تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,045 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,991 |
ریشهها و میوههاى قیام 15 خرداد 1342 | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1389، شماره 306، اردیبهشت 1389 | ||
نویسنده | ||
زواره غلامرضا گلى | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
قسمت دوم
زمینهها
حماسه جاوید 15 خرداد 1342 در بردارنده ارزشهاى شکوهمندى چون رشادت، مقاومت، بالندگى، شهادت، قیام، سربلندى و ستیز با کفر، الحاد و نفاق مىباشد و به پشتوانه این فرهنگ مولّد و پویاست که امّت مسلمان ایران موفق گردید به رهبرى امام خمینى تومار تباهى و استبداد را در هم پیچد و پس از شبى تیره و دهشتناک، صبح صادق را نوید دهد. امّا به راستى قیام مزبور در چه بسترى قرار گرفت که چنین برکات و آثارى را بر جاى نهاد در پاسخ به این سؤال باید گفت: شب پرستان کور دل و خفاشان گریزان از نور و معنویت مىخواستند با انواع حیلهها، سیل تهمتها و مخدوش ساختن سنتهاى اصیل مذهبى مردم را از اسلام ناب محمدى و فرهنگ عترت نبى اکرم(ص) جدا سازند. دشمنان کینه توز و حیله گر با ملاحظه خیزشهاى پر خروش امّت مسلمان به رهبرى علما همچون قیام تنباکو(واقعه رژى)، مبارزات شیخ فضل اللّه نورى در دفاع از موازین شرعى، مبارزات شهید آیت اللّه سید حسن مدرس، قیام حاج آقا حسین قمى، مقاومت مردم به رهبرى آیت اللّه کاشانى در برابر توطئههاى استعمارى به این واقعیت رسیدند که تا مردم ایران به دیانت و صیانت از مقدّسات پاى بند باشند و جویبارهاى باطراوت ایمان از قلّه توحید و یکتاپرستى جارى باشد، این حماسهها به رهبرى عالمان فرزانه باشدت تمامتر استمرار خواهد داشت. رضاخان براى مقابله با این شعله مقدّس هرگونه جلسه مذهبى و حتى سوگوارىها را ممنوع اعلام کرد و پوشیدن عبا و عمامه و هرگونه لباسى را که نمادى از دیانت در آن قابل مشاهده باشد جُرم قانونى تلقى نمود و کیفر افرادى را که از این قانون تخلّف مىورزند، زندان قرار داد. او تحت عنوان ترقى خواهى و مخالفت با کهنه پرستى و ارتجاع کوشید بین مردم و معنویت فاصله ایجاد کند و با استمرار این شیوه شوم آنان را از محتوایى اسلامى که رشد دهنده و تحول آفرین است، تهى سازد. این جرثومه فساد و عامل استعمار براى تداوم سلطه پلید خود، دو محور اصلى یعنى «شعائر و سنتهاى دینى» و «حوزه و روحانیت» را مورد یورشى وحشیانه قرار داد. از سوى دیگر براى مقابله با بافت اسلامى جامعه و جلوگیرى از پویایى تفکر شیعى در میان اقشار مردم در دو جهت نقشههاى خطرناک خود را پى گرفت. نخست مراکز فرهنگى جدیدى تأسیس کرد تا این کانونها را رویاروى حوزههاى علمیه و مراکز و محافل دینى قرار دهد و در مرحله بعد زمینههاى به میدان آمدن روشنفکران غرب زده و خودباخته را پدید آورد تا بتواند به هدف ابتر خود برسد. اهم این برنامهها عبارتند از: انحلال عدلیه و افتتاح دادگسترى جدید، جایگزینى قضات جدید به جاى روحانیان، برگزارى کنگرههایى در جهت احیاى باستان گرایى، تأسیس مدارس دخترانه و مختلط و تقویت مدارس خصوصى و بیگانه، بوجود آوردن مؤسسه وعظ و خطابه، دگرگونى درساختار اوقاف، تخریب مدارس علمى و مساجد به بهانه نوسازى، سختگیرى در مورد مسافرت به اماکن مقدّسه در عتبات عراق، حذف اوقات شرعى، لغو استفاده از تقویم قمرى، حمایت از دگراندیشان مذهبى و جریانها و فرقههاى انحرافى، به راه انداختن کارناوالهاى شادى و ایجاد محدودیت براى جلسات مذهبى، نماز جماعت و مانند آن و رواج منکرات. اصلاحات قضایى رضاخان در راستاى تزجدایى دین از دولت به اجرا درآمد و طى آن قوانین عرفى با جلب رضایت کشورهاى اروپایى جایگزین مقررات شرعى گشت سیاست ناسیونالیستى و باستان گرایى رژیم پهلوى در توجه به آثار باستانى قبل از اسلام همچون تخت جمشید، پاسارگاد، تخت رستم، معبد آناهیتا و تقلید از سبکهاى معمارى این ایام، حمایت از اقلیت زرتشتى، اهتمام در برپایى موزه ایران باستان و شرکت در همایشهاى هنر و باستانشناسى ایران جستجو کرد. هدف اصلى را تأسیس فرهنگستان زدودن واژههاى عربى و جایگزین کردن فارسى سره بود که به دلیل افراط در آن مخالفینى پیدا کرد. سفر رضاخان به ترکیه نقطه عطف مهمى در اجراى برنامههاى ضد مذهبى بود و پس از آن موضوع استعمال کلاه بین المللى و کشف حجاب با شدت بیشترى طراحى و تعقیب شد.(1) طى جلسات مجلس پنجم، نامهاى عربى و ترکى سال به نامهاى باستانى ایران تبدیل شد. در سه شنبه 11 فروردین 1304 مطابق ششم رمضان 1343 با گذرانیدن قانونى دولت را مکلف کرد که از نوروز همین سال به جاى ماههاى رایج از تقویم ایرانى استفاده کند و تأکید گردید در تمامى اسناد رسمى و نوشتهها تاریخ شمسى قید و از ذکر تاریخ قمرى خوددارى شود.(2) در سال دوم نخست وزیرى فروغى به دستور رضا شاه یک سرى اقدامات فرهنگى و آموزشى صورت گرفت که اهمّ آن تصویب قانون اجازه تأسیس دانش سراهاى عالى و مقدماتى به منظور تربیت دبیر و آموزگار بود.(3) این اقدامات اگرچه با هدف مبارزه با خرافات و کهنه گرایى و ایجاد یک ملت نوین؟! صورت مىگرفت ولى نظام جدید با شتاب شدید به مردم تحمیل مىگردید تا از ارزشهاى اصیل فاصله گیرند یک قرن قبل سید جمال الدین اسدآبادى نوشت: هر مسلمانى باید بداند که انگلستان قصد دارد دین اسلام را براندازد و مسلمانان را در هر جاى کره زمین نابود سازد. اگرچه این کار شدنى نیست.(4) این تجربه سیاسى، آگاهانه در میان علما و امّت مسلمان هیچ گاه به دست فراموشى سپرده نشد، بلکه همواره آن را نسل به نسل به یکدیگر انتقال دادند، از این جهت موضعگیرى آگاهانه خویش را در برابر استبداد رضاخان و نقشههاى ابرقدرتها به خوبى بروز دادند. با این وجود در دوران حکومت منحوس پهلوى، مسلمانان ایران در میان اشک و خون روزگار گذرانیدند، مقدسات اسلام همواره هتک گردید، حرمت اسلام فراموش شد، علماى اسلامى زندانى، تبعید و یا شهید گردیدند. وعاظ و طلّاب به زندانها و شکنجهگاهها فرستاده شدند، مجالس سوگوارى براى خامس آل عبا ممنوع گشت، چادر از سر زن مسلمان برداشتند و با شدت هرچه تمامتر و اختناقى وحشتناک ستیز علیه جلوهها و نمادهاى مذهبى پىگرفته شد زیرا استکبار و کارگزاران استعمار به درستى متوجه شده بودند یکى از مهمترین پایگاههاى اجتماعى که مایه قوام و اتحاد ملت مىشود، مذهب است و ایمان و تمایلات دینى منشأ تحولات مهمى بوده و با اقتدارى معنوى سدّ استوارى در برابر زر و زور و تزویر مىباشد. تبانى استبداد با استکبار کودتاى 28 مرداد 1332 ش در زمان ریاست جمهورى آیزنهاور و با نقشه کیم روزولت با حمایت آمریکا در ایران روى داد که به کمک آن محمدرضا پهلوى موفق گردید تا حدودى موقعیت خود را تثبیت نماید و به طور موقت قدرت سیاسى مجدداً به شاه برگشت. کرومیت روزولت مشهور به کیم عضو سیا و کارشناس امور خاورمیانه ایالات متحده آمریکا در گفتگویى اظهار داشته بود که کودتاى ایران نخستین عملیات مخفى علیه یک دولت خارجى بود که توسط سازمان مرکزى جاسوسى آمریکا (سیا = CIA) تنظیم شده بود.(5) در پى این نیرنگ ننگین و کم رنگ دولت هایى که پس از کودتا روى کار آمدند، براى از بین بردن هویت فرهنگى و خدشه دار نمودن استقلال ایران و سرکوب نمودن حرکتهاى مذهبى به اقدامات و عملیات ذیل روى آوردند: 1- انتخابات فرمایشى مجلس، در سایه حکومت نظامى که بر اساس آن حامیان آمریکا و انگلیس روى کار آمدند. 2- تصویب قراردادهایى با کنسرسیوم و واگذارى نفت جنوب به انحصارهاى، آمریکایى، انگلیسى، هلندى و فرانسوى که بیشترین سهم آن به بریتانیاى کبیر تعلّق داشت. بدین ترتیب قانون ملى شدن صنعت نفت اگرچه به طور رسمى لغو نگردید اما در عمل پایمال شد. 3- شاه که دریافته بود مردم مسلمان ایران او را فردى وابسته به بیگانگان مىدانند و براى حکومتش اعتبارى قائل نمىباشند پس از این توطئه ضمن تکیه افزونتر بر اجانب، خصوص، آمریکا، براى تداوم سلطهطلبى خود، به سیاست سرکوب مخالفان روى آورد و در اولین گام درسال 1335 ش سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) را بوجود آورد. اعضاى این تشکیلات مخوف در آمریکا و اسرائیل آموزش مىدیدند و این سازمان مهمترین ابزار براى شناسایى، دستگیرى و به شهادت رسانیدن مخالفان مسلمان به شمار مىرفت. 4- دریافت وامهاى اسارت آور از کشورهاى اروپایى و ایالات متحده آمریکا. 5 - گشودن دروازههاى کشور بر روى انبوهى از کالاهاى مصرفى و کاذب خارجى و ایجاد زمینه براى نابودى تولیدات داخلى و تبلیغ در راستاى تغییر دادن فرهنگ مصرفى مردم. 6- شرکت در پیمان استعمارى و تجاوزکارانه بغداد(سنتو) در سال 1334 ش. 7- تصویب قانون جلب و حمایت سرمایههاى خارجى در سال 1334 ش. 8 - امضاى قرارداد دو جانبه نظامى با آمریکا در سال 1337ش. 9- پیش گرفتن سیاست حمایت از ابرقدرتهاى جهان به رهبرى امپریالیسم آمریکا و توطئه علیه نهضتهاى آزادى بخش و جنبشهاى اسلامى. 10- سرکوب نمودن حرکتهاى خودجوش دانشجویى، کارگرى و سایر خیزشهاى مردمى. 11- ایجاد محدودیت شدید در آزادىهاى سیاسى، اجتماعى و فرهنگى. با وجود اختناقى هراسناک مردم مسلمان ایران در سالهاى پس از کودتا، در مقابل غارت منابع حیاتى کشور، حاکمیت بیگانگان و تهدید هویت اسلامى و مخدوش گشتن باورهاى شیعى حتى براى لحظهاى از مبارزه و مقاومت دست برنداشتند. طرح سفارشى اصلاحات ارضى اختناق و سرکوبهاى خونین پس از کودتا، فساد هیأت حاکمه، رشد مبارزات مردمى به رهبرى علما، فقر و محرومیتهاى اقتصادى - اجتماعى، دولت آمریکا را به موقعیت انفجارى جامعه آمریکا آگاه ساخت به همین دلیل پس از انتخاب کندى، از حزب دموکرات، به ریاست جمهورى، آمریکا براى حفظ حاکمیتش در ایران و تبدیل این کشور به بازار فروش محصولات و جذب هرچه افزونتر کالا و سرمایه و بدست آوردن نقش ابرقدرتى مسلط در منطقه «طرح اصلاحات ارضى» و سایر موارد انقلاب سفید را جهت بیرون راندن رقیبان و مقابله با موج انقلابى در ایران، تجویز نمود. در راستاى عملى ساختن این برنامه، شریف امامى از نخست وزیرى بر کنار و دکتر على امینى با حمایت سفیر آمریکا(جولیوس هملس) توسط رئیس جمهور آمریکا به عنوان نخست وزیر به محمد رضا شاه در 15 اردیبهشت 1340 تحمیل گردید. امینى کابینه خود را معرفى کرد و مجلس سنا و شوراى ملى را که جناح انگلیسى و مالکان در آن داراى قدرت بودند، منحل نمود و قانون اصلاحات ارضى را در سه شنبه 19 دى ماه 1340 به تصویب رسانید. محمد رضا پهلوى که توسط دکتر امینى از صحنههاى سیاسى موقتاً کنار نهاده شده بود براى حفظ قدرت خود در فروردین 1341 به آمریکا رفت و در کاخ سفید واشنگتن در حضور ارباب خویش متعهد گردید رأساً اقدام به پیاده نمودن برنامههاى جدید آمریکا نماید و بدین گونه در تیرماه 1341 پس از بازگشت از آمریکا تحت عنوان اختلاف بر سر بودجه نظامى، امینى را بر کنار نمود و مهره مورد اعتماد خود یعنى امیراسداللّه علم را به جاى وى نشانید.(6) در واقع نخستین مرحله از طرح اصلاحات آمریکایى، همین اصلاحات ارضى بود که با تبلیغات فراوان به اجرا درآمد، در این طرح کارگزاران استبداد و مجلس فرمایشى هیچ اعتنایى به نظر علما نکردند. فقها و مراجع تقلید تقسیم اراضى را طى اعلامیه هایى خلاف شرع تلقى کردند، آیت اللّه احمد خوانسارى علیه این نقشه اقدام کردو پیشاپیش جمعیت به عنوان اعتراض در بازار تهران راه افتاد ولى شرایط آشفته و اختناق سیاسى سبب شد ایشان و دیگر علما نتوانند به تلاشهاى خود براى خنثى نمودن این طرح اصلاحات ارضى ادامه دهند. البته هدف دشمنان این بود که اگر مراجع عظام با چنین اصلاحاتى مخالفت کردند آنان را ضد کشاورزان، و حامى زمین داران و افراد فئودال معرفى کنند و با تبلیغاتى کاذب حیثیت اجتماعى آنان را زیر سؤال ببرند. منظور آمریکایىها و دولت وقت از اصلاحات ارضى آن بود که اگر همه کشاورزان صاحب زمین شوند، با دولت سازش مىکنند و از میزان مخالفان کاسته مىشود اگرچه اصلاحات ارضى با هدف حق استفاده و بهرهبردارى از زمین به نفع دهقانان کوچک و کارگران زراعى در چندین مرحله صورت گرفت امّا به دلیل عدم حمایت از کشاورزان، تقسیم نادرست زمین و توجه به بخش صنعت مونتاژ به خارج وابسته، این اقدام نه تنها موجب بهبود وضع روستائیان نشد بلکه به ضعف و انهدام کشاورزى در ایران انجامید.(7) شهرها از کشاورزها انباشته شد و علاوه بر دگرگون ساختن الگوى مالکیت باعث تغییر مهم در جمعیت کشور شد زیرا در اوایل دهه 1340، 30% مردم ایران در شهرها زندگى مىکردند در حالى که در سال 1354 ش این رقم به 45% رسید و از اواسط دهه 1350، ایران گندم و دیگر فرآوردههاى زراعى را وارد مىنمود.(8) امام خمینى که حیله دشمن را به درستى دریافته بود و از طرفى هنوز ابعاد و نتایج این نقشه روشن نبود به انتظار توطئههاى دیگر نشست، چون با بصیرت ژرفى که داشت مىدانست چنین رشتهاى سر دراز دارد.(9) ناگفته نماند رژیم، تقسیم اراضى را زمانى آغاز کرد که آیت اللّه بروجردى رحلت نموده بود و اگرچه جاى این زعیم عالیقدر خالى گشت ولى علما و مراجع ساکت نشدند و با اعلامیههایى مخالفت خود را اعلام کردند، آیت اللّه خویى از نجف اعلامیه شدیداللحنى صادر کرد و در ایران برخى علما به دلیل اعتراض به این طرح دستگیر و روانه زندان شدند، آیت اللّه سید عزالدین زنجایى از جمله آنان بود.(10) غوغاى یک غائله با وجود فشارهاى سیاسى، به دلیل وجود مانع بزرگى که همان نفوذ و اقتدار روحانیت بود رژیم پهلوى عملاً نتوانست در طرح اسلام زدایى به مقاصد خود دست یابد، در همین ایام شاه مىخواست مقام مرجعیت را در سر حد امکان، حامى خود نشان دهد یا حداقل مرکزیت روحانیت را به خارج از ایران انتقال دهد تا از اعتراضات و خیزشهاى عمومى به رهبرى زعماى دینى، مصون گردد در واقع با این طرفند درصدد بود مذهب و باورهاى دینى و گرایشهاى اعتقادى را از عرصههاى سیاسى و اجتماعى جدا کند و براى این رژیم منفور و اربابانش این عقیده قابل تحمّل نبود که مذهب به عبادت و اعمال فردى منحصر نمىگردد و کسى که براى اصلاح اجتماع نکوشد و با ستم و تجاوز سازش کند و در برابر خلافها و منکرات سکوت کند از دیانت بوئى نبرده است. در واقع تشکیلات عنکبوتى پهلوى از مسلمانى که با مسایل اجتماعى، حکومتى و سیاسى کارى ندارد، هراسى نداشت و بیمش از آن بود که مردمانى معتقد با هدایت و رهبرى روحانیت و مراجع با چشمان تیزبین خود همچون ناظرانى دقیق، خلافها و ناراستىها را تشخیص دهند و ریشههاى فساد و تباهى را که استبداد داخلى و استکبار در گسترش آن مىکوشید هدف مبارزات خویش سازند و تومار ظلم و تیرگى را درهم پیچند. از این جهت با ارتحال آیت اللّه بروجردى، شاه تلگراف تسلیتى به آیت اللّه حکیم که در عراق به سر مىبرد مخابره نمود و خواست ادعا کند مرجع جدید اوست و کانون روحانیت را از قم به نجف انتقال دهد، که در این راه توفیقى بدست نیاورد.(11) با رحلت آیت اللّه بروجردى و آیت اللّه کاشانى که سابقه طولانى در مبارزه با فساد و جور داشتند، شاه و اسداللّه علم(نخست وزیر وقت) که فرصت مناسبى را براى اجراى مقاصد پلید خود بدست آورده بودند قانون انجمنهاى ایالتى و ولایتى را در 14 مهر 1341 تصویب کردند. در لایحه مزبور مظاهر مذهبى از متن آن کنار گذاشته مىشد و مقدمات قانونى جهت تغییرات مورد نظر فراهم مىگردید. در 16 مهر 1341 دولت اعلام کرد این لایحه در هیأت دولت به تصویب رسید و متن آن در جراید عصر تهران با تیترهاى درشت چاپ گردید.(12) درمتن تصویب نامه قید اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان و نیز براى تصدى بسیارى از سمتهاى مهم کشورى همچون قضاوت صراحتاً حذف گردیده بود و نیز در مراسم سوگند به جاى قرآن مجید به کتاب آسمانى قید شده بود. در یکى از بندهاى این لایحه، به زنان هم حق رأى داده بودند و تساوى کامل حقوق زنان و مردان ذکر شده بود. البته در ایران آن زمان، زنان از ابتدایىترین حقوق انسانى همچون مردان محروم بودند و شاه که در خدمت استکبار بود، اعطاى حق رأى به زنان را به ظاهر توجه به حقوق آنان و اجراى دموکراسى مطرح کرد ولى در باطن هدفى جز فریب، اغفال و به فساد کشانیدن این قشر از جامعه نداشت و با فرستادن چند زن به انجمنهاى ایالتى و ولایتى مشکلات بانوان حل نمىگردید بلکه آنان گرفتارىهاى ریشه دارى داشتند. مخالفت با تصویب نامه از سوى جامعه روحانیت و مراجع عظام و علماى بزرگ اعتراض به آزادى زنان نبود بلکه آنان در وراى این پوشش فریبنده باتلاق فساد مرداب رذالت را مشاهده مىکردند و اصولاً رژیم براى توسعه منکرات و مخدوش کردن ارزشهاى اخلاقى و انسانى چنین حرکتى را پیش گرفت. به همین جهت امام خمینى در همان تاریخ اعلام داشت ما با ترقى زنها مخالف نمىباشیم ما با فحشاء مخالفیم، با کارهاى غلط مخالفیم، مگر مردها در این کشور آزادند که زنها از چنین حقى برخوردار باشند. آرى رعایت حقوق زنان حرف حقى بود ولى رژیم هدف باطلى را پىگیرى مىکرد.(13) همان گونه که امام پیش بینى کرده بود رژیم در این مصوبه، دومین نمایش ضد دیانت را به اجرا نهاد و این قانون آزمایشى از جانب دولت اسد اللّه علم براى مقابله با روحانیون بود و رژیم تصوّر مىکرد رهبرى مذهبى در وضع کنونى تمرکز و قدرت اقدامى هماهنگ و یکپارچه را ندارد و کار روحانیت در ایران پایان یافته است و با تدوین قوانینى، همیشه خود را از گرفتارىهایى که مذهب و مجامع دینى و علما و مراجع در شکلهاى مختلف براى آنان ایجاد مىکردند، خلاص شدهاند، همچنین به زعم باطل آنان افراد تحصیل کرده و دانشگاهى از مذهب و تدیّن فاصله گرفتهاند و مىتوان ایران را از حیطه یک کشور اسلامى خارج نمود.(14) اهداف توطئه هدف از تصویب لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى را مىتوان در موارد ذیل خلاصه نمود: 1- زورآزمایى با هواخواهان مذهب و مدافعان دیانت تا آنها را براى همیشه کنار گذارند و دیگر مجبور نباشند از مراجع دینى کسب تکلیف نمایند و در انجام کارهاى خلاف و ضد استقلال و هویت فرهنگى کشور آزاد باشند. 2- واداشتن جامعه روحانیت به واکنش جهت شناخت روحیه و افکار آنان و ارزیابى میزان هوشیارى سیاسى علماء و پیش بینى مخالفتهاى لازم از سوى نیروهاى مذهبى . 3- آماده نمودن زمینه جهت تجاوز به اساس باورهاى دینى ملهم از قرآن و سنت و الغاى مذهب و برچیدن بساط گرایشهاى دینى در کشور که سالیان متمادى شاه آرزوى این نقشه خائنانه را در ذهن بیمار خویش پرورش مىداد. 4- با حذف مذهب رسمى و سوگند به قرآن، به گروههاى صاحب نفوذ غیر معتقد به قرآن و اسلام که عملاً در مسایل سیاسى، اجتماعى و اقتصادى کشور صاحب نفوذ بودند، فرصت دهد موجودیت خویش را اعلام دارند و پستهاى حساس را عهده دار گردند. 5 - با مطرح نمودن آزادى زنان و تساوى حقوق این قشر با مردان، دلیل عقب افتادگى و محرومیتهاى همه جانبه آنان را در گذشته به دوش اسلام و قانون اساسى بگذارد و خود را مدافع حقوق بانوان اعلام کند. 6- موانع ارتباط با غرب و استحاله و زوال فرهنگ بومى از میان برداشته شود. 7- مقدمه چینى براى حمایت از رژیم اشغالگر قدس و پیوستن به مدافعان غاصبان صهیونیستى. 8 - نیرنگ دستبرد به قانون اساسى و تغییر و تبدیل برخى مواد قانونى که مانع اغراض دربار و هیأت حاکمه مىباشد. 9- شاه با تصویب نامه مذکور پایگاه فرمانروایى خود را در میان خانوادهها بکار مىگرفت و انتظارات آمریکا را با دیده تمکین پاسخ مىگفت. 10- ایجاد محکى در توان و کیفیت بالقوه و باالفعل براى اقدامات آینده. 11- ایجاد شکاف بین اقشار گوناگون جامعه، بدین گونه که علما و افراد متشرع را مخالف ترقى خواهى و توسعه جلوه مىداد و در دستگاههاى دولتى تعارض میان جناح نو اندیش به سردمدارى شاه با مخالفین که به زعامت روحانیت از سنتهاى اصیل حمایت مىکردند تبلیغ مىشود.(15) خروش مقدّس با اعلام این تصویب نامه خائنانه، فرصت بسیار مناسبى براى امام خمینى پیش آمد تا رسالت تاریخى و وظیفه اسلامى خویش را آغاز کند و از این مصوبه شوم به عنوان انگیزهاى براى بیدارى و به حرکت درآوردن امّت مسلمان و سامان دهى توان آنان براى مقابله با استبداد و ستم بهره بردارى نماید. از این روى امام بى درنگ علماى طراز اول قم را به نشست و گفتگو پیرامون این توطئه دعوت کرد و ساعتى بعد اولین جلسه علماى قم در منزل مرحوم آیت اللّه شیخ عبدالکریم حائرى تشکیل شد البته میزبان جلسه آیت اللّه مرتضى حائرى فرزند ایشان بود. در این جلسه امام خمینى محورهاى ذیل را مطرح کرد: 1- ترسیم دورنماى سیاه و وحشت بار آینده. 2- نقشههاى خانمان سوز و ویران کننده رژیم شاه و مأموریت او در پاسدارى از منافع استکبار جهانى که با نابودى اسلام و ملّت مسلمان همراه مىباشد. 3- توطئهها و دسیسههاى خطرناکى که پشت پرده علیه اسلام و مبانى قرآن در دست اجرا بود و این تصویب نامه نمونه بارز و بازگو کننده آن است. 4- امام مسؤولیت خطیر علما و زعماى روحانى را در این عصر تاریک در قبال نقشههاى خطرناک عوامل و ایادى استکبار بر ضد اسلام و استقلال کشورهاى اسلامى یادآورى نمود و هشدار داد اگر در برابر این نقشهها مسامحه کنیم محکوم به فنا شده، اسلام و مناطق اسلامى در معرض زوال قرار مىگیرد و در برابر قرآن و رسول اکرم(ص) مسؤول خواهیم بود. به دنبال بیانات بیدار کننده امام خمینى و سخنان دیگر مراجع حاضر در جلسه و تبادل نظر در خصوص مفاد تصویب نامه، تصمیمهاى ذیل اتخاذ گردید: الف: طى تلگرافى به شاه، مخالفت علماى اسلام با محتواى این لایحه اعلام و لغو فورى آن درخواست شود، که این برنامه به اجرا درآمد و علماى قم در 17 مهر 1341 درتلگراف هایى که به شاه مخابره کردند مخالفت خود را با مصوبه مذکور اعلام نمودند. ب: طى نامه و پیغام به علماى مرکز و شهرستانها در مورد مفاد این تصویب نامه اعلام خطر گردد و از آنها براى مقابله و مبارزه دعوت به عمل آید. ج: با تشکیل جلسات هفتگى وحدت و اتفاق نظر علماى قم در راستاى مبارزه با تصویب نامه حفظ شود، لحن تلگرافهاى علما به شاه ملایم و خیرخواهانه بود، در عین حال در مقابل جریانهاى ضد اسلامى که توسط محمد رضا شاه و آمریکا سازماندهى مىگردید مىایستند.(16) امام خمینى در تلگراف 28 مهر 1341 (20 جمادى الاول 1382) به نخست وزیر وقت چنین هشدار داد: «دولت اقداماتى را در نظر دارد که مخالف شرع مقدّس و مباین صریح قانون اساسى است...تبدیل قسم به قرآن مجید را به کتاب آسمانى... خطرهاى بزرگى براى اسلام و استقلال مملکت دارد...انتظار مىرود به تبعیت از قوانین محکم اسلام و قوانین مملکتى، اصلاح این امر را به اسرع وقت نمائید و مراقبت کنید که نظایر آن تکرار نشود... در خاتمه یادآور مىشود که علماى اعلام ایران و اعتاب مقدسه و سایر مسلمین، در امور مخالفه با شرع مطاع، ساکت نخواهد ماند و به حول و قوه خداوند تعالى امور مخالفه با اسلام رسمیت نخواهد پیدا کرد».(17) امام ضمن مجلس درس در مسجد اعظم در 14 آبان 1341 تأکید نمود: «تمام ملت ایران و عشایر و حتى سایر ملّتهاى کشورهاى مسلمان پشتیبان ما هستند. ما باز هم امیدواریم دولت به اشتباه خود پى ببرد و جواب مساعد بدهد و تصوّر نکند با فوت مرحوم آیت اللّه بروجردى مىشود، به دین لطمه زد»(18) همچنین ایشان از مردم خواست تا رفع این غائله پایدارى کنند: «شما بیش از پیش در کار خودتان مستقیم باشید و پایدارى نمائید، ماهم ثابت هستیم، خطرى که متوجه دین شده است قابل اغماض نیست و لذا به تمام معنا بایستى مسلمانها جدیت نمایند تا این غائله رفع شود.»(19) واکنش علما و پیروان آنان براى رژیم استبدادى غیر قابل انتظار بود، تلگراف امام به شاه و تأکید بر این نکته که نخست وزیر وقت مىخواهد دین اسلام را از رسمیت بیندازد، مخالف صریح قرآن عمل و به دستورات الهى گردن ننهاده و قانون اساسى را زیر پا گذاشته است، نیز دولت را در موجى از هراس فرو برد و با گسترش اعتراضها و انتقادهاى شدیداللحن، هیأت حاکمه به فکر چاره اندیشى افتاد، به دنبال آن هشدارهاى مراجع دینى با راهپیمایى و بستن بازار و ایراد سخنرانى در مساجد تداوم یافت و عدّهاى از مردم به عنوان اعتراض در منازل علماء تحصن کردند. بدین ترتیب مخالفتها گستردهتر شد و این موضوع به مساجد و محافل عمومى کشیده شد، در دانشگاهها نیز امواج اعتراضآمیز شکل گرفت، سیل نامه و تلگراف از جانب طبقات مردم بر حمایت از خواستههاى مراجع و اعتراض به لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى به سوى دربار و نخست وزیر رسید و خطباى مذهبى در مجامع عمومى این موضوع را مورد بحث و تفسیر قرار مىدادند. در این میان دولت با سانسور و اختناق شدید نشریات را تحت کنترل داشت، کوچکترین خبرى از آن چه در محافل مذهبى و عمومى مىگذشت در مطبوعات منعکس نمىگردید و دولت علم مىکوشید این امواج شدید را ناچیز جلوه دهد و با مسامحه و تعلل مبارزین را خسته و منصرف سازد و موضوع را به بوته فراموشى بسپارد. ناتوانى در اجراى یک نقشه سرانجام رژیم مستبد متوجه شد تهدید و ارعاب علماء و روحانیان را از مقاومت و مخالفت باز نمىدارد امّا متوجه این واقعیت گردید که کانون اصلى این مخالفت کجاست، دولت علم دانست امام خمینى آتش خشم مقدّس جامعه اسلامى را برافروخته و نظرات او در میان مردم و طلاب نفوذ فراوانى دارد امّا صلاح را بر این ندید که با واکنشى مسلحانه این خروش را خاموش کند و از راه منافقانهاى تصمیم گرفت صفوف روحانیت را از هم جدا کند و به تصوّر باطل خود، معترض اصلى را از بقیه جدا کند و دیگران را با تعریف و تمجید راضى نماید بدین جهت اسداللّه علم پس از حدود 45 روز که پاسخى به تلگرافها نمىداد ناگهان تلگرافى را خطاب به سه نفر از مراجع یعنى گلپایگانى، مرعشى نجفى و شریعتمدارى مخابره کرد و در آن به سه نکته اشاره کرد: 1- نظر دولت در مورد شرط اسلامى بودن انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان همان نظریه علماى اعلام است. 2- سوگند هم با قرآن مجید است. 3- درمورد شرکت بانوان هم دولت نظر آقایان علما را به مجلسین تسلیم و منتظر تصمیم مجلس خواهد بود.(20) با وصول این تلگراف، علماى قم به اتفاق امام خمینى تشکیل جلسه دادند و پیشنهاد این که موضوع را پایان یافته تلقى نمایند رد شد و نقشه دولت عَلَم را یک فریب تلقى کردند چرا که لایحه مزبور را هیأت وزیران به تصویب رسانیده و در جراید رسمى اعلام گردیده است و با این وصف نمىتواند بر مبناى یک تلگراف خصوصى لغو گردد. از سوى دیگر حلّ نهایى و لغو آن به مجلس سنا و ملى موکول شده بود که آیندهاى نامعلوم داشت. امام دسیسههاى دولت مرکزى را افشا کرد و علما را از نیرنگ رژیم برحذر داشت و سرانجام همه را وادار به استمرار مبارزه کرد. علماى قم طى تلگرافى خطاب به نخست وزیر عدم کفایت تلگراف او را براى تأمین نظر روحانیان صریحاً اعلام داشتند و لغو رسمى تصویب نامه را خواستار شدند. امام در نهم آذر 1341 طى سخنانى در جمع عدّهاى از اهالى تهران، در شهر قم، خاطرنشان ساخت دولت در مقام خدعه است و صرفاً مىخواسته علما را قانع نماید که آن مجلس مهم دینى که بنا بود در مسجد سید عزیزاللّه تهران تشکیل شود تعطیل نماید و افزود: «دولت با ما حیله مىکند، دولت باید بداند که علماى اسلام اهل اطلاع هستند و انسان بصیر و با دیانت نمىتواند قرآن و دیانت را در خطر ببیند و ساکت باشد...در مقام حفظ قرآن و کشور خود هستیم و در این راه از هیچ اقدامى لازم مضایقه نخواهیم کرد...نمىنشینیم که به دست دستگاه پوسیده چند نفرى، حیثیت روحانیت و اسلام از بین برود... اجانب و دشمنان دین و مملکت که مصالح خود را در محو قرآن و دیانت مىبینند تا به حال تصوّر مىکردند که در انجام مقاصد پلید خود آزادند و قدرتى در مقابل آنان وجود ندارد ولى این نهضت که به وجود آمد، فهمیدند علماى اسلام و مسلمین زنده و بیدارند و با کمال توانایى جلو تجاوزات آنها را خواهند گرفت.»(21) سرانجام دولت احساس کرد ظاهراً این موج مخالفت رو به افزایش است و احتمال دارد میزان خواستهها به تدریج بالا رود و امکان این که روند مذکور به انقلابى تبدیل شود که بساط نظام سیاسى را مورد تهدید قرار دهد، وجود دارد، لذا در 7 آذر 1341 هیأت دولت تشکیل جلسه داد و تصویب کرد تصویب نامه مورخ 14 مهر 1341 قابل اجرا نخواهد بود و در همان شب لغو تصویب نامه را طى تلگرافى به سه تن از علماى قم مخابره کرد و موضوع را اعلام داشت و این بار نیز با تلگراف نزدن به امام خمینى کینه خود را ابراز نمود. بدین گونه بعد از 57 روز مقاومت و مخالفت شدید امام و سایر مراجع عظام و امّت مسلمان ایران، این غائله پایان پذیرفت و جامعه دینى به رهبرى علما در دفاع از مقدسات پیروز گردید و تصویب نامه مذکور کاملاً لغو شد.(22) امام خمینى در 11 آذر 1341، از احساسات پاک و عواطف عموم مسلمانان در جهت مبارزه با این غائله تشکر نمود.(23) و طى سخنانى در مسجد اعظم قم در همین روز متذکر گشت: خاتمه مطلب را تقدیر مىکنیم که بحمداللّه بدون یک جنگ و نزاع و بدون ریختن یک قطره خون، چنین مطلبى که به حمد اللّه با قیام بزرگ ملّتى توأم بود که تمام عشایر حرکت کنند، یک سیلى کسى نخورد.»(24) ادامه دارد پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. علما و رژیم رضا شاه، حمید بصیرت منش، ص 107 - 106. 2. تحولات سیاسى و اجتماعى ایران در دوران پهلوى، دکتر علیرضا امینى، ص 27. 3. رضا شاه و قشون متحدالشکل، باقر عاقلى، (تهران، نامک، 1377) ص 54. 4. العروة الوثقى، سید جمال الدین اسدآبادى، ص 357. 5. تاریخ سیاسى معاصر ایران، دکتر سید جلال الدین مدنى، ج 1، ص 286. 6. تحلیلى از انقلاب اسلامى ایران، حاتم قادرى، ص 11 - 10، قیام خونین پانزده خرداد به روایت اسناد، دهنوى، ص 12 - 11 و نیز مأخذ قبل، ص 354 - 353. 7. جغرافیاى عمومى و ناحیهاى، دکتر ناهید فلاحیان و دیگران، ص 118. 8. ابوالهول ایرانى و معماى انقلاب، عباس میلانى، ص 189؛تحولات سیاسى...، ص 254. 9. صبح صادق، مجله مبلغان، شماره 42، ربیع الثانى 1422 ه.ق. 10. مصاحبه با آیت اللّه سید عزالدین زنجانى، جام جم، دوازده خرداد 1382، شماره 877، ص 13. 11. نقش روحانیت مبارز در جنبش تاریخى 15 خرداد 1342، ص 26. 12. روزنامه کیهان و اطلاعات، 16 مهر 1341. 13. تاریخ سیاسى معاصر ایران، سید جلال الدین مدنى، ج 1، ص 623؛ بیست و پنج سال حاکمیت آمریکا بر ایران، جواد منصورى، ص 80. 14. تحوّلات سیاسى و اجتماعى ایران در دوران پهلوى، ص 260. 15. بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى، ج 1، ص 143 - 142. 16. تحولات سیاسى و اجتماعى...، ص 262؛ 25 سال حاکمیت آمریکا در ایران، ص 81. 17. صحیفه امام، ج 1، ص 81 - 80. 18. همان، ص 87. 19. همان، ص 93. 20. بررسى و تحلیلى از نهضت امام خمینى، سید حمید روحانى، ج 1، ص 174. 21. صحیفه امام، ج 1، ص 106 - 103. 22. نهضت روحانیون ایران، على دوانى، ج 3، ص 143 - 37، زندگینامه سیاسى امام خمینى، محمد رجبى، ص 178 ؛ تحولات سیاسى و اجتماعى...، ص 265 - 264. 23. صحیفه امام، ص 112. 24. همان، ص 116. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 86 |