تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,764 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,969 |
نقش قرآن در تربیت انسان | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1389، شماره 299، اردیبهشت 1389 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
«یا ایها الناس قد جائتکم موعظه من ربکم و شفاء لما فى الصدور و هدى و رحمه للمومنین»(1) نقش قرآن در تربیت نقش قرآن چون در این عالم نشست نقش هاى کاهن و ناپاک شکست فاش گویم: آنچه در دل مضمر است این کتابى نیست، چیز دیگر است چون به جان در رفت، جان دیگر شود جان چو دیگر شد، جهان دیگر شود(2) قرآن کریم کلام بى نظیر خداوند است، و در بین این همه موجودات مخاطب او انسان است، انسانى که داراى روحى الهى است، داراى قلبى براى فهمیدن و دلى براى ادراک کردن، در اعتبار و ارزش قرآن، همین بس که سخن بى مانند خداست ودر اعتبار و ارزش انسان همین بس که هم سخن و مخاطب خداوند براى وحى انسان است. قرآن به عنوان یک کتاب آسمانى و کاملا غیر بشرى و نازل شده من عندالله و از جهان غیب بر هر کس که قرائت شود یا هر کس که قرائت کند به شدت تحت تأثیر کلمات معنوى آن قرار مىگیرد، هیچ گاه از خواندن آن خستگى و ملالت حاصل نمى آید بلکه هر لحظه آدمى را که صاحب دلى پذیرا و قلبى صاف باشد، به سوى خود مى کشاند و در واقع صاحب جاذبه اى قوى و نیرومند است این است که هر کس به سمت آن مى رود، به گونه اى از آن تاثیر گرفته و لاجرم نمى تواند این تاثیر را پنهان کند. در طول تاریخ به حوادث شگفت انگیز و مستندى برخورد مى کنیم که از یک سو بیانگر نفوذ عظیم قرآن در قلوب شنوندگان حتى بیگانگان از اسلام و از سوى دیگر دلیل روشن بر عجز مخالفان از مقابله به مثل مى باشد، بررسى این حوادث تاریخى مسایل زیادى را به انسان مى آموزد که به نمونه هایى از آن در این نوشتار اشاره شده است.(3) سیره و روش برخى از دانشمندان اسلامى: مرحوم فیض کاشانى: مرحوم فیض کاشانى در کتاب ارزشمند المحجة البیضاء از قول یکى از حکیمان چنین مى گوید: یکى از حکیمان مى گوید که ابتدا قرآن را مى خواندم و لذتى نمى بردم، چندى بعد که آن را مى خواندم چنان بود که گویى آن را از رسول اکرم صلى الله علیه و آله مى شنوم که بر اصحابش مى خواند بالاتر رفتم و آن را از جبرئیل شنیدم که بر پیامبر مى خواند. از آن هم بالاتر رفتم و اینک آن را از خود خداوند مى شنوم و لذتى مى برم و تنعمى دارم که نمى توانم از آن بگذرم.(4) مرحوم اقبال لاهورى: مرحوم اقبال لاهورى در اواخر زندگى اش، دچار ضعف و بیمارى چشم شده بود و از معالجه نیز محروم مانده بود. تنها مونسش قرآن بود او با همان اندک بینایى به قرآن مى نگریست و با لذتى سرشار از ایمان آیات را قرائت مىکرد. و مى گفت: پدرم به من توصیه کرده است که فرزندم هر گاه قرآن مى خوانى، چنان بخوان که گویى خداوند آن را به تو نازل کرده است.(5) چون که قرآن حق بگریختى با روان انبیاء آمیختى هست قرآن حال هاى انبیاء ماهیان بحر پاک کبریا ور بخوانى و نه اى قرآن پذیر انبیاء و اولیاء را دیده گیر ور پذیرایى چو برخوانى قصص مرغ جانت تنگ آید در قفس مرغ کز اندر قفس زندانى است مى نجوید رستن از نادانى است روح هایى کز قفس ها رسته اند انبیاى رهبر شایستهاند(6) سیره مرحوم حضرت امام خمینى ره: نکته برجستهاى که در سیره اخلاقى و تربیتى آن رهبر بزرگوار به صورت ممتاز و قابل تحسین وجود دارد این است که ایشان على رغم حضور در نقطه ثقل مبارزات سیاسى و اجتماعى، هرگز از اذکار و نوافل و زیارت غافل نبودند و در انجام دادن آنها مقید به نظم و ترتیب خاصى بودند. اینک به نمونه هایى از آن اشاره مى کنیم: یکى از نزدیکان مرحوم امام مى گوید: امام روزانه چندین نوبت قرآن مى خواندند، با همان صداى ملکوتى که داشتند ایشان در هر فرصت و مناسبتى که پیش مى آمد، قرآن مى خواندند، معمولا بعد از نماز صبح، قبل از نماز ظهر و عصرو مغرب و عشاء یا در هر فرصت دیگر مقید به این مستحب الهى بودند و ما بارها که در ضمن روز خدمت ایشان مىرسیدیم امام را مشغول خواندن قرآن مى یافتیم. یکى از همراهان امام در نجف اشرف درباره ایشان اظهار مى کردند که: ایشان هر روز ده جزء قرآن در ماه رمضان مى خواندند، یعنى هر سه روز یک دوره قرآن مى خواندند. برخى از برادران خوشحال بودند که دو دوره قرآن خوانده اند ولى بعد مى فهمیدند که امام ده یا یازده دوره قرآن را خوانده اند.(7) حکایتهایى درباره نقش تربیتى قرآن: حکایتى از اصمعى:(8) زمخشرى در تفسیر کشّاف از اصمعى نقل مى کند که از مسجد بصره بیرون آمدم ناگهان چشمم به یک عرب بیابانى افتاد که بر مرکبش سوار بود. وقتى با من روبرو شد گفت: از کدام قبیله اى؟! گفتم از بنى اصمع گفت از کجا مىآیى؟ گفتم:از آنجا که سخن خداوند رحمان(قرآن) را مى خوانند گفت براى من هم بخوان! من آیاتى از سوره و الذّاریات را براى او تلاوت کردم تا به آیه «و فى السماء رزقکم و ما توعدون»(9) رسیدم گفت: کافى است! و برخاست و شترى که با خود داشت قربانى کرد و گوشت آن را در میان نیازمندان تقسیم نمود، شمشیر و کمانش را نیز شکست و کنار انداخت و رفت این داستان گذشت. تا اینکه من(اصمعى) با هارون الرشید به زیارت خانه خدا مى رفتیم و مشغول طواف بودیم ناگهان دیدیم کسى با صداى آهسته مرا فرا خواندنگاه کردم دیدم همان مرد عرب است، لاغر شده و رنگ از صورتش پریده است پیدا بود که عشق آتشین بر او چیره گشته و او را بى قرار ساخته است وقتى مرا دید سلام کرد و گفت بار دیگر همان سوره ذاریات را برایم بخوان! هنگامى که به همان آیه رسیدم فریادى زد و گفت ما وعده خداى خود را به خوبى یافتیم، سپس گفت: آیا بعد از این هم آیه اى هست من آیه بعد را خواندم. «ربّ السّماء والارض انّه الحق»(10) بار دیگر فریادى زد و گفت «یا سبحان الله من ذاالّذى أغضب الجلیل حتى الجئوه الى الیمین.» یعنى راستى عجیب است، چه کسى خداوند جلیل را به خشم آورده که این گونه سوگند یاد مى کند آیا سخن او را باور نکردند که ناچار از قسم شده این جمله را سه بار تکرار کرد و بر زمین افتاد و مرغ روحش به سوى آشیان ملکوت پرواز کشید. حکایت پیامبر(ص) با مرد عرب:(11) در حدیثى آمده مردى نزد پیامبر صلى الله علیه و آله آمد: گفت از آنچه خداوند به تو یاد داده به من بیاموز، پیامبر صلى الله علیه و آله سوره زلزال را براى او خواند. تا به این آیه شریفه رسید «فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره» کسى که ذره اى کار نیک یا بد را انجام دهد آن را مى بیند. او گفت: همین آیه یا همین سوره مرا کفایت مى کند، پیامبر صلى الله علیه و آله درباره او فرمودند: او را به حال خودش واگذارید "رجع فقیها" او فقیه شد و بازگشت. حکایتى از سید قطب:(12) در تفسیر فى ظلال در ذیل آیه 38 سوره یونس «أم یقولون افتریه قل فأتوا بسورة مثله» ماجراى عجیبى از زندگى خود نقل مى کند او مى گوید: من از حوادثى که براى دیگران واقع شد. سخنى نمى گویم، تنها حادثهاى را بیان مى کنم که براى خود من اتفاق افتاد و شش نفر ناظر آن بودند، ما شش نفر مسلمان بودیم که با یک کشتى مصرى، روز جمعه به این فکر افتادیم که نماز جمعه را در قلب اقیانوس و بر روى کشتى برپا داریم، و علاوه بر اقامه فریضه مذهبى مایل بودیم یک حماسه اسلامى در مقابل یک مبلغ مسیحى که در داخل کشتى نیز دست از برنامه هاى تبلیغاتى خود بر نمى داشت بیافرینیم به خصوص اینکه او مایل بود حتى ما را به مسیحیت تبلیغ کند! ناخداى کشتى که یک نفر انگلیسى بود موافقت کرد نماز جمعه را در عرشه کشتى به جا آوریم و به کارکنان کشتى که همه از مسلمانان آفریقا بودند نیز اجازه داده شد که با ما نماز بخوانند و آنها از این جریان بسیار خوشحال شدند، زیرا نخستین بار بود که نماز جمعه در برابر آنان بر عرشه کشتى انجام گرفت من(سید قطب) به خواندن خطبه نماز جمعه، و سپس امامت نماز پرداختم و جالب اینکه مسافران غیر مسلمان، اطراف ما حلقه زده بودند. و با دقت انجام این فریضه، مذهبى را مى نگریستند پس از پایان نماز، گروه زیادى از آنها نزد ما آمدند و این موفقیت را تبریک گفتند. در میان این گروه خانمى بود که بعداً فهمیدیم یک زن مسیحى اهل یوگسلاوى است که از جهنم تیتو و کمونیسم فرار کرده است، او فوق العاده تحت تأثیر نماز ما قرار گرفته بود، به حدى که اشک از چشمانش سرا زیر بود و نمى توانست خود را کنترل کند. او به زبان انگلیسى ساده و آمیخته با تأثر شدید و خضوع و خشوع خاصى سخن مى گفت و از جمله سخنانش این بود بگویید ببینم کشیش شما با چه لغتى سخن مى گفت؟ سرانجام به او گفتم که ما به لغت عربى صحبت مى کردیم، ولى او گفت: من هر چند یک کلمه از مطالب شما را نفهمیدم اما به وضوح دیدم که این کلمات آهنگ عجیبى داشت و از این مهم تر چیزى که نظر مرا فوق العاده به خود جلب کرد این بود که در لابلاى خطبه امام شما جملههایى وجود داشت که از بقیه ممتاز بود این جمله ها داراى آهنگ فوق العاده مؤثر و عمیقى بود آن چنانکه لرزه به اندام من مىانداخت. گویا اینها مطالب دیگرى بود، فکر مى کنم هنگامى که امام شما این جمله ها را ادا مىکرد، مملو از روح القدس مى شد! کمى فکر کردم و متوجه شدم این جمله ها همان آیات قرآن بود که من در لابلاى خطبه و ضمن نماز آنها را مى خواندم این جریان ما را تکان داد و متوجه این نکته ساخت که آهنگ مخصوص قرآن آن چنان مؤثر است که حتى بانویى را که یک کلمه از معناى آن را نمى فهمد تحت تأثیر شدید خود قرار مى دهد. حکایت فضیل بن عیاض:(13) «فضیل بن عیاض» مردى متظاهر به فسق بود، بر سر راه کاروان هاى تجارى و مسافرتى قرار مى گرفت و بازور و تهدید اموال کاروانیان را به غارت مى برد، دزدى قهار و چیره دست بود و تمام مردم او را با همان صفاتش مى شناختند او که از راه دزدى اموال فراوانى را بدست آورده بود و از وضع مالى مناسبى برخوردار بود، شبى براى دزدى به خانهاى به قصد دستبرد زدن وارد شد. صاحب منزل در حال قرائت قرآن بود که فضیل با طرح و نقشه قبلى روى دیوار منزل قرار گرفت. همین که خواست وارد خانه شود، قرائت قرآن صاحب منزل توجهاش را جلب نمود. صاحب خانه، این آیه را تلاوت کرد که: «الم یأن للذین آمنوا ان تخشع قلوبهم لذکر الله»(14) آیا وقت آن نرسیده است که قلب هاى کسانى که ایمان آورده اند با یاد خدا خاشع شود. فضیل بن عیاض با شنیدن این آیه تمام وجودش شعله ور شد و از دیوار پایین آمد و مثل اینکه این آیه بر او نازل شده باشد تحت تأثیر قرار گرفت، سرانجام از عالم حیوانى به عالم انسانى درآمد و در جمع مهاجران حقیقى به سوى خدا قرار گرفت وى با یک تصمیم جدى از تمام گناهان خود توبه کرد و دست از قمار و شراب و شهوت رانى کشید و تا جایى که صاحبان اموال بدست آمده از راه دزدى را مى شناخت راضى کرد و اموال را باز گرداند به طورى که امروزه در عرفان او را در زمره زهاد بزرگ به حساب مى آورند. حکایتى از مرحوم محمد تقى جعفرى:(15) مرحوم محمد تقى جعفرى در خصوص شرح حال استاد معرفتى خودشان مرحوم شیخ مرتضى طالقانى مى فرمایند: استاد ما به من فرمود که من تا چهل سالگى در دهات طالقان چوپانى مىکردم روزى در حال چرانیدن گوسفندان، تلاوت آیاتى از قرآن با صدایى بسیار زیبا به گوشم رسید حالم دگرگون شد و گفتم: خدایا عمر من به آخررسید. و این نامه تو را (قرآن) نخوانده و چشم از دنیا خواهم بست؟! از بیابان برگشتم و گوسفندان مردم را به خودشان برگرداندم و از اشخاص مطلع و آگاه پرسیدم که من براى درس خواندن به کجا بروم؟ گفتند برو به حوزه علمیه اصفهان.... این مقاله توسط آقاى محمد سلیمانى از نیشابور گردآورى و براى مجله ارسال شده است. پایان بخش این مقاله دعاى حضرت سجادعلیه السلام و غزل قرآنیه مرحوم الهى دعاى حضرت سجاد علیه السلام:(16) «اللهم اجعل القرآن وسیلة لنا الى اشرف منازل الکرامة و سلماً نعرج فیه الى محل السلام» پروردگارا براى ما قرآن را شریف ترین وسیله منزلهاى کرامت و نردبانى که با آن به سوى محل سلامت عروج کنیم، قرار ده. غزل قرآنیه از مرحوم مهدى الهى قمشه:(17) چه خوش است یک شب بکشى هوا را به خلوص خواهى زخدا، خدا را مگر آشنایىز ره عنایت بخردبه خارى گل باغ ما را فلکا شکستى دل عاشقان را به چه روى بستى کمر جفا را چو شکستى این دل مشو ایمن از وى که بسوزد آهش قلم قضاء را نه حریف مائى فلکا که یارم شکند به نازى صف ما سوى را نه به راه کویش سفرى خرد را نه به باغ حسنش گذرى صبا را نه ز دام شوق تو رهد الهى نه به درد عشقت اثرى دوا را پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. قرآن کریم، سوره مبارکه یونس، آیه 57 و58. 2. کلیات دیوان اقبال لاهورى، با مقدمه احمد سروش،ص317. 3. پیام قرآن، حضرت آیت الله مکارم شیرازى، ج18،ص17. 4. اوصاف پارسیان، عبدالکریم سروش، ص 181،به نقل از المجحه البیضاء، الباب الثالث، من کتاب آداب تلاوه القرآن. 5. همان منبع ص 182. 6. تفسیر و نفد و تحلیل مثنوى، مرحوم محمد تقى جعفرى، 679/1. 7. سیماى فرزانگان، رضا مختارى، ص 159. 8. پیام قرآن 9695/8 به نقل از تفسیر کشاف 40/4. 9. قرآن کریم، سوره مبارکه الذاریات، آیه 22. 10. قرآن کریم، سوره مبارکه الذاریات، آیه 23. 11. انوار البهیه، مرحوم محدث قمى، ص 331 و تفسیر روح البیان، 495/10. 12. پیام قرآن، 98/8 به نقل از تفسیر فى ظلال القرآن سید قطب، 422/4. 13. برکرانه عصمت، على اصغر ظهیرى، ص 52 و53 به نقل از گفتارهاى معنوى مرحوم مطهرى، ص 226. 14. قرآن کریم، سوره مبارکه، حدید، آیه 16. 15. فیلسوف شرق، محمدرضا جوادى، ص59. 16. صحیفه سجادیه، دعاى 142، ختم قرآن 17. دیوان حکیم الهى قمشهاى، با انضمام و مقدمه، حسین الهى قمشهاى، ص40. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 128 |