تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,114 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,037 |
رشوه پدیده شوم اجتماعى | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1389، شماره 270، اردیبهشت 1389 | ||
نویسنده | ||
اسلامپور کریمى عسکرى | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه:
لفظ «رشوه» و مفهوم آن از الفاظ و مفاهیم متداولى است که مظاهر نکبت بار آن در بسیارى از جوامع و از جمله جامعههاى اسلامى، مشاهده مىگردد. و شاید کمتر کسى باشد که لفظ «رشوه» را نشنیده و یا تا به حال با «واقعیت» آن در خارج ولو بعنوان «حق حساب و "پورسانت"»! و هدیه،! روبرو نشده باشد. به شهادت تاریخ، ارتکاب این خیانت با تمام مراحل و صورتهاى گوناگونى که پیدا کرده، با همه رنگهاى متفاوتى که در بستر زمان به خود گرفته، چه جنایاتى را که به بار نیاورده است؟ چه در آن روزگار که جزو کارهاى ننگین و بى اندازه پست به حساب مىآمد و تنها عده معدودى در پنهان و بطور قاچاق به آن آلوده مىشدند و اگر روزى پرده از راز آنها برداشته مىشد بسختى مجازات شده و دیگر نمىتوانستند با بدنامى در میان تنفر شدید مردم به زندگى آبرومندانه ادامه دهند و چه در روزگار ما که جزو سرى کارهاى عادى و فوق العاده معمولى درآمده و از این بالاتر در نظر بعضى از نشانههاى بارز مردمان لایق و با عرضه به حساب مىآید! و در اندک زمانى از این راه صاحب «آلاف و الوف» شده و خود و فرزندانشان تا آخر عمر با کمال رفاه و با آبرومندى!! (البته در این دنیا) کامل زندگى مىکنند و «رشوه» نگیرها متهم به بىعرضگى و عدم لیاقت گشته و چه بسا مورد ملامت و سرزنش دوستان خود قرار مىگیرند... این نوشتار پژوهش مختصرى است پیرامون این معضل و پدیده شوم اجتماعى. بحث اول: مفهوم رشوه در لغت و اصطلاح در فرهنگها واژه «رشوه» و «ارتشاء» در معانى گوناگونى به کار برده شده است: در مصباح المنیر آمده است: چیزى که به حاکم شرع و یا اشخاصى اعطا مىگردد تا به نفع او حکمى صادر گردد، و یا آنان را به سود رشوه دهنده وادار نماید.(1) در کتاب مجمع البحرین گفته شده است: رشوه غالباً در اعطاى چیزى به منظور ابطال حقى و یا احیاى باطلى به کار برده مىشود.(2) دکتر جعفر لنگرودى در کتاب ترمینولوژى حقوق راجع به واژه رشوه این طور مىنویسد: رشوه دادن مالى است به مأمور رسمى یا غیر رسمى دولتى یا بلدى بمنظور انجام کارى از کارهاى ادارى یا قضائى ولو اینکه آن کار مربوط به شغل گیرنده مال نباشد. خواه مستقیماً آن مال را دریافت کند و یا بواسطه شخصى دیگر آن رابگیرد (این شخص واسطه را در فقه رایش گویند و دهنده مال را راشى نامند و گیرنده مال را مرتشى خوانند) فرق نمىکند که گیرنده مال توانایى انجام کارى را که براى آن رشوه گرفته داشته باشد یا خیر و فرق نمىکند که کارى که براى راشى باید انجام شود حق او باشد (بر طبق قانون یا نه).(3) از مجموع کلمات لغت شناسان چنین بر مىآید که واژه «رشوه» عبارت است از دادن چیزى به طمع صدور حکمى و یا تسریع انجام کارى و یا رسیدگى به آن خارج از نوبت و حتى براى احقاق حقى و دفع باطلى و یا عکس آن احیاى باطل و از بین بردن حق دیگران. در تمام این موارد اخذ رشوه و اعطاى آن حرام است و در عرف جامعه همه این موارد از مصادیق رشوه محسوب مىشوند، در اصطلاح فقها غالباً رشوه در مورد حکم و قضاوت است، لکن حرمت همه این موارد از ضروریات فقه، بلکه از ضروریات اسلام محسوب مىشود. بحث دوم: دلائل حرمت رشوه فقهاى عظام و بیان کنندگان حلال و حرام از کتاب و سنّت بر حرمت رشوه دلیل آوردهاند که به چند نمونه بسنده مىکنیم: از آیات 1- «ولا تأکلوا اموالکم بینکم بالباطل و تدلوا بها لى الحکّام لتأکلوا فریقاً من أموال النّاس بالاثم و انتم تعلمون.»(4) یعنى: اموال یکدیگر را به باطل (و ناحق) در میان خود نخورید و براى خوردن قسمتى از اموال مردم به گناه، (قسمتى از) آن را به قضات ندهید.در حالىکه مىدانید. در این آیه مسلمانان را از یک عمل بسیار ناپسند نهى مىکند، به آنان مىگوید در اموال و ثروتهاى یکدیگر بدون حق تصرف نکنند، و از غیر طریق صحیح، مالى بدست نیاورند، نکند تصرف اموال دیگران و خوردن آن به ناحق، آنان را به سوى قضات بکشاند، و چیزى بعنوان هدیه و رشوه به آنان بدهند، تا اموال مردم را به ظلم تملک کنند، زیرا با این کار دو خلاف بزرگ مرتکب شدهاند: خوردن حق دیگران، و رشوه دادن. 2- «سمّاعون للکذب اکّالون للسّحت».(5) گرچه آیه درباره جمعى از یهودىهاست که بسیار علاقهمند شنیدن دروغ و خوردن مال حرام و رشوهاند، لیکن روایاتى در ذیل آیه و آیه قبلى وجود دارد که «سحت» را به رشوه تفسیر و تطبیق کردهاند. عمار بن مروان از امام باقر (علیه السلام) پرسید: «سحت» چیست؟ حضرت فرمود: مقصود رشوه است. آن گاه پرسید: آیا مقصود رشوه در حکم و قضاوت است؟ حضرت فرمود: «آن که کفر به خداست.»(6) در کتاب «در المنثور» از حضرت على (علیه السلام) از معنى «سحت» سؤال شد، فرمود: «مقصود رشوه است.» در آیه 29 سوره نساء نظیر آیه اوّل (188 بقره) آمده است، در آنجا مىخوانیم: «غیر آنچه از طریق تجارت مشروع و صحیح بدست مىآورید مصرف نکنید». این آیه شریفه با صراحت مىگوید: اگر کسانى از طریق رشوه در دادگاه، حاکم شوند، مال مورد نزاع بر آنها حرام خواهد بود، و حاکمیت ظاهرى در دادگاه، اموال را حلال نمىکند، این حقیقت که با حاکمیت ظاهرى در دادگاه، کسى مالک واقعى اموال مردم نمىشود، در حدیثى با صراحت از پیامبر اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) نقل شده است: «من بشرى هستم همچون شما (و مأمورم از طریق ظاهر میان شما قضاوت کنم) نزاعى نزد من مطرح مىشود، شاید بعضى در اقامه دلیل از دیگرى نیرومندتر باشد و من به مقتضاى ظاهر دلیلش به سود او قضاوت کنم، اما بدانید چنانچه من حق کسى را براى دیگرى قضاوت کردم، آن قطعهاى است از آتش، اگر آتش مىخواهد آن را تصرّف کند وگرنه آن را رها سازد»!(7) در روایات در پلیدى و حرمت رشوه احادیث فراوانى از اولیاى اسلام رسیده است که بعضى از آنها را ذکر مىکنیم: 1- رسول اکرم (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) کسانى را که مردم به علم آنها احتیاج دارند و آنان در مقابل از آنها رشوه مىخواهند، لعنت کرده است.(8) و نیز در کتاب بحارالانوار از رسول خدا(صلى اللّه علیه و آله و سلّم) روایت شده است که فرمود: «خدا لعنت کند رشوه گیر و رشوه پرداز و کسى را که دلال میان آنها است؛ از رشوه گرفتن دورى کنید که این کار بمنزله کفر محض است و شخص رشوهخوار از رحمت خدا بدور مىباشد».(9) 2- عن على (علیه السلام): قال رسول اللّه (ص): «اخذ الامیر الهدیّة سحتٌ و قبول القاضى الرشوة کفر»(10) هدیه گرفتن زمامدار و رئیس از دیگران حرام است و رشوهگیرى حاکم شرع و قاضى، کفر است.» 3- «سماعة» از امام صادق (علیه السلام) نقل مىکند که فرمود: «الرشا فى الحکم هو الکفر باللّه؛ (11) رشوه در قضاوت کفر به خداوند است. از مجموع روایات استفاده مىشود که رشوه در تمام کارها حرام است، لیکن در قضاوت علاوه بر حرمت و عقاب اخروى، به مثابه کفر و شرک به خدا تلقى مىشود. پلیدى و حرمت رشوه در گفتار فقهاى اسلام صاحب شرایع مىنویسد: «رشوه بر گیرنده حرام است و دهنده نیز معصیت کار است، هرگاه رشوه را به این جهت مىپردازد که قاضى را وادار سازد تا به نفع وى حکم باطل کند،، امّا اگر رشوه را مىپردازد که قاضى حق او را استیفاء کند و اگر نپردازد حقش را ضایع خواهد نمود، گناهکار نیست. و به هر حال بر «مرتشى» گیرنده رشوه (قاضى) واجب است رشوهاى را که گرفته است به صاحب آن «راشى» برگرداند، و اگر قبل از رسیدن به او تلف گردد، ضامن است...»(12) صاحب جواهر بر حرمت رشوه در اسلام ادعاى اجماع محصّل و منقول کرده است(13)، و صاحب مسالک مىگوید: همه مسلمانان بر حرمت رشوه هم براى قاضى و هم براى عامل اتفاق نظر دارند.(14) آیة اللّه خویى مىنویسد: «رشوه (مالى یا پولى) است که به قاضى داده مىشود که به نفع بذل کننده به باطل یا بحق داورى کند، دلیل بر حرمت رشوه علاوه بر اجماع مسلمین و تعدادى از روایات آیه شریفه 188 بقره، مىباشد. سپس خود چنین فتواى مىدهد: «رشوه در امر قضاء حرام است، و در این حرمت تفاوتى میان آخذ(گیرنده) و یا بذل کننده (دهنده رشوه) وجود ندارد»(15) یعنى هم راشى فعل حرام انجام داده است و هم مرتشى و ظاهراً مبناى این فتوا روایاتى است از قبیل: «الراشى و المرتشى کلاهما فى النّار» و یا «النبى(ص) لعن الراشى و المرتشى»(16). امام خمینى - قدس سره - مىفرماید: رشوه در صورتى که هدف آن، حکم باطل دادن به سود رشوه دهنده باشد حرام است، ولى اگر کسى احساس کند که دستیابى به حقوق حقهاش بدون رشوه ممکن نیست، در این صورت اعطاى رشوه بر این شخص جایز و برگیرنده حرام است. اما پرداخت رشوه براى احقاق حق در صورتى که صدور حکم متوقف بر آن نباشد بعضى از فقیهان، فتوا بر جواز دادهاند لکن احوط حرمت است، بلکه حرمت آن خالى از قوت نیست. در هر صورت بر گیرنده رشوه واجب است آن مال را به صاحبش برگرداند. در وجوب استرداد فرقى نیست که گیرنده به عنوان «ارتشاء» گرفته باشد و یا به عنوان هبه یا هدیه یا بیع محاباتى و مانند اینها پذیرفته باشد.(17) بحث سوم: زیانها و مفاسد و منشأ رشوه رشوه یک پدیده شوم اجتماعى است و از مصادیق بارز فحشا و فساد محسوب مىگردد. اضافه بر مفاسد فردى بزرگترین مانع اجراى عدالت اجتماعى و قانون به حساب مىآید و رواج این عمل ناصواب موجب مىگردد که قانون به سود اغنیا و اقویا اجرا گردد و حقوق ضعیفان پایمال شود، زیرا مستمندان و طبقه متوسط قدرت پرداخت رشوه را ندارند و در نتیجه قوانین بازیچه تازهاى در دست اغنیا و اقویا براى ادامه ظلم و ستم و تجاوز به حقوق آنان (مستمندان و ضعیفان) خواهد شد. بدین سبب در هر جامعهاى رشوه نفوذ کند، شیرازه زندگى جامعه از هم پاشیده مىشود و تبعیض و بىعدالتى رواج مىیابد، جالب آن که وقاحت رشوه یک امر فطرى و عقلى است، به همین دلیل رشوه گیران تحت عناوین «حق و حساب» حق الزحمه و «هدیه». «انعام» این عمل را توجیه مىکنند و مشروع جلوه مىدهند ولى روشن است این تغییر نامها به هیچوجه تغییرى در ماهیّت آن نمىدهد و در هر صورت پولى که از این طریق گرفته مىشود حرام و نامشروع است. در نهجالبلاغه، داستان هدیه «اشعث بن قیس» بازگو شده است که براى پیروزى بر رقیب در محکمه امام على (علیه السلام) به رشوه متوسّل شد. شبانه ظرفى پر از حلواى لذیذ به رسم پیشکش به خانه على (علیه السلام) آورد حضرت سخت بر آشفت، فرمود: سوگواران بر تو اشک بریزند(گریه کنند)، آیا با این عنوان آمدهاى که مرا فریب دهى و خدعه کنى؟ به خدا سوگند اگر هفت اقلیم را با آن چه در زیر آسمان هاست به من بدهند که پوست جوى از دهان مورچهاى به ظلم بگیرم، هرگز نخواهم کرد. دنیاى شما از برگ جویدهاى در دهان ملخ براى من کم ارزشتر است على (علیه السلام) را با نعمتهاى فانى و لذتهاى زودگذر چه کار؟...»!(18) منشأ رشوه رشوه از ضعف فرهنگى و فقر مذهبى ناشى مىگردد، در جامعهاى که مفاهیم بلند ایمان، عدالت، قانون و قضاوتهاى عادلانه رو به ضعف بگذارد، رشوه رایج مىشود. متخلفان و متجاوزان میدان را مناسب دیده به تاخت و تاز مشغول مىشوند و از اجراى عدالت هراسى ندارند؛ زیرا با اعطاى مبلغى به قاضى یا منشى و دادیار جلو اجراى حکم گرفته مىشود، در نتیجه مستمندانى که حق آنها ضایع شده و حتى پول ابطال تمبر در دادگسترى را ندارند از شکواییه صرفنظر مىکنند. ضابطین قضایى هم مىتوانند بگویند رفتیم «مشتکى علیه در محل حضور نداشت، شش ماه تأخیر افتاده؛ کیفرى تبدیل به حقوقى شد، مظلوم باید ماهها دوندگى کند و دهها هزار تومان تمبر باطل نماید و پس از خستگى و فرسودگى از شکایت خود دست بردارد. بدین ترتیب، نالههاى جان سوز مظلومان و فریاد محرومان، در برابر عربده مستانه زورگویان به گوش عدالت خواهان نخواهد رسید. در اسلام رشوه در شمار پلیدترین محرمات قرار دارد و حرمت آن مورد اتفاق تمام ملل و مذاهب اسلامى است. پیامبر گرامى اسلام(صلى اللّه علیه و آله و سلّم): مردى را از طایفه «اَزد» براى گردآورى زکات فرستاد. آن مرد وقتى از مأموریت برگشت بخشى از اموال را به خدمت پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) تقدیم و سهمى را براى خود برداشت و عرض کرد این اموال هدایایى است که مردم به من دادهاند. حضرت برآشفت و به او فرمود: «کیف تأخذ مالیس لک بحق؟!» «چرا آن که حق تو نیست مىگیرى»؟ ؛ او در پاسخ با معذرت خواهى گفت: «لقد کانت هدیه یا رسول اللّه»؛آنچه گرفتم هدیه بود، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم) فرمود: «أرایت لوقعد احدکم فى داره و لم نوله عملاً أکان الناس یهدونه شیئاً؟»؛ اگر شما در خانه بنشینید و از طرف من فرماندار محلى نباشید آیا مردم به شما هدیه مىدهند؟! سپس دستور داد هدیه را گرفتند و در بیت المال قرار دادند و وى را از کار برکنار کرد!(19) امروز همین عمل کثیف به صورت «پورسانت» معروف شده است و برخى از افراد به ثروتهاى هنگفتى دست پیدا کردهاند. در جامعهاى که ثروتهاى کلان، در دست عدّه انگشت شمارى تمرکز یابد و روند تولید و توزیع، عادلانه نباشد و نیز امکانات رفاهى به تناسب در اختیار عموم قرار نگیرد، طبیعتاً رشوه و اختلاس با عناوین فریبنده نظیر «هدیه»، «انعام» و «حق و حساب» رواج پیدا خواهد کرد و دامنه آن در بین نیروهاى خدماتى گسترش خواهد یافت تا آنجا که آنان به خاطر فقر مالى و فرهنگى، فقط افراد خاصى (رشوه دهندگان) را مورد توجّه قرار خواهند داد و از ارائه خدمات به دیگران دریغ خواهند ورزید. بىگمان این نوع فساد هم چون بیمارىهاى واگیردار در یک محدوده متوقف نمىشود، بلکه مسؤولان رده بالا و افراد نهادهاى وابسته به دستگاه حکومت را نیز در بر خواهد گرفت؛ زیرا حبّ جاه و مقام باعث مىشود برخى از اشخاص براى تثبیت و یا ترفیع مقام خود، هدایاى کلانى براى مسؤولان ذىربط ارسال دارند تا بدین وسیله شکایات نادیده گرفته شود و سِمَت آنان حفظ شود. به ویژه اگر هدیه با خط سیاسى گروهى هم خوانى داشته باشد، شکایتها و طومارهایى که علیه مسؤولى نگاشته شده است به خودش ارجاع مىگردد تا مخالفان خود را شناسایى کرده و در موقع مناسب به آنان ضربه وارد کند و بر حجم هدایاى خود بیفزاید. ولى کسانى که هم خط آنان نیستند و از گرفتن هدایا دریغ مىورزند، براى همیشه محکومند و اگر مردم طومار بلندى هم در حمایت از او امضاء کنند ، کان لَم یکن تلقى مىشود. این سخن بگذار تا وقت دگر. در هر صورت، با این که ردّ احسان صحیح نیست، لیکن در حدیث داریم که مسؤولان حکومتى و کلیه کسانى که مىدانند هدیه دهنده به طمع خاصى دست به چنین حاتم بخشى زده است باید از گرفتن هدیه خوددارى کنند؛ زیرا این هم نوعى رشوه واکل مال به باطل است. چند مسأله1- حکم هدیهاى که براى قاضى آورده مىشود چیست؟هدیهاى که براى حاکم مىآورند تا موجب جلب توجّه قاضى و حاکم و سبب ایجاد مودّت (تحبیب قلوب) در قلب قاضى گردد گرچه باذل هنگام بذل هدیه قصد حکم به باطل، از سوى قاضى را ننموده باشد، اما همین که از قرائن این گونه برآید که باذل هدیه را براى این به قاضى مىدهد که او به نفع وى حکم کند. اخذ این هدیه حرام است. البته فرق بین هدیه و رشوه این است که رشوه به قصد اینکه قاضى به نفع رشوه دهنده حکم کند، بذل مىشود. در صورتى که هدیه براى ایجاد حُبّى که محرّک قاضى براى حکم بر وفق مطلوب باذل باشد، بذل مىشود. در هر صورت اخذ این هدیه حرام بوده و نوعى رشوه است به دلیل این که ملاک و مناط رشوه در آن هدیه نیز وجود دارد. 2- آیا معامله محاباتى با قاضى از مصادیق رشوه محسوب مىشود و یا از حیث حکم ملحق به رشوه مىشود؟ معامله محاباتى آن است که بایع فروشنده کالایى را که 100 تومان ارزش دارد به قاضى یا شخص ذىنفوذى 70 تومان بفروشد تا محبت او را جلب و به سود حکم کند. چنین معاملهاى باطل و اخذ مال به منزله رشوه است و استرداد آن به صاحب مال واجب است. خلاصه و نتیجه کتابهاى فقهى و روایى غالباً متعلق رشوه را، حکم قاضى بیان کردهاند. با این که در برخى از روایات و فتاوا هدیه دادن به سردمداران و کارگزاران حکومت رشوه تلقّى شده است ولى آن چه به اتفاق آراء فقیهان بزرگ فرمودهاند این است که: اخذ مال بدین شیوه ولو اینکه عنوان رشوه هم صدق نکند، در حُرمت به رشوه ملحق مىشود و یا به عنوان «اکل مال به باطل» حرمت پیدا مىکند و به هر حال از گناهان کبیره محسوب مىگردد. به ویژه اگر رواج اینگونه مبادلهها باعث اختلال در نظام و سلب اعتماد عمومى گردد، حُرمتش تشدید و کیفرش زیادتر خواهد بود. رشوه یک پدیده شوم اجتماعى است و از مصادیق بارز فحشا و فساد محسوب مىگردد. اضافه بر مفاسد فردى بزرگترین مانع اجراى عدالت اجتماعى و قانون به حساب مىآید و سبب مىشود، قوانین که قاعدتاً باید حافظ منافع طبقات ضعیف باشد به سود مظالم طبقات نیرومند که باید قانون آنها را محدود کند، بکار مىافتد. نکته پایانى: برگیرنده رشوه است که اموال مأخوذه را به صاحب اصلى آن برگرداند و در صورت تلف ضامن است و بر مسؤولین ذىربط است که مال را از او در صورت سرپیچى گرفته و به صاحب اصلى مال تحویل دهند. - از خداوند مىخواهیم که ما را هدایت کند. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. مصباح المنیر، الرشوة. 2. مجمع البحرین باب مربوط، الرشوة. 3. جعفرى لنگرودى، محمد جعفر، ترمینولوژى حقوق،ص 335، چاپ یازدهم 1380 ه. ش. گنج دانش. 4. سوره بقره، آیه 188. 5. سوره مائده، آیه 42. 6. وسایل الشیعه، ج 12، ص 61، باب 5 من ابواب مایکتسب به، ح1. 7. فىظلال، جلد 1، ص 252. 8. وسایل الشیعه، ج 18، ص 163. 9. بحارالانوار، ج 24، ص 9. 10. کنزالعمّال، ج 6، ص 112. 11. وسائل الشیعه، ج 18، ص 162؛ معانى الاخبار، ج 6، ص 114. 12. شرایع الاسلام، ص 318. 13. و 14. جواهر الکلام، ج 40، ص 131. 15. مبانى تکملة المنهاج، ج 1، ص 5. 16. مستدرک الوسائل، باب 8، حدیث 8. 17. تحریر الوسیله، ج 2، چاپ دوم، (قم، انتشارات اسماعیلیان)، ص 406. 18. نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه 224. 19. عدالت و قضا در اسلام، ص 300؛ الامام على (ع)، ج 1، ص 155 و 156. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 101 |