تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,750 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,964 |
آموزههاى اخلاقى در دعاى حضرت مهدى 7 | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1389، شماره 291، اردیبهشت 1389 | ||
نویسنده | ||
اشتهاردى محمد محمدى | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
کنترل زبان و درست سخن گفتن
در هفتمین فراز از دعاى امام عصر(عج) چنین مىخوانیم: «و سدّد و السنتنا بالصّواب و الحکمة؛ خدایا! زبانهاى ما را به درست گویى و حکمت استوار فرما.» در این فراز از یکى از مهمترین ارزشها، و عالىترین خلاقیتهاى سرنوشت ساز که مربوط به زبان است سخن به میان آمده، که به راستى اگر این دعا در زندگى انسان تحقق یابد، او به بزرگترین عامل رشد و ترقى و نورانیّت دست یافته، و سازندهترین وسیله را براى پیمودن مدارج تکامل در اختیار گرفته است. از این فراز، دست کم سه مطلب استفاده مىشود: 1- کنترل و نگهدارى زبان از هرگونه انحراف و باطل گویى. 2- عادت دادن زبان به درستگویى و سخن حق و مفید و آموزنده؛ 3- وسیله قرار دادن زبان براى آموزش دانش و حکمتها و آگاهىهاى سودمند و تکامل بخش. هرکدام از این سه موضوع موجب استوارى زبان شده، و آن را وسیله مفید و افتخارآمیز و زاینده براى رشد و تعالى خود و دیگران مىسازد. و عدم وجود هر کدام از این ویژگىها براى زبان، خسارت بزرگى در مسیر روند تکاملى انسان بوده و باعث شکست او در عرصههاى معنوى، اخلاقى، اقتصادى و فرهنگى خواهد شد. با توجه به اینکه زبان در حقیقت نماینده روح و روان و نشان دهنده چگونگى حالات روحى انسان است، و کلید در گنج انسانیت مىباشد، تا آنجا که علماى اخلاق و عارفان سیر و سلوک، مسأله کنترل زبان و استفاده بهینه از زبان را نخستین منزلگاه دانسته، که بدون آن نه سیرى هست و نه سلوکى. براى توضیح هر یک از سه ویژگى مذکور نظر شما را به مطالب زیر جلب مىکنیم: 1- کنترل زبان کنترل زبان پایه نخست اصلاح زبان است، و آن به معنى مراقبت جدى و شدید براى نگهدارى زبان از هرگونه انحراف، و خطاگویى است. هرگاه زبان، رها و لق و هرز باشد، بزرگترین بلا براى انسان خواهد شد، و محصول آن جز فتنه، گناهان بزرگ و انحرافات ویرانگر و خانمان برانداز نخواهد بود، و این که در روایات اسلامى از سکوت تمجید بسیار شده، این سکوت همان عاملى است که موجب کنترل زبان مىشود، و به اصطلاح ترمزى در زبان ایجاد مىکند، و چنین سکوتى غیر از تسلیم در برابر ظلم است که مردود مىباشد و به راستى که زبان بى ترمز، همچون اتومبیل بدون ترمز است که در پیچ و خمهاى خطیر باعث خطرهاى سنگین و غیرقابل جبران خواهد شد. و از آنجا که زبان مهمترین وسیله ارتباط انسانها با یکدیگر و اطلاع رسانى و مبادله افکار و اندیشهها است، مىتوان آن را از فعالترین عضو بدن یاد کرد، زبان بیش از هر چیز دیگر بر انسان حاکمیت دارد، و همیشه در اختیار انسان است از این رو اگر افسار گسیخته باشد، خطرات آن با خطرات هیچ یک از اعضاء دیگر قابل قیاس نیست، آفات و گناهان کبیرهاى که از زبان برمىخیزد، بسیار است که مىتوان آن را به گفته بعضى به صدها رسانید مانند: تهمت، دروغ، غیبت، سخن چینى، گواهى به باطل، خودستایى،اشاعه فحشاء و نشر اکاذیب، بیهوده گفتن، ناسزا گویى، خشونت با زبان، اصرار بىجا، تکدى گرى و چاپلوسى با زبان، مسخره کردن، و آزار رسانى به دیگران با زبان، نکوهش دیگران، کفران نعمت با زبان، تبلیغ باطل و تشویق به گناه، وعده دروغ، بدزبانى، نهى از معروف و امر به منکر با زبان و... محقق و فقیه بزرگ فیض کاشانى در کتاب ارزشمند المحجّة البیضاء، تحت عنوان آفات اللسان (خطرهاى زبان) بحث مشروحى نموده، و به نقل از غزالى در احیاء العلوم، بیست نوع از گناهان و آفتهاى زبان را بر شمرده ، ولى حق این است که آفات زبان بیش از این موارد است و بعضى سى نوع از گناهان زبان را برشمردهاند، ولى باید گفت این موارد سى گانه قسمت عمده آن است، و گرنه گناهان زبان از ریز و درشت شاید به بیش از صد نوع برسد. و بعضى از گناهان نیز به طور غیرمستقیم از زبان سرچشمه مىگیرد و مىتواند رابطهاى با زبان داشته باشد، مانند: ریا، حسادت، تکبّر، قتل نفس، زنا و روابط نامشروع و...بر همین اساس از رسول خدا(ص) روایت شده فرمود: «انّ اکثر خطایا ابن آدم فى لسانه؛(1) قطعاً بسیارى از گناهان انسان از ناحیه زبان او است.» و نیز فرمود: «در روز قیامت بیشترین گرفتارها آنان هستند که بیهودهگو بوده و زبان لق و بىکنترل داشتهاند.»(2) و نیز فرمود: «خداوند هیچ یک از اعضاء انسان را مانند زبان عذاب نمىکند»، زبان عرض مىکند: «خدایا چرا مرا بیش از سایر اعضاء عذاب مىکنى؟ خداوند مىفرماید: از ناحیه تو سخنى خارج شد و به مشرقها و مغربها رسید، و باعث ریختن خون بىگناه و غارت اموال، تجاوز ناموسى گردید. به عزّت و جلالم سوگند تو را به گونهاى عذاب کنم که هیچ یک از اعضاء دیگر را آن گونه عذاب نکرده باشم.»(3) و نیز فرمود: «نجاة المؤمن فى حفظ اللّسان؛(4) نجات و رستگارى انسان با ایمان در کنترل زبان است.» و از امام صادق(ع) نقل شده فرمود: «از حکمتهاى داود(ع) این بود که، خردمند کسى است که به زمان خود آشنا باشد، و به کار خویش سرگرم بوده، و زبانش را کنترل نماید. و امام باقر(ع) در تعریف شیعه فرمود: «شیعیان ما لال(مراقب شدید زبان) هستند.»(5) در این راستا سخن بسیار است، از جمله سخن معروف لقمان حکیم است که بسیار سخنى حکیمانه و کامل مىباشد، او مىگوید: «من در عمر طولانى خودم با چهارصد پیامبر ملاقات و خدمت کردم، و از همه گفتار و نصایح آنها چهار سخن را برگزیدم: 1- هنگامى که در نماز هستى، حضور قلبت را حفظ کن 2- هنگامى که بر سر سفره هستى، گلویت را (از مال حرام) حفظ کن 3- هنگامى که به خانه دیگرى رفتى چشم خود را (از نگاه به نامحرم) حفظ کن 4- هنگامى که در بین انسانها رفتى زبانت را حفظ کن.»(6) با توجه دقیق به گزینش لقمان، به اوج اهمیت کنترل زبان پىمىبریم، که به راستى سخن بسیار حکیمانه و عمیقى است، و از ارکان کلیدى چهارگانه براى سیر و سلوک عرفانى و اخلاقى خواهد بود. در اینجا براى تکمیل این بخش نظر شما را به دو نکته جلب مىکنم: 1- دوستى داشتم در نزاعى با همسرش، همسرش سخن رکیکى به او گفت او جواب رکیکتر داد، همسر ادامه داد او نیز با عدم کنترل زبان ادامه داد سرانجام دوستم عصبانى شد و پایه قلیانى را که در کنارش بود برداشت و به سوى همسرش پرت کرد، آن پایه به سر همسر خورد، ضربه مغزى شد و در نتیجه به قتل رسید. ضارب را دستگیر نموده پس از مدتى محکوم به اعدام شده و اعدام گردید، و چند کودک بىسرپرست به جاى گذاشت. به راستى اگر آنها زبانشان را کنترل مىکردند، به چنین خطر جبران ناپذیرى گرفتار مىشدند؟! آرى زبان سرخ سر سبز مىدهد بر باد. 2- مرحوم آیت اللّه شیخ محمد تقى ستوده (متوفى 1420 ه.ق) استاد عالیقدر حوزه علمیه قم مىفرمود: «من وقتى که افراد اصرار مىکنند و موعظهاى مىخواهند، مىگویم: زبان! زبان! باید مواظب زبانتان باشید، خیلى انسان باید سنجیده حرف بزند مرحوم خوانسارى (آیت اللّه العظمى سید احمد خوانسارى، متوفى 1405 ه.ق) طورى بود که اگر پنجاه سال با ایشان مىنشستى، درباره کسى یک کلمه نمىگفت، یا خود را بر کسى ترجیح نمىداد... ایشان خیلى بر زبانش مسلّط بود. زبان حفظش لازم است، چون جرم زبان سنگین است امیرمؤمنان(ع) درباره زبان مىفرماید: «جرمه صغیرٌ و جرمه ثقیلٌ؛(7) حجم و جسم زبان، کوچک است، ولى جرم و گناه آن بزرگ است.» هشدارها و تعبیرهاى معنى دار امامان(ع) پیرامون آفت و خطر زبان نیز طریق دیگرى است که ما را براى کنترل آن تأکید مىکند. مانند این که امام على(ع) فرمود: «زبان کلب عقور(سگ گزنده) است، اگر آن را رها کنى مىگزد.»(8) و در سخن دیگر فرمود: «زبان حیوان درّنده است که اگر کنترل نشود مىدرد.»(9) و نیز فرمود: «زبان تیرى است که به خطا مىرود(در هدفگیرى خطا مىکند) بنابراین مراقب آن باشید که شما را صید نکند.»(10) و امام صادق(ع) فرمود: «هرگاه خداوند خواست بنده (ناشایستهاش) را رسوا کند، رسوایى او را در هرزگى زبانش قرار مىدهد.»(11) و امام على(ع) فرمود: «انسان باید به زبانش افسار بزند، زیرا زبان عضو سرکش و چموشى است، خداوند تقواى هیچ بندهاى را مفید نمىداند، مگر این که زبانش را کنترل کرده و افسار بزند.»(12) از اهمیت کنترل زبان همین بس که مطابق روایات بسیار، از پیامبر(ص) و امامان(ع)، هنگامى که هر روز صبح فرا مىرسد زبان به تمام اعضاء بدن نظر مىافکند، و مىگوید: صبح شما چگونه است؟ آنها در پاسخ مىگویند: «اگر تو ما را به حال خود بگذارى حال ما خوب است.» سپس زبان را سوگند داده چنین مىگویند: «خدا را خدا را! رعایت حال ما را بکن. چرا که ما به وسیله تو داراى پاداش و عذاب مىشویم.»(13) از جمله امام صادق(ع) فرمود: «ما من یومٍ الّا و کلّ عضوٍ من اعضاء الجسد یکفّر اللّسان یقول نشدتک اللّه ان تعذّب فیک؛(14) روزى نیست جز آن که هر عضوى از اعضاء تن در برابر زبان فروتنى کنند، و بگویند: تو را سوگند به خدا مبادا به سبب تو مشمول عذاب شویم.» مجازات سخت عدم کنترل زبان قبلاً در مورد کیفر شدید آنان که زبانشان را کنترل نمىکنند به مطالبى اشاره شد، براى آگاهى بیشتر در این راستا نظر شما را به چند روایت زیر جلب مىکنم: 1- رسول خدا(ص) فرمود: «کسى که پرچانگى کند، خطا و لغزش او فراوان مىشود، و کسى که خطاء و لغزشش فراوان گردد حیاء او کم مىشود و کسى که حیائش کم گردد، پرهیزکاریش کم مىشود، و کسى که پرهیزکاریش کم گردد قلبش مىمیرد و داخل دوزخ مىشود.»(15) 2- روزى پیامبر(ص) در موعظه خود به مردم فرمود: خدا بیامرزد بندهاى را که از گفتارش سود ببرد، و یا سکوت کند تا سالم بماند، زبان بیش از هر چیز دیگر بر انسان حاکمیت دارد. آگاه باشید تمام سخنانى که از انسان صادر مىشود، به زیانش است، مگر یاد و ذکر خدا،امر به معروف و نهى از منکر، و اصلاح بین مؤمنان. یکى از اصحاب به نام معاذ بن جبل گفت: «اى رسول خدا! آیا سخن گفتن هم چنان چیزى است که انسان بر اثر آن عذاب شود؟» پیامبر (ص) در پاسخ فرمود: «و هل یکبّ النّاس على مناخرهم فى النّار الّا حصائد السنتهم...؛(16) آیا چیزى جز درو شدهها (و محصول) زبان انسان را از ناحیه صورت به دوزخ مىافکند؟ پس هر کس مىخواهد از عذاب در امان باشد و سالم بماند مراقب زبان و گفتههایش باشد.» استاد آیت اللّه مکارم شیرازى در شرح این جمله مىنویسد: «معلوم مىشود گناهانى که به سبب آنها انسان با صورت به جهنّم مىرود، سینه یا پا و یا دست نیست، بلکه دست آوردهاى زبان است. شاید چنین عذابى براى این باشد که وقتى کسى را به سبب گناهى به آتش دوزخ مىافکنند، با آن عضوى که گناه کرده مىاندازند، و لذا چون با زبان گناه کرده، با صورت او را به دوزخ مىافکنند تا اول زبانش بسوزد زیرا همین زبان آتشها را برافروخته و به انسانها توهین و اذیتها کرده است. باید هر روز صبح که از خواب بیدار مىشویم از خدا بخواهیم تا ما را از شرّ زبان حفظ کند، و شب هم وقتى به بستر مىرویم، از گناهانى که به خصوص با زبان انجام شده استغفار کنیم، زیرا واقعاً انسان به سبب زبان در خطر عظیمى است.»(17) 3- امیرمؤمنان على(ع) فرمود: «زلّة اللّسان اشدّ من جرح السّنان؛(18) کیفر لغزش زبان سختتر از زخم و جراحت نیزه است.» 4- نیز فرمود: «پاى انسان بر اثر ضربهاى که خورده خوب مىشود، ولى ضربه زبان سرها را بر باد مىدهد.»(19) 5 - نیز فرمود: «ربّ کلمةٍ سلبت نعمة؛(20)چه بسا یک کلمه (از زبان بىکنترل) موجب محرومیت از نعمتى خواهد شد.» 6- یکى از گناهان بزرگ زبان غیبت کردن است. از عذاب غیبت کننده همین بس که پیامبر(ص) فرمود: «کسى که مؤمنى را غیبت کند خداوند نماز و روزه او را تا چهل شبانه روز قبول نمىکند، مگر این که غیبت شونده او را ببخشد.»(21) نیز فرمود: در شب معراج گروهى را دید که با ناخنهاى خود صورت هایشان را مىخراشند و مجروح مىکنند. به جبرئیل گفتم اینها کیستند؟ گفت: اینها کسانى هستند که بر اثر عدم کنترل زبان، به غیبت و ریختن آبروى مردم پرداختند.»(22) ولى کنترل زبان از غیبت به قدرى ارزش دارد که پیامبر(ص) فرمود: «ترک الغیبة احبّ الى اللّه عزّ و جلّ من عشرة آلاف رکعةٍ تطوّعاً؛(23) ترک غیبت در پیشگاه خداوند متعال از انجام ده هزار رکعت نماز مستحبى محبوبتر و بهتر است.» آرى آنچه که موجب ترک غیبت مىشود، کنترل زبان است، و به راستى کنترل زبان چه نعمت بزرگى است که موجب آن همه الطاف و پاداشهاى ویژه الهى مىگردد. بر همین اساس وقتى که از امیرمؤمنان على(ع) سؤال شد: «زیباترین آفریدههاى خداوند چیست؟ فرمود: سخن گفتن، و سپس سؤال شد زشتترین مخلوفات خدا چیست؟ فرمود: سخن گفتن. سپس فرمود: با زبان و سخن گفتن، چهرهها سفید و نورانى مىشود، و با همین سخن گفتن چهرهها سیاه مىگردد.»(24) این مطلب ما را به یاد لقمان حکیم مىاندازد، که مولایش روزى به او گفت: امروز برترین غذا را برایم فراهم کن، لقمان زبان گوسفندى را تهیه نموده و پخت و نزد مولایش گذاشت. مولا در روز دیگر به او گفت: امروز بدترین غذا را برایم فراهم کن. لقمان باز زبانى تهیه نموده و پخت و نزد او نهاد. او پرسید: یک غذا چگونه هم بهترین و هم بدترین خواهد شد؟ لقمان گفت: زبان اگر به حق حرکت کند برترین عضو است و گرنه بدترین عضو خواهد بود. 7- حضرت على(ع) فرمود: «من خاف النّاس لسانه فهو من اهل النّار؛(25) شخصى که مردم از گزند زبان او بترسند، آن شخص اهل جهنّم است.» 2- عادت دادن زبان به درستگویى در فراز مذکور از دعاى امام عصر(عج) چنین آمده: «خدایا زبانهاى ما را به صواب (درست گویى) استوار ساز.» واژه صواب در موردى گفته مىشود که چیزى با حق اصابت کند، و هیچگونه باطلى به آن راه نیابد. بنابراین مسأله استوارى زبان به صواب به این است که آن را به درست گویى و حرف حق زدن عادت دهیم، به گونهاى که هرگز به ناصواب و به باطلگویى حرکت نکند، چنین کارى نخست بستگى به کنترل زبان از انحراف دارد، که بحث آن گذشت، دوم این که زبان را به راستى و درستى و حقگویى عادت دهیم به گونهاى که جز درستى به چیزى حرکت نکند. ما وقتى که به قرآن واژه قَول مراجعه کرده و دقت مىکنیم مىبینیم به ما مىآموزد که سخن گفتن آدابى دارد، و باید حساب شده و سنجیده باشد، گاه مىفرماید: «ولیقولوا قولاً سدیداً؛(26) و سخنى استوار و درست بگویند.» «و قولوا قولاً سدیداً؛(27) و سخن استوار و درست بگویید.» این دستور همان است که در دعاى امام عصر(عج) آمده «و سدّد السنتنا؛زبانهاى ما را استوار گردان.» و گاه مىفرماید: «قولاً معروفاً؛(28)سخن نیک و زیبا بگویید.» و گاه مىفرماید: «قولاً کریماً؛(29) بزرگوارانه و مهرانگیز سخن بگویید.» و گاه مىفرماید: «قولاً لیّناً؛(30) نرم و با ملاطفت سخن بگویید.» و گاه مىفرماید: «قولاً میسوراً؛(31) با نرمش و مهربانى با آنها سخن بگو.» و گاه مىفرماید: «قولاً بلیغاً؛(32) با سخن شیوا و زیبا با آنها حرف بزن.» از این تعبیرات فهمیده مىشود که باید زبان در سخن گفتن در موارد و جاهاى گوناگون، به طور کامل مراقب باشد، و آداب را بشناسد و رعایت کند تا به آفات گرفتار نگردد. و حتماً باید زبان را به آداب خوش کلامى و زیبا سخن گفتن، که یک نوع هنر است عادت داد، چنان که در روایت آمده: پیامبر(ص) سوار بر مرکبى بود، شخصى افسار آن را به دست گرفته بود و مىکشانید، در این هنگام آن شخص از پیامبر(ص) پرسید: «بهترین کارها چیست؟» پیامبر فرمود: «اطعام الطّعام و اطیاب الکلام؛(33) بهترین کارها غذارسانى به مردم، و خوش گویى و زیبا سخن گفتن است.» امام سجاد(ع) در بیان حقوق اعضاء، در مورد حق زبان مىفرماید: و اما حق زبان آن است که او را از دشنام و زشتگویى برحذر دارى، و به نیک گفتارى عادت دهى، و او را آمیخته با ادب به حرکت درآورى، و افسار آن را جز در موارد منافع دین و دنیا نگهدارى، و از پرچانگى بازدارى، و از بیهودهگویى دور نمایى... زیبایى عقل و خرد به نیک زبانى و درست سخن گفتن بستگى دارد.»(34) باید توجّه داشت که اصلاح زبانى و عادت دادن آن به نیک گویى بستگى به تفکّر و تدبّر دارد، یعنى انسان قبل از سخن گفتن، اندکى فکر کند تا سنجیده و آگاهانه و خردمندانه سخن بگوید. براى تحقق این موضوع باید به خطرات زبان و پیامدهاى آن توجه جدى کند، و مسأله سکوت را براى مهار زبان رعایت نماید، و کم گویى را از صفات خود قرار دهد، و نتیجه سخن را با ترازوى عقل و خرد ارزیابى نموده آنگاه تصمیم به سخن بگیرد. بر همین اساس پیامبر(ص) فرمود: «انّ لسان المؤمن وراء قلبه... و انّ لسان المنافق امام قلبه...؛(35) زبان مؤمن در پشت قلب او قرار دارد، هنگام سخن گفتن نخست مىاندیشد، سپس آن را با زبانش امضاء مىکند، ولى زبان منافق در جلو قلب او است، یعنى هنگام سخن گفتن، بدون اندیشه آن را با زبانش امضا مىکند.» علامه مجلسى(ره) مىگوید: «بعضى از اصحاب رسول خدا(ص) سنگى را به دهانش مىگذاشت، هرگاه مىخواست سخن بگوید به اندازه بیرون آوردن سنگ از دهانش فکر مىکرد که آیا سخنش براى خدا و در راه خدا و مورد خشنودى خدا است، و بسیارى از اصحاب و تربیت شدگان پیامبر(ص) هنگام سخن گفتن همچون شخص غرق شده نفس مىکشیدند(یعنى در فشار بودند که درست سخن بگویند) و همچون افراد بیمار سخن (را با آرامش) مىگفتند، چرا که سخن درست سبب نجات انسان از هلاکت است. خوشا به سعادت کسى که به شناسایى عیوب و درستى گفتار توفیق یافته، و به ارزش سکوت(کنترل زبان) و نتایج درخشان آن آگاهى یافته است.» علامه مجلسى در ادامه سخن درباره ربیع بن خثیم (خواجه ربیع که در مشهد مقدس مدفون است) مىنویسد: وى هر روز صبح کاغذى را نزد خود مىنهاد، و تا شب هر سخنى مىگفت در آن کاغذ مىنوشت. وقتى که شب فرا مىرسید آن سخنان را محاسبه مىکرد تا ببیند چقدر نیک وچقدر بد بوده است، سپس مىگفت: «آه و واى! آنان که سکوت کردند و زبانشان را نگهداشتند نجات یافتند، ولى دیگران زیان کردند.»(36) 3- زبان یا برترین وسیله براى آگاهى بخشى سومین ویژگى زبان که از دعاى امام عصر (عج) استفاده مىشود، استوارى زبان به آموختن و حکمت آموزى است. یعنى زبان استوار و الهى زبانى است که علاوه بر کنترل از گناه و علاوه بر درست گویى، وسیلهاى براى تبیین حقایق و آموزش و پرورش و آگاهى بخشى و اطلاع رسانى صحیح گردد. واژه حکمت در اصل از ماده حَکَم (بر وزن حرف) به معنى منع است، و از آنجا که علم و دانش و تدبیر که از معانى حکمت است، انسان را از کارهاى خلاف باز مىدارد، به آن حکمت مىگویند. حکمت داراى معانى بسیار و مفهوم گسترده است، از جمله: معرفت،شناخت اسرار، آگاهى از حقایق و وصول به حق از نظر گفتار و عمل و تلاش، و نیز به معنى نور الهى آمده که انسان در پرتو آن از تاریکى گمراهىها، و از وساوس شیطان نجات مىیابد، و به طور کلى حکمت بر دو گونه است: 1- حکمت نظرى 2- حکمت علمى. حکمت به قدرى ارزشمند است که خداوند مىفرماید: «ومن یؤتى الحکمة فقد اوتى خیراً کثیراً؛ به کسى که دانش داده شود، خیر فراوانى داده شده است.»(37) امیرمؤمنان على(ع) مىفرماید: «قلب خود را با موعظه زنده بدار، و به وسیله نور حکمت نورانى کن»(38) و نیز مىفرماید: «حکمت گمشده مؤمن است، آن را اگر چه از ناحیه منافقان باشد دریافت کن.»(39) کوتاه سخن آن که به فرموده حضرت عیسى(ع): «به حق به شما مىگویم که خورشید وسیله روشنى هرچیز است، و حکمت مایه روشنى هر روح و روان است، و پرهیزکارى سرلوحه هر حکمت است.»(40) نتیجه این که طبق دعاى امام عصر(عج) باید زبان را علاوه بر درستى، به حکمت استوار ساخت. توضیح آن که: زبان از بزرگترین نعمتهاى الهى است، واز شگفتانگیزترین اعضاى بدن مىباشد که نقش به سزایى در سلامتى و امکانات کاربردى انسان را دارد، و در میان فواید زبان، از همه مهمتر سخن گفتن آن است که با حرکات سریع و پیاپى و منظّم و جست و خیز زبان در جهات ششگانه انجام مىگیرد، و استعداد انسان به تکلّم به وسیله زبان از عنایتهاى خاص الهى است، و این مطلب با مقایسه با آدم لال به خوبى روشن مىشود. بنابراین طبق قانون لزوم شکر نعمتها، باید شکر نعمت زبان را به جا آورد، و شکر کامل آن به این است که آن را کنترل نموده و به درست گویى و تعلیم و آموزش ارزشها عادت داد. قابل توجه این که نقش زبان به قدرى در اصلاح ایمان و استوارى قلب بسیار است که پیامبر(ص) فرمود: «لایستقیم ایمان عبدٍ حتّى یستقیم قلبه، و لایستقیم قلبه حتّى یستقیم لسانه؛(41) ایمان کسى استوار نمىشود مگر این که قلب او استوار و استقامت یابد، و قلب او استوار نیابد مگر این که زبانش استوار گردد.» براى تکمیل این مطلب، نظر شما را به این سخن جالب پیامبر(ص) جلب مىکنم: آن حضرت فرمود: «خداوند و فرشتگان و همه مخلوقات حتى مورچه در لانهاش، و ماهى در دریا بر معلّم و گوینده درسهاى نیک صلوات و درود مىفرستند.»(42) نیز فرمود: «معلم و آموزگار نیکىها مشمول استغفار همه موجودات زمین، و ماهیان دریا و زندگان فضا و همه اهل آسمانها و زمین است.»(43) روشن است که ابزار مهم آموزش کارهاى نیک، زبان است. نتیجه این که باید از زبان براى تعلیم حکمت و آگاهى بخشى اکثر استفاده را نموده تا به پاداشهاى عظیم رسید. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. المحجة البیضاء، ج 5، ص 194. 2. همان، ص 207. 3. اصول کافى، ج 2، ص 115. 4. همان، ص 114. 5. همان، ص 116 و 113. 6. المواعظ العددیه شیخ حرّ عاملى، ص 142. 7. ستارگان حرم، ج 12، ص 62. 8. بحارالانوار، ج 71، ص 287. 9. همان، ص 29. 10. غررالحکم؛میزان الحکمة، ج 8، ص 498. 11. بحارالانوار، ج 78، ص 228. 12. نهج البلاغه، خطبه 176. 13. اصول کافى، ج 2، ص 115. 14. همان. 15. همان. 16. نهج البلاغه، حکمت 349. 17. بحارالانوار، ج 77، ص 178. 18. انوار هدایت، ص 73. 19. غررالحکم. 20. بحارالانوار، ج 71، ص 287. 21. همان، ج 75،ص 259. 22. تنبیه الخواطر، مجموعه ورّام، ص 93. 23. بحارالانوار، ج 75،ص 261. 24. تحف العقول، ص 154. 25. سفینة البحار، ج 2، ص 510(واژه لسن). 26. سوره نساء، آیه 9. 27. سوره احزاب، آیه 70. 28. سوره بقره، آیه 235. 29. سوره اسراء، آیه 23. 30. سوره طه، آیه 44. 31. سوره اسراء، آیه 28. 32. سوره نساء، آیه 63. 33. بحارالانوار، ج 71، ص 312. 34.تحف العقول، چاپ جدید، ص 448. 35. المحجة البیضاء، ج 5، ص 195. 36. بحارالانوار، ج 71، ص 284. 37. سوره بقره، آیه 269. 38. نهج البلاغه، نامه 31. 39. همان، حکمت 80. 40. تحف العقول، ص 618. 41. بحارالانوار، ج 68، ص 287. 42. کنزالعمّال، حدیث 28736. 43. بحارالانوار، ج 2، ص 17. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 126 |