تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,784 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,973 |
سوگوارىهاى محرم در ایران از آغاز تا انقلاب اسلامى | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1389، شماره 291، اردیبهشت 1389 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
(مباحث تاریخى و فرهنگى عاشورا)
ارادت ایرانى به خاندانى نورانى
عزادارى براى خامس آل عبا و دیگر افراد خاندان عترت از شعائر ارزشمند مکتب تشیع مىباشد اصولاً این مذهب به دلیل روح حماسى موجب ترویج دین مبین و نشر فرهنگ ارزشى گردید. زیرا مبارزهاى سخت را در دو عرصه پى گرفت یکى نبرد با جهل و جمود و خمود و دیگرى ستیز با ستم و بىداد، سیره معصومین(ع) ما را بدین حقیقت هدایت مىکند که اصل قیام و نهضت مقدّس امام حسین(ع) براى زنده کردن اسلام بوده است، اسلامى که مىرفت براثر کارنامه منفى زمامداراى گروهى نالایق و ستمگر به بوته فراموشى سپرده شود، این حرکت معنوى موانع رشد و شکوفایى دیانت را از میان برداشت. بدیهى است براى زنده ماندن این قیام و تزریق روح ایثار و حماسه به انسانها اقامه عزا براى آن حضرت و گریه در برابر مصائب امام حسین(ع) و یارانش مىباشد، در نتیجه مراسم سوگوارى حافظ اسلام هم مىباشد علاوه بر این که در محافل و مجالسى که بدین مناسبت برپا مىگردد مردم با حقایق دینى آشنا شده و بر اثر تبلیغات وسیع و گستردهاى که توأم با این مراسم صورت مىگیرد آگاهى عموم مردم افزایش پیدا کرده و ارتباطشان با معارف معنوى قوىتر مىگردد و نهاد فضیلت در اعماق وجودشان روئیده مىشود. از سوى دیگر عزادارى و گریستن عالىترین نمونه تنفر و انزجار از جنایت و قساوت مىباشد زیرا تا شعلههاى درونى روشن نباشد و دل متأثر نشود اشک سرازیر نمىگردد و کسى در واقع به گریه مىافتد که التهابى وجودش را در رنج و تعب قرار داده است. این مراسم در عصر ائمه و با تأکید آن ستارگان فروزان برگزار مىشده و در اعصار و قرون بعد به اشکال و شیوههاى گوناگون در سرزمینها و نواحى اسلامى برگزار شده و مىشود. در این میان کشور ایران از قرنها قبل به رغم برخى موانع از کانونهاى مهم برگزارى مراسم عزادارىهاى محرم مىباشد. اصولاً ایرانیان از قدیم که اسلام را برگزیدند بیش از اقوام و ملتهاى دیگر به خاندان نبوت علاقه نشان دادند، البته برخى که متأسفانه در میان آنان افراد روشنفکر هم دیده مىشود خواستهاند چنین ارادتى قلبى و ایمانى را به مسایل موهوم دیگر ربط دهند، آنان گفتهاند چون امام حسین(ع) دختر آخرین پادشاه ایرانى (یزدگرد) را به زنى اختیار کرد، مردمان این سامان نسبت به خاندان عترت اشتیاق خود را بروز دادند.(1) کنت گوبینو در کتاب فلسفه و ادیان در آسیاى مرکزى مىنویسد: حسین بن على(ع) شهربانو دختر یزدگرد سوم را به حباله نکاح خود در آورد و بنابراین شیعیان نه تنها نماینده فضایل خاندان نبوتند بلکه واجد حقوق و خصلتهاى سلطنت نیز مىباشند زیرا نژاد از دو سو دارند از بیت رسالت و از دودمان ساسانیان(2) در حالى که اصل داستان شهربانو و این که وى همسر امام حسین(ع) و مادر امام سجاد(ع) بوده است به لحاظ مدارک تاریخى مشکوک است، مورّخین معاصر هم بعضى در آن تردید کردهاند، ادوارد براون و کریستن سن و سعید نفیسى این ماجرا را افسانه مىدانند، روایتى که به این ازدواج اشاره دارد ناقل آن دو فردى هستند که علماء رجال آنان را از نظر دینى متهم دانسته و احادیث منقول از آنها را غیرقابل اعتماد شمردهاند، به علاوه مردم ایران اوستا را رها کردند و به قرآن گرویدند و یزدگرد که نتوانست در مرکز حکومت مقاومت کند شهر به شهر و استان به استان فرار مىکرد و پناه مىجست و اگر مردم ایران به او ذرّهاى علاقه داشتند، از وى حمایت مىکردند، جلو لشکر مهاجم را مىگرفتند ولى او را پناه ندادند و به خراسان گریخت و سرانجام به دست آسیابانى یا مرزدارى کشته شد، چگونه ایرانى که یزدگرد را این گونه رها مىکند اهل بیت(ع) را به دلیل پیوند با او، عزیز و مکرّم بشمارد و آنها را در حساسترین نقاط قلب خود جاى دهد و در مجالس ویژهاى خصوص عزادارىها عالىترین احساسات را نثارشان کنند. به علاوه اگر بخواهند براى مردم چنین ارادتى را بدین گونه توجیه کنند پس باید به این سؤال پاسخ دهند که چرا وقتى ولید بن عبدالملک در یکى از جنگهاى قتیبه بن مسلم یکى از نوادگان یزدگرد به نام شاه آفرید را که به اسارت گرفت با او ازدواج کرد و از او یزید بن ولید بن عبدالملک معروف به یزید ناقص متولد شد، برایش ابراز احساسات نکردند و چرا هنگامى که عبیداللّه بن زیاد مادرى ایرانى دارد و نامش مرجانه است و اهل شیراز بود، مردم به او نه تنها علاقه نشان ندادند بلکه وى را از چهرههاى منفور و پست و پلید مىدانند.(3) آل بویه و عاشورا بعد از واقعه عاشورا شیعیان ایران همواره به یاد امام حسین(ع) و مصائبى که بر آن حضرت، اهل بیت(ع) و اصحابش، وارد گردید، بودهاند و در روزهاى تاسوعا و عاشورا مجالس سوگوارى نهانى برپا مىداشتهاند این که امویان روز عاشورا را زمان جشن و سرور اعلام کردند بیشتر موجب گردید که شیعه به یاد امام حسین(ع) باشد و از قاتلان و دشمنان آن حضرت نفرت جوید، بنى عباس براى تشکیل و استقرار فرمانروایى خود، از حادثه کربلا بهره بردارى نمودند، در اوایل روى کار آمدن عبداللّه سفاح، اولین خلیفه عباسى، وقتى سُدَیف شاعر در مجلس او مرثیهاى خواند و طى آن ستمهاى بنى امیه در کربلا و دیگر جنایتهاى این سلسله را تذکر داد، سفّاح تظاهر به غضب نمود و فرمان داد رجال اموى حاضر در مجلس کشته شوند ولى بنى عباس در اعمال ستم نسبت به اهل بیت و بروز دشمنى در خصوص خاندان عترت از بنى امیه دست کمى نداشتند، فشارهاى سیاسى منصور دوانیقى و دیگر خلفاى عباسى که به اولاد امام على(ع) روا داشتند و خصومت متوکل عباسى با امام حسین(ع) و اقداماتش براى از میان بردن مرقد مطهر آن امام، معروف است. این فجایع و سیاهکارىهاى آشکار موجب گردید که علاقه دوستداران اهل بیت نسبت به امام حسین(ع) و دیگر اولاد على و انزجار از مخالفان این خاندان مضاعف گردد که این ویژگى در سرودهها، آثار منثور و دیگر موضعگیرىهاى شیعیان به خوبى منعکس است. صاحب بن عبّاد هرگاه آب خنک مىنوشید بر یزید لعنت مىفرستاد، امّا با وجود تلاشهاى فکرى، فرهنگى و ادبى شیعیان در مورد پر حرارت نمودن حادثه عاشورا تا زمان حکومت احمد معزالدوله دیلمى، ارادتمندان حضرت امام حسین(ع) عزادارى گسترده و رسمى در مقیاس وسیع نداشتند و یک سال قبل از این که وى دستور تعطیلى مراکز کسب و کار و سوگوارى در روز عاشورا را بدهد یعنى در سال 351 ه.ق در ماه ربیع الاول عدّهاى بر دیوارهاى مساجد بغداد شعارهایى مبنى بر لعن معاویه و چیزهاى دیگر نوشتند، معزالدوله نه تنها با این کار مخالفتى نکرد بلکه تأکید نمود به لعن امویان تصریح گردد. یک سال بعد یعنى در سال 352 ه.ق معزالدوله فرمان داد مردم در روز عاشورا اجتماع کنند و بصورت گروهى حزن خویش را بروز دهند. در این روز بازارها بسته شد، خرید و فروش موقوف گردید، قصابان گوسفند ذبح نکردند، مردم آب ننوشیدند و حلیم نپختند، در بازارها خیمه بر پا کردند و بر آنها پلاس آویختند، بر سینه زدن و نمد سیاه از گردن آویختن که رسم دیلمىهاست متداول گشت، زنان بر سر و روى خود مىزدند و بر امام حسین(ع) و یارانش ندبه مىکردند حتى برخى مورخان گفتهاند زنان در حالى که چهرههاى خود را سیاه کرده بودند به راه مىافتادند و براى امام حسین(ع) به صورت خویش سیلى مىزدند.(4) یافعى در اثر معروف خود مىنویسد: در روز عاشوراى سال 352 ه.ق معزالدوله به اهل بغداد دستور داد ماتم برپا دارند و نوحه گرى کنند، مغازهها را بسته و در جلو آنها پلاس بیاویزند، طبّاخان را از پختن طعام منع کرد، زنان مویه کنان بیرون آمدند، گویند این نخستین روزى بود که بر شهداى کربلا سوگوارى شد!(5) که مقصود وى رسمى شدن عزادارى است و گرنه ماتم دارى براى شهداى کربلا همواره و بطور پنهانى برگزار مىگردید. ابن کثیر ضمن وصف وقایع سال 352 ه.ق پس از ذکر تعطیل و سوگوارى در عاشوراى سال مزبور، مىافزاید اهل تسنّن قدرت نداشتند شیعه را از این برنامه باز دارند زیرا شمارشان زیاد و نیروى حکومت با آنان بود. از این سال تا اواخر آل بویه مراسم عاشورا با نوسان هایى برپا مىشد و اگر روز عاشورا با عید نوروز مصادف مىگردید انجام مراسم مربوط به حلول سال جدید به تأخیر مىافتاد، از جمله در سال 398 ه.ق که عاشورا با عید مهرگان مصادف شد، مراسم این عید را عقب انداختند.(6) در دوران آل بویه اگر چه عزادارى رسمى بود و حکومت وقت از آن حمایت مىکرد ولى گاهى براى شیعیان با مزاحمتهاى خونینى توأم مىگشت، ابن اثیر ذیل حوادث سال 358 ه.ق آورده است، در این سال در روز دهم محرم اهالى بغداد طبق عادت سالیانه خود بازارها را تعطیل کرده و به نوحه خوانى و برپایى مراسم ماتم دارى براى حسین بن على(ع) پرداختند اما در خصوص سال 363 ه.ق مىنویسد بر اثر مخالفت ساکنان غیر شیعى بغداد با انجام مراسم عزادارى درگیرى بزرگى روى داد، در این سال عزّالدوله بختیار فرمانرواى آل بویه نوحه خوانى و عزادارى براى امام حسین(ع) را اعاده کرد.(7) در ربیع الاوّل سال 407 ه.ق حرم سید الشهداء دچار آتش سوزى شد، مورخان علت آن را سقوط شمع هایى مىدانستهاند که عزاداران و زایرین سوگوار روشن کردهاند، در سال 421 ه.ق در شب عاشورا اهالى کرخ بازارها را بستند و مجدداً عزادارى را به شیوه سابق برپا کردند. ظاهراً در خلال این سالها امکان برگزارى مراسم عمومى سوگوارى براى شیعیان ایران و نقاط هم جوار وجود نداشته است اما با وجود درگیرىها و ممانعتها و تنگناهاى موجود شیعیان، از اقامه عزا براى خامس آل عبا دست برنمىداشتهاند بنابر نوشته ابن الجوزى در سال 458 ه.ق اهل کرخ در روز عاشورا بازارها را تعطیل و همانند قدیم بر حسین(ع) نوحه خوانى کردند.(8) همزمان با رواج عزادارى در دوران حکومت آل بویه در قلمرو ایران و عراق، در مصر که تحت حاکمیت خلفاى فاطمى شیعه اداره مىگردید، شیعیان در مقبرهام کلثوم، سیده نفیسه و رأس الحسین(ع) به عزادارى پرداختند و اصولاً در طول دوره زمامدارى این سلسله مراسم عزادارى عاشورا در مصر برپا مىگردید و دستههاى مختلف براى عزادارى به مسجد جامع قاهره مىرفتند.(9) ابوالمحاسن ذیل وقایع سال 366 ه.ق گفته است: در عاشوراى این سال بر امام حسین(ع) سوگوار شدند و این امر سالهاى متمادى استمرار داشت، همچنین مقریزى باز مىگوید در سال 396 ه.ق در روز عاشورا مطابق معمول بازارها را تعطیل کرده و نوحه کنان به سوى مسجد حرکت نمودند.(10) در ایران با افول سلسله قدرتمند شیعى آل بویه و غلبه فرمانروایان غیر شیعه اوضاع بر علاقهمندان به خاندان عترت مشکل گردید، سختگیرىهاى توأم با اختناق و سرکوبىهاى وحشتناک بر اثر تعلیمات ابن تیمیّه مبنى بر این که عزادارى نوعى بدعت است، محدودیتهاى ناگوارى به بارآورد با این وجود نه تنها عزادارى بین شیعیان متداول گردید بلکه اهل تسنّن معتدل هم به این برنامه روى آوردند. چنانچه موفق بن احمد خوارزمى خطیب معروف منطقه خوارزم در نیمه دوم قرن ششم کتاب مقتل الحسین را نوشت. عبدالجلیل رازى در کتاب النقض شرح کامل از عزادارى اهل سنّت در قرن ششم، براى امام حسین(ع) ارائه مىنماید و مىنویسد مراثى شهداى کربلا که بین اصحاب بوحنیفه و شافعى رواج دارد از شمار بیرون مىباشد. در همین قرن ششم هجرى با توجه به آشکار شدن حدّ اعتدال در میان اهل سنّت، نزاع بین شیعه وسنى در بغداد کاهش مىیابد و دو واعظ معروف بغداد از جمله على بن حسین غزنوى حنفى و امیر عبادى که هر دو از اهل سنت بودند براى اباعبداللّه روضه خوانى مىکردند که ابن الجوزى از منبرهاى آنان گزارشهایى ارائه مىنماید. در قرن هشتم هجرى و در دوران حاکمیت تیموریان واعظى که از اهل تسنن بود کتابى در مصائب اهل بیت و خصوص وقایع عاشورا نگاشت به نام روضة الشهداء، او که ملاحسین واعظى کاشفى نام داشت با نوشتن این اثر، روضه خوانى را بین شیعیان را رواج داد، زیرا عدّه زیادى از خطبا براى گریز زدن به کربلا ذکر وقایع عاشورا بر فراز منبر از این اثر کمک مىگرفتند البته ناگفته نماند که مطالبى غیرواقع و تحریفات معنوى و لفظى به این کتاب راه یافته است که باید منقّح گردد. عزادارى در عصر صفویه دولت صفویه که مذهب تشیع را در ایران رسمى نمود، حوادث عاشورا را محور تبلیغات خویش قرار داد و على(ع) و فرزندانش را مظهر تمامى تلاشهاى خود معرفى کرد و شور و هیجان شیعیان را با برپایى مجالس ویژه اهل بیت حفظ نمود. یکى از مورخین نوشته است شاه اسماعیل صفوى روز عاشورا مجلس عزایى منعقد مىکند و یکى از وعاظ کتاب روضة الشهداى کاشفى را بر منبر مىخواند امّا چون این کتاب به فارسى است و امیران و لشکریان زبان ترکى دارند، آن را نمىفهمند، شاه اسماعیل براى رفع این مشکل دستور داد ملا محمد بغدادى مشهور به فضولى کتابى در مقتل الحسین به زبان ترکى نوشته تا مردم از آن استفاده کنند.(11) در دهههاى نخست حکومت صفویه مراسم سوگوارى عاشورا در دهه اول محرّم برگزار مىگردید امّا به مرور ایام از ابتداى محرم تا آخر صفر ایام عزا و ماتم شناخته شد. وان کالمار مىنویسد: تجدید خاطره فاجعه کربلا به صورتى که در زمان صفویه جانى تازه گرفت دنباله سنتى دراز از آداب مذهبى است، در سراسر دوران صفویان، مراسم محرم با شکوفایى ادامه یافت و بخشهایى از ادبیات عامیانه به آن افزوده شد. در دهههاى آخر سده دهم هجرى شاهد متداول شدن مراسم عزادارى ماه محرم بیشتر در مراکز شهرى ایران هستیم. عزاى عمومى که گرایش به آن دارد که از دهه اول محرم گام را فراتر نهند و تا بیستم و حتى بیست و هشتم صفر کشانیده شود و بر وجوه مختلف شعائر دینى رعایت مصیبت اثر مىگذارد، به موازات این امر روضه خوانى گسترش مىیابد و از سده یازدهم هجرى موجب افزایش خیرات براى پذیرایى جمع کثیرى که به این مجالس روى مىآورند مىگردد. از نیمه دوم قرن یازدهم هجرى مراسم عزادارى به صورت مصیبت نماهایى واقعى در مىآیند که حیثیت هر کدام نصیب حاکمى مىگردد که سامان یافتن آنها را زیر نظر دارد، بر حسب نوع آنها، اعتبار مصارف و هزینههاى آنها را تأمین مىکند.(12) پیتردلاواله که در عصر صفویه به ایران آمده است یادآور مىشود ایرانیان تمام این مدت (محرم) را بطور مداوم عزادارى مىکنند، تشریفات و مراسم عزادارى به این قرار است که همه غمگین و مغموم به نظر مىرسند و لباس عزادارى به رنگ سیاه مىپوشند، هیچ کس سر و صورت خود را نمىتراشد و مىکوشند از هر گناهى پرهیز کنند، عدهاى که با پارچههاى تیره سترعورت کردهاند سرتاپاى خود را با جوهرى سیاه و براق رنگ زدهاند و حرکت مىکنند و تمام این تظاهرات براى نشان دادن مراتب سوگوارى و غم و اندوه آنان در عزاى حسین است، به همراه این اشخاص، عدّهاى برهنه راه مىروند که تمام بدن خویش را به رنگ قرمز درآوردهاند تا نشانى از خونهایى که به زمین ریخته و جنایاتى که در روز عاشورا نسبت به امام حسین(ع) انجام گرفته باشد و همه با هم آهنگهایى غمانگیز در وصف حسین(ع) و مصائبى که بر او وارد شده مىخوانند و دو قطعه چوبى را که در دست دارند به یکدیگر مىکوبند و از آن صداى حزن انگیزى به وجود مىآورند و حرکتى که به سر و تن مىدهند علامتى از اندوه بىپایان آنان است، هنگام ظهر در وسط میدان در بین جماعتى که گردآمدهاند ملّایى که ا ز سادات است و علامت ممیزهاش عمامه سبز است براى مردم بر فراز منبر روضه مىخواند و به شرح وقایعى که منجر به شهادت امام حسین(ع) گردید مىپردازد و گاهى نیز شمایلى را نشان مىدهد و روى هم رفته تمام همّت خود را بکار مىبرد که حاضرین وادار به ریختن اشک شوند. همین مراسم روزها در مساجد و شبها در مکانهاى عمومى و برخى خانهها که با چراغهاى فراوان و علامات عزادارى و پرچمهاى سیاه مشخص شدهاند تکرار مىشود و روضه خوانى با شدت هرچه تمامتر ادامه دارد و مستمعین با صداى بلند گریه مىکنند. زنان بر سینه مىکوبند و با نهایت حزن با هم مرثیه مىخوانند و آه حسین مىگویند. وى اضافه مىکند پس از این که روز دهم ماه محرم فرا رسید از محلات اصفهان دستههاى بزرگى به راه مىافتد و بیرق و عَلَم با خود حمل مىکند و بر روى اسبهاى آنان سلاحهاى مختلف و عمامههاى متعدد قرار دارد. چندین شتر همراه دستهها هستند که بر روى آنها جعبههایى حمل مىشود که درون هر یک سه چهاربچه به علامت فرزندان اسیر حسین(ع) قرار دارند، علاوه بر این دستهها هر کدام به حمل تابوتهایى مىپردازند که دور تا دور آنها مخمل سیاه رنگى پوشیده شده و در روى آنها یک عمامه که به رنگ سبز است و نیز یک شیشه جاى دادهاند و دور تا دور تابوت سلاحهاى گوناگونى چیده شده است و تمامى این اشیاء روى طبقهاى متعدد بر سر عدهاى قرار دارد که به آهنگ سنج و ناى جست و خیز مىکنند و دور خود مىچرخند. در میدان و محلهاى اصلى تقاطع، تعداد زیادى از سواران آمادهاند که نگذارند دستههاى عزادار درگیر شوند.(13) نگارنده در سنوات اخیر بخشهایى از این گونه عزادارى را در شلمزار از توابع استان چهارمحال و بختیارى و نیز در زادگاهم زواره (از شهرهاى استان اصفهان) دیدهام «آنتونیو دوگوهآ» سیاح اسپانیایى که در سال 1011 ه.ق در زمان شاه عباس اول به ایران آمده مىنویسد: طى ده روز محرم، دستههاى مردم در شیراز در حالى که فریاد واى حسین(ع) سر مىدادند در کوى و برزن گردش مىکردند و سوگ و سرود مىخواندند.برخى از این دستهها مسلّحاند و برخى دیگر نه، در جلو دستههاى عزادار شترانى دیده مىشود که بر پشت هر یک پارچهاى سبزرنگ افکنده و زنان و کودکانى را بر آنها سوار کرده بودند، گویى سر و روى زنان و کودکان توسط نیزه زخمى بود و تظاهر به گریه مىنمودند، سپس عدّهاى از مردان مسلّح عبور نمودند، پس از آنها دیگر برجستگان دولت، کفن پوشان آمدند، همه وارد مسجد شیراز شدند و در آنجا ملّایى بر منبر رفت و مصیبتها خواند و همه گریه کردند.(14) توماس هربرت سیّاح انگلیسى که صحنههاى عزادارى عصر صفویه را مشاهده کرده و گزارشهایى از آن آورده، افزوده است: مردم در ایّام عزادارىهاى محرّم در حال رفت و آمد در میادین و معابر شهر هستند و در این مدت نه سر را مىتراشند و نه ریش را، با لحن غمانگیز فریاد یا حسین را از دل برمىکشند و هر سال نظیر این مراسم را تکرار مىکنند.(15) دُن گارسیا دسیلوا فیگوئروا سفیر اسپانیا در دربار شاه عباس اول نیز شرحى از عزادارى مردم اصفهان در سال 1028 ه.ق ارائه مىنماید: «سخنان موعظهگران به قدرى تأثّر برانگیز است که زنها به سختى اشک مىریزند و با سیلى بر چهره و با مشت بر سینه خود مىکوبند. صداى گریه حضّار در این ایام چنان بلند بود که در همه اتاقها و پستوهاى خانه سفیر به گوش مىرسید.»(16) ژان شاردن سیاح فرانسوى در یکى از مجلّدات سفرنامه مفصل خود که از روى تیزبینى و کنجکاوى و دقت آن را نوشته است، یادآور مىشود: در جلو هر دسته بیست علم، بیرق، هلالى پنجههاى فلزى مزیّن به نقوش رمزى کنده کارى شده از محمد(ص) و على (ع) و... قرار گرفته بر دستههاى نیزه مانند در حال حرکت بود، این وسایل نماد مقدّسى بود که از جنگهاى صدر اسلام حکایت مىنمود.(17) ژان باتیست تاورنیه جهانگرد اهل فرانسه که در عصر صفویه شش بار به ایران سفر کرده است و حضور وى در ایران با دوران سلطنت شاه صفى، شاه عباس دوم و شاه سلیمان مقارن بوده است در بخش هفتم از کتاب چهارم خود متذکر مىگردد: هر دسته عزادار یک عمارى داشت که در برخى از آنها طفلى شبیه نعش شده و خوابیده بود و آنهایى که دور عمارى را احاطه کرده بودند گریه و نوحه و زارى مىکردند زنها که براى تماشا در میدان شهر ایستاده بودند با دیدن این وضع رقّتانگیز یک مرتبه بطور جمعى فریاد زدند و به شدت گریستند، تصوّر اینها، آن است که بر اثر اشکهایى که براى امام حسین(ع) مىریزند مورد مغفرت و آمرزش قرار مىگیرند.(18) جملى کار رى سیّاح ایتالیایى نوشته است: با طلوع ماه نو(محرم) برگزارى مراسم بسیار غم انگیزى آغاز گردید، ایرانیان به یاد در گذشت دو تن از امامان خود (حسن و حسین(ع)) فرزندان على(ع) این مراسم را همه ساله برگزار مىکنند، این برنامهها ده روز طول مىکشد و در تمام این مدت میدانها و گذرگاهها چراغانى و روشن و علمهاى ساده در همه جا برافراشته است.(19) گورنى یللایرون که جهانگرد هلندى است از عزادارانى سخن مىگوید که از طریق حرکات نمایشى صامت (بدون خواندن) صحنههاى حزنانگیز کربلا را به تصویر مىکشیدهاند، این صحنهها به دو صورت سیّار و ساکن اجرا مىشد، و برخى از این افراد براى این که ضربات و جراحات وارد شده بر بدن را نشان دهند، بدن خویش را به رنگ سرخ و سیاه مىنمایند.(20) آدم اولئاریوس که در زمان شاه صفى به ایران آمده است و به عنوان سفیر آلمان مأموریت سیاسى خود را در این سرزمین انجام داده است، گزارش مفصلى از عزادارىهاى محرم در عصر صفویه ارائه مىدهد که بخشهایى از آن را یادآور مىشویم: در اردبیل نوجوانان در کوچه و خیابان دور هم جمع شده و دستههایى را تشکیل مىدادند و با بیرقهاى بلند در حالى که فریاد مىکشیدند یا حسین، به طرف مساجد و تکایا مىرفتند و در شبهاى سه روز آخر ایام محرّم در این مکانها زیر چادرهاى بزرگى اجتماع مىنمودند. در آخرین روز سوگوارى دستجات در معابر از صبح تا ظهر حرکت مىکنند و شب آن روز در مراسم ویژهاى حضور مىیابند. در وسط میدان شهر شمعها و مشعلهاى زیادى روشن بود و طنابهایى بالاى میدان کشیده بودند که با کاغذهاى الوان تزئین نموده بودند، مردم اردبیل در دستههاى متعددى وارد میدان شدند، عدهاى روى زمین نشستند و برخى دیگر که مشعلها و چوبهایى که سر آنها نارنج زده بودند، در دست داشتند، دور یکدیگر دایرهوار جمع شده و شروع به خواندن مرثیه کردند، هر دسته که نوحه و اشعار بهترى عرضه کرد مورد تشویق قرار گرفته و به افرادش شربت مىدهند، در گوشهاى از مراسم عدهاى سیاهپوش مشغول سنگ زنى بودند.(21) در دوران افشاریه و زندیه مجالس سوگوارى براى امام حسین(ع) چنان با آداب و رسوم و زندگى فردى و اجتماعى مردم ممزوج گردید و انگیزههاى آنان را به شکلى تقویت کرد که هیچ عاملى نمىتوانست، مردمان ایران را از اجراى چنین مراسمى باز دارد، لذا در هر کوى و برزن مجالس عزادارى را منعقد مىساختند و با سخنان شورانگیز واعظان، مدّاحان، نوحه خوانان و نیز سینه زنى صادقانه اصل تولى و تبرّى را در وجود خویش ریشه دار مىساختند و به قول مسیوماربین آلمانى عموماً یک نوع رغبت طبیعى در مردم براى ذکر مصائب امام حسین(ع) دیده مىشود و این عامل گونهاى از اتحاد و تفاهم را بین شیعیان ایران بوجود آورد.(22) بدین سان مردم که متوجه شدند حیات فرهنگى، مذهبى و اجتماعى آنان مرهون چنین مجالس و محافلى است چنان با سوگوارىهاى محرم خو گرفتند و در برگزارى آن اهتمام و علاقه و ذوق نشان دادند که وقتى نادرشاه افشار کوشید از ترتیب دادن چنین برنامه هایى جلوگیرى کند موفقیتى بدست نیاورد. محمد کاظم مروى نوشته است: امّا به طور پنهانى شیعیان در تعزیه دارى اقدام داشتند و در اکثر بلاد جمعى از علاقهمندان به نهج سابق، ماتم دارى مىنمودند.(23) جونس هنوى مىنویسد: نادرشاه در نتیجه غلبه بر ترکان به فکر افتاده بود که روزى دو کشور ایران و عثمانى را به صورت مملکتى واحد درآورد، این نقشه خیره کننده اگرچه خیال او را به خود مشغول داشت ولى شخصاً مطمئن نبود که بتواند مذهب ایرانىها را به زودى تعبیر دهد یا با وجود اختلاف مذهب ترکان و ایرانىها بتواند آن دو کشور را متحد سازد، از آنجا که نادرشاه به آیین تسنّن پرورش یافته بود احتمال دارد که بدین علت آن عقیده را در سر مىپرورانید. در مورد سوگوارى در شهادت حسین بن على(ع) اگرچه این عمل مرسوم شده بود ولى چون امکان داشت موجب شورش و آشوب گردد و مخالف منافع نادر باشد، وى آن را نهى کرد، در این مورد قرار گذاشتند فتواى ملّاباشى را بپذیرند پس او رابه حضور پادشاه آوردند. وى خطاب به نادر چنین گفت: پادشاهان حق ندارند که بگویند خداى عالم را چگونه باید پرستش کرد، قوانین ما از طرف خداوند به رسولش نازل شده و راهنماى ماست. از آنجا که هر تغییرى در مسایل مذهبى عواقب خطرناکى در بردارد، امیدوارم اقدامى نکنید که مخالف مصالح مؤمنین باشد و از فتوحات شما بکاهد، نادر به جاى این که نظر او را مورد بررسى قرار دهد و به اجرا بگذارد از این که فردى توانسته در مقابل روحیه آمرانهاش مقاومت کند خشمگین شد از این جهت به دستور نادر، این ملّاى خوش فکر و ناصح کشته شد.(24) بعدها ثابت گردید که این سیاست به زیان نادر تمام شد و گذشت زمان روشن ساخت که مراسم عزادارىهاى محرم در رشد مذهب تشیع نقش انکارناپذیرى داشته و نمىتوان به سادگى از برپایى آنها جلوگیرى کرد. پس از اختناق دوران سلطه افغانها و افشاریان در قرن دوازدهم هجرى مراسم عزادارى به نحوى شایان توجه حیات دوباره و نوینى پیدا کرد که نوآورىهایى با آن همراه گردید، این تکامل که هم در شمال ایران روى مىدهد و هم در فارس ملازم با گسترش وسایلى است براى راه اندازى تعزیههاى سیّار و دستههاى سینه زنى و مناظر زنده مصائب.(25) ویلیام فرانکلین شرق شناس و افسر ارتش انگلستان که در دوران کریم خان زند به ایران آمد و مدت هشت ماه به صورت مهمان در یک خانه ایرانى در شیراز سکونت داشت، مدت اقامتش در ایران از نهم جمادى الثانى سال 1200 ه.ق تا یازدهم ربیع الاول 1202 ه.ق بوده است، او گزارش جالبى از سوگوارىهاى محرم در شیراز مرکز حکومت زندیه ارائه مىدهد: ده روز اول ماه محرم که اولین ماه اسلامى است در سراسر ایران ایام عزادارى محسوب مىشود و آن را «دهه» مىنامند، در روز 27 ذیحجه در مساجد منبرهایى برپا مىکنند و دیوارهاى مساجد را با پارچههاى سیاه مىپوشانند، آخوندها و پیش نمازها به منبر مىروند و به ذکر واقعه کربلا و شرح زندگى و چگونگى شهادت امام حسین(ع) و فرزندان و یاران و اصحابش مىپردازند. عزادارى با صداى موقر و آرام و محزونى شروع مىشود و حقیقتاً روى انسان تأثیر عمیق مىگذارد. بین دو نوحه خوانى، مردم با دستهاى خود محکم به سینههاى خویش مىکوبند و در عین حال گریه مىکنند و جملاتى چون یا حسین، واى حسین بر زبان جارى مىسازند. شمایلها و تصاویرى نیز وجود دارند که توسط دستههاى عزادارى حمل مىشوند و به محلات گوناگون منتقل مىگردند. دسته هایى از پسربچهها و مردهاى جوان که نمایش دهنده سپاهیان ابن سعد یا امام حسین(ع) و همراهانش مىباشند در کوچهها و خیابانها به صورت نمایشى با هم مىجنگند، این گروهها و دستهها داراى علائم و نشانههاى ویژه خود هستند. طى این ده روز از نوشیدن آب خوددارى مىکنند تا با این ترتیب با موقعیت ناگوارى که امام حسین(ع) در طلب آب طى این مدّت با آن مواجه بوده است، همدردى کرده باشند. در سراسر محرم مردم از رفتن به حمام و حتى عوض کردن لباس و پوشیدن جامه نو خوددارى مىکنند. روز دهم محرم تابوت شهداء که آغشته به خون است همراه با شمشیرها و عمامه هایشان که با پرهاى حواصیل تزیین شدهاند آورده مىشوند و با تشریفات خاصى به خاک سپرده مىشوند. پس از آن آخوندها یکبار دیگر به منبر مىروند و به ذکر واقعه مىپردازند و مراسم با لعن بر یزید پایان مىیابد.(26) گسترش عزادارى در زمان قاجاریه اگرچه آغامحمدخان قاجار در جهت ترویج مراسم عزادارى تلاشى به عمل نیاورد و فتحعلى شاه هم جدّیت عصر ناصرى را از خود بروز نداد ولى در مجموع با روى کارآمدن قاجارها، مردم عزادارىهاى محرم را با رونقى زاید الوصف و گسترشى فزاینده برگزار مىکردند. سرهنگ گاسپارد رویل که در زمان فتحعلیشاه قاجار مدت سه سال در ایران اقامت داشته است، در گزارشى از سوگوارىهاى عاشورا مىنویسد: در تمام مدت ده روز اول محرم جز صداى شیون و فریاد که با اسم امام حسین(ع) در آمیخته است صداى دیگرى به گوش نمىرسید.(27) بارون فیودور کورف که هنگام فوت فتحعلیشاه و روى کارآمدن محمد شاه در ایران بسر مىبرده است یادآور مىشود: برگزارى مراسم محرم در تهران فوق العاده مجلّل است، در روزهاى نخست محرم در نقاط گوناگون شهر چادرهاى سیاه بلندى برپا مىدارند در این چادرها ملایى بر منبر مىرود و با صدایى بلند تاریخچه روزهاى مصیبت بار عاشوراى سال 61 هجرى را بیان مىکند، مردم هم صدا با سخنانش به شدت گریه مىکنند و قیافه هایى حزنآور به خود مىگیرند. شب هنگام جماعات انبوهى از عزاداران مجدداً در این چادرها گرد مىآیند، مشعلها را روش مىکنند و به مدت دو یا سه ساعت و گاهى تمام شب را گریه مىنمایند، سینه مىزنند و با تمام حنجره فریاد یا حسین بر مىآورند، در روز دهم ماه محرم مراسم شبیه خوانى اصلى در میدان بزرگ شهر انجام مىگیرد.(28) محمد حسن خان اعتماد السلطنه متذکر مىشود عزادارى از آلبویه تا صفویه غالباً به روز عاشورا و دهه اول محرم منحصر بوده است اما در زمان ناصرالدین شاه چندان این آداب و رسوم رواج گرفت که در تمام ایام در اغلب ایام سال در شهرها و روستاها مجالس ذکر مصیبت و عزادارى منعقد مىگردد.(29) بنجامین که از طرف پرزیدنت آرتور، رئیس جمهور آمریکا، به عنوان نخستین سفیر آمریکا در ایران منصوب گردید شرحى مفصل از عزادارىهاى مذهبى زمان ناصرى ارائه داده است که در بخشى در آن مىخوانیم: ماههاى واقعى عزادارى کامل شیعیان محرم و صفر است، علامت فرا رسیدن این ماه، متوقف شدن کار و کاسبى در شهرهاست. شبها در اوایل ماه محرم صداى فریاد کسانى که مشغول عزادارى در تکایا و مساجد از فواصل دور به گوش مىرسد، دهه اول ماه محرم اختصاص به عزادارى براى شهادت امام حسین و خاندان او دارد و از روز سوم به بعد دستههاى عزادارى متعددى در کوچهها و خیابانهاى شهر به راه مىافتد و معابر چهرهاى دیگر پیدا مىکند. در این دستهها مردان در حالىکه جلوى پیراهنهاى خود را باز کرده و با دو دست بر سینه مىکوبند و مرتب فریاد مىزنند: یا حسین یا حسین، در یک سال، روز عاشورا دسته بزرگى از جلوى محل سکونت من عبور کرد و من آنها را تماشا کردم. چند نفر در تابوتهایى خوابیده و به صورت نعش درآمده بودند و عدهاى تابوتها را به دوش گرفته و حمل مىکردند و جلو و عقب تابوتها عدّهاى سینه زن به شدت با دست بر سینه و سر و صورت مىکوبیدند یا حسین مىکشیدند، بنجامین سپس به تشریح مجالس تعزیه خوانى مىپردازد.(30) دسته گردانى دکتر ج. گ ویشارد پس از دو سال خدمات طبى در غرب ایران، به تهران انتقال یافت و مریضخانهاى را در این شهر اداره کرد، او مشاهدات خویش را از مسایل اجتماعى، فرهنگى و آداب و رسوم ایران در عصر ناصرالدین شاه در سفرنامهاى که به سال 1287 ه.ش تدوین کرده، آورده است درباره عزادارى مىنویسد: محرم ماه عزادارى است و تمامى طبقات در آن شرکت دارند، مردم سیاه مىپوشند، پرچمهاى سیاه کوچک بر سر در خانهها به منزله دعوتى است از عابران براى شرکت در مراسم مذهبى که واعظ طى آن مطالبى در مصائب شهیدان کربلا مىگوید، مقامات مذهبى با نشان دادن بعضى صحنههاى نمایشى از واقعه کربلا مىکوشند تا فاجعه شهادت پیشوایان صدر اسلام را در اذهان مردم نگهدارند، این کار تعزیه نامیده مىشود که توجه و تحرکى در احساسات مذهبى مردم ایجاد مىکند و آنها را براى روز دهم محرم که مهمترین روز این ماه است مهیاتر مىسازد، از اوایل صبح عاشورا دستههاى زیادى در خیابانهاى تهران به راه مىافتد، عدهاى با دست بر سینههاى لخت خود مىکوبند و یا بر پشتهاى خویش زنجیر مىزنند و همه با هم نام شهداى کربلا را بر زبان مىآورند، همراه آنان مردان دیگرى هستند که علمهایى با خود حمل مىکنند و نام امام حسن و امام حسین(ع) را فریاد مىزنند.(31) لیدى شیل همسر وزیر مختار انگلیس، در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه در ایران بسر مىبرده است، وى مىنویسد: ماه دسامبر امسال مصادف با ماه محرم یعنى دوره ماتم و ندبه و زارى ایرانىها بود، در این ماه شیعیان مراسمى به عنوان یادبود و ذکر مصیبت امام حسین(ع) و خانوادهاش در صحراى کربلا برگزار مىکنند.این واقعه به قدرى ایرانىها را تحت تأثیر قرار داده که ماجراى آن رابه صورت یک برنامه نمایشى درآوردهاند، حضور در چنین مجلسى که چندین هزار نفر را در ماتم و اندوه عمیقى فرو برده است برایم شگفتى داشت، موقعى که یکى از آنان شروع به گریستن نمود، بقیه به وى تأسى مىکنند و ناگهان همه را گریه فرا مىگیرد، گاهى اوقات من هم حس مىکردم که بر اثر شنیدن این همه آه و ناله، اشکم آماده سرازیر شدن است، برخى قسمتهاى تعزیه آنقدر عمیق و پر احساس اجرا مىگردید که فوق العاده متأثر کننده بود.(32) گرترودلاوئین بل درسال 1270 ه.ش همراه لیدى لاسلز به تهران آمد و خاطرات و مشاهدات خویش را در ایام اقامت ایران به نگارش درآورد، او فصلى از کتاب خود را به عزادارى اختصاص داده و در بخش هایى از آن نوشته است. به یاد رنج و شهادت امام حسین(ع) و یارانش تمام ایران در سوگ مىنشیند با شروع ماه محرم هیجان پنهان مشرق زمینى آشکار شد، هر شب، هنگام غروب شیون و زارى عزاداران فضا را پر مىکرد و غم و اندوه گاه اوج مىگرفت، سرانجام روز دهم محرم فرا رسید، روزى پر اهمیت براى مسلمانان امّا براى شیعیان لحظهاى ژرفتر و پرمعناتر است چرا که شهادت امام حسین در این روز روى داده است، کمى بعد ازظهر صداى عزادارى در دهکده پیچید. اهالى که دستههایى تشکیل داده بودند در خیابانهاى سایه دار به راه افتادند و از باریکهاى از صحرا که به خیابان اصلى مىرسید گذشتند، اندوه و ماتم این گروه عزاداران احترام شگفتى بود نسبت به قهرمان دلیرى که پیکرش در دشت کربلا آرمیده است و آواى او در طول قرنها با انعکاس ابدى طنین انداز بوده و تا امروز رسیده است. در ابتداى صفوف گروهى از پسر بچهها راه مىسپردند که به دور نوحه خوان سبزپوشى جست و خیز مىکردند و او در حین راه رفتن در میان جمعیت، مصائب امام حسین را بیان مىکرد، بچهها جست و خیز مىکردند و سینه مىزدند. به دنبال آن مردان علمدارى بودند که علمهاى دهکده را حمل مىکردند، میلههاى بلندى که بر بالایشان مهرهها و پارچهها و نوارهاى ابریشمى رنگارنگ و تزئینات عجیب دیگرى نصب شده بود و در پى آن مرثیه خوان و گروهى از مردم مىآمدند که بر سینه و پیشانى مىزدند و نام امام حسین را با هماهنگى و یکنواختى تکرار مىکردند که با گریهها و شیونها گاهى آمیخته مىشد. مراسم واقعى هنگام شب برپا مىشد، بازار را که مرکز دهکده بود با سقفى از کرباس پوشانیده بودند و با قالىهاى معمولى و پردههاى نخى فرش کرده بودند، سکوى کوتاهى در انتهاى بازار برپا شده بود، روى سکو نوحه خوانى با لباس بلند و عمامه سفید نشسته بود و شرح شهادت را با آهنگ کشیده و حزن انگیزى مىخواند. مردها بر سینه برهنه خود مىکوبیدند در حالى که اشک برگونههایشان سرازیر بود و گاه به گاه کلمات نوحه خوان را مضمون هم سرایى خسته و ماتم زدهاى قرار مىدادند یا با ناله زمزمه مانندى وارد داستان او مىشدند که شدت و قدرت مىیافت تا به دورترین گوشههاى چادر فریاد یا حسین مىرسید. زنان با چادرهاى سیاه و چهرههایى که به اشک نشسته بود حضور داشتند.(33) کنت دوگوبینو تصویر روشنى از عزادارىهاى زمان قاجاریه ارائه مىنماید: خیابان در ماه محرم لبریز از قیافههاى غمانگیز است، روضه خوانها با مردم ارتباطى تنگاتنگ داشته و همواره مورد تکریم و احترام آنها قرار گرفتهاند، روضه خوانها در به راه اندازى دستهها نیز نقش بسزایى دارند، اینها متشکل از مردان و کودکانى هستند که علمهاى سیاه یا سبز دارند، این دستهها که شب هنگام مشعل به دست با قدمهاى شتابان از کوچهها مىگذرند و پشت سرهم وارد تکیه شده، از تکیهاى به تکیه دیگر مىروند و ضمن چرخیدن به نوحه سرایى مىپردازند با فریاد بلند حسین، حسین مىگویند و در مسجد مقابل روضه خوان یا مداح قرار گرفته و به شیوهاى شگفت همراه با او به نوحه خوانى مىپردازند.(34) (ادامه دارد) پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. قانون و شخصیت، دکتر پرویز صانعى، ص 157. 2. خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مطهرى، ص 123. 3. همان، ص 133 - 132. 4. آل بویه نخستین سلسله قدرتمند شیعه، ص 466 و 467. 5. مرآت الجنان، یافعى یمنى، ج سوم، ص 247 - 246. 6. آل بویه، ص 467. 7. الکافى فى التاریخ، ابن اثیر، ج 7، ص 7 و 35؛ المنتظم، ابوالفرج بن الجوزى، ج 14، ص 150. 8. المنتظم، ج 5، ص 111 و 120 ؛ تاریخ ابن اثیر، ج 7، ص 295. 9. المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الآثار، مقریزى، ج 2، ص 432؛ المنتظم، ج 15، ص 38 و 81. 10. المواعظ و الاعتبار، ج 2، ص 432 و نیز النجوم الزاهره، ج 4، ص 126. 11. زندگى شاه اسماعیل اول، یوسف جمالى، ص 242 - 241؛مجله مشکوة، شماره 81، ص 70. 12. تعزیه هنر بومى پیشرو ایران، پیترچلکلووسکى، ترجمه داود حاتمى، مقاله ژان کالمار، ص 167 - 166. 13. سفرنامه پیتر دلاواله، ترجمه دکتر شعاع الدین شفا، ص 126 - 123. 14. سفرنامه آنتونیو دو گوه آ، ص 75 و 76. 15. معتقدات و آداب ایرانى، هانرى ماسه، ترجمه مهدى روشن ضمیر. 16. سفرنامه دن گارسیا دسیلوا فیگوئروآ، ترجمه غلامرضا سمیعى، تهران نشر نو، 1363، ص 311 - 307. 17. سفرنامه شاردن، . 18. سفرنامه تاورینه، ترجمه ابوتراب حیدرى، تهران، سنایى، 1336، ص 414. 19. سفرنامه جملى کاررى، ص 125. 20. ارزیابى تعزیه، ازنگارنده، دست نویس، ص 35. 21. سفرنامه آدام اولئاریوس، ترجمه مهندس حسین کردبچه، ج دوم، ص 490 - 487. 22. سیاسة الحسینیه یارولیسیون کبیر، ماربین آلمانى، ص 45. 23. عالم آراى نادرى، محمد کاظم مروى، ج سوم، ص 982. 24. زندگى نادرشاه، جونس هنوى، ترجمه اسماعیل دولتشاهى، ص 158. 25. تعزیه هنر بومى پیشرو ایران، ص 166. 26. مشاهدات سفر از بنگال به ایران، ویلیام فرانکلین، ترجمه محسن جاویدان، ص 73 - 72. 27. سفر در ایران، گاسپار دروویل، ترجمه منوچهر اعتماد مقدم، ص 138. 28. سفرنامه بارون فیودورکورف، ترجمه اسکندر ذبیحان، ص 242. 29. فصلنامه تاریخ اسلام، سال دوم، شماره اول، بهار 1380، ص 168. 30. سفرنامه بنجامین، ترجمه حسین کردبچه، ص 283. 31. سفرنامه دکتر جان ویشارد (بیست سال در ایران)، ترجمه على پیرنیا، ص 163 و 164. 32. خاطرات لیدى شیل، ترجمه دکتر حسین ابوترابیان، ص 70. 33. تصویرهایى از ایران، گرترود بل، ترجمه بزرگمهر ریاحى، ص 46 - 45. 34. شکوه تعزیه در ایران، کنت دوگوبینو، ترجمه فلورا اولى پور، فصلنامه هنر، زمستان 1374، بهار 1375، شماره 30، ص 353 - 351. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 145 |