تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,767 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,969 |
بانوان از حقوق طبیعى اسلامى تا واقعیتهاى تلخ جوامع غربى | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1389، شماره 283، اردیبهشت 1389 | ||
نویسنده | ||
زواره غلامرضا گلى | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
«و المؤمنون و المؤمنات بعضهم أولیاء بعضٍ یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و یقیمون الصّلاة و یؤتون الزّکوة و یطیعون اللّه و رسوله أولئک سیرحمهم اللّه انّ اللّه عزیزٌ حکیم؛(1) مردان و زنان مؤمن بعضى از ایشان اولیاء بعضى دیگرند. امر به معروف مىکنند و از منکر نهى مىنمایند و نماز به پاى مىدارند و زکوة مىپردازند و خدا و رسولش را اطاعت مىکنند. ایشانند که به زودى خداوند رحمشان مىکند که خدا پیروزمند و حکیم است.» از دیدگاه فرهنگ غنى اسلام مرد و زن هر دو انساناند و همانگونه که مردان داراى آزادى اراده بوده و از این رهگذر به تشریع عمل مىکنند و به تشخیص عقل سلیم و به کمک ایمان و تقوا خواستها و تمایلات خویش را کنترل کرده در جهت شکوفایى سرشت عالى خود مىکوشند زنان نیز در سیر سعادت ابدى از نیروى معنوى، تعقل و خرد بهره گرفته و براى رسیدن به کمالات انسانى تلاش مىکنند. آیین محمدى در شرایطى ظهور کرد که در اثر اخلاق بدوى و رفتارهاى توأم با توحّش، زن در میان اقوام و قبایل در زمره انسانها قلمداد نمىگردید بلکه طفیلى جامعه بود و مورد استثمار شدید قرار مىگرفت، اعراب جاهلى از این جنس نفرت داشتند و دختران را زنده بگور مىکردند، در این محیط آشفته و آکنده به جهل و جور و آلودگى، قرآن کریم و سنت نبوى زن را عضو کامل و جزء حقیقى جامعه انسانیت قرار داد و او را از این اسارت ذلّت آور بیرون آورد و عزت و احترام شایستهاى را به وى اهدا کرد، تمام امتیازات موهوم طبقاتى مطرود گشت و تنها پارسایى، ایمان و اعمال صالح اعتبار پیدا کرد و در کسب این امتیاز معنوى، زن و مرد با هم تفاوتى ندارند و یک زن با تقوا مىتواند گرامىتر از دیگرانى که تقواى کمترى دارند، باشد.(2) در نگاه این آیین جاودانى، زن در درون خانواده از کرامتى مضاعف برخوردار مىباشد چرا که رمز رستگارى انسانها، رشد و شکوفایى استعدادها و تعالى و تکامل بشرى در گرو اراده عاقلانه اما توأم با عطوفت و مودت زن در جایگاه مادر و همسر نهفته است، سهم مؤثر زنان در دفاع از آرمانهاى مقدس و ارزشهاى والا و حفظ کیان خانواده و تربیت نسلى بالنده و سرفراز بر اهل بصیرت و معرفت پوشیده نمىباشد. تلاشها باید در روندى قرار گیرند که زن نه آن باشد که در گذشته بوده و نه آن بشود که قدرتهاى محروم از ارزشهاى الهى مىخواهند، بلکه به عنوان انسانى کامل که خداوند موجودیت او را استمرار بخش حیات معنوى شمرده و از او خواسته علاوه بر مسؤولیتهاى انسانى و اجتماعى همواره محور خانواده و مربّى فرزندان قرار گیرد و همدوش با مردان براى معضلات فرهنگى سیاسى و فکرى جامعه تدابیرى بیاندیشد و این گونه نباشد که نیمى از پیکر جامعه به گوشهاى خاموش خزیده باشند . قرآن، به تصریح بیان فرموده که با جانها سخنى دارم و هر کجا سخن از مرد و زن مىباشد مىخواهد افکار جاهلى و قبل از اسلام را تخطئه کند زیرا آنان بین زن و مرد تبعیض قائل مىشدند و عبادات و فضایل و رسیدن به مکارم را مختص مردان مىدانستند، قرآن براى تهذیب روح و تزکیه نفس و پالایش درون نازل شده است و عبادت و تقرب به خداوند را در نظر دارد و کسى که به این مسایل روى آورد اعم از زن و یا مرد اعمالش تباه نمىگردد خداوند مىفرماید: «انّى لااضیع عمل عاملٍ منکم من ذکرٍ او انثى؛(3) من کار هیچ کارگزارى را از شما، چه زن و چه مرد که همه از یکدیگرید ناچیز نمىسازم.» بنابراین در برنامههاى تعلیمى و رشد دهنده قرآن این صنفها و جنسیتها نقشى ندارند. هر یک از زن و مرد مىتوانند با اجراى برنامههاى اسلام به تکامل معنوى و مادى برسند و به حیات طیبه که سراسر آرامش است دست یابند.(4) مرحوم آیة اللّه سید محمود طالقانى مىگوید: «قرآن در زمینه مسایل مربوط به حقوق زن مطالبى را مطرح مىکند که هنوز هم زنده است و حقوق زن را به رسمیت مىشناسد. هم اکنون غرب در زمینه مسأله زن به مرز تحقیر زنان رسیده است که فقط از او به عنوان آلت شهوت یاد مىکنند در حالى که اسلام به زن شخصیت مىدهد و حقوقى که اسلام براى زن نسبت به مرد تعیین کرده اگر بنا باشد به عکس اروپا قیام کند باید مردها قیام کنند براى گرفتن حقوقشان از زنان.»(5) متفکران مسلمان بر این اعتقادند، که از میان مصلحان و بزرگان تاریخ، حضرت محمد(ص) تنها کسى است که به سرنوشت زن پرداخت و حیثیت انسانى و حقوق اجتماعى او را به وى باز داد: اسلام در عین حال که با تبعیضهاى موجود میان زن و مرد به شدت مبارزه کرده از مساوات میان این دو جانبدارى نمىکند و مىکوشد تا در جامعه هر یک را در جایگاه طبیعى خویش بنشاند. طبیعت این دو را در زندگى و اجتماع مکمّل یکدیگر سرشته است و از این رو اسلام بر خلاف تمدن غربى طرفدار حقوق طبیعى این دو است نه حقوق مساوى و مشابه و این بزرگترین سخنى است که در این باره مىتوان گفت و عمق و ارزش آن بر خوانندگان آگاهى که شهامت آن را دارند که بى اجازه اروپا فکر کنند و با چشمان مستقل خویش ببینند پوشیده نیست . رسول اکرم(ص) عملاً مىکوشد تا حقوق و شخصیتى را که اسلام براى زن قائل شده به وى عطا کند، از زنان همچون مردان پیمانى اجتماعى و سیاسى بر مبناى مکتب اعتقادى خویش مىگیرد و آنان را همچون مردان در صف اصحاب خویش جاى مىدهد، دخترش فاطمه(س) را در کوچکى در برابر مردم بر زانوى خود مىنشاند و هنگام گفتگو با آنان او را مىنوازد... در خواستگارى حضرت على(ع) از وى اجازه مىخواهد آن هم با چه آداب شایسته، زیبا و لطیف.(6) استاد شهید مرتضى مطهرى معتقد است اسلام بزرگترین خدمتها را نسبت به جنس زن انجام داد، وى مىنویسد: «خدمت اسلام به زن تنها در ناحیه سلب اختیار دارى مطلق پدران نبود، بطور کلى به او حرّیت داد، شخصیت داد، استقلال فکر و نظر داد. حقوق طبیعى او را به رسمیت شناخت، اما گامى که اسلام در طریق حقوق زن برداشت با آنچه در مغرب زمین مىگذرد و دیگران از آنها تقلید مىکنند دو تفاوت اساسى دارد: اول در ناحیه روانشناسى زن و مرد... تفاوت دوم در این است که اسلام در عین آن که زنان را به حقوق انسانیشان آشنا کرد... هرگز آنان را به تمرّد و عصیان و طغیان و بدبینى نسبت به جنس مرد وادار نکرد احترام پدران را نزد دختران و احترام شوهران را نزد زنان از میان نبرد. اساس خانواده را متزلزل نکرد، زنان را به شوهردارى و مادرى و تربیت فرزندان بد بین نکرد...»(7) بذرهاى عظمت از دیدگاه قرآن و فرهنگ عترت، پروردگارى که جهان هستى از جمله مرد و زن را خلق کرده به حکمت آفرینش بیش از هر فردى آگاه است و نسبت به تمامى بندگان خویش رئوف است و براى زن منزلتى را مقدر فرموده که در حقیقت اوج سعادت و اعتلاى جایگاه زن در آیین مزبور تحقق مىیابد. مادر حضرت مریم نذر مىکند فرزندى را که قرار است در آینده به دنیا بیاورد طبق سنت متداول آن زمان در مسیر عبادت و بندگى الهى به خدمت قرار دهد، چون کودکش دیده به جهان مىگشاید، مىبیند دختر است از این بابت قدرى اندوهگین مىشود که چرا با این وضع نمىتواند نذر خویش را عملى سازد به دنبال آن قرآن مىفرماید: من چیزى را مىدانم که شما نمىدانید لیس الذّکر کالانثى( پسر مانند دختر نیست) از این عبارت نورانى برمى آید منزلتى که خداوند در نظام آفرینش براى زن ترسیم فرموده کمتر از مقام مرد نیست و گویا کلام حق، خواننده با بصیرت را به سوى این موضوع رهنمون مىسازد که از دامان این دختر که نامش مریم است فرزندى پاک پا به عرصه وجود مىگذارد که پیامبرى اولواالعزم خواهد بود و جهان را تحت تأثیر شخصیت خود قرار خواهد داد و مردمان را به سوى خوبى و رستگارى دنیا و آخرت فرا خواهد خواند. آیین اسلام انسان را با دید جمعى مىنگرد و براى بشر یک هویت جمعى معتقد است و از این جهت وظایفى را براى پیروان خود مطرح مىنماید. قرآن کریم مؤمنین راستین را چنین معرفى مىکند: «انّما المؤمنون الّذین آمنوا باللّه و رسوله و اذا کانوا معه على امرٍ جامعٍ لم یذهبوا حتّى یستأذنوه...؛(8) به درستى که ایمان آورندگان کسانى هستند که نسبت به خدا و پیامبرش مؤمن هستند و چون با پیامبر در کارى جمعى (اجتماعى و همگانى) باشند تا از او رخصت نطلبیدهاند نباید بروند» از این آیه برمى آید که افراد مؤمن ضمن اعتقادى پاک، مسایل اجتماعى را خوب درک مىکنند و در مسایل جمعى حضورى فعال دارند و منزوى نمىباشند و عرصه حیات اجتماعى از مهمترین ساحتهاى تکاپو و تلاش آدمى براى نیل به کمال است و بخش عظیمى از استعدادها و توانایىهاى بالقوه در این میدان به شکوفایى مىرسند و بطور مسلم اسلام زنان را از این عرصه با آن گسترش عظیمش محروم نکرده و این گونه نیست که اشتغال، فعالیتهاى اجتماعى و مشارکت سیاسى به مردان اختصاص داشته باشد و زنان از عرصههاى فرهنگى، علمى و فکرى حذف شده باشند. قرآن ملکه سبأ را به عنوان بانویى صاحب خرد و اهل بصیرت معرفى مىکند که بر سرزمینى فرمانروایى مىکند و چون، از نزدیک، با سلیمان گفتگو کرد احساس نمود تحت تأثیر جامعه جهالت زده، از طریق حق دور مانده است و حشمت حکومت و قواى نظامى و تشکیلات زیاد وى را مغرور نکرد و اقرار کرد: خدایا من به خودم ستم کردم از این که تو را نپرستیدم و همراه سلیمان به کوى توحید و یکتا پرستى مىآیم. این بانویى که بر سرزمین وسیع یمن فرمانروایى مىکرد عاقلتر از بسیارى از زمامداران عصر خود بود و بخوبى فهمید که اقتدار راستین و شجاعت واقعى در تسلیم شدن در برابر حق است. سرشت پاکش فهمید که سلیمان پیام دوست را آورده و سخن حق را ارائه داده است. این زن لیاقت آن را داشت که در مقابل تهوّر و قدرت بیهوده سپاهیان خود ایستادگى کند و از ایجاد فساد و خونریزى جلوگیرى نماید و قرآن هم از این جهت از او به خوبى و نیکى یاد مىکند. آسیه ملکه مصر و زن فرعون است در عالىترین قصرها به سر مىبرد. زندگى مترفین و مسرفین او را قانع نمىکند گویى جانش با جهانى ملکوتى در ارتباط است، از این جهت از خداوند خواست این امکانات بسیار پرزرق و برق را از او بگیرد و در بهشت خانهاى به وى اختصاص دهد، او با پروردگار خویش چنین راز و نیاز کرد: «خدایا مرا از شرّ فرعون و کردارش و نیز قوم ستمکار او بِرَهان».(9) آن زن قصر نشین چنین آگاهانه به یک مشارکت سیاسى و حضور فعال اجتماعى دست مىزند و چون اصالت خویش را بازیافته از تمامى شرایطى که در کاخ فرعون برایش فراهم ساخهاند اعراض مىکند و در برابر آن ستمکاران ایستادگى مىنماید و چنان استقلالى در شخصیت بدست مىآورد و به درجهاى از رشد و بصیرت مىرسد که الگوى مردان و زنان مىشود، قرآن از تمامى ایمان آورندگان مىخواهد که روى آوردن به حقیقت را از زن فرعون یاد بگیرند. همسر این زن یعنى فرعون حکمران بخشى از کره زمین بود و به مدت چهارصد سال حکومت کرد، مردم او را مىپرستیدند، به پایش افتاده و وى را سجده مىکردند تنها این زن وارسته بود که با فطرت روشن و قلب سلیم در میان گردباد سهمگین و ظلمت خیز حکومت فرعون به خداى واحد دل بسته بود. چون حضرت موسى(ع) به پیامبرى رسید آسیه که تا آن زمان اعتقاد واقعى خویش را مخفى کرده بود به وى ایمان آورد، فرعون خواست تا او از این گرایش دست بردارد اما آسیه تسلیم خواسته وى نشد از این رو فرعون دستور داد تا دست و پاى این بانوى با ایمان را با میخهاى آهنین در زمین میخکوب کردند و او را در زیر آفتاب سوزان قرار داده و سنگ بزرگى بر سینهاش نهادند او در آخرین لحظات عمر و در آستانه شهادت خواست که خداوند وى را از طایفه ستمگر نجات داده و جایى را در جنت جاویدان به وى اختصاص دهد. قرآن کریم بیعت با حکومت اسلامى را براى زنان مىپذیرد که این مسئله خود جواز مشارکت زنان در امور جامعه مىباشد: «یا ایّها النّبى اذا جاءک المؤمنات یبایعنک على ان لایشرکن باللّه شیئاً ولایزنین ولایقتلن اولادهنّ و لایأتین ببهتانٍ یفترینه بین ایدیهنّ و ارجلهنّ ولایعصینک فى معروفٍ فبایعهن و استغفر لهنّ انّ اللّه غفور رحیم؛(10) اى پیامبر چون زنان با ایمان به نزدت آیند که با تو بیعت نمایند (با این شرط) که براى خدا شریکى قرار ندهند و دزدى نکنند و زنا ننمایند و اولاد خویش را نکشند و فرزندى را که از آنِ شوهرشان نیست به دروغ به او نسبت ندهند و در کار نیک از تو نافرمانى نکنند، با آنان بیعت کن و از خدا برایشان آمرزش بخواه زیرا خداوند آمرزنده مهربان است.» بیعت تعهد و پیمان امت با رهبرى در پیروى از او و سرپیچى نکردن از دستوراتش است و در روز فتح مکه رسول اکرم(ص) در کوه صفا از مردان بیعت گرفت آنگاه که زنان براى بیعت شرفیاب شدند این آیه شریفه بر خاتم رسولان نازل گردید و آن حضرت را به اخذ بیعت از بانوان سفارش فرمود و شروط و کیفیت آن را بیان داشت.(11) تبیین ماجراى بیعت زنان در صلح حدیبیه و فتح مکه با حضرت محمد(ص) بیانگر این حقیقت است که از دیدگاه اسلام زنان صلاحیت دارند دوشادوش مردان در امور مهم عمومى و اجتماعى و سرنوشت ساز اظهار نظر کنند و در حد توان براى انجام مسؤولیت سهم بگیرند و دخالت نمایند. در تحقق این عمل سیاسى در بیعت عقبه دوم دو زن به نامهاى ام عماره و اسماء حضور دارند. به جز اینها، بانوان دیگرى در مکه با رسول خدا(ص) بیعت نمودند و یکى از مورخان معروف در کتاب خویش صفحاتى را به چگونگى بیعت زنان با پیامبر و محتواى بیعتها اختصاص داده است و هفتاد زن را بر مىشمرد که در بیعتها حضور داشتهاند.(12) در صدر اسلام ارزش و اعتبار زن چنان فزونى گرفت و بانوان چنان نقشى در پیشبرد هدفهاى توحیدى و مبارزه با اشرافیت طبقات استعمارگر داشتند که دشمنان اسلام براى کوبیدن آیین نبوى مىگفتند: پیروان حضرت محمد را گروهى ضعیف، مستمند و غالباً زنان تشکیل مىدهند.(13) ابن اثیر مىنویسد قبل از آن که عمربن خطاب ایمان بیاورد 62 نفر به اسلام گرویدند که 23 نفر از آنان زن بودند. به گفته این مورخ وقتى وى (عمر) فهمید خواهرش فاطمه مسلمان شده سر او را شکست و فاطمه در برابر تهدیدها و ضربههاى برادر مىگفت: آرى من اسلام آوردهام، هرچه مىخواهى بکن.(14) سمیّه مادر عمار یاسر نخستین شهید عالم اسلام بود که ابوجهل او را کشت. در نخستین سالهاى بعثت در میان زنانى که به اشرافیت و طبقه حاکم پشت کردند و اسلام را پذیرفتند چهره رمله یا ام حبیبه دختر ابوسفیان درخشندگى دارد، پدرش و نیز برادرش معاویه و مادرش او را در معرض وحشیانهترین شکنجهها قرار دادند تا شاید دختر، از دین تازه برگردد و در برابر اشرافیت و جاهلیت آنها سرتعظیم فرود آورد ولى او سخت در موضع خود ایستادگى کرد و براى رهایى از آزارها و فشارهاى خانواده اشرافى خود به حبشه مهاجرت نمود و با والدین و برادران خویش قطع رابطه کرد و تمام نیروى خود را براى پیشرفت اسلام بکار گرفت.»(15) در ماجراى مباهله مشارکت زنان همراه با مردان قابل مشاهده است، قرآن خطاب به خاتم پیامبران مىفرماید: «فمن حاجّک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا و ابناءکم و نساءنا و نساءکم و انفسنا و انفسکم ثمّ نبتهل فنجعل لعنت اللّه على الکاذبین؛(16) از آن که به آگاهى رسیدهاى هر کس درباره او (عیسى(ع)) با تو مجادله کند. بگو بیاید تا حاضر آوریم ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، ما برادران خود را و شما برادران خود را. آنگاه دعا و تضرع کنیم و لعنت خداوند را بر دروغگویان بفرستیم. یادآور مىشود رسول خدا(ص) نصاراى نجران را در خصوص ولادت حضرت عیسى(ع) دعوت به مباهله فرمود، آنها نیز قبول کردند ولى چون دیدند حضرت با چهار تن از اهل بیت خود (حضرت على(ع)، فاطمه زهرا(س)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع)) آمدند و به روشى نشستند که سیره مباهله پیامبران است حاضر به این کار نشدند و طلب صلح کردند و با قبول جزیه از سوى آنان این ماجرا خاتمه یافت.(17) قرآن طبق آیه «لایحبّ اللّه الجهر بالسّوء من القول الّا من ظلم...»(18) به مظلوم اجازه داده است که با صداى بلند فریاد برآورد و زشتىهاى ستمگر را بازگو کند و براى فرد ظالم آبرویى در جامعه باقى نگذارد. بنابراین زنان مىتوانند با تظاهرات و دادن شعارهاى بلند به دفع ستمگر بپردازند و تعدیات و تجاوزات او را براى مردم تشریح نمایند، یعنى زن حق دارد به خاطر ستمى که ظالم به او و جامعه وى نموده به طور آشکار و علنى پرخاش خود را نسبت با ستمگران اعلام کند، خطبه بخواند و دوش به دوش مردان قدم بردارد، حضرت فاطمه زهرا(س) به مسجد آمد و با آن خطابه آتشین خود از حقیقت دفاع کرد و چهره غاصبان را افشاء نمود(19) و به قول ابن اثیر در کتاب النهایه: آن بانوى بزرگوار اسلام با هیأتى از زنان بنىهاشم در حجاب کامل به مجلس خلیفه وقت آمد و او را استیضاح کرد.(20) حضرت زینب(س) دختر عزیز آن الگوى وارستگان نیز هم در معابر کوفه در مقابل سیل جمعیت مردان و نیز در مجلس یزید در شام با خطبههاى خود ستم را افشاء کرد و چهره جنایتکاران را به مردم معرفى نمود و با این حرکت از نهضت عاشورا پاسدارى نمود و نواده ارجمند حضرت زهرا(س) فاطمه بنت الحسین در کوفه سخنرانى کرد و طى مطالبى از شیوه کوفیان انتقاد کرد و به مذمت عبیداللّه بن زیاد و حامیانش پرداخت: شگفت است که سه بانوى بزرگوار در چنان موقعیتهاى عظیم و خطیرى براى دفاع از حق و بر ملا ساختن ظلم غاصبان و جورپیشگان در صحنههاى سیاسى اجتماعى حضورى فعّال و تعیین کننده دارند ولى عدّهاى جاهل یا آگاه مغرض و احیاناً حامیان تنگ نظر و تحجّر زده مىگویند اسلام به بانوان اجازه مشارکت در مسایل اجتماعى نداده است. راستى اگر حضرت زهرا(س)، دخترش زینب و نوهاش فاطمه بر اساس مصلحت جامعه اسلامى و به منظور بیدار باش افهام و افکار جامعه دست به این حرکت سازنده و تحول آفرین نمىزدند، چه پیش مىآمد، مسلماً بستر تاریخ اسلام و خصوصاً جویبار پرصلابت تشیع مسیرى غیر از آنچه را که پیمود، طى مىکرد. در انقلاب شکوهمند اسلامى ایران نیز زنان مسلمان بر اساس پیروى از این اصل قرآنى به خیابانها و معابر ریختند و فریاد برآوردند و با صداى بلند بر خاندان پهلوى لعن و نفرین فرستادند و از ستمى که رژیم شاه بر امت اسلامى روا داشته بود پرده برداشتند و با صفوف استوار خود و رعایت عفاف و حجاب اعلام کردند که ما ایمان و اسلام را مىخواهیم و از بیداد و ستم بیزاریم و امام خمینى نقش بانوان را در نهضت مؤثرتر از مردان مىداند . قبل از فتح مکه، ابوسفیان که پیمان نامه حدیبیه را نقض کرده بود به مدینه آمد تا مسأله را به نفع خود حل و فصل کند از این رو به دیدار بزرگان مدینه رفت تا امان نامه دریافت کند، اما این کار عملى نشد و وى به دیدار حضرت فاطمه زهرا(س) شتافت ولى مقصودش حاصل نگردید(21)، از این فراز تاریخ اسلام به دست مىآید که حضرت زهرا(س) در امور اجتماعى و سیاسى دخالت داشت، از این رو یکى از چهرههاى مشهور مخالفین چنین مصلحت دید تا به آن بانو مراجعه کند تا شاید مشکلى را که پدید آورده بود حل کند اما آن بانو قبول نکرد که براى وى وساطت کند. در هنگام فتح مکه حارث بن هشام بهام هانى دختر ابوطالب پناهنده گردید و او وى را امان داد، حضرت على(ع) به خانه وى داخل گردید و خواست او را مجازات کند، ام هانى شمشیر او را گرفت و رها نمىکرد، رسول اکرم(ص) وارد شد و چون ام هانى را خشمناک دید خطاب به وى فرمود نسبت به حضرت على(ع) غضبناک نشو... سپس فرمود به هر کس که تو امان دهى ما مىپذیریم و تبسم کرده و افزود: اگر ابوطالب یک جهان اولاد داشت همه در شجاعت و شهامت بىنظیر بودند.(22) در مدینه و جایى که جنگ احزاب روى داده پایینتر از مسجد حضرت على(ع) و مسجد حضرت فاطمه(س) مساجد سبعه واقع شده است.(23) این مکان مقدس جایگاه عبادات حاضران در آن میدان نبرد و سنگر داران جنگ خندق بود و گواهى تاریخى براى حضور زن در اجتماع از دیدگاه اسلام مىباشد. پس از احداث مسجد النبى مردان در داخل به امامت پیامبر و زنان در خارج آن به امامت یکى از صحابه نماز جماعت را اقامه مىکردند البته رسول خدا(ص) ضمن این که زنان را از آمدن به مسجد منع نمىکردند تأکید مىنمودند اگر مىخواهند خویش را در جامعه و میان مردان آشکار سازند اجازه ندارند زمینهاى فراهم سازند که زینت آنان مشخص گردد مگر آنچه که در عرف زندگى مؤمنات به طور متداول آشکار مىباشد از جمله لباس روئین (24) و اصولاً اسلام حجاب را مطرح کرده تا زن بتواند در اجتماع با رعایت آن حضور یابد. تاریخ صدر اسلام مؤید آن است که حضرت خدیجه در رونق و انتشار اسلام نقش مؤثرى داشت و شخص وى حامى مادى و معنوى رسول اکرم(ص) به شمار مىرفت. خدیجه چون به ایمان فراخوانده شد اجابت نمود، نزول وحى تنها یک روز پیامبر را به حالتى شگفت واداشت، در دومین روز، دعوت خویش را آشکار نمود و روز سوم بود که خدیجه ایمان آورد. آیا این یک مشارکت سرنوشت ساز نیست که خدیجه را آن چنان وادار به ترک زندگى عادیش گرداند و به جایى برسد تا خود را در راه این دعوت آسمانى که توسط همسر امینش شگفت آسا بر سراسر جهان پرتو افکند، فنا نماید، هرگاه مخالفان بناى ناسازگارى را با این دعوت نوخاسته مىگذارند آن بانوى پارسا دلبستگى افزونترى بدان مىیافت و فداکارتر مىگشت و ایمان و اعتقاد بیشترى به همسرش مىیافت. این همه شور و حرارت خدیجه براى تحکیم پایههاى عقیدتى و تفوق سیاسى اسلام بر قدرتهاى کاذب آن روز صرفاً به خاطر محبت شوهرش نبود بلکه او توانسته بود مفاهیم گسترده این فراخوانى آسمانى و حقیقت توحید و یکتاپرستى را از زبان همسرش دریابد آنگاه به عنوان بهترین یار پیامبر در راه پرورش نهال اسلام گام بردارد. آنگاه که مشرکان مکه پیوندهاى خود را با بنى هاشم قطع کردند و پیروان حضرت محمد(ص) ناگزیر شدند از جامعه مکه کنارهگیرى کنند و در درهاى از کوههاى بیرون مکه سکنى گزینند و سه سال متوالى با مشکلات وافر دست به گریبان باشند خدیجه در چنین محاصرهاى که ظاهر آن اقتصادى بود ولى انگیزههاى سیاسى در بروز این وضع نقش داشت، تمامى دارائى خود را به شعب نشینان بخشید و اگر حمایت مالى خدیجه نبود پیروان پیامبر در این دره از گرسنگى جان مىدادند به سبب همین فداکارىها و جانفشانىها خدیجه در اعماق قلب رسول اکرم(ص) تأثیرى عظیم برجاى نهاد، زیرا پیامبر دیدگانش را در زیر بال و پر مهر و عطوفت مىیافت و بر لبهایش نشانههاى چنان تصدیق و اعتمادى نسبت به خود مىدید که بر دلگرمى و ایمان آن بانوى بزرگ به خویش رونق مىبخشید.(25) آرى خدیجه با بذل مال و جان و تمامى توان در راه نشر اسلام و یارى سرور عالمیان رنجهاى توانفرسا را بر خود تحمل کرد و به جان خرید و تا آخرین دم نیاسود و از فرسودن خرمن هستى خویش در این راه مقدس دریغ نورزید. او نخستین مسلمانان از جنس زنان و اولین نمازگزارى است که همراه و همگام با حضرت على(ع) پشت سر پیامبر به انجام وظایف و فریضه الهى قیام کرد و همطراز با عبدالمطلب و ابوطالب یعنى مدافعان سرسخت پیامبر از آن وجود مبارک به پاسدارى و حراست پرداخت و از ارزشهاى الهى نگهبانى کرد بدین گونه بود که وقتى دارفانى را وداع گفت رسول اکرم(ص) سال رحلتش را عام الحزن یعنى سال اندوه نامید(26) و از وى چنین یاد کرد: «...به خدا سوگند که نیکوتر از او را به من نبخشیده است. هنگامى که مردم کفر مىورزیدند او بمن ایمان آورد و زمانى که گفتارم را دروغ مىپنداشتند او مرا راستگو خواند و چون در محاصرهام قرار دادند با اموال خویش به یارى من برخاست...»(27) پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. سوره توبه، آیه 71. 2. نک: مقاله شخصیت اجتماعى زن مندرج در کتاب معنویت تشیع، علامه طباطبایى. 3. سوره آل عمران، آیه 195. 4. سوره نحل، آیه 97 به این حقیقت اشاره دارد. 5. مصاحبه رادیوئى آیة اللّه طالقانى (اول خرداد 1358) مندرج در کتاب برگزیده سخنان ابوذر زمان طالقانى، گروه فرهنگى جهاد سازندگى استان خراسان. 6. زن از دیدگاه حضرت محمد(ص)، سربدارى، ص 14 و 15. 7. نظام حقوق زن در اسلام، علامه متفکر شهید مرتضى مطهرى، ص 58 و 59. 8. سوره نور، آیه 62. 9. نک: سوره تحریم، آیه 10 و 11. 10. سوره ممتحنه، آیه 12. 11. فرازهایى از جایگاه زن در قرآن، حسین شفایى، نشریه سراج، سال اوّل، شماره اول، پاییز 1372، ص 65. 12. نک: طبقات کبرى، ابن سعد، ج هشتم. 13. تاریخ طبرى، ج سوم، ص 1336، ذیل وقایع سال هفتم هجرى. 14. الکامل فى التاریخ، ابن اثیر، ترجمه عباس خلیلى، ج 1، ص 94. 15. نقش زن در انقلابهاى اسلامى، پروین گیلانى، ص 35 - 36. 16. سوره آل عمران، آیه 61 (آیه مباهله). 17. قاموس قرآن، سید على اکبر قرشى، ج 1، ص 239 ؛ فرهنگ اصطلاحات قرآنى، یوسف حریرى، ص 287. 18. سوره نساء، آیه 148. 19. مجله پیام حوزه، شماره 25، ص 104. 20. نور ملکوت قرآن از قسمت انوار الملکوت، ج 1، علامه آیة اللّه حاج سید محمد حسین حسینى تهرانى، ص 59. 21. نک: تفسیر کبیر، فخر رازى. 22. ربیع الابرار، زمخشرى، ج 1، ص 869. 23. نک: سرزمین وحى، سرچشمه تشیع، ص 40. 24. مستدرک حاکم نیشابوى، ج 2، ص 430 - 431. 25. زنان صدر اسلام، محمد على بحرالعلوم، ترجمه محمد على امین، ص 116 - 117. 26. زن موجودى است فرزانه یا...؟، معصومه گلگیرى، ص 33. 27. زنان صدر اسلام، ص 117. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 74 |