تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,102 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,035 |
گفتهها و نوشتهها | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1389، شماره 275، اردیبهشت 1389 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
در دربار خدا و سلطان
یکى از وزرا پیش ذوالنون مصرى رفت و همت خواست که روز و شب بخدمت سلطان مشغولم و بخیرش امیدوار و از عقوبتش ترسان. ذوالنون بگریست و گفت: اگر من خداى را عزّ و جلّ چنین پرستیدمى که تو سلطان را از جمله صدیقان بودمى. (گلستانسعدى ، ص 63) دوستى پایدار على علیه السلام فرموده: کسىکه پس از آزمایش صحیح، کسى را به دوستى برگزیند رفاقتش پایدار و مودتش استوار خواهد ماند. (غررالحکم، ص 659) ذکر وتر نماز شب در کتاب «من لایحضره الفقیه» از حضرت امام صادق(ع) روایت است که: هر کس در نماز شب خود آن هنگام که نماز وتر مىگذارد هفتاد مرتبه بگوید، «استغفر اللّه و اتوب الیه» و بر این کار مدت یک سال مداومت نماید، خداوند متعال نام او را از جمله مستغفرین بالاسحار نوشته و مغفرت و آمرزش حق تعالى شامل او مىگردد. (نشان از بى نشانها، ص 425) نماز مثل نماز مثل خیمه است، اگر ستون خیمه بر پا باشد طنابها و میخها و پوشش خیمه نیز سودمند است و آن گاه که ستون خیمه بشکند میخ و طناب و پوشش خیمه سودى نخواهد داشت. (من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 211) گرفتن حاجت شهید مدنى مىفرمایند: روزى به مشهد مشرف شدم حاجتى داشتم به امام رضا عرض کردم ولى اثرى ندیدم بعد از 12 روز دوباره به امام رضا عرض کردم! من از افرادى نیستم که زود دست بردارم تا وقتى حاجتم را برآورده نکنى از خانهات نمىروم فرداى آن روز در مسجد نماز مىخواندم پس از نماز مردى که با امام ارتباط قلبى داشت دستش را روى شانه من گذاشت و فرمود سید حاجتت برآورده شد و همین طور شد و به آن چه مى خواستم رسیدم. (یادواره شهید محراب، آیت اللّه مدنى، ص 51) آرزوى حضرت مریم (س) بعد از مرگ: بعد از آنکه حضرت مریم از دنیا رفت حضرت مسیح جنازه مادرش را به خاک سپرد پس روح مادر را در خواب دید مسیح پرسید: مادر! آیا هیچ آرزویى دارى؟ مریم(س) پاسخ داد. آرزویم این است که در دنیا بودم و شبهاى سرد زمستانى به مناجات و عبادت در درگاه خدا به بامداد مىرساندم و روزهاى گرم تابستانى را روزه مىگرفتم. (حکایتهاى شنیدنى، ج 5، ص 62) آزادى بشر جرج جرداق مىنویسد: یکى از دوستان من گفت: در یکى از کشورهاى اروپائى مىزیستم که درباره آزادى بشر کوشش و کار مىکرد، روزى به وزیر فرهنگ آن کشور گفتم: ما عربها هزار سال پیش این حقیقت را درک کرده بودیم که شما امروز به فکر آن افتادهاید. گفت: چطور؟ گفتم: على بن ابیطالب(ع) چندین قرن پیش گفته است «ما رأیت نعمة موفورة الا والى جانبها حق مضیع» هیچگاه فراوانى نعمت را ندیدم جز اینکه در مقابلش حقى از دیگران ضایع گشته است. آن مرد گفت: پس به همین دلیل شما مسلمانها نالایقید: زیرا پیشواى بزرگوار شما سیزده قرن پیش این معنى را درک کرده و اعلام داشته و تاکنون کوچکترین قدمى در این باره برنداشتهاید. (سرمایه سخن به نقل از حکایتهاى برگزیده، ص 365) امور کشورى شخصى نزد على(ع) عرض کرد یا على چرا امور کشور براى ابوبکر و عمر هموار بود ولى براى شما نبود؟ حضرت فرمود: براى اینکه ابوبکر و عمر بر افرادى مانند من حکومت مىکردند لذا امور براى آنها هموار بود ولى من بر افرادى نظیر تو حکومت مىکنم لذا همه چیز بهم ریخته و مضطرب است. (همراه با راستگویان، ترجمه سید محمد جواد مهرى، ص 191) ایمان فروشى مردى عالم از گرسنگى مشرف به مرگ بود شیطان براى اینکه ایمان او را برباید غذائى آورد به او نشان داد و گفت: این غذا را به تو مىدهم بشرط اینکه ایمانت را به من بفروشى مرد قبول کرد اول غذا را گرفت و خورد وقتى که سیر شد گفت: آنچه را در حین گرسنگى به تو فروختم چیز موهوم و معدودى بیش نبود چون از قدیم گفتهاند: آدم گرسنه ایمان ندارد، پس ایمانى نبود که من آن را به تو بفروشم. گرگ گرسنه چو یافت گوشت نپرسد کاین شتر صالح است یا خر دجّال (مردان علم در میدان عمل، ص 483) بصیرت دینى در میان اصحاب امیرالمؤمنین مردى است به نام «ربیع بن خثیم» در این که او یکى از هشت زاهد دنیاى اسلام است شکى نیست. ربیع آنقدر به زهد و عبادت مشغول بود که دوران آخر عمرش قبر خود را کنده بود، گاهى مىرفت داخل قبر مىخوابید و خود را نصیحت مىکرد و مىگفت: «یادت نرود آخر باید بیایى اینجا» تنها جملهاى که غیر از ذکر و دعا از او شنیدند آن وقتى بود که اطلاع پیدا کرد که مردم حسین بن على علیه السلام را شهید کردهاند. پنج کلمه در اظهار تأسف و تأثر از چنین حادثهاى به زبان آورد و گفت: «واى بر این امت که فرزند پیغمبرشان را شهید کردند» مىگویند بعدها استغفار مىکرد که چرا این چند کلمه را که غیر ذکر بوده به زبان آوردم! اسلام بصیرت مىخواهد، هم عمل مىخواهد، هم بصیرت. این آدم (خواجه ربیع) بصیرت ندارد در دوران ستمگرى معاویه و ستمگرترى مانند یزید بن معاویه زندگى مىکند... و تمام زحمات پیغمبر اکرم(ص) دارد هدر مىرود، آقا رفته یک گوشهاى را انتخاب کرده شب و روز دائماً مشغول نماز خواندن است و جز ذکر خدا کلمه دیگرى بر زبان نمىآورد. و یک جملهاى هم که به عنوان اظهار تأسف از شهادت حسین بن على علیه السلام بر زبان مىآورد پشیمان مىشود که چرا بجاى آن الحمدللّه یا سبحان اللّه نگفته است ...این با تعلیمات اسلام جور در نمىآید...فکر غلطى است و بسیار خطرناک... (به نقل از کتاب طهارت روح شهید مطهرى) ملاک اعلمیّت فرزند مرحوم سید محمد فشارکى فرموده است: بعد از وفات مرحوم میرزاى شیرازى بزرگ، پدرم توسط من به مرحوم آقا میرزا محمد تقى شیرازى - میرزاى کوچک - پیغام داد اگر شما خود را اعلم از من مىدانید بفرمایید تامن زن و بچّهام را در امر تقلید به شما ارجاع دهم و اگر مرا اعلم مىدانید، شما خانواده خود را در مسئله تقلید به من ارجاع دهید؟ هنگامى که این پیام را به میرزا رساندم تأملى کرد و فرمود: خدمت آقا عرض کنید که آقا خودشان چگونه مىدانند؟ پدرم فرمود: بور عرض کن که شما در اعلمیّت چه چیز را معیار مىدانید، اگر دقّت نظر میزان باشد شما اعلمید و اگر فهم عرفى معیار باشد من اعلمم؟ من دوباره این پیام را به میرزا رساندم، ایشان باز تأملى نموده باز فرمودند: خود آقا کدامیک از این دو را ملاک قرار مىدهند؟ من بازگشتم و سخنان میرزا را ابلاغ نمودم، آقا تأمّلى کرد و فرمود بعید نیست که دقّت نظر میزان و ملاک اعلمیّت باشد. آنگاه فرمود: که همگى از میرزاى شیرازى تقلید کنیم. (سیماى فرزانگان، ص 140) رهنمود مال دنیا چشم را خیره مىکند و عقل را دزدد، توشه و کوله بار آخرت را از مال دنیا خالى و از نماز و روزه و خیرات پر سازید تا در روز رستاخیز در پیشگاه خداوند شرمنده نباشید. (پاسدار شهید ابوالقاسم جوادى) قلم قلم وثیقه آزادى است و ضامن امن بشرط آن که نگارنده فتنه گر نبود قلم مروّج علم است و پاسدار هنر بشرط آن که در انگشت بىهنر نبود (سید صادق سرمد) ندا، نداى خمینى است... دوباره عطر کلام امام مىشنوم پیام قدسى آن زنده نام مىشنوم ندا، نداى خمینى است یا زخامنهاى؟ به حیرتم که ندانم کدام مىشنوم تو لب گشا به عنایت، تو لب گشا به عتاب که هرچه مىشنوم خیر تام مىشنوم هم از جبین تو نقش امید مىخوانم هم از کلام تو، صدق کلام مىشنوم زنکته نکته آواى دلنشین تو، من حکایت دل خود را تمام مىشنوم حدیث عشق که بیم ختام آن مىرفت چو دل به مهر تو بستم مدام مىشنوم کرم نما و سخن گو بدان زبان که توراست که از کریم کلام کرام مىشنوم بجز سرود تو کالهام آزادى است زهر کجا خبر بند و دام مىشنوم بزرگ رهبر من، اى امید محرومان دعاى خیر تو از خاص و عام مىشنوم گرم به رزم دهى امر و گر به صلح، رواست که از تو مژده دارالسلام مىشنوم تو زنده باش که آواز دلنواز امام زتار جان تو هر صبح و شام مىشنوم (حمید سبزوارى) على در محراب فرو ریزد به دامن،از سپهر دیده کوکبها على این مظهر علم الهى چون دگر شبها چه در پیش است گز باغ فلک، بوى خزان خیزد ز دشت شب چو نرگسها نمىرویند کوکبها مگر رنگین ز خون پاک او محراب خواهد شد که مىروید به ناکامى گل افسوس بر لبها تب و تابى به جانش شعله افکنده است و مىداند که در خون سحر بى تاب مىگردد از این تبها چه افتاده است در کروبیان عالم بالا که مىگریند و مىنالند با فریاد یا ربها چو مهر خاورى غلتید در خون سحرگاهان به هنگامى که با معبود در دل داشت مطلبها على شد کشته با شمشیر کین کز دیدگان "مشفق" فرو ریزد به دامن،از سپهر دیده کوکبها (مشفق کاشانى) پاورقی ها: | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 70 |