تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,086 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,032 |
شهید بهشتى، اسطوره ایثار و مقاومت | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1389، شماره 295، اردیبهشت 1389 | ||
نویسنده | ||
اسلامپور کریمى عسکرى | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
مقدمه
در هر عصر و نسلى، پرتو مشعشع ستارگانى از تبار خورشیدیان، هدایتگر گمرهانى مىشود و قلم شیوا و زبان مرهم گونهشان، غبار جهل و غفلت را از چهره آنان مىزداید و شهادتشان، خون تازهاى را در رگهاى انسانها به جریان مىاندازد. شهید بهشتى یکى از این ستارههاى فروزان و درخشان در عصر حاضر بود که یادآورى مظلومیت و عروج ملکوتى آن عالم فرزانه، فقیه روشنبین، ناخودآگاه بزرگى و عظمت او را بر زبانها جاری مىکند. به مناسبت بیست و پنجمین سالگرد عروج ملکوتى آن شهید مظلوم، در این نوشتار برآنیم گوشههایى از زندگى سراسر درسآموز آن عزیز از دست رفته را به طور گذرا به رشته تحریر درآوریم. دوران کودکى آیت اللّه شهید دکتر سید محمد حسینى بهشتى از دوران کودکىاش چنین مىگوید: «من محمد حسینى بهشتى که گاهى به اشتباه محمدحسین بهشتى مىنویسند، نام اولم محمد و نام خانوادگى، ترکیبى است از حسینى بهشتى. در دوم آبان 1307 هجرى شمسى در شهر اصفهان در محله «لومبان» (محله چهارسوق) متولد شدم. منطقه زندگى ما از مناطق بسیار قدیمى شهر است. خانوادهام یک خانواده روحانى است. پدرم روحانى بود».(1) پدرش یکى روحانیون اصفهان و امام جماعت مسجد «لومبان» بود که هفتهاى یک روز جهت تبلیغ دین و رفع مشکلات مردم و اقامه نمازجماعت به روستا مىرفت و تا سال 1341 در قید حیات بود. پدر بزرگ مادریش «حاج میرمحمد صادق مدرس خاتونآبادى» از مراجع و مجتهدین بنام زمان بود. تحصیلات تحصیلات وى اغلب در دو رشته در کنار هم و در عرض هم بود و این امر مانع پیشرفت عالى و اوج او در هر دو رشته نبود، به گونهاى که در مواردى موجب برانگیختن حس شگفتى اساتید مىشد. شهید درباره تحصیلاتش مىگوید: «تحصیلاتم را در یک مکتب خانه در سن چهار سالگى آغاز کردم. خیلى سریع خواندن و نوشتن و خواندن قرآن را فرا گرفتم و در جمع خانواده به عنوان یک نوجوان تیزهوش شناخته شدم در دبستان دولتى «ثروت» در کلاس چهارم پذیرفته شدم و تحصیلات دبستانى را در همان جا به پایان رساندم. در آن سال در امتحان ششم ابتدائى شهر، نفر دوم شدم و از آنجا به دبیرستان «سعدى» رفتم».(2) شهید بهشتى درباره چگونگى ورودش به حوزه علمیه مىگوید: «اوایل سال دوم (دبیرستان) بود که حوادث شهریور 20 پیش آمد. با حوادث 20 شهریور علاقه و شورى در نوجوانها براى یادگیرى معارف اسلامى به وجود آمده بود. دبیرستان سعدى هم نزدیک بازار و میدان امام کنونى قرار داشت. جایى که مدارس بزرگ طلاب (مدرسه صدر، جده) نیز همانجا است. این سبب شد که با بعضى از نوجوانها که درسهاى اسلامى نیز مىخواندند، آشنا شوم. علاوه بر این که در یک خانواده روحانى بودم و در خانواده خود ما هم طلاب فاضل جوانى بودند اینها بیشتر در من شوق به وجود مىآورد که تحصیلات را نیمهکاره رها کنم و بروم طلبه شوم و به این ترتیب در سال 1321 تحصیلات دبیرستانى را رها و به مدرسه صدر اصفهان رفتم.»(3) شهید بهشتى، دروس دینى را با فعالیت و پشتکار فوقالعادهاى ادامه داد. با استفاده از استعدادهاى درخشانى که خداوند در نهادش به ودیعت گذارده بود، توانست در فاصله کمتر از پنج سال به فراگیرى دروس دهساله طلبههاى عادى بپردازد. در طول مدتى که در اصفهان بود، ادبیات عرب را کاملاً فرا گرفت و به فقه و اصول و رسائل و مکاسب پرداخت و این در آن عصر، همانند امروز براى اساتیدش شگفتانگیز بود. طلاب همدورهاى او نمىتوانستند با او همراه شوند و پا به پاى وى به پیش روند. از اینرو، اغلب دروس او به صورت فردى، با مطالعه قبلى و با پیشروى بىسابقه بود. هوشیارى او در صرفهجویى از وقت خویش، عامل دیگرى براى پیشرفت وى بود؛ آن چنان که در سال 1325 با وجود سکونت در اصفهان و داشتن خانه پدری، چنان مناسب دید که در مدرسه صدر حجرهاى کوچک انتخاب کند و شبانهروز در مدرسه سرگرم تحصیل و سازندگى خویش باشد. شهید بهشتى تا سال 1325 در حوزه علمیه اصفهان مشغول تحصیل بود و در اواخر همان سال جهت ادامه تحصیل به حوزه علمیه قم عزیمت کرد. حدود شش ماه در قم بقیه دروس سطح، مکاسب و کفایه را نزد آیت اللّه شیخ مرتضى حائرى (ره) تکمیل کرد. وى درباره ادامه تحصیلات حوزوى مىگوید: «اول 1326 درس خارج را شروع کردم. درس خارج فقه و اصول را نزد استاد عزیزمان آیت اللّه محقق داماد(ره) مىرفتم و همچنین درس استاد و مربى بزرگوارم و رهبرمان امام خمینى و بعد درس آیت اللّه بروجردى(ره)، مقدارى درس آیت اللّه سید محمدتقى خوانسارى(ره) و مقدار خیلى کم هم درس آیت اللّه حجت کوه کمرهاى. از سال 1330 تا 1335 بیشتر به کار فلسفى پرداختم و به درس استاد علامه طباطبائى به درس اسفار و شفاى ایشان مىرفتم و شبهاى پنجشنبه و جمعه با عدهاى از برادران، استاد شهید مطهرى (ره) و عده دیگرى جلسه بحث گرم و پرشور و سازندهای داشتیم؛ 5 سال طول کشید که ماحصل آن به صورت متن کتاب روش رئالیسم تنظیم و منتشر شد.»(4) دکتر بهشتى در کنار دروس حوزه در سال 1327 به تحصیلات جدید نیز ادامه داد و بعد از اخذ دیپلم وارد دانشگاه معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامى) شد و موفق به اخذ لیسانس گردید و سپس در همان دانشگاه در سال 1338 موفق به اخذ دکتراى فلسفه شد. ایشان پایاننامه دکتراى خود را با نام (ماوراءالطبیعه در قرآن) ارائه کرد. برخى از ابعاد وجودى شهید بهشتى آن شهید بزرگوار داراى ابعاد مختلف و جاذبههاى گوناگون بود؛ آن چنان که دوست و دشمن او را به ستودند. او حتى پیش از انقلاب در محافل سیاسى و علمى جهان شهرت داشت و مجموعههایى که در سطح بینالمللى منتشر مىشد، بیوگرافى او را نیز نوشتند. مردی بود عالم، اندیشمند، داراى وسعت نظر، آزاده، صاحب اخلاق و رسالت اخلاقى، متین و موقّر، سرسخت در برابر ناحق، و تسلیم و متواضع در برابر حق و عدل... حامى مستضعفان، بىقرار و ناآرام در مقابل بىعدالتىها، شیفته دلاوران و شجاعان و در آرزوى تثبیت و پیشرفت نظام جمهورى اسلامى بود، و این حالت را تا لحظات آخر عمر پربرکتش حفظ نمود. در اینجا به گوشههایى از ویژگیهاى این شهید راه حق، اشاره مىکنیم. الف) اخلاق او در اخلاق و به ویژه در آنچه که تحت عنوان زیربناى اخلاقى و ملکه اخلاق مطرح است، جزو سرآمدها بود. کمتر دیده شد که خشمگین شود و بدون محاسبه با دشمن خود درآویزد. بدگویىها و تهمتها را با زبان نرم پاسخ مىگفت و سعى داشت مسائل را از راه بحث و استدلال حل کند. او در یکى از مصاحبههایش گفته بود: ما مىتوانیم داغ و کوبنده و قاطع حرف بزنیم، ولى فحش ندهیم، حرفهای زشت و تعابیر زشت در گفتارمان نداشته باشیم. و نیز مىگفت: اسلام به ما آموخته که نسبت به دشمنان خود دروغ نگوییم، تهمت نزنیم، فحش ندهیم. آن شهید بزرگوار از معدود افرادى بود که در برابر تندى افراد در هنگام گفتگو، با صبر و متانت رفتار مىکرد. وى با متانت و بردبارى، به سخن مخالف گوش فرا مىداد و آنگاه با پاسخى منطقى، او را مجاب مىکرد؛ به طورى که آن فرد در برابر چنین رفتارى شرمنده مىشد. همسر شهید بهشتى درباره صبور بودن ایشان مىگوید: «من در طول 29 سال زندگى مشترکمان آنچه در ایشان دیدم، ملایمت و صبر ایشان بود. ایشان به قدرى صبر و متانت و خونسرد بود که انسان خجالت مىکشید. در سرتاسر زندگى این مردِ مبارز و باتقوا، لحظهاى عصبانیت بى موقع را از ایشان به یاد ندارم.»(5) از ویژگى بارز آن شهید «صداقت و خلوص نیت» ایشان است. او اهل ریا و تزویر نبود و مىگفت «ریا» آفت زندگى است. در پیام فروردین 1359 در صدا و سیما گفت: ما کارهاى انجام نشده فراوانى در پیش داریم و باید در همه بخشها که در انتظار تلاش هماهنگ و برنامهریزی شده و مصممانه ماست، با برنامهریزى و هماهنگى و تصمیم و قاطعیت بیشتر بتوانیم به کارها برسیم و این کارهایى که انجام نشده را به انجام برسانیم. از ویژگىهاى اخلاقى او «خوش قولى» بود؛ امکان نداشت که قولى بدهد و دیرتر سر قرار حاضر شود یا قولى بدهد و عمل نکند و از این بابت زبانزد همگان بود. ب) نظم در امور «نظم»، اولین ویژگى شهید بهشتى بود. آن شهید به این کلام امام على(ع): «اوصیکم بتقوى الله و نظم امرکم» بسیار پاىبند بود و در همه حال آن را مراعات مىکرد. شهید شاهچراغى در اینباره مىگوید: «آنچه که قبل از هر چیزى موجب جلب شدن افراد به سوى ایشان بود، نظمى بود که وى در کارها اعمال مىکرد. به یاد دارم که ایشان براى کلاسهایى که داشتند مجبور بودند از تهران به قم بیایند، اما هیچگاه ندیدم که حتى یک دقیقه دیرتر از رأس ساعت 9 که ساعت شروع کلاسش بود، در کلاس حاضر شوند و آن قدر منظم بود که طلاب همیشه مىگفتند: ما با ورود ایشان ساعتمان را تنظیم مىکنیم؛ به علاوه او تأکید زیادى نیز در نظم شاگردان داشت.»(6) ج) عبادت و خودسازى به گواهى همه کسانى که کم و بیش به او مأنوس بودند، وى فردى متعبد و در عبادت داراى خلوص خاصى بود. نماز اول وقت را به شدت ارج مىنهاد، و حتى در ماه مبارک رمضان، قبل از افطار نماز مغرب را به جا مىآورد. ایشان در مهمترین جلسات نیز، هنگام نماز جلسه را تعطیل مىنمود و به نماز مىایستاد. او معتقد بود: «نماز، به آدمى نشاط معنوى خاصى مىدهد و از پژمردگى و افسردگى روح جلوگیرى مىنماید.»(7) شهید شاهچراغى در اینباره مىگوید: «وقتى وضو مىگرفت و یا به نماز مىایستاد، به قدرى باشکوه بود و به قدرى در نماز شاداب بود که هر بینندهاى را، حتى اگر اعتناى چندانى به نماز نداشت، به سوى نماز جلب مىکردند.»(8) د) رفتار با خانواده شهید در سال 1330 با یکى از بستگانش ازدواج کرد و زندگى سادهاى را با او آغاز نمود و حاصل این ازدواج دو پسر و دو دختر است. زندگى خانوادگى او در محیطى پر از صفا و صمیمیت و اخلاق و معنویت بود. اساس زندگى او در خانواده بر دو پایه ایمان و آرمان مشترک استوار بود و در این راه جهت تداوم رأى و نظرش اصرار و تلاش بسیارى داشت. او برای همسر و فرزندانش پیش از این که سرپرستى مهربان و رازدار باشد، معلم خوبى بود؛ چنان که براى مردم جامعه نیز معلمى نمونه بود. وى هرگز مسائل و مشکلات خارج منزل را وارد منزل نمىکرد. «با وجود مشغله فکرى زیاد و مسئولیتهاى سنگین سیاسى و اجتماعى، هنگامى که وارد خانه مىشد، با رویى گشاده و لبخندى بر لب، با همه اعضاى خانواده احوالپرسى مىنمود و از آنچه که در طول روز اتفاق افتاده بود، مىپرسید. سعى مىکرد از مشکلات هرکدام از اعضاى خانواده سؤال نموده و راهحلى براى آن بیابد. تک تک فرزندانشان هم که به جریانات اجتماعى سیاسى روز علاقهمند بودند، سؤال مىکردند و در موارد مختلف از وى کسب تکلیف مى نمودند.»(9) ایشان افزون بر همفکرى با اعضاى خانواده و راهنمایى آنان، در کارهاى منزل نیز به اعضاى خانواده کمک مىکرد. «در خانه، کارها را بین اعضاى خانواده تقسیم کرده بودند که خانم خانه بیش از حد خسته نشوند. به طور متناوب کارهایى مانند: شستن ظرفها، آب دادن گلها، خرید مواد غذایى بین دختران و پسرانشان تقسیم شده بود و خود ایشان نیز در کارها تا زمانى که در خانه بودند، مشارکت داشتند. محیط خانه بسیار گرم و صمیمى بود و هیچ کس بر دیگرى رجحان نداشت؛ به عنوان مثال در خانوادهها معمولاً پسر بر دختر رجحان دارد، ولى ایشان همان امکاناتى که براى پسرانشان به ویژه در زمینه تحصیلات فراهم مىکردند، براى دخترانشان نیز فراهم کرده بودند.»(10) آن شهید بزرگوار همواره به دوستانش توصیه مىکرد که با خانوادههایشان مهربان و رضایت آنها را به دست آورند. یکى از دوستان شهید مىگوید: «قبل از پیروزى انقلاب اسلامى، در تابستان سال 56 به توصیه ایشان براى مطالعه درباره اوضاع مسلمانان در خاور دور به ژاپن رفتم که کتاب «اسلام در ژاپن» محصول همین سفر است قبل از سفر، ایشان به من گفتند: حتماً با کسب رضایت همسرتان به این سفر بروید و اگر نتوانستید ایشان را راضى کنید و بدون رضایت ایشان سفر رفتید، حتماً در طول سفر از طریق نامه و تلفن با ایشان ارتباط داشته باشید و احوالشان را بپرسید و در بازگشت برای ایشان سوغاتى بیاورید.»(11) شهید بهشتى به حقیقت، شخصیتى برجسته بود. با این که همواره مورد حمله لیبرالها و منافقین واقع مىشد، اما با سعهصدرى که داشت، هیچگاه این آزار و اذیتها نتوانست او را احساساتى و از مسیر اعتدال و منطق خارج سازد. دخترش مىگوید: «وقتى به ایشان معترض مىشدیم که چرا جواب تهمتها و افتراها را که دشمن بر ایشان مىبست نمىدهید، در پاسخ مىگفت: اینها، همه ریشه در حسادت افراد دارد. حیف وقتى که به خاطر صرف پاسخگویى به این اراجیف تلف شود.»(12) گوشهاى از فعالیتهاى شهید بهشتىالف) فعالیتهاى فرهنگى، اجتماعى * تدریسشهید بهشتى از پیشگامان وحدت حوزه و دانشگاه و از کسانى است که بیش از دیگران به ضرورت وحدت بین حوزه و دانشگاه پىبرد. از اینرو، از سال 1330 به عنوان دبیر زبان «انگلیسى» که این هم از شگفتىهاى آن روز روحانیت است در دبیرستان حکیمنظامى قم مشغول به کار شد، و در این زمینه بسیار موفق بود. در حدود سالهاى 1333 بود که دبیرستان «دین و دانش» را تأسیس کرد و با همکارى عدهاى از فضلا اداره و سرپرستى آن را به عهده گرفت و این کار را تا سال 1342 که در قم بود ادامه داد. علاوه بر اینها، از جمله کارهاى ارزنده فرهنگى آن شهید این بود که از حدود سالهاى 1338 کلاس زبان انگلیسى براى طلاب حوزه، در این مدرسه (دین و دانش) دائر نمود که این باب خوبى جهت مطالعات و تبلیغ در پیشرفت خوب آنان به شمار مىآمد. درسهاى او چه در دبیرستان و چه در حوزه چشمگیر بود. او حتى مدتها بین قم و اصفهان آمد و شد داشت و طلاب آن منطقه را نیز از نظر علمى اقناع مىکرد. * برگزارى جلسات تفسیر قرآن شهید بهشتى در مدت حضورش در تهران، درس تفسیر قرآن را آغاز کرد که در این جلسه، جمع کثیرى از جوانان شرکت داشتند. وى در این باره مىگوید: «از سال 1350 من یک جلسه تفسیر قرآن را آغاز کردم که روزهاى شنبه به عنوان «مکتب قرآن»، مرکزى بود براى تجمع عدهاى از جوانان فعال از برادرها و خواهرها. در این اواخر حدود 400 تا 500 نفر شرکت مىکردند.»(13) این جلسات به لحاظ آثار خوب و ارزشى آن، ساواک را به خشم آورد و در سال 54 با دستگیرى شهید به تعطیلى کشید. * تهیه کتب درسى تعلیمات دینى به یقین مىتوان گفت که زندگى او با اسلام و به خاطر اسلام بود. برای اسلام سخن مىگفت و به خاطر اسلام مىنوشت. بیانات و نیز نوشتههایش همه ساده و قابل فهم و قابل دستهبندى و در عین حال برگرفته ذوق و سلیقه منحصر به فرد وى است. شهید بهشتى براى جبران خلأ فرهنگ دینى، بهترین راه را در نوشتن و تغییر کتاب تعلیمات دینى مدارس کشور دانست. وى در اینباره مىگوید: «در همان سالها به فکر این افتادیم که با دوستان، این کتابها و برنامه تعلیمات دینى مدارس را که امکانى براى تغییرش فراهم آمده بود، تغییر بدهیم. دور از دخالت دستگاههاى جهنمى رژیم، در جلساتى توانستیم این کار را پایهگذارى کنیم و پایه برنامه جدید و کتابهاى جدید تعلیمات دینى را با آقاى دکتر باهنر و آقاى دکتر غفورى و آقاى برقعى و بعضى از دوستان، آقاى رضى شیرازى که مدت کمى با ما همکارى داشتند و بعضى دیگر، مانند مرحوم آقاى روزبه، که خیلى نقش مؤثر داشتند، با همکارى اینها پایههاى این برنامه فراهم شد.»(14) این برنامه با همت و پشتکار این عزیزان سامان یافت؛ اما شهید بهشتى اجازه نداد تا نامش بر روى جلد آن ثبت شود؛ زیرا او نمىخواست نامش در کتابى که عکس شاه خائن روى جلد یا داخل جلد آن چاپ مىشد، درج گردد. از آن شهید بزرگوار آثار و تألیفاتى باقى مانده است که همگى بر اساس نیاز زمان تهیه شدهاند. البته ناگفته نماند که بسیارى از گفتهها و نوشتههاى ایشان به صورت کتاب عرضه نشده و حتى جمعآورى و تدوین نگشتهاند. بدین جهت نمىتوان همه آثار او را برشمرد؛ ولى آنچه به صورت کتاب و مجله در اختیار است، به شرح زیر است: خدا از دیدگاه قرآن، نماز چیست، بانکدارى و قوانین مالى در اسلام، یک قشر جدید در جامعه، روحانیت در اسلام و در میان مسلمین، مبارز پیروز، شناخت دین، نقش دین در زندگى انسان، کدام مسلک، شناخت، مالکیت. * تصویب اصل مترقى ولایت فقیه شهید دکتر بهشتى، طلایهدار اصل مترقى «ولایت فقیه» بود. وى در تشکیل مجلس خبرگان قانون اساسى نقشى مهم داشت. با این که ایشان نائب رئیس مجلس بودند، اما به دلیل شایستگى بسیار بالا و توان و تدبیر او و بنا به خواست رئیس مجلس، مدیریت مجلس خبرگان قانون اساسى به وى سپرده شد. این در حالى بود که بسیارى از اعضاى مجلس خبرگان از علماى طراز اوّل بودند. هرچند عناصر معاند کهنهکار سیاسى که همواره در روند انقلاب اسلامى کارشکنى مىنمودند، در مجلس خبرگان قانون اساسى حضور داشتند، اما شهید بهشتى توانست مجلس را به خوبى اداره کند و قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران را به تصویب برساند. این عملکرد بسیار درخشان و قوى موجب شناخت بیشتر فرهیختگان حوزه و دانشگاه از وى شد. دشمنان نیز که به توان بالاى آن شهید پى برده بودند، به فکر ترور شخصیت و شخص او برآمدند و از آن پس تهمتها، جسارتها و بىاحترامىها آغاز شد و روزبهروز شدت گرفت و مظلومیت او بیشتر نمایان شد. مطبوعات داخلى، رسانههاى خارجى به ویژه رسانههاى غربى و دولت موقت که غربزده بودند، همواره به مجلس خبرگان فشار وارد مىکردند تا به هر طریق ممکن، اصل «ولایت فقیه» را حذف کنند؛ از جمله این فشارها، سناریوى استعفاى دولت موقت بود که به دست گروهک نهضت آزادى طراحى شد تا با حذف اصل «ولایت فقیه»، حاکمیت دینى را به شکست بکشانند؛ اما امام خمینى (ره) با قبول استعفاى دولت موقت و سپردن مسئولیت دولت به شوراى انقلاب که ریاست آن نیز به عهده شهید بهشتى بود، ضرورت وجود اصل «ولایت فقیه» در قانون اساسى را تأیید کردند. این روزها مخالفت با اصل «ولایت فقیه» با هدف تهى کردن قانون اساسى و ترویج و تبلیغ حکومت سکولار از همان آبشخور سرچشمه مىگیرد. ب) فعالیتهاى سیاسى بى شک، شهید دکتر بهشتى از چهرههاى بزرگ سیاسى، فرهنگى و فکرى تاریخ معاصر و انقلاب اسلامى بود. وى با دوراندیشى و تیزبینى خاص، موانع را به خوبى مىشناخت و در پى رفع آن بود. ازاینرو، تدبیر سیاسى وى از ویژگىهاى بارز آن شهید بزرگوار بود که او را از بسیارى سیاسیون، برتر نشان مىداد. اندیشه سیاسى وى ناشى از نگرش نابش به اسلام بود. او بر این باور بود که اسلام هم دین است و هم دولت. اسلام توان اداره جامعه و قوانین مربوط به آن را دارد. با این اندیشه، فعالیت سیاسى خود را در مبارزه با رژیم ستمشاهى آغاز کرد. شهید دکتر باهنر مىگوید: «یادم هست اولین مقالهاى که از ایشان گرفتیم، براى همان مکتب تشیع، "حکومت در اسلام" بود و پیدا بود از همان روزایشان در سر، هواى ایجاد و استقرار حکومت اسلامى دارد.»(15) شهید بهشتى پس از ورود به تهران، فصل جدیدى از فعالیت سیاسى را آغاز کرد، و به صورت فعال در تظاهرات و اجتماعات شرکت مىکرد. وى در سال 1331 در اعتصابات 26 تا30 تیر فعالیت چشمگیرى داشت. در سال 1342 با جمعیت هیئتهاى مؤتلفه رابطهاى سازمان یافته داشت و به پیشنهاد شوراى مرکزى این هیئت و به دستور امام خمینى(ره) به سمت یکى از چهار عضو شوراى فقهى و سیاسى آن تعیین گردید. * بازشناسى خط امام و خط سازش هنگامى که لیبرالها و ملىگراها شعار مذاکره با امریکا سر مىدادند و به فکر تکیه زدن بر اریکه قدرت بودند، پیروان خط امام سخت مخالفت مىکردند و مردم نیز با آنان به مخالفت برمىخاستند. آیت اللّه شهید دکتر بهشتى در جمع مردم اصفهان به تبیین خط امام و خط سازش مىپردازد و مردم را با ماهیت این دو خط فکرى آشنا مىکند. ایشان مىگوید: «خط امام و خط سازش، مقابل یکدیگرند. خط امام از نظر ایدئولوژیک، یعنى خطى که اسلام اصیل را با اندیشه باز مىشناساند و مىپذیرد و عمل مىکند و نمىترسد به او بگویند مرتجع امّل یا مرتجع و نمىترسد که به او بگویند: آدمى است که خیلى روشن فکر شد. نه از برچسب روشن فکر منحرف مىترسد، نه از برچسب ارتجاع.»(16) شهید بهشتى به شدت با حاکمیت تفکر غربگرایانه در کشور مخالف بود و بیم آن داشت که استقلال کشور که با خون هزاران شهید و مجروح و... به دست آمده است، کم رنگ و به تدریج بىرنگ شود. * تربیت نیرو و سازماندهى از جمله فعالیتهاى مهم سیاسى آن شهید، جذب، شناسایى و تربیت نیرو بود. «وى روحیهاى تشکیلاتى داشت و پیوسته علاقهمند بود که با کار جمعى و برنامههاى شورایى، مدیریت صحیح و شایسته خود را اعمال کند.»(17) ایشان درباره ضرورت تربیت و کادرسازى مىگوید: «یادم هست که مقایسه مىکردیم کار ملت ایران در رابطه با نفت و استعمار انگلیس با کار ملت مصر و جمال عبدالناصر و مسئله کانال سوئز و انگلیس و فرانسه بعد از کودتاى 28 مرداد در یک جمع بندى به این نتیجه رسیدیم که در آن نهضت، ما کادرهاى ساخته شده، کم داشتیم؛ بنابراین تصمیم گرفتیم که یک حرکت فرهنگى ایجاد کنیم و در زیر پوشش آن کادر بسازیم و تصمیم گرفتیم که این حرکت اصیل، اسلامى باشد و پیش رفته باشد و زمینهای براى ساخت جوانها؛ بنابراین، دبیرستانى به نام «دین و دانش» در قم تأسیس کردند.»(18) ایشان هم چنین اتحادیه انجمن هاى اسلامى در آلمان را تأسیس کرد، اما مسئولیت آن را به دانشجویان واگذار کرد و خود فقط نظارت و هدایت مى کرد تا به آنان شخصیت داده و از نظر سیاسى و اجتماعى رشد کنند. شهید دکتر باهنر مىگوید: «جهت دومى که ایشان روى آن زیاد کار مىکرد، ساختن نیروى انسانى بود براى یک جامعه اسلامى. ایشان تبلیغات عمومى را کافى نمىدانست و معتقد بود که نیروى اساسى لازم براى نظام باید ساخته بشود، از این جهت از طریق تأسیس مدارس، تشکیل انجمنها، ایجاد کلاسهاى منظم آموزشى آزاد یا سازمانیافته گروهى جهت ساختن افراد مفیدى براى نظام آینده اقدام مىکرد و توفیق خوبى داشت.»(19) هجرت از آنجایى که شهید بهشتى فقط به فکر انجام تکلیف بود و براى او زمان و مکان مطرح نبود، در سال 1344 بنا به درخواستى که از طرف دو تن از مراجع عصر صورت گرفته بود، به آلمان سفر کرد تا رسالت بزرگى را به انجام برساند. رسالتى که هرکس را یاراى انجام آن نبود؛ زیرا، گستره فعالیت آن بسیار وسیع و از نظر سطح علمى سنگین بود. وى درباره سفرش به آلمان مىگوید: «مسلمانان هامبورگ به مناسبت مسجد هامبورگ که بنیانگذارش روحانیت بود که به دست مرحوم آیت اللّه بروجردى بنیان گذارده شده بود، فشار آورده بودند به مراجع که باید یک نفر روحانى به آنجا برود. این فشارها متوجه آیت اللّه میلانى و آیت اللّه خوانسارى شده بود و آیت اللّه حائرى و آیت اللّه میلانى به بنده اصرار کردند که باید بروید به آنجا. آقایان دیگر نیز اصرار مىکردند... دشوارى کار من این بود که از این فعالیتهایى که اینجا داشتیم دور مىشدم.»(20) شهید بهشتى 5 سال در هامبورگ اقامت داشت. وى فعالیت خود را به سایر کشورها نیز گسترش داد و به کشورهاى سوریه و لبنان براى دیدار با عالمان آن منطقه، به ویژه امام موسى صدر، مسافرت کرد. وى همچنین به ترکیه رفت تا از فعالیتهاى اسلامى آن منطقه نیز بازدیدى داشته باشد. شهید دکتر بهشتى به عراق نیز مسافرت کرد تا با رهبر فرزانه و محبوب خود دیدارى تازه کند و از ایشان انرژى و رهنمود بگیرد. وى در این دیدار گزارش مبسوطى را از وضعیت مسلمانان آلمان، ترکیه و ایران به امام خمینى (ره) تقدیم کرد. اگرچه محل اقامت ایشان هامبورگ آلمان بود، ولى حوزه فعالیت وى بسیار گسترده بود. او در این باره مىگوید: «اقامت من در هامبورگ بود، ولى حوزه فعالیتم کل اروپا، به خصوص اتریش بود و یک مقدار کمى هم سوئیس و انگلستان. اما ارتباط ما با همه کشورها و ارتباط کتبى با سوئد، با هلند، با بلژیک، با امریکا، با ایتالیا، با فرانسه، با این کشورها ما ارتباط داشتیم.»(21) شهید نستوه، در سال 56 نیز براى بازدید از فعالیت اتحادیه انجمنهاى اسلامى به آلمان سفر کردند و به اتریش، انگلستان، فرانسه، ایتالیا رفت و از نزدیک فعالیت دانشجویان مقیم اروپا و امریکا و کانادا را بازدید کرد. وى در سال 57 نیز براى دیدار امام خمینى(ره) به پاریس رفت و پس از ارائه گزارشى از وضعیت انقلاب اسلامى و دریافت دستورات و رهنمودهایى از امام خمینى(ره) به ایران بازگشت. دست نفاق هفتم تیر را تیره و تار نمود هفتم تیر سال 1360 نقطه اوج جریان نفاق و خشونتى بود که منافقین کوردل، دینگرایى، استقلال و موجودیت نظام مقدس اسلامى را که از دستاوردهاى انقلاب اسلامى به شمار مى رفت، کانون حمله ناجوانمردانه خویش قرار دادند و به خیال خام و واهى خود مىخواستند با تیره و تار کردن این روز و به شهادت رساندن عناصر فعال و مسئول نظام اسلامى به دلیل نوپا بودن آن، حکومت را به شکست بکشانند. دشمن کوردل به حیات بهشتى، آن نفس زکیه و یاران صدیق انقلابىاش رضا نداد و در صدد برآمد که او و همفکرانش را از میان بردارد. از اینرو، توطئههاى ترور از هر سو آغاز شد، چه اوائل انقلاب و چه بعد از آن. آنها با گروه مزدور فرقان همداستان شدند که عناصر شفیق و فعال نظام اسلامى را از میان بردارند که دستان پلیدشان خون عزیزانى چون متفکر شهید استاد مطهرى (ره) را بر زمین ریخت. این بار آن گروه سفاک، نقشه ترور راست قامت تاریخ (دکتر بهشتى) و همرزمانش را تنظیم نمود. چرا بهشتى؟ زیرا، آنها از بهشتى و همفکرانش ضربهها خورده بوده بودند. سازمان به اصطلاح «مجاهدین خلق ایران!!»، بنىصدر و عمالش، گروههای چپ و راستى که منافع خود را در مرگ و شهادت بهشتى و همرزمانش مىدیدند، آن جنایت دلخراش را مرتکب شدند. این حادثه براى همیشه حادثهاى سخت و فراموش نشدنى در تاریخ انقلاب اسلامى ثبت شد؛ اما خون هفتاد و دو تن از یاران انقلاب به همراه شهید بهشتى، نهال حاکمیت دین را آبیارى کرد و طومار ننگین منافقین، ملىگرایان و غربپرستان را درهم پیچید. (سلام و صلوات خداوند و فرشتگان ارضى و سماوى او بر ارواح آن کبوتران خونین انقلاب باد.) پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. حدیث راست قامتى، ویژه نامه شهداى فاجعه هفتم تیر، دوشنبه 7تیر ،1378، ص 7. 2. همان. 3. همان. 4. همان. 5. روزنامه جمهورى اسلامى، 4تیر 1380. 6. روزنامه کیهان، 6تیر 1376. 7. روزنامه جمهورى اسلامى، ویژه شهید بهشتى، سال 1380. 8. روزنامه کیهان،6 تیر سال 1367. 9. روزنامه جمهورى اسلامى، 3تیر 1380. 10. همان. 11. همان. 12. روزنامه جمهورى اسلامى، 4تیر 1380. 13. حدیث راست قامتى، ویژه نامه شهداى فاجعه هفتم تیر، دوشنبه 7تیر، 1378، ص 7. 14. بهشتى سید مظلوم امت، ص 45. 15. همان، ص 12. 16. همان، ص 243. 17. روزنامه اطلاعات، 7تیر 1367. 18. همان. 19. بهشتى سید مظلوم امت، ص 13. 20. همان. 21. همان، ص 48. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 86 |