تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,800 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,977 |
سیماى امیرالمؤمنین على در خطابه غدیر | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1389، شماره 278، اردیبهشت 1389 | ||
نویسنده | ||
سید جواد حسینی | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
اى على اى بىنهایت بىکران اى جهان بىکران در تو نهان اى على اى آفتاب کوى عشق مىدهد کوى ولایت بوى عشق در آن دوران که اعراب جاهلى شبه جزیره عربستان در تاریکى و ظلمت محض به پرستش بتها مشغول بودند و جنگ و خون ریزى بین قبایل همهجا را فرا گرفته بود، خداوند کاملترین دین را به دست خاتم رسولان و پیامبر رحمت بر مردم عرضه داشت، بعد از تلاش بى وقفه آن حضرت آرام آرام بین مردم بدوى و صحرا نشین آن روزگار الفت و همدلى و برابرى و برادرى ایجاد، و مدینه تبدیل به مدینه فاضله گشت، و همه مردم، مهاجر و انصار به عنوان مسلمان گرد پیامبر جمع شدند، و امّت اسلامى را در آن زمان بوجود آوردند، و گرچه عدهاى منافق بودند ولى با وجود پیامبر اکرم(ص) جرأت اظهار نیات پلید خویش را نداشتند: ولى بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) همه چیز دگرگون شد و اتفاقاتى رخ داد که پایه و اساس اختلاف در امّت اسلام و در اقلّیت قرار گرفتن اهلبیت عصمت و طهارت(ع) پدید آمد، از مهمترین اتفاقات مسأله رهبرى و جانشینى پیامبر اکرم(ص) بود. امّا از آنجا که پیامبر اکرم(ص) این آینده شوم را مىدید از همان آغاز بعثت بارها و بارها على(ع) را به عنوان شایستهترین فرد، و منتخب از جانب خداوند براى امر امامت معرّفى نمودند. شاهد این ادّعا احادیث فراوانى است که از آن حضرت در این زمینه رسیده است از جمله: حدیث یوم الدّار(1) حدیث منزلت(2) حدیث معروف ثقلین، و حدیث غدیر که در ضمن خطبه غدیریّه آن حضرت آمده است. آنچه پیش رو دارید نگاهى است گذرا به خطبه غدیر و مطالبى که درباره امیرمؤمنان در آن آمده است: 1- على خلیفه بعد از من است بعد از حمد و ثناى الهى فرمود: «خداوند بر من چنین وحى کرده است: «اى پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن و اگر انجام ندهى، رسالت او را نرساندهاى و خداوند تو را از مردم حفظ مىکند.»(3) اى مردم! من در رساندن آنچه خداوند بر من نازل کرده کوتاهى نکردهام، جبرئیل سه مرتبه بر من نازل شد و از طرف خداوند سلام رساند... و مرا مأمور کرد که در این محل اجتماع بپاخیزم و بر هر سفید و سیاهى اعلام کنم «ان علىّ بن ابى طالب اخى و وصیّى و خلیفتى و الامام من بعدى، الّذى محلّه منّى محل هارون من موسى الّا انه لانبىّ بعدى و هو ولیّکم بعد اللّه و رسوله؛ به راستى على بن ابىطالب برادر، وصى و جانشین من و امام بعد از من است. کسى که نسبت او به من همانند نسبت هارون به موسى است، جز اینکه پیامبرى بعد از من نیست و او صاحب اختیار شما (و سرپرست شما) بعد از خدا و رسولش مىباشد.»(4) جملات فوق با صراحت تمام اعلام مىدارد که خلیفه و امام بعد از پیامبر اکرم(ص) امیرمؤمنان على(ع) است و این جملات صریح هیچ توجیه دیگرى غیر از خلافت را نمىپذیرد. 2- آیه ولایت درباره حضرت على(ع) است آنگاه فرمود: خداوند درباره ولایت و امامت على (ع) (آیاتى نازل نمود و از جمله) در آیهاى از قرآنش مىفرماید: «انّما ولیّکم اللّه و رسوله والّذین آمنوا الّذین یقیمون الصلاة و یؤتون الزکاة و هم راکعون؛(5) سرپرست شما فقط خدا و رسول خدا و کسانى هستند که ایمان آورده و نماز را برپا داشته و زکات (صدقه) را در حال رکوع، و على بن ابىطالب کسى بود که نماز را برپا داشت و صدقه را در حال رکوع (در راه خدا به فقیر) داد. و على کسى است که در همه حال اراده خدا داشت (و جز رضایت خداوند چیزى نخواست).» و آنگاه در ادامه فرمود: مردم آیه تبلیغ درباره على(ع) نازل شده است و خدا در آن تهدید کرده اگر ابلاغ نکنم رسالت الهى من ناتمام مانده است. 3- اطاعت على واجب و مخالفت او ممنوع است براى تأکید بیشتر مسأله امامت و خلافت فرمود: بدانید اى مردم! «انّ اللّه قد نصبه لکم ولیّاً و اماماً مفترضة طاعته على المهاجرین و الانصار...و على البادى والحاضر و على الاعجمى و العربى و الحرّ و المملوک و الصغیر و الکبیر و على الابیض و الاسود؛براستى خداوند على را به عنوان ولى (و سرپرست) شما و امام شما نصب کرده است که اطاعت او بر مهاجر و انصار، بیابانى و شهرى، عرب و عجم، آزاده و برده، بزرگ و کوچک، سفید و سیاه واجب است» هرچه بگوید و فرمان دهد واجب الاطاعت است. «و على کل موحد ماض حکمه، جائز قوله نافذٌ امره ملعونٌ من خالفه مرحوم من تبعه و من صدّقه فقد غفر اللّه له و لمن سمع منه و اطاع له؛ بر هر خداپرستى حکمش واجب و سخنش لازم و امرش نافذ است. ملعون (و دور از رحمت خدا) است آنکه او را مخالفت کند و مورد رحمت الهى است کسى که او را متابعت و تصدیق نماید. پس خدا ببخشد على را و کسى را که سخن او را شنید و اطاعت کرد.»(6) 4- امامت در نسل على(ع) پیامبر اکرم(ص) در غدیر به بیان امامت امیرمؤمنان (ع) بسنده نکرد در چندین مورد مسأله امامت را در طول زمان، و در نسل على(ع) بیان و تصریح نمود از جمله فرمود: «ثمّ من بعدى علىٌ ولیّکم و امامکم بامر اللّه ربّکم، ثم الامامة فى ذریتى من ولده الى یوم تلقون اللّه و رسوله لاحلال الّا ما احلّه اللّه و رسوله و هم ولا حرام الّا ما حرّمه اللّه و رسوله و هم؛(7) و بعد از من على صاحب اختیار شما و امام شما به امر خداوند، پروردگار شماست و سپس امامت در نسل من از فرزندان اوست تا روزى که خدا و رسولش را ملاقات کنید. حلالى نیست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان (امامان) حلال کرده باشند و حرامى نیست مگر آنچه خدا و رسولش و آنان حرام کرده باشند...». 5 - مخالفت با ولایت على قابل بخشش نیست براى تحکیم پایههاى امامت على(ع) بارها مردم را از مخالف با آن حضرت ترساند و شدیداً تهدید نمود که اگر کسانى مخالف امامت آن حضرت باشند جرمشان قابل بخشش نیست، به این جهت فرمود: «معاشر النّاس فضّلوه فقد فضّله اللّه، و اقبلوه فقد نصبه اللّه، معاشر النّاس انّه امامٌ من اللّه، ولن یتوب اللّه على احدٍ انکر ولایته ولن یغفر له حتماً على اللّه ان یفعل ذلک بمن خالف امره فیه، و ان یعذّبه عذاباً نکراً ابد الابد و دهر الدهور...؛ اى مردم خدا على (ع) را (بر همه) برترى داده است شما هم او را برترى دهید، و روى آورید به على(ع) به راستى خدا او را نصب نموده است (براى امامت) اى مردم به راستى او امامى است از طرف خدا، هر کس ولایت او را انکارکند خداوند توبه او را نمىپذیرد و او را نمىبخشد و بر خدا است که همین رفتار را با کسى داشته باشد که با فرمان او مخالفت کند و او را دچار عذاب سختى براى همیشه و ابد نماید.»(8) ممکن است برخى افراد در این سخنان روا دارند که چگونه انکار امامت باعث عذاب ابدى مىشود، پیامبر اکرم(ص) براى رد این تردید فرمود: «فمن شکّ فى ذلک فقد کفر کفر الجاهلیة الاولى و من شکّ فى شىءٍ من قولى فقد شکّ فى الکل منه و الشّاک فى ذلک فله النّار؛ هر کس در این باره شک کند، مانند کفر جاهلیت نخستین کافر شده است و هر کس در چیزى از سخن من شک کند در همه آنچه (بر من نازل شده) شک کرده، و شک کننده در اینباره جایگاهش در آتش است. 6- على برترین مردم بعد از من است در فراز بعدى علاوه بر اثبات فضیلت على(ع) بر تمام مردم بعد از خود، ولایت تکوینى خود و امامان را به اثبات رسانده لذا فرمود: «معاشر النّاس فضّلوا علیّاً فانّه افضل النّاس بعدى من ذکرٍ و انثى بنا انزل اللّه الرزق و بقى الخلق؛اى مردم! على را برترى دهید، زیرا او برترین مردم از مرد و زن بعد از من است به (برکت و) وسیله ما خداوند روزى را نازل مىکند و (به برکت ماست که هستى دوام دارد) خلقت پایدار است.»(9) این مطلب همان است که در روایات دیگر آمده که اگر لحظهاى هستى از حجّت و امام خالى باشد تمام هستى از هم خواهد پاشید و زمین اهلش را فرو خواهد برد. 7- على(ع) و اهلبیت ثقل اصغرند در فراز دیگر باز حدیث ثقلین را گوشزد مردم نموده و دوباره همراهى قرآن و اهلبیت را و عدم جدایى آن دو را از هم گوشزد نموده و فرمود: «معاشر النّاس انّ علیّاً و الطیبین من ولدى هم الثقل الاصغر و القرآن هو الثقل الاکبر و کلّ واحد مبنىءٌ صاحبه و موافقٌ له، لن یفترقا حتّى یردا علىّ الحوض؛ اى مردم! براستى على و فرزندان پاک من ثقل اصغرند و قرآن ثقل اکبر الهى است این دو از همدیگر خبر داده و همدیگر را تأیید مىکنند، هرگز از هم جدا نمىشوند تا در حوض (کوثر) بر من وارد شوند.»(10) 8 - على مفسّر قرآن و جامع الکلمات براى همراه بودن قرآن و اهلبیت وجوه مختلفى بیان شده است که برخى از آنها در جملات فوق مورد اشاره قرار گرفت، یکى از وجوه این است که قرآن را باید اهل بیت تفسیر کنند و هر تفسیرى که از غیر اهلبیت منشأ گیرد، تفسیر واقعى قرآن نیست، لذا همیشه حضور امامى از اهلبیت در کنار قرآن لازم و ضرورى است، لذا پیامبر اکرم(ص) در فراز بعدى خطبه غدیر فرمود: «معاشر النّاس هذا علىّ اخى و وصیّى و داعى علمى و خلیفتى على امّتى و على تفسیر کتاب اللّه عزّ و جلّ و الدّاعى الیه و العامل بمایرضاه و المحارب لاعدائه، و الموالى على طاعته، و الناهى عن معصیته، خلیفة رسول اللّه و امیر المؤمنین...؛(11) اى مردم این على برادر و وصى و مخزن علم من، و خلیفه من بر امتم است (جانشین من) در تفسیر کتاب خداى عزیز و جلیل و دعوت کننده به آن است و عمل کننده به آنچه که پسند خدا در آن است و مبارزه کننده با دشمنان خدا، و دوستدار مطیعان خدا، و بازدارنده از معصیت، خلیفه خدا و امیرمؤمنان است.» 9- امامت على (ع) باعث کمال دین راستى دین بى امامت ناقص، و قرآن بى حجّت نامفهوم، و هستى خالى از امام مهدوم و نابود شدنى خواهد بود، در همین راستا پیامبر اکرم(ص) فرمود: «معاشر النّاس انّما اکمل اللّه عزّ وجلّ دینکم بامامته، فمن لم یأتمّ به و بمن یقوم مقامه من ولدى من صلبه یوم القیامة و العرض على اللّه عزّ و جلّ فاولئک حبطت اعمالهم و فى النار هم خالدون؛(12) اى مردم همانا خداوند با امامت او دین شما را کامل نمود، پس کسى که او را و کسانى که جانشین او هستند از فرزندان من از نسل او تا روز قیامت و زمان عرضه شدن بر خداوند امام نداند اعمالش نابود شده و در جهنم ابدى خواهد بود.» 10 - رابطه على (ع) با پیامبر(ص) عظمت یک فرد در برخورد او با رهبر و پیامبر خویش بخوبى نمایان مىشود، على (ع) در این بخش نیز سرآمد روزگار است چرا که بهترین و بیشترین حمایت را از پیامبر اسلام داشت، و جز در راه رضایت الهى و رسولخدا(ص) قدم برنداشت. خوب است از زبان خود پیامبر بشنویم که فرمود: «معاشر النّاس هذا علىٌّ انصرکم لى واحقکم بى و اقربکم الىّ و اعزّکم علىّ و اللّه عزّ و جلّ و انا عنه راضیان؛اى مردم این على یارى کنندهترین شما نسبت به من، و سزاوارترین شما نزد من، و نزدیکترین فرد در در پیشگاه من، و عزیزترین شما نزد من مىباشد. و خداى عزیز و جلیل و من از او راضى هستیم.» در سطور بعد فرمود: «او یاور دین خدا، دفاع کننده از رسول خدا، پاکیزه و هدایت شده و هدایتگر است، پیامبر شما بهترین پیامبر، وصى شما بهترین وصى و فرزند او برترین اوصیاء هستند. 11- على(ع) در قرآن همیشه این بحث مطرح بوده که چند آیه از قرآن درباره على (ع) است؟ دویست آیه، پانصد، یا بیشتر؟ پیامبر اکرم(ص) به این پرسش این گونه پاسخ مىدهد: «و ما نزلت آیة رضىً الّا فیه و ما خاطب اللّه الذین آمنوا الّا بدأ به و لا نزلت آیة مدحٍ فى القرآن الّا فیه، ولاشهداللّه فى الجنّة فى «هل اتى على الانسان» الّا له و لا انزلها فى سواه و لامدح بها غیره؛ هیچ آیهاى درباره خشنودى (خدا) نازل نشده است مگر درباره اوست، و با مؤمنین در قرآن سخن نگفته جز آنکه به او آغاز نموده، و هیچ آیه مدحى وارد نشده است جز آنکه درباره اوست. و شهادت به پاداش بهشت در سوره هل اتى جز براى او نیست و جز درباره او و در مدح او نازل نشده است در فراز دیگر فرمود: «معاشر النّاس القرآن یعرّفکم ان الائمة من بعده ولده و عرّفتکم انه منى و انا منه حیث یقول اللّه عزّ و جلّ «کلمة باقیة فى عقبه»(13) و قلت: لن تضلّو ما ان تمسّکتم بهما؛(14) اى مردم! قرآن به شما معرّفى مىکند که امامان بعد از على فرزندان اوست و من نیز گفتم به شما که على از من و من از او هستم، قرآن مىگوید: «کلمه باقى مانده است در نسل او» و من نیز گفتم: اگر به قرآن و اهلبیت تمسّک جویید هرگز گمراه نمىشوید. 12 - فرزندان پیامبر(ص) از نسل على(ع) است پیامبر(ص) این سنّت خرافى را شکست که فرزند دختر، فرزند انسان شمرده نمىشود چنان که عرب جاهلى چنین بودند که فقط فرزندان پسر را فرزندان خویش مىدانستند نه فرزندان دختر را(15) ولى پیامبر اکرم(ص) فرمود: «معاشر النّاس ذریة کل نبىّ من صلبه و ذریتى من صلب علىّ؛(16) اى مردم! نسل هر نبى از صلب خودش بود، ولى ذریه من از نسل على است.» به همین جهت است که به امامان معصوم (ع) یابن رسول اللّه گفته مىشود، و ذریّه رسول خوانده مىشوند. 13- دوستان و دشمنان على(ع) على میزان سنجش الهى است، و دوستى و دشمنى او معرّف شخصیّت واقعى افراد. راستى اگر همه به گرد دوستى على(ع) حلقه مىزدند جهنّم و عذابى در کار نبود، امّا چه مىشود کرد که افراد شقى و فاسد همیشه در جامعه حضور داشته و دارند، به این جهت پیامبر اکرم(ص) فرمود: «الا انّه لا یبغض علیّاً الّا شقىٌ و لا یتوالى علیّاً الّا تقى و لا یؤمن به الّا مؤمنٌ مخلصٌ(17) بیدار به راستى دشمن نمىدارد على را جز شقى و دوست نمىدارد على را جز انسان با تقوى و ایمان نمىآورد به او جز مؤمن بااخلاص.» در بخش دیگر فرمود: «الا انّ اعداء علىّ هم اهل الشقاق و النفاق و اخوان الشیاطین الّذین یوحى بعضهم الى بعض زخرف القول غروراً؛ بیدار باشید دشمنان على اهل شقاوت و نفاقند و برادران شیاطین که بعضى بر بعض دیگر سخنان فریبنده از روى غرور القاء مىکنند». آنگاه فرمود: دوستان على و اهلبیت کسانى هستند که ایمان دارند به خدا و آخرت (18) و ایمان خویش را به ستم نیالودهاند(19) آنها بدون حساب وارد بهشت مىشوند(20) و...(21). 14- على اوّلین وصى و مهدى آخرین آنها اشاره شد که در غدیر فقط امامت على (ع) مطرح نبوده بلکه امامت تمامى امامان دوازدهگانه مطرح و با تأکید زیاد بیان شده است. از جمله فرمود: «انى نبىّ و علىّ وصیى الا انّ خاتم الانبیاء منّا القائم المهدى؛ براستى من پیامبرو على وصى من است. بیدار باشید که آخرین امامان مهدى قائم از ماست».(22) 15- گرفتن بیعت براى على(ع) و امامان حضرت سخنان خویش را ادامه داد تا رسید به جمله معروف «من کنت مولاه فهذا علىٌّ مولاه...؛ هر کس من صاحب اختیار اویم، این على صاحب اختیار اوست» تا مىرسد به اینجا که بدانید که من با خدا بیعت و على با من بیعت کرده است و من از جانب خدا براى او از شما بیعت مىگیرم... اى مردم! شما بیش از آن هستید که با یک دست و در یک زمان با من دست دهید، و پروردگارم مرا مأمور کرده است «ان آخذ من السنتکم الاقرار بما عقدت لعلىٍّ من امرأةٍ المؤمنین و من جاء بعده من الائمّة...؛ که درباره آنچه براى على امیرالمؤمنین و امامانى که بعد از او مىآیند و از نسل من و اویند منعقد نمودم از زبان شما اقرار بگیرم «فقولوا باجمعکم انا سامعون مطیعون راضون منقادون لما بلّغت عن ربّنا و ربّک فى امر علىٍّ و امر ولده من صلبه من الائمة» سپس همگى چنین بگویید: ما شنیدیم و اطاعت مىکنیم و راضى هستیم و سر تسلیم فرود مىآوریم درباره آنچه از جانب پروردگار ما و خودت درباره امامت امامان، على امیرالمؤمنین و امامانى که از صلب او به دنیا مىآیند به ما رساندى بر این مطلب با قلبهایمان و با جانمان و با زبانمان و با دستانمان با تو بیعت مىکنیم. بر این عقیده زندهایم و با آن مىمیریم و با آن محشور مىشویم، تغییر نخواهیم داد و تبدیل نمىکنیم و شک نمىکنیم و انکار نمىنماییم و تردید به دل راه نمىدهیم و از این قول بر نمىگردیم و پیمان را نمىشکنیم.»(23) آنگاه فرمود: «معاشر النّاس فبایعوا اللّه و بایعونى و بایعوا علیّاً امیرالمؤمنین و الحسن و الحسین و الائمة کلمة باقیة؛اى مردم! با خدا بیعت کنید و با من بیعت نمایید و با على امیرمؤمنان و حسن و حسین و امامان از ایشان به عنوان کلمه باقیه بیعت کنید»(24) و اضافه فرمود: هر کس بیعت را بشکند به ضرر خویش شکسته است و هر کس به آنچه با خدا پیمان بسته وفا کند خداوند به او اجر بزرگى عنایت مىفرماید...». 16- پیشگامان در بیعت پیشگامان هر کار خیر از ارزش و عظمت خاص برخوردار است، و قرآن نیز دستور داده که در انجام کار خیر پیش قدم باشید «سارعوا الى الخیرات»(25) و پیشگامان در اسلام و جهاد را مىستاید «والسابقون السابقون اولئک المقرّبون»(26) منتهى مهمتر از پیشگامى حفظ پیشگامى است، آیا این پیشگامان تا آخر خط ماندند؟ پاسخ این پرسش را تاریخ بخوبى بیان نموده و در آینده به آن اشاره مىکنیم، اکنون باید دید سابقان در بیعت چه کسانى بودند. مردم به سوى پیامبر اکرم(ص) و على(ع) هجوم آوردند و مىگفتند: «آرى شنیدیم و طبق فرمان خدا و رسول با قلب و جان و دستمان اطاعت مىکنیم» آنگاه به عنوان بیعت با پیامبر(ص) و على(ع) دست مىدادند و به آنها تبریک مىگفتند: «فکان اوّل من صافق رسول اللّه (ص) الاوّل و الثانى و الثالث و الرّابع و الخامس و باقى المهاجرین و الانصار و باقى الناس عن آخرهم على قدر منازلهم؛ پس اوّل کسانى که به پیامبر دست داد اوّلى(ابوبکر)و دوّمى (عمر) و سوّمى (عثمان) و چهارمى و پنجمى بودند، آنگاه مهاجرین و انصار و باقى مردم به ترتیب منزلتشان بیعت نمودند. 17- پیشگامان ثابت قدم رستگارند انسانها چهار دستهاند، برخى از اوّل تا آخر خوب و روبراه هستند، گروه دوّم از اوّل تا آخر گمراه و بى راهه مىروند، گروه سوم کسانى هستند که از اوّل منحرف و گمراهند، ولى عاقبت هدایتپذیر مىشوند، گروه چهارم که از همه بیچارهتر و زیانکارتر است کسانى هستند که از اوّل در مسیر و پیشگامند ولى عاقبت گمراه و منحرف مىشوند، و بر صراط مستقیم تا ابد نمىمانند، پیشگامان در بیعت غدیر اگر جزء گروه دوّم نمىباشند، یقیناً مصداق گروه چهارم شدند، همینها اوّل کسانى بودند که سر از سقیفه درآوردند و پیشگام در بیعت شکنى شدند، لذا پیامبر اکرم(ص) هشدار داد و فرمود: «معاشر النّاس السابقون الى مبایعته و التسلیم علیه بامرة المؤمنین اولئک الفائزون فى جنات النعیم؛ پیشگامان در بیعت با او (على) و دوستى او و تسلیم شدن به عنوان حاکم مؤمنین (و ماندن بر این بیعت) رستگارند در بهشت نعیم.»(27) و آخرین سخن ما این است که خدایا ما را تا آخرین لحظه بر امامت و ولایت على و اولادش ثابت قدم بدار. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. «هذا اخى و وصیّى و خلیفتى فیکم ؛ این (على) برادر و خلیفه بعد از من در میان شما است. ر.ک تاریخ ابن اثیر، بیروت دارصادر 1399 ه،ج 2، ص 63 و بحارالانوار، داراحیاء التراث، ج 38، ص 144. 2. اما ترضى ان تکون بمنزلة هارون من موسى، اى على راضى نیستى که نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسى باشى؛ ر ک صحیح بخارى، داراحیاء التراث، ج 5، ص 24. 3. سوره مائده، آیه 67. 4. محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، داراحیاء التراث، ج 37، ص 206 و عوالم ج 15، ص 307 و الغدیر، ج 1، ص 12. 5. سوره مائده، آیه 55. 1، بحار، همان، ص 207. 6. همان، ص 207 - 208. 7. همان، ص 208. 8. همان، ص 208 - 209. 9. همان، ص 209. 10. همان، ص 209. 11. همان، ص 210. 12. همان، ص 210. 13. سوره زخرف، آیه 28. 14. بحار، ج 37، همان، ص 215. 15. این شعر منسوب به دوران جاهلى است که بنونا بنو ابنائنا.... 16. بحارالانوار، همان، ج 37، ص 210. 17. همان. 18. سوره مجادله، آیه 22. 19. سوره انعام، آیه 82. 20. سوره مؤمن، آیه 40. 21. بحار، همان 7 ص 213 با تلخیص. 22. همان، ص 213. 23. همان، ص 218- 219. 24. همان، ص 219. 25. سوره آل عمران، آیه 133. 26. سوره واقعه، آیه 11. 27. بحار، همان، ج 37، ص 217. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 98 |