فلسفه ارزشها
قسمت اول
محمد رضا ابراهیم نژاد
چکیده
ظهور سرمایه دارى غرب با استخدام قدرتهاى سیاسى و علمى، تهاجم علیه سنگرهاى معنوى به ویژه مبانى و ارزشهاى اسلامى را به همراه داشته است. پیروزى انقلاب اسلامى ایران و فروپاشى نظام شوروى این تهاجم را فىالجمله محدود ساخت، لیکن پس از وقفهاى کوتاه، هم اکنون با شدّت مضاعف و آرایش جدید در جریان است.
در این شرایط وظیفه صاحبان اندیشه و قلم تبیین مبانى اصیل اسلام و آشنا نمودن همگان، خاصّه نسل جوان، با ارزشهاى اسلامى است. مقاله «فلسفه ارزشها» با تأکید بر جنبههاى علمى، تحقیقى و ارائه اعتبار و پشتوانه علمى ارزشهاى اسلامى، تلاشى است که در راستاى تحقق این هدف ارائه شده است.
مقدمه
ظهور سرمایه دارى غرب بر پایه مادى گرائى و با استخدام قدرتهاى سیاسى و استفاده ابزارى از علوم و فنون، جبههاى وسیع از خصومت را در برابر ارزشهاى معنوى گشود و تهاجمى گسترده علیه آن را آغاز نمود. این خصومت و تهاجم که از ابتداى نهضت علمى (رنسانس) و پس از آن آغاز شد هم اکنون نیز در سراسر جهان به چشم مىخورد. در جامعه ایران هم از واپسین روزهاى نهضت مشروطیت به بعد وجود داشته است.
پیروزى انقلاب اسلامى که در شرایط دور از انتظار جهانیان به وقوع پیوست، این جبهه را براى مدتى به عقب راند و عوامل خصومت و تهاجم را متوقف نمود و از کار انداخت. پس از آن فروپاشى اتحاد شوروى ضعف و زبونى مادىگرى را بیشتر آشکار نمود.
لکن وابستگان و کارگزاران سرمایه دارى که همواره به انتظار فرصت بودند و به آسیب پذیرى نسلهاى جدید و بىخبرى آنان از واقعیتها و تجربههاى گذشته التفات و توجه داشتند بىدرنگ در عرصه فکر و فرهنگ دست به تهاجم زدند و حملات سختى را با آرایشى جدید تدارک دیده و آغاز نمودند و کلّیه ارزشهاى اسلامى را مورد هدف قرار دادند.
در چنین صحنهاى از پیکار و مبارزه کمترین وظیفهاى که بر عهده ارباب اندیشه و صاحبان قلم دیده مىشود جهاد علمى و آشنا نمودن همگان به ویژه نسل جوان با خطرات و اهداف نظام سرمایه دارى است که این امر با ارائه چهره صحیح، اصیل و حقیقى ارزشهاى اسلامى و نقش آنها در سلامت، سعادت و تعالى انسان امکانپذیر است.
مقاله و اثر حاضر تلاشى است که در این راستا انجام گرفته است. در این مقاله، جنبههاى علمى و تحقیقى ارزشهاى اسلامى و پرسشها و انتقادهاى مربوط به آن به صورت کلى بررسى و ارائه شده است.
در اینجا لازم است عناوین «ارزش» و «فلسفه» را اندکى توضیح دهیم:
تعریف ارزش
مفهوم ارزش بر حسب نظریات و دیدگاهها، مختلف و متفاوت است. هر یک از دانشمندان علوم انسانى بر اساس هر علم و دانش و موضوع و مسائل مربوط به آن علم، براى ارزش تعریف و تبیین ویژهاى دارند.(1) در اینجا مقصود از «ارزشها» کلّیه امور ایجابى و سلبى است که آیین اسلام التزام و باور قلبى، اقدام یا اجتناب رفتارى نسبت به آن را از انسانها خواسته است.
بر این اساس ارزشهاى اسلامى منحصر نیست به آنچه اسلام دستور به انجام آن داده و تحقق عینى آن را خواسته است بلکه امورى که اسلام از اقدام به انجام آن نهى نموده و برحذر داشته نیز مصادیق ارزش اند. نماز، نیکى به دیگران، دستگیرى از مستمندان و نیازمندان، وفاى به عهد و پیمان، همچنین پرهیز از ستم، خویشتن دارى از دروغگویى و تهمت زدن به دیگران نمونه هایى از ارزشهاى اسلامىاند.
تعریف فلسفه
واژه «فلسفه» در کاربرد لغوى و اصطلاح فلاسفه بر مباحث کلّى و عقلى اطلاق مىگردد. اما این شمول و کلّیت وقتى است که به صورت مطلق و در مقارنه باعلوم دیگر قرار گیرد. بنابراین همراه با ذکر قرینه، معناى محدود و مفهوم خاص نیز از آن قابل فهم است. در اینجا مراد از فلسفه - چنانکه از مباحث آتى نیز بدست مىآید - کلّیه مصالح و مفاسدى است که مبناى واقعى و پشتوانه حقیقى احکام و ارزشهاى الهى قرار مىگیرند و ارزشهاى اسلامى با عنایت به آنها شأنیت و اعتبار علمى دارند.
صاحبنظران اسلامى نیز در مباحث کلامى، تفسیرى و فقهى بر اساس تعریفهاى فوق، تحت عنوان «فلسفه احکام» به تبیین فلسفه ارزشهاى اسلامى پرداختهاند.
ضرورت نگرش علمى به ارزشها
توجه به ارزشهاى اسلامى با تأکید بر ابعاد علمى آن از جهات مختلف شایسته است:
1 - توسعه و گسترش علوم بسیارى از مجهولات گذشته بشر را به نور دانش روشن نمود و به پرسشهاى فراوانى که قرنها بدون جواب برجاى مانده بود پاسخ داد. به همان نسبت نیازهاى جدید، شبهات پیچیده و پرسشهاى دیگرى را در مقابل انسانها قرار داد. این روند در طول قرون گذشته وجود داشته امّا در حال حاضر بیش از پیش تشدید شده است. لذا پاسخگوئى علم و پرسش آفرینى آن، روشنگرى علم و ابهام آفرینى آن، رفع نیازها و نیازآورى آن، شبهه زدائى و شبهه آفرینى آن در جهان معاصر به گونهاى سریع است که نسبت به تاریخ گذشته انسان، بىسابقه است.
بىشک بخش وسیعى از این پرسشها و شبههها و در کل این تحولات مرتبط به معتقدات دینى و باورهاى مذهبى انسانها است و در جوامع بشرى تأثیر گذار است به گونهاى که جهان در قرن شانزدهم شاهد پیدایش نهضت جدیدى در بین مسیحیان بود و مذهب «پروتستان» با شاخصه و تمایز تعقل گرائى وکم رنگى قیود مسیحى گرى ظهور کرد. همچنین در جوامع اسلامى طیف علم زده با شاخصه تفسیر و تأویل کلّیه باورها و ارزشهاى دینى بر وفق نظریهها و مظاهر علمى پیدا شد.(2)
حال باید توجه داشت که توسعه و گسترش علوم اگر در جامعه هائى که دین و مذهب معروف و رایج، مقبولیت چندانى ندارد - و چنین پىآمدهائى داشته است که نقش پررنگى در زندگى روزانه مردم ایفا نمىکند و عملاً از عرصه اصلى زندگى خارج و در حاشیه قرار داده شده و در باورها و رفتار فردى محدود شده - واضح است در جامعهاى که دین از هر حیث شامل و فراگیر است و داراى پذیرش همگانى است و در عرصه زندگى فردى و اجتماعى به صورت مکتب و نظام اجتماعى حضور دارد پىآمدهاى بیشتر و اثرات وسیعتر خواهد داشت. جامعه اسلامى ایران به خصوص و بعضى کشورهاى دیگر اسلامى بیش و کم چنیناند که با چنین نیازها، پرسشها و شبهات جدید برخاسته از توسعه دانش و گسترش علوم مواجه مىباشند. در متون و منابع اسلامى نیز مشاهده مىگردد که پیشوایان اسلام به پیدایش چنین روند رو به افزایش توجه داشته و از آن خبر دادهاند. در روایتى از امام سجاد علیه السلام چنین آمده است:
«سُئلَ علىّ بن الحسین (علیهما السلام) عن التّوحید فقال انّ اللّه عزّ و جلّ علم انّه یکون فى آخرالزّمان أقوام متعمّقون فانزل اللّه تعالى قل هو اللّه احدٌ والآیات من سوره الحدید الى قوله علیم بذات الصدور. فمن رام وراء ذلک فقد هلک.»(3)
از على بن الحسین (ع) درباره توحید و یکتاپرستى سؤال شد. در پاسخ فرمود: خداوند عزیز و جلیل مىدانست که در آخرالزّمان گروههائى ژرف نگر هستند، لذا سوره اخلاص - قل هو اللّه احد - و آیات سوره حدید را تا فرمودهاش «علیم بذات الصدور» نازل کرد و هرکس جز این جویاى چیز دیگرى باشد هلاک شده است.
2 - اهمیت نگاه علمى به ارزشها منحصر به اقتضاى توسعه علوم نیست بلکه لازمه وجود حس کنجکاوى و حقیقت جوئى در انسان است. کنجکاوى و علاقه به کاوش ذهنى او ویژگیهاى انسان است، در تمام افراد بیش و کم وجود دارد و در دوران نوجوانى و جوانى به سرعت فعال و شکوفا مىگردد و باعث طرح پرسشهاى گوناگون در ذهن است و پیوسته در پى رسیدن به پاسخ مناسب براى پرسشها است و چه بسا در اثر نیافتن پاسخ مناسب، در باورهاى قلبى خویش تجدید نظر نماید و براى پدیدهها و حوادث مختلف تفسیرها و تحلیلهاى جدیدى در ذهن خود تنظیم کند. قرآن کریم فعالیت حسّ کنجکاوى و جولان فکر انسانهاى خردمند در پدیدههاى طبیعى را چنین بیان نموده است:
«انّ فى خلق السّموات و الأرض و اختلاف اللیل و النّهار لآیات لأولى الألباب. الّذین یذکرون اللّه قیاماً و قعوداً و على جنوبهم و یتفکّرون فى خلق السّموات و الأرض ربّنا ما خلقت هذا باطلاً.»(4)
همانا در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و رفت شب و روز نشانه هائى براى خردمندان است. کسانى که خداوند را ایستاده و نشسته و آنگاه که بر پهلو آرمیدهاند یاد مىکنند و در آفرینش آسمانها و زمین مىاندیشند که پروردگارا این را بیهوده نیافریدهاى، منزّهى تو ما را از عذاب آتش نگاه دار.
3 - افزون بر آنچه گذشت حقانیت دین اسلام، سائق و موجب نگاه علمى به ارزشهاى اسلامى است. توضیح آنکه: ادیان موجود به لحاظ بهره مندى از حقیقت مختلفاند. برخى ادیان اساسشان باطل است و هیچ بهرهاى از حقیقت (و صدق) ندارند و یا داراى رگههائى از حقیقت در خلال باطلند. این دسته ادیان با نگاه علمى سازگار نیستند و در عرصه فحص و نقد عقلانى محکوم به شکستاند، ادیان بشرى از جمله آیین بودا و کنفوسیوس چنین وضعى دارند. اما دین اسلام که از حقیقت بهره وافر دارد و گزارههاى آن بیانگر آغاز، پایان و مراتب وجود و نشانگر چهره پنهان هستى و جلوه آشکار آن است، با نظر و نگاه علمى همساز است و در بوته نقد و فحص عقلى و علمى آسیبى نمىبیند. مثل ادیان باطل و حق مثل اجناس مغشوش و خالص است. عرضه کنندگان اجناس مغشوش و ناخالص و ناسالم، نوعاً راضى به امتحان و محک زدن جنس و کالاى خویش توسط دیگران نیستند و از شناسائى ماهیت آن سر باز مىزنند. اما فروشندگان با صداقت که اجناس خالص و کالاى سالم عرضه مىکنند از امتحان کالاى خویش هراسى ندارند بلکه خود دعوت به امتحان نموده و از محک زدن آن استقبال مىکنند. وضعیت ادیان نیز چنین است، اگر به موضعگیرى این دو قسم دین نسبت به نگرش و فحص علمى توجّه کنیم فاصله ادیان ناخالص و باطل از دین حقیقى به خوبى مشهود خواهد بود. در اسناد و متون یهود و مسیحیّت چنین تعلیم داده مىشود که خداوند آدم را از درخت معرفت نهى کرد. اما او از فرمان خدا سرپیچى نمود و از درخت معرفت تناول کرد و معرفت به امور پیدا نمود.(5) طبعاً لازمه این سخن از یک متن القاء تضاد و ناسازگارى دین (و خدا) با آگاهى انسان از حقایق امور است و سپس اگر به این القاء اضافه کنیم تعامل منفى کلیسا با مراکز علمى و فرزانگان علمى مانند گالیله را، معلوم است چه برداشتى از دین براى انسان اهل تحقیق بدست خواهد آمد.
در صورتى که بر پایه متون اصیل اسلامى نه تنها خداوند آدم را از درخت علم و معرفت منع نکرد، بلکه در همان آغاز آفرینش آدم به او معلوماتى داد فراتر از آنچه فرشتگان داشتند و آدم را معلم و آموزگار فرشتگان قرار دارد.(6) در قرآن کریم و سخنان پیشوایان بزرگ اسلام نیز پیوسته دعوت به تفحص علمى و تدبّر عمیق در اجزاء و ابعاد دین شده است، از جمله خداوند در آیهاى از قرآن فرموده است:
«و ما کان المؤمنون لینفروا کآفّة فلو لا نفر من کل فرقةٍ منهم طائفة لیتفقّهوا فىالدّین و لینذروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلّهم یحذرون.»(7)
و سزاوار نیست که مؤمنان همگى (به سوى جهاد) کوچ کنند چرا از هر گروهى، طایفهاى از آنان کوچ نمىکنند تا در دین آگاهى پیدا کنند و چون نزد قومشان بازگشتند ایشان را هشدار دهند تا بترسند و خوددارى کنند؟
امام کاظم (ع) نیز شناخت عمیق و ژرف نسبت به دین الهى را چنین ستوده و ترغیب نموده است: «تفقّهوا فى دین اللّه فانّ الفقه مفتاح البصیرة و تمام العبادة و السّبب الى المنازل الرّفیعه و الرّتب الجلیله فى الدّین و الدّنیا و فضل الفقیه على العابد کفضل الشّمس على الکواکب و من لم یتفقّه فى دینه لم یرض اللّه له عملاً.»(8)
نسبت به دین خداوند فقیه - و دانا - شوید زیرا فقه - و دانائى - کلید بینائى است و کمال بندگى است و وسیله رسیدن به مقامات رفیع و مراتب عالى دین و دنیا است و برترى دانشمند نسبت به عابد مانند برترى خورشید بر ستارگان است و کسى که در دینش فقیه - و آگاه - نباشد خداوند به هیچ یک از کارهاى او راضى نیست.
بر اساس متون قرآنى توجه و ارزیابى عالمانه از دین ضربهاى به حیثیت و موقعیت مردمى دین نمىزند بلکه گرایش به دین را بیشتر مىسازد. قرآن کریم درباره میزان خشیت عالمان و دانشمندان نسبت به خداوند فرموده است:
«انّما یخشى اللّه من عباده العلماء.»(9)
از میان بندگان خداوند فقط دانشوران از او خوف دارند.
4 - علاوه بر جهات فوق در حال حاضر فرهنگ دینى و هویت اسلامى در معرض تهاجم و آسیب است و برخورد با آسیب پذیرى اعتقادى جز با مقاوم سازى اعتقادى میسور نیست. در جهان معاصر علیرغم گسترش علوم، فنون، ارتباطات و اطلاعات، نابرابرى و تبعیض و تهاجم، محدود به سرزمین و منحصر به متعلّقات ظاهرى انسانها نیست بلکه همراه تجاوز به سرزمینها، تجاوز و تهاجم به فرهنگها و اندیشهها نیز پیوسته انجام مىگیرد و به جاى تعاون و تعامل تمدنها، تقابل و جنگ تمدنها ترویج مىگردد. باورهاى اساسى افراد و ملّتها پیوسته مورد تهاجم بیگانگان قرار دارند. قدرتهاى مهاجم ارزشهاى دینى و مقدسات مذهبى ملّتها را هدف و نشانه مىگیرند و مىکوشند با ایجاد شبهه و تردید سنگرهاى عقیده را تسخیر و ملّتها را از پاى درآورند.
در چنین شرایطى پرداختن به مایههاى علمى ارزشهاى اسلامى و نگاه تحقیقى به برنامههاى دینى به صورتى فعال و به دور از تعصّب، همانند پادزهر نجات بخش، از آسیبهاى فکرى و اعتقادى پیشگیرى مىکند و حقایق اصیل دینى را از غبار سلیقههاى فردى و آب و رنگ رفتار قومى و صنفى پاک و منزّه به ما نشان مىدهد و در نتیجه، باعث آرامش و ثبات فکر ،وسیله سعادت و موجب مصونیت از آسیبها خواهد شد. بدین منظور لازم است در ابتدا برخوردارى ارزشهاى اسلامى از پشتوانههاى علمى اثبات گردد، سپس میزان و حدود امکان دستیابى به جنبههاى علمى آنها تعیین شود و پس از آن مهمترین ارزشهاى اسلامى ارزیابى شود.
پىنوشتها: -
1. تغییر ارزشها، ص 38 - 35.
2. الالهیات، ج 3، ص 13، المیزان، ج 1، ص 5.
3. بحارالانوار، ج 3، ص 263 باب 9؛ ج 64 ص 371 باب 14.
4. سوره آل عمران، آیه 2 - 191.
5. الالهیات، ج 3، ص 380.
6. سوره بقره، آیه 31.
7. سوره توبه، آیه 122.
8. تحف العقول، ص 482.
9. سوره فاطر، آیه 28.