تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,085 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,032 |
طلیعهاى به سوى نور | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1389، شماره 289، اردیبهشت 1389 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
پرسش: منظور از «قیام بالسیف» که در متون روایى در مورد حضرت مهدى(ع) آمده است، چیست؟
پاسخ: در مورد «قیام به سیف» دو دیدگاه وجود دارد: 1. بعضى این روایات را که امام زمان (عج) در آنها به عنوان «قائم بالسیف» و یا «صاحب السیف» ذکر نموده است، به معناى کنایى گرفتهاند و کلمه «سیف» را به عنوان نماد قیام قهرآمیز و جهاد مسلحانه حضرت تفسیر نمودهاند. 2. برخى دیگر، ظاهر این روایات را اخذ نموده و جنگ با شمشیر را به معناى ظاهرى آن دانسته، براى «شمشیر» موضوعیت قایل شدهاند و نبرد و پیروزى حضرت را با همین شمشیر مىداند که با عنایتهاى غیبى بر دشمنان غالب مىشود. ولى امروزه بیشتر اهل تحقیق، نظر نخست را نزدیکتر به حقیقت مىدانند و عنوان «سیف» را یک عنوان و تعبیر نمادین و امروزى که اشاره به معناى مطلق اسلحه مىباشد، مىدانند. آقاى دکتر حبیب اللّه طاهرى در کتاب سیماى آفتاب ص 370 در این رابطه آورده است: «مقصود از خروج با شمشیر که در روایات به آنها اشاره شده است، مأموریت به جهاد و توسل به اسلحه براى اعلاى کلمه حق است، زیرا شمشیر، سمبل مبارزه و جنگ است نه این که موضوعیت داشته باشد. بنابراین قیام با شمشیر کنایه از قیام مسلحانه و پیکار و جهاد و تعیین نوع مأموریت آن حضرت است و این که آن حضرت مأمور به مصالحه با کفار نیست. بدیهى است، آن حضرت با هر اسلحهاى که لازم باشد، با کفار و ستمگران جهاد مىکند و از هر اسلحهاى که در زمان ظهور آن حضرت متداول باشد، استفاده مىنماید». پرسش: آیا بردن نام مقدس حضرت مهدى (م - ح - م - د) جایز است یا خیر و مخفى کردن آن چه ثمرى دارد؟ آیا (این امر) مختص به زمان خاصى بوده است؟! پاسخ: در مورد ذکر نام مخصوص حضرت مهدى یعنى (م - ح - م - د) نه دیگر اسامى و القاب حضرت، روایات زیادى نقل شده است که بعضى به طور مطلق، از ذکر نام حضرت نهى مىکنند، بعضى تا وقت ظهور، و بعضى منع نام بردن حضرت را منوط به تقیه و خوف مىدانند و دسته چهارم نیز روایاتى است که هم راوى و هم امام(ع) نام حضرت را تصریح مىکنند. بر همین اساس، با توجه به تعدد و اختلاف روایات مربوط به ذکر نام حضرت، علماى شیعه نیز در این مسأله دچار اختلاف نظر مىباشند که به طور عمده سه نظر در اینباره وجود دارد: 1. دیدگاه حرمت ذکر نام حضرت تا زمان ظهور به طور مطلق، مرحوم مجلسى، محدث نورى، شیخ صدوق، شیخ مفید از جمله کسانى مىباشند که قائل به این نظر مىباشند. 2. دیدگاه منع و حرمت ذکر نام حضرت در زمان غیبت صغرا براى حفظ جان حضرت. 3. دیدگاه نهى از ذکر نام حضرت و حرمت آن فقط در شرایط خوف و تقیه. از میان این سه قول، بیشترین طرفدار را چه از میان علماى گذشته و چه از علماى معاصر، نظریه سوم دارد. از قدما، بزرگانى چون، سید مرتضى، خواجه نصیر طوسى، ابن طاووس، فیض کاشانى (صاحب وافیه) شیخ حر عاملى (صاحب وسائل الشیعه) و... و از متأخرین نیز بیشتر علما و محققین معاصر نظیر: آیة اللّه مکارم شیرازى، آیة اللّه امامى کاشانى و دیگران، معتقدند که روایات دسته نخست، یعنى نهى مطلق از تسمیه حضرت را باید بر روایاتى که ذکر نام حضرت را در شرایط تقیه و خوف مىدانند، حمل نمود. بنابراین، در شرایط زمانى و مکانى غیر تقیه مثل شرایط کنونى که نام حضرت علنى و براى همه دوستان و دشمنان، روشن و شناخته شده است، دلیلى وجود ندارد که ذکر نام حضرت باز هم حرام باشد. پرسش: آیا ملاقات مهدى (عج) در غیبت کبرى ممکن و نقل آن دیدار براى دیگران صحیح است؟ حکمى که حضرت مىفرماید براى ملاقات کننده و دیگران واجب العمل است یا خیر؟ در پاسخ باید بگوییم: در عصر غیبت کبرى ملاقات حضرت نه تنها امکان دارد، بلکه به طور متواتر براى بزرگان و پاکانى چون علامه بحرالعلوم، حاج على بغدادى، محمد بن عیسى بحرینى، آیت اللّه مرعشى نجفى و... چنین تشرفى واقع شده، آن هم در بیدارى نه در خواب و این تشرفات مورد تأیید نوع علماى شیعه مىباشد. درباره نقل ملاقات و تشرفات معمولاً کسانى که به چنین فیضى مىرسند، در زمان حیات خود از ذکر آن خوددارى مىکنند و در وصیت نامهها و یا نوشتهها و یا به افراد خاصى آن را نقل مىکنند، عده کمى به طور صریح در حال حیات خود جریان تشرف خود را به دیگران نقل کردهاند. نکته قابل تذکر این است که اولاً در عصر غیبت کبرى، سنت الهى بر این است که بنا بر حکمتها و مصالحى، چنین ملاقات و تشرفى بسیار به ندرت اتفاق بیفتد و براى هر کسى چنین امکانى وجود نداشته باشد. ثانیاً در موارد اجازه تشرف نیز، حضرت معمولاً احکام الزامى و تکلیف آور صادر نمىکند. بنا نیست که حضرت در عصر غیبت کبرى چنین اقداماتى را از راه تشرف بعضى افراد انجام دهد، چرا که در دوران غیبت، چنان که خود حضرت نیز فرموده است، وظیفه، مراجعه به علماء است تا از طریق استناد به آیات و روایات که در قبل از غیبت بیان شده است، احکام را بیان نمایند. لذا بیشتر مسایل و رهنمودها در تشرفات، شخصى و اخلاقى مىباشد. بنابراین، اگر احکامى مطرح شود، بیشتر ارشاد و اشاره به آیات و روایات موجود در عصر غیبت است، نه این که چیز جدیدى مطرح شود. ثالثاً: نکته دیگرى که لازم به یادآورى است، این که در عصر غیبت کبرى همانند زمان حضور ائمه (علیهم السلام) آن چه براى شیعیان و پیروان حضرت، مهم و تعیین کننده مىباشد، معرفت اهل بیت و عمل به وظایف دینى است که مورد سفارش و توجه حضرات معصومین بوده و هست و ملاک قُرب و بُعد افراد از حضرت نیز، میزان تدین و معرفت و ایمان آنان مىباشد. پس، با این که زیارت و ملاقات حضرت فوز عظیمى است، ولى ائمه به هیچوجه ما را براى ملاقات تشویق نکردهاند. پاورقی ها: | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 68 |