تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,085 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,031 |
عوامل وحدت آفرین از نگاه قرآن کریم | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1389، شماره 269، اردیبهشت 1389 | ||
نویسنده | ||
على نصیرى | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
مرکز فرهنگ و معارف قرآن کریم
اتّحاد به معناى یکى شدن، در اصل از ریشه «وحد» به مفهوم یکتایى و یگانگى است.(1) قرآن به مسأله اتّحاد از دیدگاه اجتماعى آن نگریسته و بر اهمّیّت اتّحاد میان جهانیان، ادیان، مسلمانان و نهاد خانواده تأکید کرده است و پیوند میان دلهاى مؤمنان را نوعى تصرّف الهى مىشمارد و براى ایجاد و حفظ چنین یگانگى، ارسال پیامبران به همراه شرایع را ضرور مىداند و براى برقرارى یگانگى و نیز حفظ آن، راهکارهاى گوناگونى را پیش بینى کرده که بخشى از آن، جنبه پیشگیرى از تفرقه، و بخشى دیگر به درمان آن ناظر است. 1. توجه به نقاط مشترک: مخاطبان دعوت به یگانگى، نقاط مشترکى دارند که قرآن بر این نقاط، انگشت گذاشته و آنان را به یگانه شدن بر محور آنها فراخوانده است. تأکید بر این که انسانها همه از خاک آفریده شده(حج/ 5) یا از یک پدر و مادر زاده شدهاند(حجرات/ 13) و این که کرامت انسانى به همه انسانها متعلق بوده [و رنگ و نژاد در آن تأثیر ندارد](اسراء/ 70) توجه دادن به این نقاط مشترک در یگانگى جهانى است. دعوت از پیروان ادیان آسمانى و اهل کتاب به نقاط مشترک عقیدتى (آلعمران/64) نیز بدین سبب انجام گرفته است. 2. چنگ زدن به ریسمان الهى: قرآن کریم در صریحترین آیه خود، در دعوت به اتّحاد، تمام مؤمنان را به چنگ زدن به ریسمان الهى و پرهیز از تفرقه خوانده است: «وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعًا وَلَا تَفَرَّقُوا»(2) و نیز در آیات 146 و 175 نساء و 101 آلعمران از تمسّک جستن به خداوند، سخن به میان آورده است. در این که مقصود از ریسمان الهى چیست، مفسرّان اختلاف دارند. قرآن، کتاب و سنّت، دین الهى، اطاعت خداوند، توحید خالص، ولایت اهلبیت(ع) و جماعت، وجوهى است که در تفسیر آن گفته شده است. برخى نیز مفهوم حبل اللَّه را شامل همه این معانى دانستهاند.(3) با این حال، به نظر مىرسد که نزدیکترین تفسیر براى این واژه، دیدگاه نخست یعنى قرآن است؛ چنانکه در روایتى از رسول اکرم(ص) قرآن؛ ریسمان الهى کشیده شده میان آسمان و زمین معرّفى شده است: کتاب اللّه هو حبل اللّه الممدود من السّماء إلى الأرض.(4) معرفى قرآن به صورت ثقل اکبر در روایت معروف ثقلین(5) نیز مؤید این مدّعا است؛ چنانکه قرآن، خود از مؤمنان خواسته است تا در منازعات و اختلافات خود، به خداوند رجوع کنند: «فَإِن تَنازَعْتُمْ فِى شَىْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّه»(6) و این رجوع الى اللّه در روایت حضرت امیر(ع) به رجوع به قرآن تشبیه شده است؛ بنابراین، قرآن افزون بر آنکه مىتواند در نقش محور یگانگى، ایجاد کننده آن باشد مىتواند در رویکرد اختلافات، یگانگى پیشین را نیز اعاده کند. چنین نقشى براى قرآن بدان سبب است که افزون بر دعوت همگان به یگانگى و بر حذر داشتنشان از تفرقه، نظام عقیدتى، اخلاقى و عملى منسجم و هماهنگى را ترسیم مىکند که هر کس بدان رجوع کند، ناخود آگاه خود را با میلیونها پیرو قرآن یگانه مىیابد. 3. مراجعه به سنّت پیامبر(ص): افزون بر آنکه قرآن، وجود پیامبر(ص) را محورى براى همبستگى و یگانگى مسلمانان مىشناسد(آل عمران/ 159)، مراجعه به سنت حضرت را نیز راهکارهایى براى ایجاد و حفظ یگانگى معرفى کرده است: «فَإِن تَنازَعْتُمْ فِى شَىْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُول».(7) بازگرداندن به رسول در روایت حضرت امیر(ع) به مراجعه به سنّت پیامبر تفسیر شده است. پیامبر(ص) با توجه به عهدهدار بودن سِمَت شرح و تبیین قرآن در کنار مقام رسالت(نحل/ 44)، افزون بر آنکه خود مىتواند برطرف کننده منازعات و مشاجرات باشد و بدین سبب پذیرش داورى وى مورد تأکید قرآن است(نساء/ 65)، سنّت حضرت به صورت شارح قرآن مىتواند ابهامات و اشتباهات در فهم قرآن را که خود ممکن است زمینهساز پراکندگى باشد، برطرف کند؛ چنان که حضرت امیر(ع) براى نشان دادن اشتباه خوارج در کج فهمى از آیه «إِنِ الْحُکْمُ إِلَّا لِلَّه»(8) از ابنعباس مىخواهد که با سنّت با آنان به محاجّه بپردازد.(9) 4. مراجعه به اهلبیت(ع): قرآن از امامان اهلبیت(ع) با عنوان «أُولى الأمر» یاد کرده و اطاعت آنان را در جهت اطاعت خدا و رسول و سخن آنان را حجّت دانسته است: «أَطِیعُواْ اللَّهَ وَأَطِیعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِى الْأَمْرِ مِنکُم»(10) بدین سبب از مسلمانان خواسته است تا در موارد اختلاف میان خود یا فهم دین، به آنان مراجعه کنند: «وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُوْلِى الْأَمْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یَسْتَنبِطُونَهُ مِنْهُم»(11) و یکى از عوامل معرفى اهلبیت در جایگاه ثقل اصغر در روایت ثقلین از سوى پیامبر(ص) نقش مؤثر آنان در ایجاد و حفظ یگانگى بوده است؛ چنانکه هشامبن حکم در حضور امام صادق(ع) در مناظرهاى با مرد شامى، ضرورت وجود امام را براساس ناکافى بودن قرآن و سنّت در رفع اختلافات ثابت کرد.(12) در برخى از روایات، مقصود از ریسمان مردمى در آیه «... إِلَّا بِحَبْلٍ مِّنَ اللَّهِ وَحَبْلٍ مِّنَ النَّاس»(13) على(ع) یا امامان(ع) معرفى شده است.(14) 5. امر به معروف و نهى از منکر: قرآن، پس از فراخوانى مسلمانان به چنگ زدن به ریسمان الهى و پرهیز از تفرقه، از آنان مىخواهد که به انجام امر به معروف و نهى از منکر قیام کنند: «وَلْتَکُن مِّنکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَر»(15) و بى درنگ، به آنان هشدار مىدهد که بهسان پیروان ادیان پیشین که در دینشان دچار چند دستگى شدهاند، پراکنده نشوند:(16) «وَلَا تَکُونُواْ کَالَّذِینَ تَفَرَّقُوا»(17) این امر نشان مىدهد که امر به معروف و نهى از منکر، نقش ویژهاى در برقرارى اتّحاد و نیز جلوگیرى از تفرقه ایفا مىکند. برخى مفسران، این نقش را چنین تبیین کردهاند که اعتصام به حبل اللّه، امّت را به مثابه جان قرار مىدهد و دعوت به خیر، این اصل را تغذیه مىکند و امر به معروف حافظ و پشتیبان آن است.(18) از نگاه برخى دیگر، امر به معروف و نهى از منکر، پوششى اجتماعى براى محافظت جمعیت است و حفظ وحدت اجتماعى بدون نظارت عمومى ممکن نیست.(19) فخر رازى بر این باور است که اجراى امر به معروف و نهى از منکر به قدرت نیاز دارد و قدرت، به الفت و یگانگى منوط است.(20) افزون بر آن، پذیرش چنین نقش مؤثرى براى این دو فرضیه الهى، بدان سبب است که پراکندگى در دین و چند فرقه شدن، یا ناشى از اشتباه در فهم متون دینى است یا از هواپرستى افراد و گروهها سرچشمه مىگیرد و امر به معروف و نهى از منکر به صورت نظارت اجتماعى مىتواند مانع رهیافت و رواج چنین انحرافاتى باشد؛ همانگونه که قرآن، عامل تفرقه را نادانى نمىداند، زیرا معتقد است: پس از آمدن ادلّه و براهین پراکنده شدهاند؛(21) بدین جهت گفته شده است که اگر میان یهود، انجام این فریضه رواج داشت، پراکندگى میانشان رخ نمىنمود.(22) 6. مراعات حقوق برادرى: قرآن، مؤمنان را به مثابه جانهاى یکدیگر دانسته، از آنان مىخواهد که به خویشتن عیب نگیرند: «وَ لَا تَلْمِزُواْ أَنفُسَکُم»(23) و بر حرمت سوء ظن، حرمت تجسّس، (حجرات/ 12) و تهمتهاى ناروا، (نور/ 23) پاى فشرده و غیبت کردن مؤمن را به مثابه خوردن گوشت مرده برادر خود دانسته است: (حجرات/ 12)، و به سبب همسویى چنین پیوندى با اراده الهى، راه مؤمنان را محور حق بر شمرده و عدم پیروى از راه آنان را هم سنگ مخالفت با پیامبر(ص) دانسته است(نساء/ 115)، قرآن از مؤمنان خواسته است تا بهسان بهشتیان، کینهها از دلهایشان زدوده شود (حجر/ 47)، و درون جانشان به هم مهر ورزند و از خداوند، بخشیدن برادران دینى را پیش از خود و نیز زدودن کینه درباره برادران دینى را بخواهند: «رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمانِ وَ لَا تَجْعَلْ فِى قُلُوبِنَا غِلاًّ لِّلَّذِینَ ءَامَنُوا»(24) در روایات اسلامى بر اهمّیّت پیوند برادرى و کوشش براى استحکام آن با انجام امورى چون به دیدار هم رفتن، هدیه دادن و... نیز حقوق برادران ایمانى تأکیدهاى فراوانى شده است.(25) در روایتى از امام کاظم(ع) براى برادر ایمانى، هفت حق معرّفى شده که با عدم مراعات هر یک از آنها، از ولایت الهى خارج مىشود.(26) 7. اصلاح ذات البین: به رغم وجود عناصر اتّحاد هم چون وحدت عقیده، رهیافت اختلاف و منازعه میان برادران ایمانى تا حدّى طبیعى و جزو رهاوردهاى زندگى اجتماعى است. این اختلاف مىتواند در اعتراض به چگونگى تقسیم بیتالمال باشد(انفال/ 1) یا بر سر امورى که تا سر حدّ صفآرایى و جنگ در برابر یک دیگر منتهى شود: (حجرات/ 9)؛ اما قرآن براى مقابله با چنین اختلافاتى و به منظور ماندگارى یگانگى پیشین مؤمنان، از آنان خواسته است تا براى اصلاح میان برادران دینى و رفع منازعه مداخله (حجرات/ 9) و در صورت ایجاد کدورت، خود به اصلاح فیمابین اقدام کنند: (انفال/ 1)؛ چنان که براى رفع اختلاف در نهاد خانواده، پا در میانى داورى از دو طرف را براى اصلاح میان زن و شوهر پیشنهاد مىکند: (نساء/ 35). در روایات بسیارى بر اهمیّت و جایگاه اصلاح ذاتالبین تأکید شده و حضرت امیر(ع) در وصیّتنامه خود با استناد به روایت رسول اکرم(ص) آن را برابر با یک سال نماز و روزه دانسته است.(27) 8. برنامههاى عبادى: در اسلام، تشریع عبادات به گونهاى انجام گرفته که فرد و اجتماع را خواسته یا ناخواسته به همگرایى و یگانگى عملى فرا مىخواند. الف. دعا: قرآن، افزون بر دعوت از مؤمنان به مناجات با خداوند(غافر/ 60)، خود، در بردارنده عالىترین مضامین دعا است و بررسى مضامین این دعاها نشان مىدهد که غالب آنها به صورت جمع ارائه شده است؛ نظیر آیات 191 تا 194 آل عمران سفارش به دعا براى چهل مؤمن پیش از دعا براى خود،(28) از آن حکایت دارد که اسلام به روح یگانه نگریستن امّت، تأکید فراوان دارد. ب. نماز: نماز، نماد عبادت در اسلام است و هر مسلمان وظیفه دارد در شبانه روز، دهبار سوره فاتحه را که جامع و همسنگ همه قرآن است،(29) در نمازهاى خود قرائت کند. با آن که کلمات این سوره از زبان یک شخص ادا مىشود، در خطابهاى آن، از ضمایر و هیأت جمع استفاده شده است؛ نظیر «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ * اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیم»؛ چنانکه از مسلمانان خواسته شده است هنگام نماز، همگى رو به کعبه بایستید (بقره/ 144). این امر نشان مىدهد که قرآن در پى ایجاد روح همگرایى و جمعنگرى در دل هر مسلمان است؛ هر چند که تنها به نماز ایستاده باشد. ج. نماز جماعت: تأکید بر حضور در مساجد و برقرارى نماز جماعت: «وَ ارْکَعُواْ مَعَ الرَّاکِعِین»(30) و نیز نوید دادن ثوابهاى فراوان بر اقامه آن در روایات، از جمله برنامههاى عبادى اسلام براى ایجاد همگرایى است. د. نماز جمعه: قرآن بر پایى نماز جمعه و رها ساختن تمام کارها از جمله بیع براى اداى آن، تأکید کرده است(جمعه/ 9). بدون تردید، حضور در نماز جمعه در هفته یک بار در کنار حضور روزانه در نماز جماعت، راهکارى براى ایجاد پیوند و یگانگى بیشتر مؤمنان به شمار مىرود و تأکید بر حضور مؤمنان در اجتماعات، به همین امر ناظر است.(31) ه. مناسک حج: قرآن یکى از حکمتهاى وجوب حج را مشاهده منافع از سوى مسلمانان دانسته است: «لِّیَشْهَدُواْ مَنَافِعَ لَهُم»(32). پیداست که از مهمترین منافع مورد نظر در این آیه، استحکام هر چه بیشتر پیوند برادرى و یگانگى میان مؤمنان و نشان دادن قدرت آنان در صورت حفظ این یگانگى است.(33) چنانکه حرمت جدال و منازعه در حج(بقره/ 197) و بر تن کردن لباسهاى یک رنگ و ساده احرام و انجام مناسک حج همزمان و در کنار یکدیگر، همین هدف را دنبال مىکند. پاورقی ها:پىنوشتها: 1) ترتیب العین، ص 842. 2) آلعمران/ 103. 3) مجمع البیان، ج 2، ص 536 و 537 و 805. 4) کنز العمّال، ج 1، ص 182، ح 923. 5) المستدرک على الصحیحین، ج 3، ص 118. 6) نساء/ 59. 7) نساء/ 59. 8) یوسف/ 40. 9) نهج البلاغه، ص 600 و 646. 10) نساء/ 59. 11) نساء/ 83. 12) الکافى، ج 1، ص 172. 13) آلعمران/ 112. 14) بحارالانوار، ج 24، ص 84. 15) آلعمران/ 104. 16) کشف الاسرار، ج 2، ص 235. 17) آلعمران/ 105. 18) المنار، ج 4، ص 48. 19) نمونه، ج 3، ص 35. 20) التفسیر الکبیر، ج 8، ص 180. 21) نمونه، ج 20، ص 381. 22) المنار، ج 4، ص 47 و 48. 23) حجرات/ 11. 24) حشر/ 10. 25) الکافى، ج2، ص 170 و 171. 26) همان، ص 169. 27) نهج البلاغه، ص 581. 28) الخصال، ص 538. 29) المیزان، ج 1، ص 40. 30) بقره/ 43. 31) نور/ 62. 32) حج/ 28. 33) المیزان، ج 14، ص 369. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 82 |