دعا و نیایش در سیره پیشوایان
حجة الاسلام و المسلمین محمد محمدى اشتهاردى
اشاره:
یکى از موارد بسیار مهمّى که در همه ادیان ؛ به ویژه اسلام وجود داشته و سرلوحه برنامههاى عبادى آنها بوده و نیز مؤثرترین عامل در تهذیب نفس و صفاى باطن، مسئله دعا و نیایش به درگاه خداوند یکتا و بى همتا است. دعا و نیایش صحیح زیباترین و عمیقترین شیوهاى است که پیوند انسان را با ذات پاک خدا برقرار ساخته و موجب پرواز روح به سوى ملکوت و فضاى معطر معنوى و عرفانى است.
دعا ونیایش، خود یک مکتب آموزنده و یک کلاس ممتاز براى پرورش روح و سوق دادن آن به سوى فضایل و کمالات است. بر همین اساس در آیات مختلف قرآن، به عنوان اصلىترین ارزش و در روایات به عنوان برترین عبادات؛ بلکه مغز و مخ عبادات مطرح شده است.
با این که ارزشها و عوامل سوق دهنده به سوى کمال و بازدارنده از آلودگىها و پستىها بسیاراند، ولى از نظر قرآن، گویى اگر دعا نباشد، سایر ارزشها فاقد کارآیى و خاصیت حقیقىاند. آن جا که مىفرماید: «قُل لا یَعبَأ بِکُم رَبّى لولا دُعائُکُم؛ بگو پروردگارم براى شما ارجى قائل نیست، اگر دعاى شما نباشد.»(1) رسول خدا(ص) نیز فرموده: «الدُّعاءُ مُخُ العِبادَةِ؛ دعا مخ و مغز عبادت است.» نیز مىفرماید: «اَفضَلُ العِبادَةِ الدُّ عاءُ؛ دعا بهترین عبادت است.»(2) توضیح این که: هر چیزى داراى پایه و ستون است که امور مربوط به آن بر اساس آن استوار و تنظیم مىگردد. لذا همانگونه که قوام و قدرت انسان بستگى به عقل و نیروى تشخیص و درک او دارد و بدون آن در صف حیوانات ؛ بلکه بدتر از آن خواهد شد، عبادت و پرستش خداوند نیز توسط مغز و مخ آن استوار است یعنى بدون آن ارزش محتوایى خود را از دست داده و در برخى موارد به جاى سازندگى، موجب تخریب فکر و عمل مىگردد بر اساس دو سخن فوق، مغز و مخ عبادات و نیز برترین عبادتها، دعا و نیایش است.
بنابراین مؤمن بدون دعا، همانند انسان بى مغز است و عبادت چنین مؤمنى، اسکلتى بى جان و پیکرى بى روح خواهد بود.
البته براى این که از مکتب دعا استفاده بهینه شود، باید از آن استفاده عالمانه و صحیح نمود، چرا که دعا و نیایش داراى مراتب و درجاتى است؛ مثلاً دعاى نوع مردم زبانى و ظاهرى است، دعاى عابدان به اعمال و مراقبت در کردار است. و دعاى عارفان نیز به احوال است، یعنى عارف، شیفته خدا و پیوسته به یاد خداى یکتا و بى همتا است و با تمام ذرّات وجودش دعا کرده و شرایط صحت و کمال دعا را رعایت مىنماید. چنین دعایى داراى آثار ممتاز و بسیار ارجمندى است که به صاحبش مىرسد. بر همین اساس رسول خدا(ص) فرمود: «الدُّعاءُ سَلاحُ المؤمِنِ وَ عَمودُ الدّینِ وَ نُورُ السَّماواتِ و اَلارض؛ دعا اسلحه مؤمن و ستون دین و نور آسمانها و زمین است.»(3) به عبارت دیگر: دعا و نیایش، موجب نیرومندى و سلحشورى انسان در برابر دشمن و ناهنجارىهاى روزگار مىشود، هم پایه و ستونى استوار براى نگهدارى انسان از تخریب و سقوط است و هم مایه هدایت و نورانیت خواهد شد و انسان را از تاریکىهاى گمراهى و سرگردانى در بیراههها به راه راست و روشن رهنمون مىگردد.
البته در این جا بحثهاى دیگرى درباره عوامل استجابت دعا، موانع آن، کیفیّت و کمّیت دعا، شرایط مکانى و زمانى دعا و به طور کلى آداب محتوایى و جنبى دعا مطرح مىشود که هر کدام بحث جداگانهاى دارد.
دعا در مکتب اهل بیت علیهمالسّلام
دعا و نیایش در سیره درخشان چهارده معصوم(ع) و اصحاب خاص آنها، از جایگاه بسیار ارجمندى برخوردار است، به طورى که بخش مهمى از زندگى آنها را تشکیل مىداده و حتى بخشهاى دیگر زندگى آنها نیز آمیخته با دعا بود. نماز که خود ستون دین و معراج مؤمن است، یکى از مصداقهاى دعا و نیایش مىباشد، البته با توجه به این که واژه صلاة در اصل به معناى دعا است .
چهارده معصوم(ع) به نماز، بسیار اهمیت مىدادند، تا آن جا که حضرت على (ع) و امام حسین(ع) و حضرت سجّاد(ع) در یک شبانه روز، هزار رکعت نماز مىخواندند. علاّمه امینى در این راستا مىنویسد: «طبق روایات فراوان از طرق شیعه و سنّى، مولاى ما امیرالمؤمنان على(ع) و سبط شهید، امام حسین(ع) و فرزند پاکش امام سجّاد(ع) در هر شبانه روز، هزار رکعت نماز مىخواندند.(4)
دعاهایى که از امامان(ع) نقل شده، مانند: صحیفه کامله سجّادیه، دعاى کمیل، دعاى ابوحمزه ثمالى، دعاى عرفات، دعاى سمات، مناجات شعبانیّه و... همه بیانگر آن است که دعا و نیایش در سیره آنها داراى جایگاه ویژهاى بوده، و جزء مهمترین برنامههاى عبادى، فرهنگى، اخلاقى و سیاسى آنها به شمار مىرفته است. دعا یگانه مونس و آرامش بخش روح و روان است که امامان(ع) به آن اصرار داشتند و آن را از ارکان مکتب خود مىدانستند.
آنها به سه بعد دعا توجه داشتند که عبارت است از:
1- دفع بلاها و خواستن حاجتها در پرتو دعا و نیایش.
2- تضرّع، خشوع و راز و نیاز عمیق معنوى و عرفانى در دعا، که اثر بسیارى در صفاى باطن دارد.
3- توجه به معارف بلند پایه و تبیین عالىترین درسهاى عرفانى، اخلاقى، فرهنگى و سیاسى در لباس دعا که آنها این جهت را نیز در دعا به طور کامل رعایت مىکردند و در حقیقت این بُعد دعا کلاس معارف در پرتو دعا را تشکیل داده بود؛ چنان که دعاى پر محتواى صحیفه سجّادیه بیان گر این مطلب است، امام سجاد(ع) در این صحیفه نورانى، حقیقت عبودیت و هوّیت بندگى یک انسان کامل را به نمایش گذاشته و دعاهایى را آموزش داده که انسان را به مرحلهاى از صفا و تقوا و عبودیت مىرساند، تا آن جا که امیر مؤمنان على(ع) در وصف آنها فرمود: «عَظُم الخالِقُ فى انفُسِهِم، فَصَغُرَ ما دونَهُ فِى اَعیُنِهِم؛ خالق و آفریدگارشان در روح و جانشان، بزرگ جلوه کرده و غیر خداوند در نظرشان کوچک است.»(5) مثل همان مطلبى که در فرازى از دعاى حضرت زهرا(س) آمده: «اَللّهُمَّ ذَلِّل نَفسِى فِى نَفسِى وَ عَظِّم شَأنَکَ فى نفسى؛ خداوندا! خودم را در پیش خودم کوچک کن و مقام خودت را در نزد من بزرگ گردان.»(6)
کوتاه سخن آن که جمعى در محضر امام صادق(ع) بودند و عرض کردند: «چرا ما دعا مىکنیم ولى به اجابت نمىرسد؟» آن حضرت در پاسخ فرمود:«لِاَنَّکُم تَدعُونَ مَن لا تَعرِفُونَهُ؛ زیرا شما کسى را مىخوانید که او را نمىشناسید.»(7) این سخن، نیایش گران را به توجه به محتواى دعا، مسئله خداشناسى و آداب تکاملى دعا دعوت مىکند،که رکن اصلى دعا را تشکیل مىدهد.
چند نمونه از مناجات و نیایش پیشوایان
1- در ماجراى جنگ بدر - که نخستین و سختترین جنگ بزرگ مسلمین با مشرکان بود - تعداد مسلمانان کمتر از یک سوم دشمن بود، به علاوه مسلمانان حتّى از کمترین تجهیزات جنگى برخوردار نبودند، ابن عباس در این باره چنین نقل مىکند: شبى که روز آن جنگ بدر رخ داد، پیامبر(ص) همراه مسلمین به مناجات و راز و نیاز به درگاه الهى پرداختند.(8) پیامبر(ص) رو به قبله ایستاد و دست هایش را به سوى آسمان بلند کرد هم چنان به نیایش و استغاثه خود ادامه داد که عبایش از دوشش به زمین افتاد، در دعایش عرض مىکرد:«خدایا! وعدهاى را که به من دادهاى تحقق بخش، پروردگارا اگر این گروه مؤمنان نابود شوند، پرستش تو از زمین برچیده خواهد شد.»(9)
در نقل دیگر آمده: پیامبر(ص) در آن شب تا صبح به نماز و مناجات پرداخت و آن چنان به درگاه الهى مىگریست که اشک هایش جارى شده و با کمال خشوع و خضوع، هم چون حالت غذا خواستن گرسنه بینوا دعا مىکرد و به سجده مىافتاد، در سجده نیز با تضرّع و زارى به دعایش ادامه داد، تا این که خداوند به او چنین وحى کرد، به وعده خود نسبت به تو وفا کردیم و تو را توسط پسر عمویت على(ع) یارى نمودیم...»(10)
نیز روایت شده که آن حضرت در روز آن شب هنگام درگیرى شدید جنگ بدر، مکرر دعا مىکرد، مثلاً صحنه را مىدید و با چشمى اشکبار و دلى لبریز از ایمان، عرض مىکرد «خدایا! اگر این گروه مسلمان، امروز نابود شوند، دیگر تو را در زمین کسى نمىپرستد.»(11)
2- نوف بِکالى (یکى از اصحاب على (علیه السلام) مىگوید: شبى حضرت على (ع) را دیدم که از بستر فاصله گرفته و به ستارگان مىنگرد، به من فرمود: «اى نوف! خوابى یا بیدارى؟» گفتم: بیدارم، فرمود: اى نوف! خوشا به حال آنان که از دنیا بریدند و به آخرت پیوستند، آنها مردمى هستند که پهنه زمین را خانه و خاک آن را بستر و آب آن را شربت گواراى خویش ساختند، قرآن را راه و رسم زندگى و دعا را اوج بندگى خود قرار دادند و آن گاه به روش عیساى مسیح(ع) خود را از وابستگى به دنیا رهاندند.»(12)
3- حبّه عرنى مىگوید: شبى با نوف بِکالى، در ایوان خانهام در کوفه خوابیده بودیم، ناگاه نیمههاى شب، حضرت امیرمؤمنان على(ع) را دیدم که در تاریکى دست هایش را روى دیوار نهاد و بسیار حیران و واله است و به طور مکرر این آیه را مىخواند: «اِنَّ فِى خَلقِ السَّماوات و الاَرضِ وَ اختِلافِ اللیل وَ النَّهار وَالفلک الَّتى تَجرى فِى البَحرِ... لَایاتٍ لِقَومٍ یَعقِلون؛ در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز و کشتى هایى که در دریا به سود مردم در حرکتند... نشانه هایى (از ذات پاک خدا و یکتایى او) است براى مردمى که عقل دارند و مىاندیشند.»(13) این آیات را خواند و هم چون افراد عقل پریده، واله و سرگردان عبور مىکرد، خطاب به من گفت: خوابى یا بیدارى؟ گفتم: بیدارم، مطالبى فرمود، آن گاه با همان حال از ما گذشت در حالى که چنین راز و نیاز مىکرد: «خدایا! کاش مىدانستم که در این غفلت هایى که دارم، آیا از من روى گردان هستى یا به من توجّه دارى؟ خدایا کاش مىدانستم در طولانى شدن خوابم و اندک بودن شکرم در برابر نعمت هایت، موقعیّتم در پیشگاهت چگونه است» سوگند به خدا! آن حضرت، به همین حالت ادامه داد، تا سپیده سحر دمید.(14)
4- زندگى امام حسن مجتبى(ع) مشحون از مناجات، نیایش و خوف از خدا بود. او در این راستا بیست و پنج بار (و به روایتى 20 بار) پیاده از مدینه به مکه براى انجام مراسم حج و عمره رفت. هرگاه کنار در مسجد مىرسید، دستها را به سوى آسمان بلند کرده و با کمال خضوع و خشوع، چنین مىگفت: «اِلهِى ضَیفُکَ ببابک یا مُحسِنُ قد اَتاکَ المُسَىء، فَتَجاوَز عَن قَبیحِ ما عِندى بِجَمیلِ ما عِندکَ یا کَرِیمُ؛ خدایا مهمان تو به در خانه تو آمده، اى نیکو بخش، گنهکارى به محضرت بار یافته، پس به لطف و کرمت از گناهانم بگذر اى خداى بزرگوار!.»(15)
5 - در زندگى امام حسین نیز همین شیوه به روشنى دیده مىشود. آن حضرت حتى در کربلا به خاطر مناجات و دعا و تلاوت قرآن، یک شب (شب عاشورا) از دشمن مهلت خواست و به برادرش حضرت عباس فرمود: نزد دشمن برو و از آنها بخواه تا به ما مهلت دهد که امشب را به نماز و دعا و استغفار بگذرانیم، خدا آگاه است که من بسیار نماز و تلاوت قرآن و زیاد دعا کردن و استغفار را دوست دارم. عباس(ع) پیام امام حسین(ع) را به دشمن رسانید، دشمن مهلت داد، امام(ع) آن شب را تا صبح همراه یاران به نماز و دعا و مناجات مشغول بودند. زمزمه مناجاتشان هم چون آواى بال زنبور عسل، فضاى ملکوتى کربلا را پر کرده بود.(16) دعاى عرفه امام حسین(ع) نیز به جاى خود تابلوى زیبایى در این راستا است.
6 - از فرازهاى تکان دهنده در سیره درخشان امام حسین(ع) مناجات او در کنار مرقد منوّر حضرت خدیجه(س) است که در ذیل به آن اشاره مىکنم: انس بن مالک مىگوید: در یکى از سفرها همراه امام حسین(ع) به مکّه رفتیم، در آنجا امام در کنار مرقد خدیجه(س) رفت، من نیز همراهش بودم، در آن جا به یاد ظلم هایى که به حضرت خدیجه(س) شده بود افتاد و گریه کرد، آن گاه به من فرمود: از من فاصله بگیر. احساس کردم مىخواهد در کنار تربت جدّهاش با خداى خود خلوت کند، فاصله گرفتم و در کنارى پنهان شدم، دیدم مشغول نماز شد، نمازش طول کشید، شنیدم در نماز چنین با خدا مناجات مىکرد:
یا ربّ یا رَبّ اَنتَ مَولاهَ
فَارحَم عُبَیداً اِلیکَ مَلجاهُ
یا ذَاالمَعالِى عَلَیکَ مُعتَمدى
طوُبى لِمَن کُنتَ اَنتَ مَولاهُ
اِذَا اشتکى بَثَّهُ و غُصَّتَهُ
اَجابَهُ اللّهُ ثُمَّ لبّاهُ
وَ ما بِهِ عِلَّةٌ وَلا سُقمٌ
اَکثَرُ مِن حُبِّهِ لِمَولاهُ
اِذا ابتَلى بِالظَّلامِ مُبتَهِلاً
اَکرَمَهُ اللّهُ ثُمَّ اَدناهُ
یعنى: اى پروردگار و خداى من، که مولا و سرورش تو اى، به بنده کوچکى که پناهگاهش تو هستى رحم کن. اى خداى بزرگ و صاحب صفات کمال و جلال! بر تو تکیه مىکنم. خوشا به حال کسى که در درگاه تو، ترسان و شب زنده دار است و شکایت گرفتارى هایش را به سوى تو مىآورد و از تو تمنّاى رفع آن را دارد، چنین کسى گرفتارى و بیماریش، بیش از عشقش به مولایش نیست، هرگاه رفع آنها را از مولایش مىطلبد، خداوند اجابت مىکند، و به تمنّاى او جواب مثبت مىدهد. هنگامى که به ستم ستمگران گرفتار مىشود، باتضرّع شکایتش را به سوى تو مىآورد آن گاه خداوند جوابش را مىدهد، و او را گرامى مىدارد، و سپس او را به درگاه خود نزدیک مىکند.»(17)
همه امامان(ع) و اولیاى خدا به نیایش و مناجات با خدا عشق مىورزیدند و به آن اهمیّت فراوان مىدادند.
پایان سخن رابا فرازى از صحیفه سجّادیه زینت مىبخشیم، تا هم از مناجات امام سجاد(ع) نمونهاى را ارائه دهیم و هم شیوه دعا کردن، محتواى آن و چگونگى بیان حاجت از درگاه الهى را از آن حضرت بیاموزیم:
«اَللّهُمَّ اِنِّى اَعتذِرُ اِلَیکَ...؛ خداوندا! از تو پوزش مىطلبم در مورد مظلومى که در حضور من به او ستم شده و من او را یارى نکردهام، در مورد احسان و خیرى که به من رسیده ومن سپاس آن را به جاى نیاوردهام، در مورد بدکارى که از من عذر خواهى کرده و من آن را نپذیرفتهام، در مورد بیچاره و تهى دستى که به سوى من دست نیاز دراز کرده و من او را به خودم مقدّم نداشتهام، در مورد حق مؤمنى که بر عهدهام بوده و من در اداى آن سستى کرده آن را به طور کامل ادا نکردهام، در مورد عیب مؤمنى که بر من آشکار شده و من آن را نپوشاندهام، در مورد هر گناهى که برایم پیش آمده و من از آن دورى نکردهام. اى معبود من! از درگاهت در مورد این افراد و امثال آنها معذرت مىطلبم، معذرتى که از روى پشیمانى است، تا مرا در برابر چنین گناهانى که در پیش دارم، پند دهند و بازدارنده باشد. پس بر محمّد(ص) و آل او، رحمت و درود بفرست، و پشیمانى ام را در لغزشهایم و تصمیمم را بر ترک گناهانى که برایم پیش مىآید، توبهاى قرار بده، که موجب دوستى تو برایم گردد، اى دوستدار توبه کنندگان.»(18)
دعا! اى مونس شبهاى تارم
رفیق مهربان و غم گسارم
دعا! اى مخزن رشد و کمالات
صلاى روح بخش قلب و کانم
دعا! اى منبع فرهنگ و دانش
صفا و نور تابان روانم
دعا! اى مصطفاى پاکبازان
شفا بخش دل بیمار وزارم
دعا! اى میوه بستان عرفان
فروغ افزاى روزان و شبانم
پىنوشتها:
1. سوره فرقان، آیه 77.
2. مستدرک الوسائل، ج 5، ص 167؛ بحار، ج 93، ص 300 ؛ کنزالعمال، ح 3134.
3. اصول کافى، ج 1، ص 468.
4. الغدیر، ج 5، ص 25؛ به نقل از هفت کتاب از کتب معروف اهل تسنّن.
5. نهج البلاغه، خطبه 193.
6. اعیان الشیعه، چاپ ارشاد، ج 1، ص 323.
7. بحار الانوار، ج 93، ص 368.
8. چنان که آیه 9 سوره انفال به این مطلب دلالت دارد.
9. تفسیر مجمع البیان، ج 4، ص 525، ذیل آیه 9 سوره انفال.
10. کنزالکراجکى، ص 136؛ بحار، ج 19، ص 317.
11. تاریخ طبرى، ج 2، ص 49.
12. نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 101.
13. سوره بقره، آیه 164.
14. اقتباس از بحار، ج 41،ص 22 و 23.
15. بحار، ج 43، ص 339 و 345.
16. لهوف سید بن طاووس، ص 89 و 154.
17. مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 69.
18. صحیفه سجّادیه، دعاى 38.