تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,788 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,973 |
گفتهها و نوشتهها | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1389، شماره 286، اردیبهشت 1389 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
چشم بصیرت
چشم، دریچهاى به دنیاى قلب است. «دیدن» و «نظر» خواستن دل را در پى دارد. با این حساب، باید به آنچه در «چشم انداز» ما قرار مىگیرد، حساس باشیم دیدنیها، چه خوب و چه بد، گرایش ما را به سوى خود «جذب» مىکند و ما اغلب، مجذوب چیزى مىشویم که مىبینیم. اگر به افق دور دست بنگریم، «وسعت دید» پیدا مىکنیم و اگر فقط به جلوى پاى خود نگاه کنیم، «نقد اندیش» و «حاضر گرا» و «تنگ نظر» مىشویم. آنچه به صورت تصویر، فیلم، منظره، خط، تابلو، چهره و... در برابر دید ما قرار مىگیرد، به درون روح و فکر ما نفوذ مىکند. درست است که مىتوان از کتاب تاریخ، با زندگى گذشتگان آشنا شد و از سرانجام آنان «عبرت» گرفت، ولى چرا در قرآن کریم، آن همه تأکید است که بروید، بگردید، ببینید و عبرت بگیرید؟! چون در «دیدن» اثرى است که در خواندن و شنیدن نیست. «نگاه حرام» چرا آن همه نکوهیده است، چون دل را هم به دنبال حرام مىکشد نگاه به چهره عالم، نگاه به در خانه عالم، نگاه به کعبه، نگاه به صفحه قرآن جزو عبادت است و ثواب دارد؟! چون این نگاه، جلوههایى از معنویت و پاکى و حق را به درون انسان منتقل مىکند. عارفان، مراقب چشم و نگاه خویشند. به حرام نمىنگرند، تا تیرگى و سیاهى از روزنه «نگاه ناپاک» به «خانه دل» نفوذ نکند. وقتى دل، از راه چشم تغذیه مىشود، چرا «غذاى حرام» به آن بدهیم؟ (زنى زیبا از گذرگاهى عبور کرد، حضرت على علیه السلام و جمعى هم نشسته بودند یکى از حاضران، با چشم و نگاه آن زن را تعقیب کرد حضرت او را نکوهش کرد و فرمود: همین گونه نگاههاست که شهوت جنسى را برمىانگیزد.) براى طهارت درون دیده را پاک نگاه داریم. (نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 412.) ان شاء اللّه مشکلش حل خواهد شد در دیدارى که مقام معظم رهبرى در مشهد با خانوادههاى شهدا داشتند، یک روز از خانوادهاى دلجویى کردند که چهار فرزندشان شهید شده بودند. بعد از آنکه عکس شهیدان را براى آقا آوردند، اسامى همه اعضاى خانواده را سؤال فرمودند، ایشان بعد از معارفه، افراد را با اسامى کوچکشان صدا مىزدند و هدایایى به آنها مىدادند. در پایان، هدیهاى نیز به پدر و مادر شهید تقدیم نمودند. در این بین یکى از برادران این شهداى بزرگوار که جانباز بود، بعد از دست بوسى شروع به گریه کرد. آقا از او دلجویى کردند. پدر شهید گفت: آقا، براى همسر ایشان دعا کنید، چون بیمار است و دکترها پول کلانى براى مداوایش خواستهاند مقام معظم رهبرى فرمودند: هیچ ناراحتى ندارد. ان شاء اللّه مشکلش حل خواهد شد. (فرداى آن روز همسر این برادر به دستور ولىّ امر مسلمین در بیمارستان بسترى و تحت معالجه قرار گرفت) در پایان دیدار، آقا مجدداً افراد خانواده را به اسم صدا مىزدند و به آنها شیرینى مىدادند و به دست مبارکشان شیرینى در دهان بچهها مىگذاشتند. (ر.ک: قافله نور، ش 39، ص 8). پرهیز از غیبت تا این حد آیت اللّه العظمى فاضل در جایى درباره سیره اخلاقى امام خمینى (ره) در موضوع غیبت گفته است: «در همان اوائل فوت امام بود که خانم ایشان تصریح کرده بود که "در طول زندگى 62 ساله با امام، یک غیبت من از او نشنیدم"... من از دوستان نزدیک ایشان در رابطه با جلسات جوانى امام... پرسیدم، آنها گفتند: «امکان نداشت با حضور ایشان ما بتوانیم غیبت کنیم، نه تنها خودش غیبت نمىکرد، تا ما مىآمدیم غیبت کنیم، مىگفت: آقا حرف خودمان را بزنیم. مزاح کنید، بخندید، چرا غیبت کنیم؟! به جاى غیبت یک حرفى مىزنیم و همه خوشحال مىشویم.» بالاترین آرزوها پیش از آن که سقراط را محاکمه کنند از وى پرسیدند بزرگترین آرزویى که در دل دارى چیست؟ گفت: بزرگترین آرزوى من این است که به بالاترین مکان «آتن» صعود کنم و با صداى بلند به مردم بگویم: اى دوستان! چرا با این حرص و ولع بهترین سالهاى زندگى خود را به جمع آورى ثروت و طلا مىگذرانید در حالى که آنگونه که باید و شاید در تعلیم و تربیت اطفالتان که مجبور خواهید شد ثروت خود را براى آنها بگذارید، نمىکوشید. پاسداران «پاسداران» فرزندان راستین این امت و جوشیده از متن انقلابند. صادقترین چهرههاى «حزب اللّه»اند. پاسدار، اهل نماز و راز و نیاز است. زندگىاش، ساده، بر خوردش متواضعانه و اخلاقش اسلامى است. پاسدار، ایثارگرى است بى توقع، و رزمندهاى است بىچشمداشت. پاسدارى یک شغل نیست، یک تعهد است، و پاسدار، یک شاغل نیست، یک عاشق است، یک «حقوق» بگیر نیست، یک «حق» بگیر است. پاسدار، در غم و شادى شریک مردم است. در بیرون از خانه، پناه و یار مردم است، و در خانه، معلم زن و فرزند. پاسداران، قصه گوى سالهاى حماسه و ایثارند. شاهدان صحنههاى زیباى خداباورى و عشق، که با جوهرى از خون، با قلمى از گلوله و بر صفحهاى از دشت و بیابان جبههاى نبرد، سروده و نگاشته شده است. پاسداران، حنظلههاى عصر امام خمینى(ره) بودند، که «از حجله عروسى تا بستر شهادت» را، با بال شهادتطلبى طى مىکردند و در سالهاى جنگ «بقاء» را به فنا جست و جو مىکردند. «ماندن» را در «رفتن»، «بودن» را در «نبودن» و جاودانگى را در «شهادت». محراب از آداب قلبیه نماز (و سایر عبادات) که موجب نتایج نیکویى است، بلکه باعث فتح بعضى از ابواب و کشف بعضى از اسرار عبادات است، آن است که سالک(نمازگزار) جدیّت کند که عبادت را از روى نشاط و به جهت قلب و فرح و انبساط خاطر به جا آورد و از کسالت و ادبار نفس در وقت عبادت احتراز شدید کند. پس، وقتى را که براى عبادت انتخاب مىکند، وقتى باشد که نفس را به عبادت اقبال(میل) است و داراى نشاط و تازگى است و خستگى و فتور ندارد، زیرا اگر نفس را در اوقات کسالت و خستگى وادار به عبادت کند، ممکن است آثار بدى به آن مترتّب شود که از جمله آنها، آن است که انسان از عبادت منزجر شود و تکلّف (اجبار) و تعسف(انحراف) آن زیاد گردد و کم کم باعث تنفّر طباع نفوس (سرشتهاى روحى) شود و این علاوه بر آن که ممکن است انسان را به کلى از ذکر حق منصرف کند و روح را از مقام عبودیّت که منشأ همه سعادات است برنجاند، از چنین عبادتى، نورانیّت قلبیه حاصل نگردد... (امام خمینى(ره)، آداب نماز، ص 23) درمان یا پیشگیرى آنکه «خلاف» مىکند، حتى اگر «جریمه» آن را هم بپردازد. شکستن حرمت «قانون» با پرداخت جریمه جبران نمىشود. «گناه» یک تخلف از قانون خدا به شمار مىآید. «توبه» هم به عنوان راهى براى محو «عواقب کیفرى» آن قرار داده شده است، ولى آثار روحى گناه بر فرد و پیامدهاى منفى آن بر جامعه، با توبه جبران نمىشود. ممکن است کسى که دچار یک سانحه تصادف یا سوختگى شده، با مراجعه فورى به پزشک، سلامت خود را بازیابد و از مرگ نجات یابد، ولى آثار آن بر چهره و اعضاى او، گاهى تا آخر عمر هم باقى است. آیا رعایت احتیاط و پیشگیرى از بروز آتش سوزى یا حادثه، بهتر نیست؟! همچنان که در امور درمانى، رعایت بهداشت و پیشگیرى از ابتلاء هم بهتر از معالجه است و هم آسانتر و کم خرجتر، در امور معنوى و روحى هم، پرهیز از گناه، هم آسانتر و هم مقرون به صرفهتر از «توبه» است. آثار گناه، بر چهره روح و جان باقى مىماند. چه بسا گاهى هم فرصت یا توفیق «توبه» به دست نمىآید و آنکه توبه از گناه را به «آینده» موکول مىکند، حادثهاى، اجلى، غفلتى، آن آینده را از دست او مىگیرد. اگر خیلى هم اهل جمع آورى «ثواب» و انجام «مستحبات» نیستیم، دست کم این هنر را از خود نشان دهیم که خلاف و گناه نکنیم. کدام یک در سرانجام و سرنوشت ما مؤثرتر است؟ ترک گناه، یا کسب ثواب؟ پیامبر خدا(ص) به امام على(ع) فرموده است: «هر که از حرامهاى خدا پرهیز کند، از پرهیزکارترین مردم است.» (جواد محدثى) پاسداران «پاسداران» فرزندان راستین این امت و جوشیده از متن انقلابند. صادقترین چهرههاى «حزب اللّه»اند. پاسدار، اهل نماز و راز و نیاز است. زندگىاش، ساده، بر خوردش متواضعانه و اخلاقش اسلامى است. پاسدار، ایثارگرى است بى توقع، و رزمندهاى است بىچشمداشت. پاسدارى یک شغل نیست، یک تعهد است، و پاسدار، یک شاغل نیست، یک عاشق است، یک «حقوق» بگیر نیست، یک «حق» بگیر است. پاسدار، در غم و شادى شریک مردم است. در بیرون از خانه، پناه و یار مردم است، و در خانه، معلم زن و فرزند. پاسداران، قصه گوى سالهاى حماسه و ایثارند. شاهدان صحنههاى زیباى خداباورى و عشق، که با جوهرى از خون، با قلمى از گلوله و بر صفحهاى از دشت و بیابان جبههاى نبرد، سروده و نگاشته شده است. پاسداران، حنظلههاى عصر امام خمینى(ره) بودند، که «از حجله عروسى تا بستر شهادت» را، با بال شهادتطلبى طى مىکردند و در سالهاى جنگ «بقاء» را به فنا جست و جو مىکردند. «ماندن» را در «رفتن»، «بودن» را در «نبودن» و جاودانگى را در «شهادت». پاورقی ها: | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 62 |