تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,067 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,015 |
رویکرد قرآن به مسأله آرامش در مقایسه با سایر ادیان | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1389، شماره 287، اردیبهشت 1389 | ||
نویسنده | ||
فرهنگ معارف و قرآن مرکز | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
بشر، به طور طبیعى در طول زندگى در این جهان با نگرانىها و اضطرابهاى بسیارى رو در رو بوده و همواره براى فایق آمدن بر آنها و از میان بردن عوامل پیدایش آنها کوشیده است. یکى از اهداف پیداش مجموعه بزرگ اختراعات و اکتشافات بشر، خانواده، قبیله، دولت و دیگر سازمانهاى اجتماعى، دین، مذهب، هنر، آداب و رسوم و حتى گاه جنگها، دستیابى بشر به آرامش و آسایش در زندگى بوده است. اندیشههاى بشرى و مکاتب و آیینهاى گوناگونى نیز در این جهت به ظهور رسیدهاند. در این میان، ادیان جهانى و آیینهاى بومى نیز وصول به آرامش روح و روان را یکى از مهمترین اهداف خویش قرار دادهاند. سفارشهاى اخلاقى زرتشت در قالب تصویر نزاع مستمر خیر و شر در جهت وصول به آسایش و آرامش و بهروزى انسان و رهایى از رنج و زیان و ناخوشى قابل تفسیر است.(1) کوشش نور براى رهایى از سرزمین تارى در اندیشه مانى نیز در همین جهت قابل فهم است.(2) تلاش براى رسیدن به آرامش و آسایش از دردهاى جسمى و روانى بشر، مورد توجه بسیارى از آیینهاى بومى هند بوده است.(3) آرامش در فلسفه بودا به حالت متمرکز و یک دل و آرام و نیالوده جان تفسیر شده و «نیروانا» برترین و واپسین راه رهایى از چرخه تسلسلوار تولد دوباره و بیمارى و مرگ بوده و رهایى وارستگى هر رنج و عذاب است.(4) عهد عتیق و جدید، سراسر آکنده از کوششهاى فرستادگان خداوند براى رهایى بشر از درد و اندوه و نیل به آرامش و سعادت ابدى در هر دو جهان است. آموزه بشارت و نجات، همواره یکى از بخشهاى مهم آموزههاى انبیاى بنى اسرائیل بوده که رهایى از رنج و نگرانى فردى و اجتماعى را در خود داشته است.(5) انسان امروز در اثر نگرانىها و ناآرامىهاى دنیاى جدید، بیش از پیش به احساس امنیت و آرامش نیازمند بوده، همچنان در پى یافتن راههاى جدید براى رسیدن به آرامش معنوى است.(6) مکاتب روان درمانى، همگى هدف اصلى خود را رهایى از اضطراب و پدید آوردن احساس امنیت در انسان مىدانند. از میان کوششهاى فراوانى که براى پیشگیرى از ابتلا به نگرانى و در نتیجه آن، افسردگى و براى روان درمانى افراد مضطرب به عمل آمده، برخى روىکردهاى جدید در میان روانشناسان به تأثیر دین و ایمان در سلامت روان اشاره دارند.(7) ایمان به خدا از نگاه این گروه از روان شناسان در خود سرچشمهاى بىکران از آرامش و قدرت معنوى را داراست که هر گونه اضطراب و نگرانى را از انسان زدوده، در برابر هر گونه فشار درونى و بیرونى به انسان مصونیت مىبخشد. روانشناسان بزرگى از قبیل ویلیام جیمز، کارل یونگ و هنرى لینک تأثیر شگرف ایمان در دین اسلام را در سطحى گستردهتر مورد توجه قرار دادهاند. بخش وسیعى از آموزههاى این دین به ایمان اختصاص یافته و افزون بر ارائه تعریفى جامع از آن به راهکارهاى روانى و رفتارى فراوانى براى دستیابى به این نیاز اصیل بشرى پرداخته شده است. بر این اساس، دانشمندان اسلامى به آرامش، نگاهى مقدس افکنده و آن را پدیدهاى الهى شمردهاند که از سوى فرشتگان بر دلهاى مؤمنان فرود مىآید و زمینهساز تقویت ایمانشان است؛ همان گونه که اضطراب و نگرانى از جانب شیطان بر دلهاى آلوده به گناه چنگ انداخته و زمینهساز فسق و کفر است.(8) ایمان در جایگاه جامعترین مفهوم دینى در اسلام، از ریشه «أمن» به معناى آرامش جان و رهایى از هرگونه هراس و اندوه است(9) که ارتباط میان پذیرش گفتار خداوند و دستیابى به آرامش روح و روان را نشان مىدهد.(10) آنان که ایمان آورده، آفت ناپاکى را به حریم آن راه ندهند، آرامش از آنِ ایشان است و آنها همان هدایت یافتگانند: «کسانى که ایمان آورده و ایمان خود را با هیچ ستمى نیامیختهاند، اینانند که [از خشم خدا ]در امانند و اینان هدایت یافتگاناند»(11) واژه اسلام نیز بیاننگر تسلیم محض انسان در برابر خداوند همه جهانیان است که احساس امنیت و آرامش از پیامدهاى آن به شمار مىرود: «چنین نیست، بلکه هر کس خود را تسلیم خدا کند و نیکوکار باشد، اجرش را نزد پروردگارش خواهد داشت، و هیچ ترسى بر آنان نیست و غمگین نخواهند شد »(12) قرآن رویکرد توحیدى را در زندگى، یگانه راه دستیابى به امنیت روح و روان مىشمرد: «و چگونه من از آنچه به وسیله آن شرک مىورزید بترسم، در حالىکه شما از این نمىترسید که چیزى را شریک خدا ساختهاید که درباره آن دلیلى بر شما نازل نکرده است؟ پس اگر تشخیص مىدهید، کدام یک از این دو گروه (موحّدان و مشرکان) به ایمنى [از خشم خدا ]سزاوارترند؟ »(13) انسان یکتاپرستى که در زندگى فقط یک هدف و یک مقصد را دنبال مىکند، هرگز از این جهت با انسان چندگانهگرایى که روح و روانش را در میان اهداف و مقاصد گوناگون تقسیم کرده، یکسان نیست: «خدا مَثَلى زده است: مردى که چند مالک ناسازگار در مالکیّت او شریک باشند [و دستورات متضاد به او بدهند] و مردى که اختصاص به یک نفر داشته باشد [و فقط از او دستور بگیرد]، آیا این دو در مثل یکسانند؟ ستایش از آنِ خداست، ولى بیشترشان نمىدانند»(14) ارضاى نیاز فطرى آرامشخواهى و امنیتگرایى انسان در سطوح دیگر از مفاهیم دینى قرآن نیز مورد توجه قرار گرفته است. مفاهیم توکل، فلاح، تقوا، نجات، صبر، توبه، ولایت، رضا و...همگى به گونهاى با موضوع آرامش ارتباط دارند. افزون بر این، واژگان «سکینه» و «اطمینان» به طور ویژه درباره آرامش بحث مىکنند. انواع آرامش آرامش از نگاه قرآن در یک طبقهبندى کلى به دو بخش دنیایى و آخرتى تقسیم مىشود که دو روى یک حقیقت هستند: «آگاه باشید که دوستان خدا نه ترسى بر آنان است و نه غمگین مىشوند. همانان که ایمان آورده و تقوا پیشه کردهاند. در زندگى دنیا و در آخرت مژده براى آنان است. سخنان خدا تغییرپذیر نیست. این است آن کامیابى بزرگ» آرامش، خود ماهیتى روحى و روانى دارد؛ اما از آنجا که عوامل پدیدآورنده آن و موانع به هم زننده آن ممکن است ماهیتى اعتقادى، روانى یا طبیعى داشته باشند مىتوان به تقسیم آن پرداخت. 1- آرامش اعتقادى تقاضاى حضرت ابراهیم(ع) از خداوند براى مشاهده نمونهاى کوچک از رستاخیز، براى دستیابى به نوعى آرامش اعتقادى بوده است. او به این وعده الهى، ایمانى کامل و محکم داشت؛ اما ذهن انسان به طور طبیعى باورهاى غیر محسوس را به سان باورهاى محسوس، پذیرا نگشته، همواره پرسشهایى درباره ماهیت و کیفیت آنها در پندار مىآفریند. این پرسشها آرامش و ثبات اعتقادى انسان مؤمن را از او مىگیرد؛ از اینروى ابراهیم براى رهایى از این حالت، خواهان مشاهده چگونگى تحقق آن فعل الهى مىشود.(15) حواریون عیسى نیز بنا به دیدگاه برخى تفاسیر از عیسى مائدهاى آسمانى طلبیدند تا به وسیله آن، پیامبرى او و راستى ادعاهایش برایشان آشکار شود و یا با خوردن آن به آرامش اعتقادى دست یابند.(16) 2- آرامش روانى جان انسان همواره طلب رسیدن به مراحل کمال وجودى خویش است؛ بدین سبب همواره از حالى به حالى دیگر در مىآید؛ اما در هیچ مرحلهاى به نهایت مطلوب خویش دست نیافته، باز خواهان دستیابى به مرحلهاى دیگر است. قلب انسان در اثر این حالت، همواره از نگرانى و اضطراب آکنده است تا آن که در سیر حرکت خویش به خداوند در نقش مبدأ و مقصد همه جهان هستى و جامعه همه کمالات وجودى توجه کند؛ آن گاه خود را در آرامشى بىکران مىیابد: «همانان که ایمان آوردهاند و دلهایشان با یاد خدا آرام مىگیرد»(17) این احساس آرامش مطلق فقط در این حالت پدید مىآید: «آگاه باشید که دلها فقط با یاد خدا آرامش مىیابد»(18) انسانهاى برخوردار از آرامش الهى، خود آرامشبخش دیگران نیز هستند؛ از اینرو خداوند به پیامبر خویش فرمان مىدهد که بر مؤمنان درود فرستد تا بدین وسیله، آنان را در راه ایمان، آرامش بخشد: «و براى آنان دعا کن، زیرا دعاى تو برایشان موجب آرامش است»(19) آرامش روانى در نگاه برخى مفسران معاصر، در آرامش اعتقادى نیز تأثیرگذار است. آن که نور ایمان به اعماق وجودش راه یافته باشد، دیگر نه معجزه مىطلبد و نه در پى برهان و استدلال بر مىخیزد؛ بلکه همه هستى خویش را در برابر حقیقتى که با تمام وجود تجربه کرده است، تسلیم مىکند. «و کسانى که کفر ورزیدهاند مىگویند: چرا از جانب پروردگارش معجزهاى بر او نازل نشده است؟ بگو: بىتردید، خدا هر کس را بخواهد گمراه مىسازد و هر کس را که [به او] باز گردد، به سوى خود هدایت مىکند. همانان که ایمان آوردهاند و دلهایشان با یاد خدا آرام مىگیرد. آگاه باشید که دلها فقط با یاد خدا آرامش مىیابد. کسانى که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند، [در دنیا ]زندگى خوش و [در آخرت ]بازگشتگاه نیکو براى آنان خواهد بود»(20) اهمیت آرامش روانى در بحرانهاى روحى و اجتماعى دو چندان نمایان مىشود. به نمونههاى بارزى از این موارد در قرآن اشاره شده است. مادر حضرت موسى(ع) در سختترین حالات روانى که فرزند خود را از ترس کشته شدن در گهوارهاى چوبى نهاده، به رود نیل سپرد، فقط یاد خدا آرامبخش او بود که به یارى آن توانست این آزمایش را تا سرانجام با کامیابى به پایان رساند: «و دل مادر موسى واله و نگران شد، به طورى که اگر قلبش را استوار نساخته بودیم که از باوردارندگانِ [وعده ما ]باشد، نزدیک بود آن [ماجرا] را فاش سازد»(21) بنىاسرائیل هنگام فراز از مصر در حالى که لشکریان فرعون را در پى خویش مىدیدند، فقط با سخنان موسى که با اطمینان از یارى خدا سخن مىگفت، آرامش یافتند: «و چون آن دو گروه یکدیگر را دیدند، اصحاب موسى گفتند: ما قطعاً به چنگ آنان خواهیم افتاد. [موسى] گفت: چنین نیست. بىتردید پروردگارم با من است و به زودى مرا راهنمایى خواهد کرد.»(22) اصحاب کهف در میان مردم مشرک و توحیدستیز شهرشان، در اثر برخوردارى از آرامش الهى با شهامت تمام در برابر همه قدرتها و جاذبههاى زندگى مادى ایستاده، شعار توحید سر دادند: «و دلهایشان را استوار ساختیم، آنگاه که قیام کردند و گفتند: پروردگار ما خداوندگار آسمانها و زمین است، و هرگز جز او معبودى را نمىخوانیم ...»(23) در تاریخ صدر اسلام نیز یارى خداوند به مسلمانان در جریان هجرت پیامبر، جنگ بدر و حنین و صلح حدیبیه دیگر موقعیتهاى سخت در قالب نزول آرامش خداوندى بر دلهاى مسلمانان تجلى کرد. 3- آرامش طبیعى برخى پدیدهها در این جهان از طبیعتى آرامبخش برخوردارند. شب را سکونتبخش: «اوست آن که شب را براى شما قرار داد تا در آن بیارامید ...»(24) و خواب را مایه آسودگى و استراحت: «و اوست آن که شب را براى شما وسیله پوشش و خواب را مایه آرامش قرار داد»(25) قرار داده است.(26) آرامش حاصل از تاریکى شب به حالت ویژه نظام عصبى انسان نیز ارتباط داشته، واقعیتى علمى به شمار مىرود:(27) از دیگر مصادیق آرامش طبیعى آن است که خداوند براى انسان از نوع خویش همسرانى آفریده: «اوست آن که شما را از یک تن آفرید، و جفتش را از جنس او قرار داد تا در کنارش آرامش بیاید»(28) و میان آنها محبت و مودت پدید آورد و بدین وسیله هر یک را آرامشبخش دیگرى قرار داد: «و از نشانههاى [قدرت] او این است که براى شما از جنس خودتان همسرانى آفرید تا در کنارشان آرام گیرید، و میان شما محبت و شفقتى قرار داد»(29) خانه نیز محلى براى آسایش و آرامش جسم و روح آدمى است: «و خدا براى شما خانههایتان را مایه آرامش قرار داد»(30) پاورقی ها:پىنوشتها: - 1) اوستا، دفتر یکم، یسنه هات 30، بند 11 ؛ یسنه هات 46، بنده 2 - 8.2) زبور، مانى، فرگرد نخست، مزبور 223.3) تاریخ تمدن، 1 / 479 - 485 و 490.4) بودا، ص 555 و 556 و 571.5) معجم اللاهوت الکتابى، 321 - 325.6) آرامش بیکران، ص 87 - 155.7) دین و روان، ص 178.8) الروح، ابن قیم، ج 1، ص 256 و 257.9) العین، ص 55 ؛ مفردات، ص 90؛ لسان العرب، ج 1، ص 223، «لمن».10) بیضاوى، ج 1، ص 211.11) انعام/ 82.12) بقره/ 112.13) انعام/ 81.14) زمر/ 29.15) بقره/ 260 ؛ قرطبى، ج 3، ص 195 ؛ المیزان، ج 2، ص 373 ؛ نمونه، ج 2، ص 304 و 305.16) مائده/ 112 - 114 ؛ قرطبى، ج 6، ص 236 ؛ المیزان، ج 6، ص 233 و 234.17) رعد/ 28؛ التفسیر الکبیر، ج 19، ص 50.18) رعد/ 28؛ روح المعانى، مج 8، ج 13، ص 214.19) توبه/ 103 ؛ التحریر و التنویر، ج 11، ص 33؛ الدر المنثور، ج 4، ص 281.20) رعد/ 27 - 29 ؛ فى ظلال، ج 4، ص 2061.21) قصص/ 10 ؛ قرطبى، ج 13، ص 169 و 170 ؛ الدرالمنثور، ج 5، ص 229 ؛ فىظلال، ج 5، ص 2678 - 2680.22) شعراء/ 61 - 62؛ مراغى، مج 17، ج 19، ص 67 - 68.23) کهف/ 14؛ فى ظلال، ج 4، ص 2336 ؛ قرطبى، ج 10، ص 238.24) یونس/ 67.25) فرقان/ 47 ؛ نبأ/ 9.26) جامع البیان، مج 11، ج 19، ص 27.27) نمونه، ج 8، ص 343 و 344 ج 15، ص 564.28) اعراف/ 189.29) روم/ 21؛ مجمع البیان، ج 8، ص 470 ؛ الکشاف، ج 3، ص 473 ؛ فى ظلال، ج 5، ص 2763.30) نحل/ 80. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 134 |