تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,045 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,991 |
سخنان امام جواد (ع) در وادى اعتقادات | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1389، شماره 312، اردیبهشت 1389 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
امام جواد(ع) در شرایطى به مقام امامت رسید که از یک طرف، نخستین امامى بود که در سن کودکى به امامت مىرسید(1) و این مسئله باعث چالشهاى اعتقادى در جامعه آن روز شده بود. از طرف دیگر، در آن مقطع زمانى قدرت مکتب «اعتزال» و پیروان معتزله افزایش یافته بود تا آنجا که حکومت وقت نیز از آنان حمایت و پشتیبانى مىکرد و از سلطه و نفوذ خود براى تقویت و تثبیت خط فکرى آنان و ضربه زدن به گروهها و فرقههاى دیگر به هر شکلى بهره مىبرد. معتزلیان نیز از این فرصت استفاده برده، دستورات دینى را بر عقل ناقص خود عرضه مىکردند و آنچه را که عقلشان صریحاً تأیید مىکرد، مىپذیرفتند و بقیّه را رد و انکار مىکردند. و از طرف سوم چون یکى از اصلىترین وظیفههاى امام در جامعه پاسدارى از اعتقادات صحیح و راستین است، به این جهت امام جواد(ع) دراین وادى با قدرت قدم نهاده و نکاتى را در سخنان نغز و عمیق خویش بیان نموده که به اهم موارد آن اشاره مىشود. ضرورت پاسدارى از مرز عقائد همچنان که امامان معصوم(ع) با نهایت تلاش و فداکارى از مرزهاى عقیدتى محافظت و نگهبانى نمودند بر عالمان و مبلّغان به عنوان وارثان انبیاء و امامان لازم است که از مرزهاى عقیدتى به سختى محافظت و نگهدارى نمایند و تحت هیچ شرائطى بر مرزهاى اعتقادى مصالحه و معامله و کوتاهى نکنند. به یقین چنین مرزبانى از پاداش عظیم و بى حدّى برخوردار خواهد بود. از امام جواد(ع) در این زمینه نقل شده است که فرمود: «من تکفّل بایتام آل محمّدٍ المنقطعین عن امامهم المتحیّرین فى جهلهم الاسارى فى ایدى شیاطینهم و فى ایدى النّواصب من اعدائنا فاستنقذهم منهم و اخرجهم من حیرتهم و قهر الشّیاطین بردّ و ساوسهم و قهر النّاصبین بحجج ربّهم و دلائل ائمّتهم؛کسانى که سرپرستى کنند (شیعیان و) یتیمان آل محمد(ص) آنهایى که از امامشان جدا هستند(و امامشان در غیبت بسر مىبرد) و در نادانى خود سرگردانند و در دست شیاطین خویش و در دست ناصبىها از دشمنان ما (اهلبیت(ع)) اسیرند پس نجات دهند آنها را از دست آنان و از حیرتشان بیرون آورند و بر شیاطین آنها با ردّ وسوسههاىشان غالب آید، و ناصبىها را با حجّتهاى پروردگارشان و دلائل (روشن) امامانشان مقهور سازد، لیفضّلون عند اللّه على العباد بافضل المواقع باکثر من فضل السّماء على الارض و العرش و الکرسىّ و الحجب على السّماء و فضلهم على العباد کفضل القمر لیلة البدر على اخفى کواکب السّماء؛ براستى برترى مىیابند در پیشگاه خدا بر عابد به برترین جایگاهها، بالاتر از برترى آسمان بر زمین و عرش و کرسى و حجب بر آسمان است و برترى آنها بر بندگان مثل برترى ماه شب چهارده بر مخفىترین (و کم نورترین) ستارههاى آسمان است».(2) وجود این برترى بخاطر اهمّیت پاسدارى از مرزهاى اعتقادى است، زیرا اعتقادات است که پایه و اساس و اخلاق و آداب و رفتارهاى اجتماعى و حتى سیاسى و حکومتى را تشکیل مىدهد. توحید از اساسىترین اعتقادات دینى و مشترک بین همه ادیان الهى توحید است در این وادى نیز حضرت جواد(ع) نکتههاى ارزشمندى دارد ازجمله: 1- معناى احد: ابى داود بن قاسم جعفرى مىگوید:به ابى جعفر ثانى (امام جواد) عرض کردم: «قل هو اللّه احدٌ» ما معنى الاحد؟ قال(ع) المجمع علیه بالوحدانیّة اما سمعته یقول: «ولئن سئلتهم من خلق السّموات و الارض و سخّر الشمس و القمر لیقولنّ اللّه» ثمّ یقولون بعد ذلک له شریکٌ و صاحبةٌ؛ معناى احد در آیه «قل هو اللّه احد» چیست؟ فرمود: کسى که به وحدانیّت او همه اتفاق دارند، آیا نشنیدهاى سخن خدا را که مىفرماید: «اگر از آنان سؤال کنى چه کسى آسمانها و زمین را آفرید و خورشید و ماه را تسخیر کرد حتماً مىگویند: خدا( با این حال) بعد از این اعتراف مىگویند براى او شریک و رفیقى است.» فقلت: قوله «لاتدرکه الابصار؟ قال (ع) «یا ابا هاشم اوهام القلوب ادقّ من ابصار العیون، انت قد تدرک بوهمک السّند و الهند و البلدان الّتى لم تدخلها، ولم تدرک ببصرک ذلک، فاوهام القلوب لاتدرکه فکیف تدرکه الابصار؛(3) پس عرض کردم(معناى) سخن خدا که فرمود: ابصار او را درک مىکند (چیست؟) فرمود: اى ابا هاشم! وهمها(و خیالبافیها)ى دلها دقیقتر از دیدن چشم هاست (به این دلیل که) تو گاهى توسط وهم، سِند و هند و هر شهرى را که ندیدهاى و داخل آن نشدهاى مىتوانى با وهمت درک کنى (و شبیه سازى کنى) ولى خداوند با وهمها قابل درک نیست (چون نه جسم دارد و نه شبیه و مانند) پس چگونه ابصار او را درک کند؟ مسئله نفى رؤیت خداوند و عدم درک وهمى و خیالى آن در مذهب تشیّع از مسلّمات است، بخاطر بیانات شیواو عمیق امامان از جمله امام جواد(ع). اما اهل سنّت که از امامان برحق فاصله گرفتند، و از معارف بلند آنان محروم گشتند به دام این انحراف افتادند و عدّهاى قائل به جسمانیّت خدا و دیدن او در دنیا شدند، و غالب آنان نیز با کج فهمى از آیات قائل به دیدن و رؤیت او در قیامت و روز آخرت شدند. نبوّت بحث نبوّت نیز از اصول مشترکه تمام ادیان الهى است امّا در اسلام از جایگاه و عظمت رفیع و روشنى برخوردار است. هر چند در برخى مسائل مانند عصمت و علوم غیبى آنان و...اهل سنّت دچار انحراف شدهاند. ولى در مکتب و مذهب تشیّع بخوبى از مقام عصمت و علمى انبیاء دفاع شده است از جمله امام جواد(ع) بر اساس نقل حسن بن حریش، فرمود: «قال رسول اللّه(ص) انّ ارواحنا و ارواح النّبییّن توافى العرش کلّ لیلة جمعةٍ فتصبح الاوصیاء و قد زید فى علمهم مثل جمّ الغفیر من العلم؛(4) رسول خدا(ص) مىفرماید: ارواح ما (اهل بیت) و ارواح انبیاء هر شب جمعه در عرش(الهى) گردهم مىآیند پس بر علم اوصیاء افزوده مىشود مانند علم تمامى آنان.» از این روایت فهمیده مىشود که علم انبیاء و امامان قابل افزایش است چرا که علوم آنها بر گرفته از علوم بى نهایت الهى است چنان که قرآن هم این مطلب را تأیید مىکند آنجا که مىفرماید: «قل ربّ زدنى علماً؛ بگو پروردگارا بردانشم بیفزا.»(5) امامت از مهمترین بحثهاى اعتقادى بین گروههاى اسلامى، بحث امامت است که متأسفانه بر طبق دستورات قرآنى و سفارشات پیامبراکرم(ص) پیش نرفته و پیامدها و انحرافات فراوانى را به بار آورده بود، حضرت جواد(ع) با درک وضعیت زمان و عصر خویش، سخنانى بیان فرمود که در این بخش به ارائه بخشى از آن مىپردازیم: 1- محکمترین دلیل بر تداوم امامت ادله عقلى و روایات فراوانى بر تعداد امامان و استمرار آن تا پایان دنیا دلالت دارد. یکى از آنها وجود شب قدر است؛ چرا که شب قدر تا پایان دنیا استمرار دارد و مىطلبد که در هر سال در شب قدر حجت الهى زنده در عرصه هستى حضور داشته باشد تا تقدیرات سال را دریافت نماید. در بخشى از روایتى که على(ع) از پیامبر اکرم(ص)نقل نموده است، مىخوانیم که پیامبر اکرم(ص) بارها به ابوبکر و عمر فرمود: «آیا مىدانید آن کسى که هر امرى و تقدیرات (شب قدر) بر او نازل مىشود، کیست؟ آنها مىگفتند: تو هستى اى رسول خدا(ص) و حضرت فرمود: بله، (ولى) آیا شب قدر بعد از من هم ادامه دارد؟ مىگفتند: بله. فرمود: آیا (در شبهاى قدر) بعد از من هم آن امر نازل مىشود؟ مىگفتند: بله. سپس مىفرمود: بر چه کسى؟ مىگفتند: نمىدانیم. سپس آن حضرت سر من را (على) مىگرفت، (و دست را روى سر من قرار مىداد) و مىفرمود: اگر نمىدانید، بدانید آن شخص پس از من این مرد است.»(6) حضرت جواد(ع) در تداوم این مسئله از جدّ بزرگوارش، امیرمؤمنان(ع) نقل نموده که آن حضرت به ابن عباس فرمود: «انّ لیلة القدر فى کلّ سنةٍ و انّه لینزل فى تلک اللیلة امر السّنة و لذالک ولاةً بعد رسول اللّه؟؛ به حقیقت شب قدر در هر سال وجود دارد و امر سال در آن شب نازل مىشود و به راستى بعد از رسول خدا(ص) براى آن امر صاحبانى است.» ابن عباس عرض کرد: آنان چه کسانى هستند؟ فرمود: «انا واحد عشر من صلبى ائمّة محدّثون؛(7) من و یازده(امام) از نسل من که (همه) امامانى محدّث (که ملائکه را نمىبینند، ولى صداى آنها را مىشنوند) مىباشیم.» 2- علم امام از مسائلى که به خاطر کمى سنّ حضرت جواد(ع) سخت مورد شبهه و پرسش قرار گرفته بود، علم امام بود. آن حضرت براى تبیین این مسئله و رفع شبهات، مناظرات متعددى برگزار کرد و سخنان روشنگرى ارائه نمود. از جمله، بنان بن نافع از ابى جعفر ثانى(حضرت جواد(ع)) نقل نموده که آن حضرت فرمود: «انّا معاشر الأئمّة اذا حملته امّه یسمع الصّوت من بطن امّه اربعین یوماً فاذا اتى له فى بطن امّه اربعة اشهر رفع اللّه تعالى له اعلام الارض فقرّب له ما بعد عنه حتّى لایعزب عنه حلول قطرة غیثٍ نافعةٍ و لاضارّةٍ؛(8) ما گروه امامان هستیم (و این خصوصیّت را داریم که) وقتى (یکى از) ماها را مادر حمل مىکند، تا چهل روز صدا(ى بیرون) را از بطن مادر مىشنود. وقتى به چهار ماهگى رسید، خداوند علمها و نشانههاى زمین را براى او بلند مىکند. پس هر دورى را براى او نزدیک مىسازد تا آنجا که آمدن یک قطره باران نافع یا زیان آور از دید او پنهان نمىماند.» علم امام على(ع) امام جواد(ع) درباره منبع علم امامان از جمله حضرت على(ع) فرمود: «علّم رسول اللّه علیّاً الف کلمةٍ کلّ کلمةٍ یفتح الف کلمةٍ؛(9) رسول خدا(ص) هزار کلمه (علم) به على(ع) آموخت که هر کلمهاى نیز متضمن هزار کلمه بود.» علم خود حضرت جواد(ع) عمروبن فرج رخجى مىگوید: به امام جواد(ع) عرض کردم: «انّ شیعتک تدّعى انّک تعلم کلّ ماء فى دجلة و وزنه و کنّا على شاطىء دجلة فقال(ع) لى یقدر اللّه تعالى ان یفوّض علم ذلک الى بعوضةٍ من خلقه قلت نعم یقدر فقال(ع) انا اکرم على اللّه تعالى من بعوضةٍ و من اکثر خلقه؛(10) به راستى شیعیانت ادّعا دارند که شما تمام آب(رود) دجله و وزن آن را مىدانى؟ در حالى که در کنار شط دجله قرار داشتیم. سپس حضرت فرمود: آیا خداوند قدرت دارد که علم به این آب را به یک پشه از مخلوقاتش عطا نماید؟ عرض کردم: بله، قدرت دارد. پس آن حضرت فرمود: من در نزد خدا گرامىتر از یک پشه و از اکثر مخلوقاتش هستم.» قیام حضرت مهدى(عج) از جمله مسائلى که در بخش امامت مورد توجّه حضرت جواد(ع) قرار گرفته، مباحث مربوط به مهدویت است. در این زمینه نیز امورى را بیان فرموده است که اهمّ آنها بیان مىگردد: 1- انتظار فرج مهدى(عج) و حتمى بودن ظهور شیخ صدوق با سلسله سند خود از عبدالعظیم حسنى(ع) نقل نموده که او مىگوید: بر مولاى خود محمد بن على بن موسى (امام جواد) علیهم السلام وارد شدم و مىخواستم از قائم پرسش کنم که آیا مهدى همان قائم است یا غیر او؟ حضرت فرمود: «یا ابالقاسم انّ القائم منّا هوالمهدىّ الّذى یجب ان ینتظر فى غیبته و یطاع فى ظهوره و هو الثّالث من ولدى؛ اى ابالقاسم! قائم از ما (اهل بیت) همان مهدى(ع) است که انتظار او در زمان غیبتش لازم و در زمان ظهورش فرمانبرى از او ضرورى است. او سوّمین از فرزندان من است.» «والّذى بعث محمّداً(ص) بالنّبوّة و خصّنا بالامامة انّه لو لم یبق من الدّنیا الّا یومٌ واحدٌ لطوّل اللّه ذلک الیوم حتّى یخرج فیه فیملأ الارض قسطاً و عدلاً کما ملئت جوراً و ظلماً؛ و سوگند به کسى که محمّد(ص) را به نبوّت مبعوث کرد و ما را به امامت مخصوص گردانید! اگر از عمر دنیا جز یک روز باقى نمانده باشد، خداوند آن روز را طولانى گرداند تا در آن قیام نماید و زمین را پر از عدل و داد کند، همچنان که آکنده از ظلم و جور باشد.» «و انّ اللّه تبارک و تعالى لیصلح له امره فى لیلةٍ کما اصلح امر کلیمه موسى(ع) اذ ذهب لیقتبس لاهله ناراً فرجع و هو رسولٌ نبىٌّ؛ و به راستى خداى تبارک و تعالى امر او را در یک شب اصلاح فرماید، چنان که امر کلیمش موسى(ع) را اصلاح فرمود، زیرا او رفت تا براى خانوادهاش شعلهاى آتش بیاورد؛ امّا چون برگشت او رسول و نبى بود.» «افضل اعمال شیعتنا انتظار الفرج؛(11) برترین اعمال شیعیان ما انتظار فرج است.» 2- دوران سخت غیبت سقربن ابى دلف مىگوید: از امام جواد(ع) شنیدم که مىفرمود: «پس از من فرزندم على امام است. دستور او، دستور من و سخن او، سخن من و طاعت او، طاعت من است و امام پس از او، فرزندش حسن است. دستور او، دستور پدرش و سخن او سخن پدرش و طاعت او، طاعت پدرش باشد.» سپس سکوت کرد. گفتم: اى فرزند رسول خدا! امام پس از حسن کیست؟ او به شدّت گریه کرد و آن گاه فرمود: «انّ من بعد الحسن ابنه القائم بالحقّ المنتظر؛ پس او حسن، فرزندش قائم به حق امام منتظر است.» عرض کردم: اى فرزند رسول خدا! چرا او را قائم مىگویند؟ فرمود: «لأنّه یقوم بعد موت ذکره و ارتداد اکثر القائلین بامامته؛ به این جهت که پس از آن که یادش از بین برود و اکثر معتقدین به امامتش برگردند، قیام مىکند.» گفتم: چرا او را منتظر مىگویند؟ فرمود: «لأنّ له غیبةً یکثر ایّامها و یطول امدها فینتظر خروجه المخلصون و ینکره المرتابون و یستهزىء بذکره الجاحدون و یکذب فیها الوقاتون و یهلک فیها المستعجلون و ینجوفیها المسلمون؛ به راستى به این جهت (او را منتظر مىگویند) که براى او غیبتى است که مدّتش زیاد شود و زمانش طولانى گردد. پس مخلصان در انتظار قیامش باشند و شکّاکان انکارش کنند و منکران یادش را استهزا کنند و تعیین کنندگان وقت ظهورش دروغ گویند و شتاب کنندگان (به ظهورش) هلاک شوند و تسلیم شوندگان در آن نجات یابند.» 3- برخى دستآوردهاى دوران ظهور دست آوردهاى ظهور بیش از آن است که در یک مقاله حتى یک کتاب تبیین گردد تا چه رسد به یک حدیث. حضرت جواد(ع) به مقدار ضرورت به فهرستى از پیامدهاى ظهور مهدى(ع) اشاره فرموده است. در بخشى از یک حدیث طولانى که عبدالعظیم حسنى(ع) از امام جواد(ع) نقل نموده، آمده است: «اى ابوالقاسم! هیچ یک از ما نیست، جز آنکه قائم به امر خداى متعال و هادى به دین الهى است.» «ولکنّ القائم الّذى یطهّر اللّه عزّ و جلّ به الارض من اهل الکفر و الجحود و یملأها عدلاً و قسطاً هو الّذى تخفى على النّاس ولادته...؛ ولکن قائمى که خداى عزیز و جلیل به توسط او زمین را از اهل کفر و انکار پاک سازد و آن را پر از عدل و داد نماید، کسى است که ولادتش مخفى مىباشد...». «و هو الّذى تطوى له الارض و یذلّ له کلّ صعبٍ و یجتمع الیه من اصحابه عدّة اهل بدر ثلاثمائةٍ و ثلاثة عشر رجلاً من اقاصى الارض و ذلک قول اللّه عزّ و جلّ این ما تکونو یأت بکم اللّه جمیعاً انّ اللّه على کلّ شىءٍ قدیر؛(12) و او کسى است که زمین برایش پیچیده شود و هر دشوارى برایش هموار گردد و از اصحابش سیصدو سیزده تن به تعداد اصحاب بدر از دورترین نقاط زمین به گرد او جمع مىشوند و این همان سخن خداى عزیز و جلیل است که فرمود:هر جا باشید خدا شما را جمع مىکند، زیرا او بر هر چیزى قادر است.» «فاذا اجتمعت له هذه العدّة من اهل الاخلاص اظهر اللّه امره فاذا کمل له القصد و هو عشرة آلاف رجلٍ خرج باذن اللّه عزّ و جلّ فلایزال یقتل اعداء اللّه حتّى یرضى اللّه عزّ و جلّ... فاذا دخل المدینة اخرج اللات و العزّى فاحرمهما؛(13) پس هنگامى که این تعداد از اهل اخلاص به گرد او فراهم آیند، خداى تعالى امرش را ظاهر سازد و چون «عقد» که عبارت از ده هزار مرد باشد، کامل گردد، به اذن خداى عزیز و جلیل قیام مىکند و دشمنان خدا را مىکشد تا خداى عزیز و جلیل راضى گردد...و چون به مدینه وارد شود، لات و عزّى را بیرون مىکشد و آن دو را مىسوزاند.» 4- پاسخ به یک شبهه در مورد قیام مهدى(عج) ابوهاشم مىگوید: از امام جواد(ع) پرسیدم: آیا براى خدا بداء در محتوم و امر حتمى نیز هست؟ فرمود بله. «فقلناه فنخاف ان یبدو اللّه فى القائم فقال انّ القائم من المیعاد و اللّه لایخلف المیعاد؛(14) پس به آن حضرت گفتم: مىترسیدم که در امر قائم براى خدا بداء حاصل شود (و از این امر حتمى برگردد و امام ظهور نکند). پس حضرت فرمود: به راستى (قیام) قائم از وعده (هاى الهى) است و خداوند وعده خود را تخلّف نمىکند.» معلوم مىشود که یکى از تفاوتهاى وعده و وعید (وعده عذاب دادن) این است که وعدههاى الهى هرگز تخلّف بردار نیست، ولى وعیدهاى الهى قابل تخلّف است، یعنى ممکن است خداوند کسانى را که در مقابل گناهان، وعید عذاب داده، ببخشد و به جهنّم نبرد، ولى وعدههاى الهى مانند اینکه نیکان را به بهشت بشارت داده، هرگز تخلّف بردار نیست. و قیام حضرت مهدى(ع) یکى از وعدههایى است که خداوند به تمام بشریت داده و لذا تخلّف در آن محال است. پاورقی ها:پىنوشتها: - 1. بعد از آن حضرت، امام على هادى(ع) فرزند ایشان در خردسالى به امامت رسید و بعد از او امام مهدى(عج) در حالى که بیش از پنج سال نداشت، پس از پدرش به این منصب نایل گردید. 2. احتجاج طبرسى، قم، مؤسسه اسوه، اوّل، 1413، ج 1، ص 15. 3. احتجاج، همان، ج 2، ص 465؛ توحید صدوق، ص 83، باب 3 شماره 2، ص 113، باب 8، شماره 12. 4. بصائر الدرجات، ص 132، به نقل از اعلام الهدایه، المجمع العالمى لاهل البیت، اول، 1422 ج 11، ص 213. 5. اصول کافى، محمد بن یعقوب کلینى، ترجمه سید جواد مصطفوى، تهران، کتابفروشى اسلامیّه، ج 1، ص 363 - 364. 6. اثبات الهداة، شیخ حرّ عاملى، قم، مطبعة العلمیّه، ج 2، ص 256؛ بحارالانوار، محمد باقر مجلسى، ج 94، ص 15، ح 26؛ اصول کافى، ج 1، ص 532. 7. المناقب، ج 2، ص 432 به نقل از الهدایة، المجمع العالمى لاهل البیت(ع)، اول، 1422 ق، ج 11، ص 213 - 214. 8. خصال شیخ صدوق، ترجمه مدرس گیلانى، انتشارات جاویدان، ص 280، ح 1086، چاپ مدرسین، ج 2، ص650،ح 46. 9. بحارالانوار، ج 50، ص 100؛اعلام الهدایة، ج 11، ص 214. 10. کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، ترجمه منصور پهلوان، قم، مسجد جمکران، 1382 ش، ج 2، ص 70، ح 1. 11. همان، ص 72 - 73، ح 3. 12. سوره بقره، آیه 148. 13. کمال الدین و تمام النعمة، ج 2، ص 71 - 72. 14. الغیبة نعمانى، ص 302، به نقل از: اعلام الهدایة، ج 11، ص 213. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 162 |