادهاى انقلابى، سپاه و بسیج و... مىتازند و سردمداران کفر و فساد از کاخ سفید گرفته تا نوچههاى خود فروخته آنها در داخل و مقاله نگاران بى تعهد و تروریستهاى منافق از براندازى نظام اسلامى به صراحت دم مىز
نند و با پشتیبانى مادى میلیاردها دلار از صدها کانال ماهوارهاى تلویزیونى و رادیوئى و سایتهاى اینترنتى به مقدسات اسلامى حمله مىکنند و به چهرههاى باسابقه انقلابى دشنام مىدهند و تهمت مىزنند و ترور شخصیت مىکنند و این خود قوىترین دلیل بر حقانیت نظام اسلامى و ولایت فقیه و حکومت دینى و چهرههاى انقلابى است و عزم اهل حق را بر دفاع از ارزشها و دست آوردهاى انقلاب و حفظ و حراست از پایگاه اصلى نظام که همانا اسلام و ولایت و طلایه داران این نهضت و نهادهاى انقلابى است استوارتر مىسازد. و در اینجا تأکید و تکرار این نکته را لازم مىداند که افرادى که رسماً در صف دشمن نیستند اما دل مشغولىها و یا نارضایتىهائى دارند و یاسرخورده از پارهاى اتفاقات هستند و در واقع به معارضه با اسلام و انقلاب کمر نبستهاند، ولى گفتهها و نوشتههایشان در صف گفتههاى دشمن قرار گرفته و جریان باصطلاح اپوزیسیون را - به گونهاى که حتى خود غافل اند - تغذیه مىکند و به دشمن امید مىدهد و دشمنان اسلام و ملت و میهن از آنها چهره سازى مىکنند، اینها قدرى فکر کنند، تفکرى که یک ساعت آن از سالها عبادت سودمندتر است، فکر کنند ببینند چرا دشمن بلندگوهاى پیامها و گفتههاى آنان شده است؟! آیا هدف دشمن خدمت به آنها ملت و میهن است یا از این پایگاه بهره بردارى مىکند؟ یا آیا این مصداق تکیه کردن و دل سپردن به ظالم نیست که قرآن فرموده: «ولا ترکنوا الى الذین ظلموا افتمسکم النار»؟ علاوه بر این اگر این افراد یعنى منتقدان و ناراضىها که از روى دلسوزى به زعم خود با دیدگاه فقهى! نظام را زیر سؤال مىبرند! فکر مىکنند از حق دفاع مىکنند و تکلیف شرعى! آنها چنین ایجاب مىکند! بدانند که در اشتباهند زیرا اینها نه فقط خود را قربانى مطامع شیطان و مقاصد دشمن کردهاند و در وجدان عمومى خود را ساقط کردهاند بلکه سنگرى براى دشمن شده تا از آنجا حق را مورد هجوم تبلیغاتى خود قرار دهد و این به معناى پایمال کردن خون شهیدان و دست آوردهاى مجاهدان حق و گناهى است بزرگ که معلوم نیست قابل بخشش باشد و همین تذکر را براى برخى سخنوران و نویسندگان ناراضى که خود را به دشمن نفروختهاند، داریم که ببینند از نقد و نظر و حمله و هجمههاى آنها چه کسانى بهره مىبرند همانقدر که انتقاد سالم ودلسوزانه مفید و سازنده است زخم زدن و ضربه زدن و یأس آفرینى کردن و کمک به تبلیغات دشمن نمودن زیانبار و مخرّب است که باید از آن اجتناب ورزید که محاسبه الهى ذرة المثقالى را از قلم نمىاندازد و روى ایدهها و اندیشهها و نیّتها نیز داورى مىکند.
ناگفته این مقال پاسخ هائى است که در برابر دشمنان حق باید آماده کرد و شیوهاى که قرآن آموخت که در برابر تبلیغات و جوّ سازىها چگونه باید به میدان آمد و به دفاع برخاست که شرح آن را در بخشى دیگر خواهیم دید. انشاءالله
پىنوشتها: -
2،1. سوره هود، آیه 27.
3. سوره هود، آیه 54.
4. سوره غافر، آیه 26.
5. سوره بروج، آیه 4.