تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,767 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,969 |
شرارههاى شوق | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1389، شماره 279، اردیبهشت 1389 | ||
نویسنده | ||
زواره غلامرضا گلى | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
سروش بیدارى دل جز عشق تو نپوید هرگز جز محنت و درد تو نجوید هرگز صحراى دلم عشق تو شورستان کرد تا مهر کسى دگر نروید هرگز محرم ماه قیام و پیام مىباشد که دلهاى شیداى نیکان و مشتاقان را به سوى مراد و محبوبشان معطوف سازد، ایام حماسه و عاطفه با فرا رسیدن این ماه آغاز مىگردد تا شیفتگان معرفت و عاشقان ایثار را با کاروان کربلا همراه و هم نوا سازد، تا شور و شعور عاشورایى، دیگر بار احیاء گردد و ارادت علاقهمندان به سرور و سالار صاحب دلان فزونى یابد و روح انسانها از زندان نفس رهانیده شوند و افراد مغلوب هوى و هوس از غل و زنجیر امیال فناپذیر آزاد گردند و به جانب قلّههاى کمال و معنویت رهنمون گردیدند. محرم مىآید تا پیام پارسایى و پرهیزگارى به ارمغان آورد و سروش بیدارى سر دهد و روح سلحشورى و شهامت را زنده کند حقیقت شعار تمام با شعور کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا را فریاد نماید و آموزههاى مکتب حسینى را آموزش دهد و آواى فداکارى و مقاومت در برابر بیداد را در جهان هستى طنین افکند. طلسم استکبار و استبداد را در هم شکند و به افسون ناامیدى در برابر زورگویان و قدرت طلبان به ظاهر غالب، خاتمه دهد. وسوسه خنّاسان و خدعه اغواگران را خنثى نماید و شعار «هیهات منّا الذّله» را عملى سازد و پرچم پرافتخار نهضت حسینى را در فرازین نقطه جهان به اهتزاز در مىآورد. کربلا صرفاً آرایشى نظامى نمىباشد بلکه علاوه بر بعد سیاسى نوعى عشق و عاطفه و اوج عرفانى در آن دیده مىشود که دلها مىتوانند خود را به چنین ویژگى عاشورا نزدیک نمایند و پس از همدلى با عاشورا، انرژى و توان خود را در خدمت جامعه و در جهت رشد و بالندگى معنوى بکار گیرند. اصولاً همه تلاشها، توصیهها و تأکیدها بر این اساس استوار است که از صحنههاى حماسى کربلا جان بگیریم نه آن که بى رمق شویم و بى تفاوت گردیم. در کربلا عقل و عاطفه و ایمان در هم مىآمیزد و چنان مسؤولیتى در احیا کنندگان این قیام بوجود مىآورد که آنان را هم پیام رسان باورها و اعتقادات مقدس شیعه مىنماید. فلسفه ماتمدارى اصولاً نوعى اتحاد دینى و معنوى بین امام حسین(ع) و اسلام وجود دارد زیرا رسول خدا(ص) فرمودهاند: «حسین منّى و انا من الحسین، احب اللّه من احب حسینا، حسین سبط من الاسباط؛(1) یعنى حسین از من است و من از اویم، هر کس حسین را دوست بدارد، خداى را دوست داشته است، حسین فرزند زادهاى است از فرزند زادگان انبیاء». همچنین پیامبر اکرم(ص) مىفرمایند: «انّ لقتل الحسین حرارة فى قلوب المؤمنین لاتبرد ابداً؛(2) به درستى که براى شهادت حضرت اباعبداللّه در دلهاى اهل ایمان حرارتى است که هرگز به سردى نمىگراید» بنابراین به قول محدث نورى گریستن براى امام حسین(ع) اگرچه از افعال اعضاء و جوارح و خصوص چشم است امّا ریشه اصلى آن محبت قلبى است، بر اثر احتراق دل و تأثر درونى اشک از دیدگان بیرون مىآید و اگر در قلب آدمى نقصانى باشد یا فرد دچار گناه و عصیان گردیده است از این فیض محروم است و نمىتواند همراهى عاطفى خود را با عاشورا بروز دهد البته دلى که این گونه با سوگوارى صفا داده شد به نور معنویت و ولایت روشن مىشود. و صاحبش را به سوى فضایل و مکارم سوق مىدهد.(3) در منابع روایى توصیه شده است اگر کسى اشک نمىریزد و گریهاش نمىگیرد تباکى کند و خود را به صورت گریه کنندگان درآورد و البته چنین فردى نیز مأجور است و داخل ثواب مىشود.(4) عزادارى و احیاى سنت و منش ائمه هدى بارزترین تجسّم عینى تولّا و تبرّى است زیرا یکى از امور لازم و اجتنابناپذیر براى ایجاد پیوند امت با امام رعایت همین اصل مىباشد و عزادارى براى اهل بیت و خصوصاً امام حسین(ع) مىتواند آن را عملى سازد بنابراین سوگوارى و گریستن بر مصائب حماسه سازان عاشورا به احیاى اصل امامت مىانجامد و اساس دین را استحکام مىبخشد. قرآن بر تعظیم شعائر الهى تأکید دارد: «و من یعظّم شعائر اللّه فانّها من تقوى القلوب؛(5) و بعد سعى بین صفا و مروه و شترى را که براى ذبح در منا مىبرند از جمله آن مىداند.(6) وقتى این امور به دلیل انتساب به خداوند از نشانههاى او به شمار آید، به طریق اولویت، اولیاى خداوند به دلیل ارتباط و انتساب افزونتر مصداقهاى روشنترى براى شعائر الهى هستند، از سوى دیگر تعظیم این شعائر مصداق هایى دارد که شادمانى در ایام سرور ائمه و سوگوارى و عزادارى در سالروز مصائب و شهادت آنان از آن جملهاند چنانچه مولاى متقیان فرمودهاند: «انّ اللّه تبارک و تعالى اطّلع الى الارض فاختارنا کنا شیعة ینصروننا و یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا...؛ خداوند تبارک و تعالى به جانب زمین توجّه فرمود، پس برگزید ما را (براى خود) و انتخاب کرد بر ایمان پیروانى که یارى مىکنند ما را و در شادى و اندوه ما حضور دارند...(7) امام صادق(ع) مىفرمایند: «رحم اللّه شیعتنا واللّه هم المؤمنون، فقد واللّه شرکونا فى المصیبة بطول الحزن و الحسرة؛(8) خداوند پیروان ما را شامل رحمت خویش کند، سوگند به پروردگار که آنان همانند مؤمنین هستند، به خدا قسم با حزن و حسرت طولانى خویش (در سوگ ما) شریک و هم درد مصایب ما خاندان هستند. ریّان فرزند شبیب مىگوید در اولین روز از ماه محرم به محضر امام رضا(ع) رسیدم، حضرت خطاب به من فرمود: «اگر مىخواهى در درجات عالى بهشت با ماباشى، پس در ماتم ما محزون و در شادى ما شادمان باش و محبت و دوستى ما پیشه کن.»(9) توصیه به دوستى با خویشاوندان رسول اکرم(ص) در قرآن، حکمت دیگرى را براى عزادارى به اثبات مىرساند زیرا قرآن مىگوید: «قل لا اسئلکم علیه اجراً الّا المودة فى القربى؛(10) بر این اساس، مزد رسالت دوستى با بستگان رسول اکرم(ص) است و انسان در هنگام شادىها و ناگوارىها مىتواند این علاقه را بروز دهد یعنى در مواقع موالید ائمه مسرور و در وفات و ایام شهادت، سوگوار و محزون گردد. در سیره پیامبران وقتى که حضرت محمد(ص) حتى هنگام تولد امام حسین(ع) و سالها قبل از وقوع حادثه عاشورا، بر مصائب کربلا گریست و بنابر روایات متعدد که از منابع اهل سنت و شیعه رسیده، بارها حالاتى توأم با حزن و اندوه از این بابت، پیامبر از خود بروز داد، چرا علاقهمندان به خاندان رسول اکرم(ص) در شهادت فرزند پیامبرشان سوگوار نباشند و اصولاً شیعه براى عزادارىهاى محرم و اقامه مجالس ماتم جهت سالار شهیدان نه تنها دلایل مبتنى بر نصوص قرآنى و روایى دارد بلکه براى اینکه سوگوارىهاى خود را عملى درست تلقى کند به سیره پیامبر و جانشینان راستین او تمسّک مىنماید. على(ع) مىفرماید: نزد پیامبر رفتم در حالى که ایشان گریان بودند، گفتم پدر و مادرم به فدایت اى فرستاده الهى، چرا مىگریى، آن حضرت فرمود: هم اینک پیک وحى نزدم بود و به من اطلاع داد فرزندم حسین بر کنار فرات در سرزمینى به نام کربلا کشته مىشود، آن گاه جبرئیل مشتى از خاک کربلا را آورد و به من بویانید.(11) ام سلمه مىگوید روزى پیامبر در خانه من بود و فرمود کسى نیاید، در این حال امام حسین(ع) وارد گردید، من ناله دردناک پیامبر را مىشنیدم که مىگریست. وقتى باخبر شدم که حسین در آغوش یا کنار پیامبر نشسته و رسول خدا(ص) دست بر سرش مىکشید و مىگریست عرض کردم سوگند به خداوند تا وقتى که امام حسین(ع) وارد گردید من متوجه نشدم، پیامبر فرمود: جبرئیل نیز با ما در خانه بود و گفت: آیا حسین را دوست دارى؟ گفتم بلى دوست دارم امّا نه از نوع دوستى دنیایى، جبرئیل گفت: در زمینى که کربلا نام دارد او را مىکشند.(12) حتى در منابع روایى مندرج است که حضرت آدم ابوالبشر بر مصائب امام حسین(ع) گریسته و نوح از این بابت فزع و ناراحتى نشان داده، و چون حضرت ابراهیم از طریق فرشته وحى از ماجراى عاشورا باخبر شد، نالید و دلش سوخت و گریست، حضرت اسماعیل(ع) نیز نفرین اهل آسمانها و زمین را به افرادى نمود که امام حسین(ع) راشهید مىنمایند، حضرت سلیمان و حضرت موسى هم بر قاتلان اباعداللّه لعنت فرستاده و از این بابت ناراحت شدهاند.(13) ائمه هدى و سوگوارى ابوالشهداء حضرت على(ع) قبل از حادثه عاشورا بر مصائب فرزندش سوگوار بود. ابن عباس روایت کرده است در سفرى که همراه امیرمؤمنان على(ع) به صفین مىرفتم، هنگامى که به نینوا و شط فرات فرود آمدیم، امام فرمود اى فرزند عباس آیا این مکان را مىشناسى، گفتم: نه، فرمود: اگر همچون من مىشناختى، نمىگذشتى جز آن که مىگریستى، آنگاه چنان گریست که محاسنش اشک آلود و حتى سینهاش از شدت گریه مرطوب گردید.(14) موقعى که در ماجراى جنگ صفین سپاهیان معاویه آب را بر لشکر حضرت على(ع) بسته بودند، امام حسین (ع) آب را باز نمود و مسلمین را از تشنگى نجات داد، در آن حال حضرت على(ع) به شدت گریست و ماجراى کربلا را یادآور گردید.(15) یک روز حضرت سیدالشهداء (ع) بر برادرش امام مجتبى(ع) وارد گردید و گریست، امام دوم علت گریه را جویا شد، امام حسین(ع) فرمود: از آنچه بر تو رواى مىدارند ناراحتم امام حسن(ع) فرمود: مرا سمّى دهند و کشته شوم ولى هیچ روزى مانند روز تو نمىباشد و سپس وقایع کربلا را بازگو نمود و این که آسمان و زمین بر برادرش مىگریند و در روایتى آن دو امام یکدیگر را در آغوش گرفتند و گریستند.(16) امام سجاد(ع) پس از بازگشت از شام در سخنرانى جانسوزى در مدینه، اهل این شهر را نسبت به فاجعه کربلا آگاه نمود و با بیاناتى جانسوز احساسات آنها را تحریک و سوگوارشان ساخت آن حضرت پس از حمد و سپاس الهى متذکر گردیدند: امام حسین(ع)، سید جوانان بهشت، کشته شد، زنان و فرزندانش اسیر شدند، سر مطهر امام بر سر نیزه قرار گرفت و در شهرها گردانیده شد، اى مردم کدام یک پس از قتل امام حسین(ع) شادى مىکند؟ کدام دل به یاد او افسرده نمىگردد و سیل اشکش را باز مىدارد دریاها، زمین، آسمان، درختان و ماهیان دریا بر حسین گریستند، کدام دل در مصائب او شکافته نمىشود یا بر او نمىنالد، کدام گوش از شنیدن چنین خبر وحشتناکى ناشنوا نمىگردد.(17) امام سجاد(ع) با تاکتیک ویژه و با مبارزهاى استراتژیک تا بیست سال بعد از حادثه عاشورا، هر وقت بر سر سفره افطار مىنشست یا غذا و ابى را مشاهده مىنمود همراه با گریه و زارى مىفرمود: قتل ابن رسول اللّه جائعاً و قتل ابن رسول اللّه عطشاناً... فرزند فرستاده خدا را با حالت گرسنه و لبهاى تشنه به شهادت رسانیدند و چون عدّهاى بر گریه فراوان امام معترض بودند در جوابشان مىفرمود: یعقوب با آن که مىدانست یوسفش زنده است در فراقش آنقدر گریست که نابینا شد با این وجود که یوسف یکى از دوازده فرزندش بود، ولى من چرا نگریم که دیدم پدرم، برادرانم، عموهایم و خویشاوندانم را در یک نیم روز با بدنهاى چاک چاک و بى سر بروى زمین افتادهاند، هفده نفر از فرزندان خاندانم را در آن لحظه غرق در خون دیدم.(18) امام سجاد(ع) مىفرمود: هرگاه شهادت اولاد فاطمه زهرا(س) را به یاد آورم گریهام مىگیرد.(19) آن امام همام چهل سال بر پدر بزرگوارش ندبه و گریه نمود در حالى که روزها روزه و شبها به دعا و مناجات مشغول بود.(20) پس از پایان خطبه تاریخى و افشاگرانه امام سجاد(ع) در مسجد دمشق، شخصى به نام منهال برخاست و خطاب به ایشان عرض نمود اى فرزند رسول خدا(ص) چگونه صبح کردى؟ حضرت در جوابش فرمود: چگونه مىباشد حال کسى که پدرش کشته شده، یارانش اندکند، اهل و عیالش اسیرند و بدون حامى و سرپرستند. پس مرا جز به حالت اسیرى گرفتار در چنگال دشمن که سرپرست خود را از دست داده، مشاهده نمىکنى همانا من و اهل بیتم لباس سوگوارى بر تن نمودهایم و جامه نو بر ما روا نمىباشد.(21) امام باقر (ع) در سالگرد عاشورا براى امام حسین(ع) مجلس عزا برپا مىنمود و بر مصائب آن حضرت مىگریست. در یکى از این مجالس سوگوارى که امام پنجم حضور داشت، کمیت اسدى مرثیهاى خواند وقتى به این جمله رسید که «و قتیل بالطف...» امام بسیار گریست و فرمود: اگر توانایى مالى داشتم در پاداش این سرودهات اى کمیت به تو مىبخشیدیم اما عطاى تو همان دعایى است که رسول اللّه درباره حسان بن ثابت فرمودند که همواره به دلیل دفاع و حمایت از ما خاندان مورد تأیید روح القدس خواهى بود.(22) در روایتى امام باقر(ع) به پیروان خویش این گونه توصیه مىنمایند: بر حسین (ع) بگریید و بر اهل خانه دستور داده شود که بر حسین (ع) بگریند و در خانه مراسم عزادارى و ناله سردادن در غم آن امام باشد و اهل خانه و شیعیان به یکدیگر تعزیت و تسلیت گویند.(23) امام صادق(ع) و ماتمدارى امام صادق(ع) به عبداللّه بن حمّاد فرمود: به من خبر رسیده که جماعتى از حوالى کوفه و نقاط دیگر اعم از زن و مرد در نیمه شعبان به زیارت امام حسین(ع) در کربلا مىآیند و ندبهها و مرثیهها و وسوگوارىها دارند، وى گفت: آرى چنین است. خود شاهد برخى از این سوگوارىها بودهام، حضرت پاسخ داد سپاس خداوندى را که در میان مردم کسانى را قرار داد تا به سوى ما آیند و ما را بستایند و براى ما مرثیه بسرایند.(24) امام صادق(ع) در روایتى مىفرمایند: مصیبت عاشورا از دیگر مصائب که بر اهل بیت وارد گردید سختتر بود، راوى علت را مىپرسد امام جواب مىدهد زیرا حسین بن على عصاره و یادگار اصحاب کسا بود و با رفتنش تمامى اصحاب کسا از بین رفتند.(25) گریه امام صادق(ع) در حدى بود که هرگاه اولاد امام حسین(ع) را مىدید، گریه مىکرد.(26) داود رقى مىگوید: خدمت حضرت امام صادق(ع) بودم، امام آب خواستند و هنگامى که میل فرمودند، دیدم چشمان مبارکش از اشک پر شد و گریستند و سپس فرمودند: اى داود خدا، قاتل حسین بن على را لعنت کند.(27) در یکى از مجالس سوگوارى که امام بر پا نموده بود، حضرت پس از استماع مرثیهاى گریه شدیدى کردند، سپس بانوان منزل که در پس پردهاى بودند، ناله سردادند، ناگاه کنیزى از پس پرده بیرون آمد و کودکى در دامان امام صادق(ع) قرار داد، اشک حضرت فزونى گرفت و گریه ایشان شدت یافت و فریاد بانوان بیشتر گردید.(28) عبداللّه فرزند سنان مىگوید: سالى در روز عاشورا خدمت آقایم، امام صادق(ع) شرفیاب گردیدم، آن حضرت را با سیمایى محزون مشاهده کردم در حالى که اشکهاى دیدگان امام همچون مروارید بر گونههاى مبارکش غلطان بود، عرض کردم چرا گریه مىنمائید، فرمود: مگر از ماجراى عاشورا غفلت دارى؟ آیا نمىدانى در چنین روزى چه مصائبى بر امام حسین(ع) وارد شده است؟! عرض کردم درباره روزه این روز چه مىفرمائید؟ فرمود از خوردن و آشامیدن دورى نما بدون نیت روزه دارى، بعد از اقامه نماز عصر با مقدارى آب افطار کن، زیرا در این لحظه بود که دشمنان آب را باز کردند و از کشتن دست کشیدند.(29) سیف بن عمیره که در زمره راویان زیارت عاشورا به نقل از امام باقر (ع) مىباشد، در عصر امام صادق(ع) در قصیدهاى شیعیان را به سوگوارى تشویق مىنماید: اى شیعه باایمان که به یمن دوستى با امام حسین(ع) فرداى قیامت امید رهایى و فلاح دارى با سوز و گداز بر حسین گریه کن و اگر سرچشمه اشک تو خشک گردید قلب را با شعلههاى اندوه، ذوب نما و گوهر اشک را از دیدگان جارى ساز و گریه را افزایش بده. اگرچه در کربلا حضور نداشتى تا به یارى فرزند فاطمه زهرا(س) شتاب نمایى، ولى مىتوانى آب چشمان را با خون دل بیامیزى و با ماتم سرایى حقیقت را دربارهاش بیان کنى. در روز عاشورا لباسهاى حزن و ماتم بر تن نما، جامههایى با رنگ تیره یا سبز.(30) فضیلت گریستن در بیان امام رضا(ع) در ایام امامت حضرت على بن موسى الرضا(ع) به اقتضاى شرایط سیاسى، اجتماعى، فضاى مساعدترى براى ترویج فرهنگ عاشورا پدید مىآید و گریستن براى اباعبداللّه به عنوان هماهنگى با حماسه حسینى و موافقت با حرکت سیاسى او تلقى گردید، اشکها مورد قدر دانى از سوى امام رضا(ع) قرار گرفت و به نوعى سوگوارى حمایت از جبهه حق و تقویت اصل امام به حساب مىآمد. در بیان مفصّلى حضرت امام رضا(ع) درباره فضیلت و ارزش و آثار گریستن بر امام حسین خطاب به ریان بن شبیب نکاتى را فرموده و این احیاگرى و یادآورى در خصوص حادثه کربلا مورد تأکید قرار گرفته است: اى فرزند شبیب اگر مىخواهى بر چیزى گریه نمایى،بر حسین(ع) گریه کن که او را همچون گوسفند سر بریدند همراه هیجده نفر از دودمانش که همه در عصر خویش (نسبت به همگنان خود) بى نظیر بودند، آسمانها و زمین در شهادت او گریه کردند.(31) آن حضرت در روایتى طولانى مىفرمایند: در این ماه (محرم) دشمنان خون ما را به ناحق ریختند و هتک حرمت ما نمودند و فرزندان و بانوان ما به اسارت گرفتند و خیمهها را به آتش کشیده و به غارت اموال و امکانات پرداختند. عاشورا، روز حسین، پلکهاى ما را مجروح و اشک هایمان را جارى ساخت و ما از سرزمین کربلا گرفتارى و رنج به میراث بردیم. پس باید بر کسى همچون حسین(ع) گریه کنندگان، زارى نمایند که اشک ریختن بر او، گناهان بزرگ را فرو مىریزد.(32) حضرت رضا(ع) تأکید نمودهاند: «من ذکر مصابنا، تبکى و ابکى لم تبک عینه یوم تبکى العیون؛(33) هر کس مصائب ما را یادآورى نماید پس بگرید و بگریاند، در آن روزى که دیدگاهها گریان است، گریان نشود». دعبل خزائى شاعر برجسته اهل بیت، گفته است در ایام محرم به دیدار مولایم حضرت على بن موسى الرضا(ع) رفتم، امام محزون نشسته بود و یارانش در پیرامون آن حضرت دیده مىشدند، وقتى امام مرا مشاهده نمود به سویم آمد و فرمود: آفرین بر تو اى دعبل، آفرین بر حامیان ما، آن که با دست و زبانش ما را یارى مىنماید سپس امام مرا در کنار خویش جاى داد و فرمود: اى دعبل دوست دارم براى من شعرى بسرایى، زیرا این روزها، ایام غم و ماتم ما اهل بیت(ع) و زمان شادى دشمنان ما بخصوص امویان است. اى دعبل کسى که بر مصائب ما چشمانى نمناک داشته باشد و بر آنچه از دشمنانمان بر ما رسیده است بگرید، خداوند او را با ما و در زمره ما محشور مىگرداند.(34) در برخى منابع روایى دیگر آمده است وقتى دعبل آمد، حضرت رضا(ع) بین حاضرین و خانواده خود پردهاى زدند تا بر مصائب امام حسین (ع) سوگوار باشند. سپس به دعبل فرمودند: براى امام حسین (ع) مرثیه بخوان که تا زندهاى تو یاور و مدّاح مایى، تا توان دارى از نصرت ما مضایقه نکن دعبل در حالى که گریان بود، اشعارى سوزناک سرود، در این حال صداى گریه امام رضا(ع) و اهل بیت حضرت بلند گردید.(35) شخصى از شیعیان که از زیارت امام حسین(ع) در کربلا، بازگشته بود، خدمت امام هشتم رسید و مقدارى از تربت جدش حسین بن على(ع) را به آن حضرت داد. وقتى امام آن تربت مقدّس را مشاهده فرمود، متأثر گردید و بسیار گریست.(36) این توصیهها اقتضاء مىنماید که در ایام عزادارى اهل بیت (ع) مخصوصاً امام حسین(ع) آدمى حزن و تأثّر خویش را به اشکال گوناگون به زبان، گفتار و کردار و خوردن و لباس پوشیدن نشان دهد، اظهار اندوه به گفتار و کردار با گریستن، نوحه گرى، لعن و نفرین فرستادن بر دشمنان خاندان عصمت، بر سر و سینه زدن و نفرت از اهل ستم عملى مىشود، در مورد خوراک هم آدمى باید بکوشد در روز عاشورا حداقل تا حوالى عصر یعنى زمانى که امام به شهادت رسید و محاصره اهل بیت او خاتمه یافت از خوردن و آشامیدن اجتناب کند. از نظر پوشاک و لباس، براى اظهار همدردى باید مطابق عرف و سنت متداول جامهاى بر تن کرد که از نظر رنگ و نحوه پوشیدن مناسب عزادارى باشد که پوشیدن لباس سیاه و پوشاک خشن توصیه مىگردد. حضرت مهدى(عج) هم گریان است حضرت مهدى(عج) در زمان غیبت، ایام ظهور و عصر رجعت بر جدّ بزرگوارش حضرت سید الشهدا(ع) سوگوار است. آن داد گستر جهان مىفرماید: یا جداه، اگر روزگار موجب شد که از یارى و نصرت تو، دورمانم و در کربلا حضور نداشتم تا با دشمنان تو نبرد نمایم و با بدخواهان و اهل عداوت پیکار کنم امّا اکنون هر صبح و شام بر (ناگوارىهاى) شما اشک مىریزم و حتى به جاى گریه از دیدگان خون مىبارم و آه حسرت از دل پر درد بر این فاجعه مىکشم.(37) در زیارت ناحیه مقدّسه هم آمده است: مجلس ماتم برایتان در اعلى علیین برگزار گردید و حوریان بهشتى در عزایتان بر سرو صورت زدند و اهل آسمان گریستند.(38) سوگوارى بازماندگان عاشورا در کربلا بر حسب برخى منابع تاریخى وقتى حضرت زینب کبرى(س) بر بالین برادرش در صحراى نینوا آمد، جملاتى بر زبان جارى ساخت که حالت مرثیه داشت که دوست و دشمن با شنیدن آنها گریست و در واقع در همان صحراى کربلا نوعى ماتم سرایى صورت گرفت که زینب کبرى(س) آن را ترتیب داد.(39) زینب کبرى(س) در کربلا این گونه نوحه گرى نمود: این حسین است که در زمین کربلا در خون غوطه ور است و سرش با زجر از پشت بریده شده و عمامه و لباسش به غارت رفته است، سکینه(س) دختر امام حسین(ع) نیز دردمندانه خطاب به رسول اکرم(ص) گفت: اى پیامبر این حسین توست که روح از تنش بیرون شده و قلبش از حرکت ایستاده است. اى پیامبر این حسین توست که پیکرش در زمین کربلا به خون آغشته و برهنه روى خاک و سرش بر نیزه بالا رفته است. پس از حرکت کاروان اسیران نوحهگران دیگرى از راه رسیدند، قبیله بنى اسد بر سر زنان به قتلگاه آمدند و بدن مطهر شهیدان را به خاک سپردند، کوفیان و سایر دشمنان قیام عاشورا هم با وجود چنان شقاوتها و سنگدلىها وقتى از کشتن و غارت سیراب شدند با اندکى تأمل و دیدن سرهاى شهداء که طلایه دار کاروان نورانى اسرا بود گریستند. رباب همسر سیدالشهداء و مادر سکینه و على اصغر بعد از شهادت امام حسین(ع) دائماً ناله و گریه مىکرد و پس از آن به مدینه بازگشت و از شدت حزن و اندوه در گذشت.(40) گوهر افشانى و افشاگرى در کوفه وقتى اهل بیت با حالت اسارت و شرایط ناگوار به کوفه انتقال داده شدند، ابن زیاد گفت: خداوند از حسین و نافرمایان خاندان او (با این وضع) دل مراشفا داد، در این حال زینب (س) گریست و فرمود: به جان خودم قسم که بزرگ فامیل مراکشتى و شاخههاى مرا بریدى و ریشه هایم را برکندى(41) مرثیهاى که زینب با مشاهده سر برادر در کوفه سرود و در آن فاجعه کربلا را به خسوف ماه و نیز غروب آن تشبیه کرد، بسیار سوزناک بوده و شهرت فراوانى دارد.(42) رباب همسر امام در مجلس ابن زیاد لعین از دیدن سر مقدّس حسین بن على(ع) چنان بىتاب شد که از جا برخاست و سر مطهر را از طشت برداشت و ناله جانگدازى برکشید و اهل مجلس را متأثر نمود.(43) موقعى که زینب کبرى(س) فاطمه دختر امام حسین(ع)، ام کلثوم خواهر امام و امام چهارم در کوفه و در مجلس ابن زیاد سخنرانى کردند، بعد از هر خطبه مردم گریه و زارى مىکردند، زنها موها را پریشان کرده بر صورتها لطمه مىزدند و همه مىگریستند بطورى که در آن روز کسى دیده نشد که گریان نباشد. بعد از این قضایا، ناله و صداى گریه اهل کوفه اعم از مرد و زن براى حادثه کربلا و وضع اسیران ادامه داشته و از شدّت تأثر دچار وحشت و هراس بودند، نقل کردهاند وقتى فاطمه دختر امام براى کوفیان خطبهاى ایراد نمود، اواخر سخنرانى این بانو کوفیان به شدت گریستند و گفتند: تو را بس است اى دختر پاکان، قلب ما را آتشزدى و گلوهاى ما را خشک نمودى، اندرون ما را شعله ور ساختى، آن گاه فاطمه سکوت اختیار کرد. هنگامى کهام کلثوم از پشت پرده در حالى که به شدت مىگریست خطبه خواند مردم چنان ضجّه زدند و خاک بر سر ریختند و مجلس ابن زیاد را به یک برنامه عزادارى تبدیل کردند . برخى نقل کردهاند آن روز حیرت مردم را فرا گرفته بود در حالى که دستها را بر دهانهاى خویش نهاده بودند مىگریستند، مردم کوفه ضمن ناله و نوحه از روى رأفت و رحمت به کودکان اسیر خرما مىدادند که در این حال زینب (س) فرمود صدقه بر ما اهل بیت حرام است، با شنیدن سخنان این بانو بر اسیران بیش از گذشته گریستند. زینب کبرى(س) با دیدن این منظره نتواست صبر کند ومشاهده نماید کسانى که در این جنایت نقش داشتهاند حال سوگوار باشند و به زنان بزرگ منش از دختران پیامبر مرثیه کنند در حالى که جز کوفیان کسى این اهانت را مرتکب نشده است از این جهت فریاد برآورد اى اهل کوفه آیا بر ما مىگریید، پس چه کسى جز شما افرادى از خاندان ما را کشت.(44) عبداللّه فرزند عفیف ازدى با قصیده پرشور و طولانى که در رثاى امام حسین(ع) در حضور ابن زیاد سرود، مجلس وى را تحت تأثیر قرار داد و به همین دلیل به شهادت رسید، او در بیتى از اشعار حزنانگیز گفت: خورشید درخشان دچار کسوف و تیرگى گردید زیرا چنین مصائبى در کربلا پیش آمد و تمامى آفاق آشکارا از این بابت گریان گشتند.(45) سیل اشک در بارگاه یزید اهل بیت امام حسین(ع) در حالى به شام منتقل شدند که بر فراز شتران در غل و زنجیر کشیده شده و آفتاب داغ سیماى آنان را دچار سوختگى ساخته بود، دستها بر گردنها بسته و در بازارها گردانیده مىشدند.(46) چون آنان را به داخل بارگاه یزید بردند زینب کبرى(س) با مشاهده سر بریده برادر بسیار نالید و با گریهاى جانسوز صدا زد: اى حسین، اى حبیب رسول خدا، اى فرزند مکّه و منى، اى فرزند سرور زنان جهان فاطمه(س)، اى پسر دختر مصطفى. هر کس در آن مجلس بود با شنیدن این جملات سوزناک گریست.(47) فردى از شامیان نقل کرده است به هنگامى که یزید لعین بر لبان و دندانهاى امام حسین(ع) چوب مىزد، زنى را مشاهده کردم که با دستهاى بسته و چشمتر با سوز دل ناله و ندبه مىکرد و با خود نجوا مىنمود کاش خواهرت نبود و تو را بدین وضع نمىدید.(48) روضههاى زینب کبرى(س) اهل مجلس را به گریه واداشت و یزید سکوت اختیار نموده بود، بعد زنى از بنى هاشم که در خانه این ستمگر زندگى مىکرد براى امام حسین(ع) عزادارى مىنمود و فریاد مىزد اى آقاى ما، اى فرزند محمد، اى پناه بانوان و یتیمان... هر کس صداى او را شنید گریست، بعد ازآن سه روز عزادارى برپا شد. این نخستین مجلس عزادارى عمومى بود که در شام براى امام حسین(ع) و خاندان و اصحابش برپا گشت، اسیران تا زمانى که در شام بودند آشکارا یا نهانى سوگوارى مىکردند. وقتى اسیران را از مجلس بیرون برده و به خانه یزید انتقال دادند، زنان داخل منزل تا چندین روز بر حسین بن على (ع) نوحه سرایى مىکردند. نقل کردهاند چون یزید خواست با استناد به آیهاى از قرآن بگوید هر مصیبتى که به خاندان امام حسین(ع) مىرسد به سبب اعمال خودشان است، ناگهان با ناله زنان و صداى دردناک و مؤثرى مواجه گردید آنها فقط زنان بنى هاشم نبودند بلکه بانوان شامى هم اشک خود را تقدیم اسیران مىنمودند یزید ناچار خاموش گردید.(49) استقبال اهل مدینه از عزیزان عزادار نالهها و ماتم دارىهاى بازماندگان حادثه نینوا در بازگشت به مدینه و دیدن جاى خالى امام حسین(ع) و جوانان بنى هاشم شدّت یافت، راویان نقل کردهاند وقتى اهل بیت عازم مدینه بودند، در حوالى این شهر مدتى کوتاه اقامت نمودند، ساکنین شهر پیامبر با التهاب خاصى به استقبال آن عزیزان عزادار آمدند امام سجاد(ع) در میان افراد مدینه بشیر بن جذلم را مشاهده نمود که او را خطاب قرار داد و فرمود: اى بشیر پدرت شاعر بود آیا تو هم از این توانایى بهرهاى دارى؟ او پاسخ داد: آرى خود نیز شاعرم حضرت فرمودند در حالى که ابیاتى را بر زبان مىآورى جلوتر از ما عازم مدینه شو و خبر ورود اهل بیت و مصیبت جانگداز کربلا را براى مردم شهر جدم نبى اکرم(ص) اعلان کن، بشیر اجابت کرد و اشعارى سرود و با گریه و حالت نوحه اشعارى براى مردم خواند که دو بیت آن چنین است: یا اهل یثرب لامقام لکم بها قتل الحسین فادمعى مدراراً الجسم منه بکربلا مضرّج والرأس منه على القناة یدار(50) یعنى: این مردم مدینه دیگر در این شهر نمانید که حسین به شهادت رسید و به این سبب سیلاب اشک از دیدگانم روان است. بدن پاکش در کربلا به خون و خاک تپیده و سر مقدّسش را بر سر نیزهها در شهرها مىگردانند. سپس افزود: این على فرزند حسین است که با عمهها و خواهرانش حوالى مدینه آمدهاند و در آنجا سکنى گزیدهاند بشیر گفت: هیچ زن پرده نشین و با حجابى در مدینه نماند مگر آنکه از پشت پرده موها را پریشان و صورت را خراشان ساخت و صداى خود را به زارى و ناله بلند نمود. جمعیت انبوهى تا بیرون مدینه آمدند و اطراف خیمه امام سجاد(ع) صداى گریه و شیون آنان بلند بود، فردى کرسى آورد و حضرت بر آن نشست و بسیار گریست و مردم نیز به ماتم سرایى پرداختند، آن مجلس یکپارچه ناله و شیون شد که با اشاره دست امام، حاضران ساکت شدند.(51) مدینه با اهلش به گریه و زارى آمد و بقیّه کاروان حسینى را که در همین نزدیکى وداع کرده بودند، استقبال کردند، عقیلات بنى هاشم از پشت پردهها با ندبه و فریاد وا حسیناه بیرون آمدند. در مدینه خانهاى نماند مگر این که ماتم سرا شد تا آن که از بس اشک ریختند، گریه آنان خشک شد و از بس نوحه سرایى کردند گلویشان رطوبت نداشت. رباب دختر امرءالقیس و همسر امام حسین(ع) در مدینه مجالس عزا برپا کرد، زنان مدینه با او مىگریستند، آنقدر گریست تا اینکه اشکش خشک گردید امّ لقمان زینب دختر عقیل بن ابى طالب وقتى خبر شهادت عاشورائیان را شنید با حال حسرت بیرون آمد و خواهرانش ام هانى، اسماء و رمله همراهش بودند و به کشتههایشان در کربلا مىگریستند که زینب دختر عقیل بن ابى طالب اشعارى را به عنوان مرثیه زمزمه کرد که ترجمهاش چنین است: چه جواب مىگوئید وقتى که رسول اکرم(ص) به شما بگوید که آخرین امتهائید ولى با اهل بیت و اولادم چه کردید، آیا با شما میثاق نداشتم، به عهد خویش وفا نکردید و ذریّه و پسرعموهایم را مورد فشار قرار دادید، برخى را اسیر و بعضى را آغشته به خون ساختید، من که به شما نصیحت کردم جزایم این نبود که به خویشانم بدى روا دارید. ام البنین فاطمه دختر حزام کلّابیه همسر حضرت على(ع) و مادر عباس بن على، عبداللّه، جعفر و عثمان، بعد از کشته شدن فرزندانش هر روز به بقیع مىرفت و عبیداللّه بن عباس را نیز با خود مىبرد و براى چهار فرزندش با ناله دردناک و دلسوز ندبه مىکرد به نحوى که مردم اجتماع مىنمودند و گریه و زاریش را گوش مىدادند و متأثر مىشدند حتى مروان بن حکم که کینه سختى با بنى هاشم داشت با مردم مىآمد. ابن عباس روایت کرده است در منزل خوابیده بودم که صداى ناله بلندى از خانه امّ سلمه همسر پیامبر در مکّه شنیدم بیرون آمدم، مشاهده کردم اهل مدینه به آنجا مىروند، گفتم اى امّ المؤمنین چه شده که ناله مىکنى، جوابم را نداد و به طرف زنان هاشمى رفت و گفت اى دختران عبدالمطلب به من یارى نمائید و با من گریه و زارى کنید، قسم به خداوند آقاى شما و سرور جوانان بهشت کشته شده، سبط رسول اکرم و ریحانه پیامبر شهید شده است، گفتم این ماجرا را چگونه متوجّه شدى، گفت در همین لحظه رسول اکرم(ص) را در عالم رؤیا نگران و ناراحت دیدم، علّت را جویا شدم، فرمود: امروز فرزندم حسین و تعدادى از خاندانش کشته شدند، از خواب برخاستم، وارد خانه شدم، تربتى را که جبرئیل از کربلا آورد، و به پیامبر گفته بود وقتى مبدّل به خون شد امام حسین(ع) کشته مىشود، در شیشهاى به توصیه پیامبر داشتم، آن را نگریستم دیدم مثل خون قربانى شده و در حال جوشش است، ابن عباس اضافه مىکند: امّ سلمه مقدارى از آن خون را برداشت و صورتش را با آن آغشته کرد و آن روز را ماتم گرفت و نوحه سرایى بر حسین کرده بعد قاصد خبر قتل امام حسین(ع) را آورد. اهل بیت پیامبر صبح و شام با حزن و اندوه عمیق و غم بسیار آن مصیبت را تجدید مىکردند و شخصیتهاى برجسته و دوستداران خاندان عترت به خدمت بازماندگان عاشورا مىرسیدند و تعزیت و تسلیت مىگفتند و همدردى مىکردند، بعضى از آنان از شدت اندوه با رساترین کلامى که ناله آور بود و با عمیقترین حالات که از همدردى و دلسوزى حکایت مىکرد، مرثیه سرایى مىکردند. زمانى که امام حسین(ع) به شهادت رسید زنان بنىهاشم در مدینه لباسهاى سیاه و جامههاى خشن پوشیده و از شدت گرما و سرما شکایت نمىکردند و امام زین العابدین به دلیل اشتغال آنان به سوگوارى و مراسم عزادارى، برایشان غذا تدارک مىدید.(52) پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. امالى صدوق، ج 1، ص 219، کنزالعمال، حسام الدین هندى، ج4، ص 240 ؛ مقتل خوارزمى، ج 1، ص 66، فصول المهمة ابن صباغ مالکى، ص 17. 2. مستدرک الوسایل، محدث نورى، ج 10، ص 318. 3. لؤلؤ و مرجان، محدث نورى، تحقیق و ویرایش حسین استاد ولى، ص 38 - 37. 4. بحارالانوار، ج 44، ص 288. 5. سوره حج، آیه 32. 6. بقره، آیه 158 و حج، آیه 36. 7. خصال، صدوق، ج 2، 625؛ بحارالانوار، ج 44، ص 287 ؛ امالى شیخ طوسى، ص 305، بشارة المصطفى لشیعة المرتضى، عمادالدین طبرى، حدیث 389. 8. بحار الانوار، ج 43، ص 222. 9. عیون الاخبار الرضا، صدوق، ج 1، ص 299، بحار، ج 44، ص 286. 10. سوره شورا، آیه 23. 11.ینابیع الموده، قندوزى حنفى، باب شصتم. 12. کنزالعمال، حسام الدین هندى، ج 5، ص 112. 13. بحارالانوار، ج 44، ص 243، تا 245. 14. اقناع اللائم، سید محسن امین، ص 65. 15. بحارالانوار، ج 44، ص 266. 16. همان، ص 218، الخصائص الحسینیه، ص 191. 17. بلاغة الامام، ص 112، لهوف سید بن طاووس، ص 121، بحار، ج46، ص 108. 18. بحارالانوار، ج 44، ص 145، حالات امام زین العابدین . 19. خصال، ج 1، ص 131 ؛ ج 2، ص 101. 20. بحارالانوار، ج 45، ص 149. 21. ناسخ التواریخ (زندگانى امام سجاد(ع))، لسان الملک سپهر، ج 1، ص 293 و نیز بحار، ج 45، ص 143. 22. مصباح المتهجد، ص 713 ؛ کامل الزیارات، ص 174. 23. وسایل الشیعه، ج 10، ص 398. 24. همان، ص 468. 25. بحارالانوار، ج 44، ص 269. 26. همان، ج 45، ص 208. 27. همان، ج 44، ص 303. 28. معالى السبطین، ج 1، ص 260. 29. بحارالانوار، ج 45، ص 63. 30. المنتخب، مرحوم طریحى، ج دوم، ص 435 ؛ ادب الطف، سید جواد شبر، ج 1، ص 195، اعیان الشیعه، سید محسن امین جبل عاملى، ج7، ص 326. 31. وسایل الشیعه، ج 10، ص 393 ؛ بحارالانوار، ج 45، ص 257. 32. همان، ص 283. 33. کامل الزیارات، باب 33، ص 105 ؛ ثواب الاعمال، ص 109 ؛ امالى صدوق، مجلس 129، ص 125. 34. اهل البیت فى الکتاب و السّنه، محمدى رى شهرى، القسم الثامن (حقوق اهل البیت)، ص 392 - 390. 35. بحارالانوار، ج 45، ص 257. 36. همان، ج 101، ص 131. 37. همان، ص 320. 38. همان،ج 103، ص 323. 39. اللهوف فى قتلى الطفوف، سید بن طاووس، ص 56. 40. الکامل فى التاریخ، ابن اثیر، ج 4، ص 88. 41. الارشاد، شیخ مفید، ج2، ص119. 42. نفس المهموم، ص 292. 43. وقایع الایام، مرحوم خیابانى، ص 263. 44. مجالس السّنیه، ص 124 - 123 ؛ نهضة الحسین، ص 138 - 137 ؛ موسوعة آل النبى، دکتر عایشه بنت الشاطى، ص 734. 45. مقتل الحسین، ابى مخنف، ص 174. 46. بحارالانوار، ج 101، ص 322. 47. معالى السبطین، ج 2، ص 154. 48. انوار الشهادة، ص 26. 49. اقناع اللائم، ص 153، مجالس السّنیه، ص 133 و 134 و 140 ؛ موسوعة آل النبى، ص 746. 50. بحارالانوار، ج 45، ص 147. 51. اقناع اللائم، ص 162 ؛ نهضة الحسین، ص 147 ؛ تاریخ طبرى، حادثه سال 61 ، ص 109 ؛ تاریخ ابن اثیر، ج4، ص 45 و موسوعة آل النبى، ص 748. 52. بحارالانوار، ج 45، ص 188 ؛ وسایل الشیعه، ج 2، ص 890، محاسن برقى، حدیث 195، ص 419. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 87 |