تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,297 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,226 |
چرا مطهری هدف ترور دشمنان شد؟ | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1391، شماره 364، اردیبهشت 1391 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
غلامرضا گلی زواره چکیده استاد شهید علامه مطهری از کسانی است که عمر با برکت خود را وقف تلاشهای علمی، دینی و روشنگری افکار و در حفظ حریم مکتب اسلام و جلوگیری از کژفهمیها سعی فراوان کرد. وی تزکیه فکری و فرهنگی مردم و جوانان را با تبیین صحیح مسائل دینی ضروری میدانست و از جریانهای انحرافی نشأت گرفته از غرب استعماری و شرق الحادی که افکار جوانان را به انحراف میکشید، سخت نگران بود و نسبت به آن هشدار میداد. لذا فکر و آثار آن شهید در تبیین مکتب و انقلاب و نیز در جلوگیری از انحرافات فکری نقش مهمی ایفا کرده است. آنچه مطهری را از دیگران متمایز کرد و وی را برجسته و عالِم آگاه به زمان خود ساخت، ویژگیهای گوناگونی است که به برخی از آنهااشاره میشود: 1ـ التزام عملی وی بر کتاب خدا و سنت مطهر معصومین«ع»:این التزام موجب آن شد که وی پاسداری از مکتب و بیان صحیح و صریح مسائل آن را وجهه همت خود قرار دهد و در انجام این وظیفه هیچ مانعی نتوانست سد راه وی شود. حتی رفتار کسانی که تفکر وی را برخلاف اهداف خود تلقی کردند و تلاش در ترور شخصیتی وی داشتند نیز نتوانست اثر منفی در کار وی بگذارد. 2ـ وی علاقه شدید به هدایت مردم بویژه کسانی داشت که گرفتار انحرافات فکری وارداتی غرب و شرق شده بودند و این علاقه را همواره با عطوفت پدرانه ابراز میداشت. 3ـ استاد شهید عالم و آگاه به زمان بود و تیزبینی خاصی در شناختن انحرافات فکری و دسیسههای استعماری داشت به گونهای که فرمایش قرآن «ان تتقوا الله یجعل لکم فرقاناً»(1) در وی مصداق پیدا کرده بود. 4ـ وی در طرح مسائل، شجاع بود و بدون اثرپذیری از جو و با اعتماد به نفس بالا، مطالب لازم را بیان میداشت. این ویژگیها از وی عالم برجستهای ساخت که میشود گفت مطهری فقیهی حکیم، عارفی پرهیزگار، بدعتستیزی خداترس و دانشمندی عالم به زمان خود و روحانیی بیدار و بیدارگر بود.
مقدمه بدون تردید پیشرفت بشر در زمینههای فکری، فرهنگی و معنوی مرهون تلاشهای خستگیناپذیر شخصیتهای بزرگی است که به دور از انگیزههای جاهطلبانه و بیرغبت به شهرت و آوازه عمر پربرکت خود را وقف تلاشهای علمی کرده و هرگز ارزش والای حق و حقیقت و گوهر گرانبهای تقوا و فضیلت را به زر و زیور دنیا نفروختهاند. بدیهی است که معیار ارزشهای انسانی از دید منابع دینی تقوا و تقرب به خدای تعالی است. پس در مقام ارزیابی شخصیتهای الهی باید بالاترین بها را برای کسانی قائل شد که در آشنا کردن انسانها به راه خدا و در تعلیم و تربیت افراد و تزکیه آنان و نیز در حفظ مکتب و مبارزه با دشمنان گوی سبقت را از دیگران ربوده باشند. مطهری فقیهی حکیم، عارفی پرهیزگار، دردمندی دردآشنا، بدعتستیزی خداترس و زمانآگاه، حقیقتجویی حقپذیر، حقشناسی متواضع، دارای دقتنظر عمیق و... بود. بالاخره میتوان گفت که ترسیم شخصیت همواره پویا، رو به تعالی و تکاملپذیر استاد شهید فرصتی گستردهتر و قلمی پختهتر میطلبد و سخن گفتن دربارۀ چنین فردی درخور هر کس نیست. راستی چه میتوان گفت درباره شخصیتی که در شهادتش عالمی همچون علامه طباطبایی با آن عظمت شأن، بشدت میگرید و امام خمینی«ره» در پیام تسلیت به مناسبت شهادت او میفرماید : «[مطهری] شخصیتی بود که عمر شریف و ارزندۀ خود را در راه اهداف مقدس اسلام صرف کرد و با کجرویها و انحرافات مبارزۀ سرسختانه کرد...(3) مردی که در اسلامشناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کمنظیر بود، او از شخصیتهایی بود که حاصل عمرم محسوب میشد.»(4) شهید مطهری را باید بحق یکی از ارکان علمی حوزه علمیه و روشنگر اسلام ناب در دانشگاه در عصر خود دانست و شاید کمتر اهل فضلی بخصوص در عرصه دانشگاه یافت شود که از سفره پربرکت درس ایشان استفاده نکرده و یا از نوشتههای وزین و مطمئن و در عین حال عمیق آن استاد بهرهای نبرده باشد.
شهید مطهری و ضرورت تزکیه یکی از ابعاد رسالت پیامبر اکرم«ص» به فرمان قرآن کریم، اصل اساسی و زیرساز تزکیه است که به منظور ایجاد زمینه پذیرش حیات طیبۀ انسانی و پیریزی مدینه فاضله الهی صورت میگیرد:«... یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه»؛ بر آنان آیات الهی را تلاوت میکند و آنها را پاک میسازد و کتاب خدا و حکمت الهی را به آنان میآموزد.(5) یکی از اهداف این آیه تزکیه و ایجاد استعداد درک و قبول ارزشهای متعالی الهی در انسانها و مهیا ساختن آنان برای تلاش در راه تحقق نظام قسط و عدل الهی است؛ زیرا اصل تزکیه به معنای تطهیر مداوم آلودگیها، تصحیح مستمر ناراستیها، زدودن پیدرپی زنگارهای تفکر غیرالهی که بر آینه جان انسان مینشیند و مانع رسیدن انوار تابناک حقیقت به آن میشود، شرط لازم بازسازی و کمالپذیری است و به صورت یک ضرورت حیاتی و همیشگی در جهت تداوم و تسریع حرکت تعالیجویانه انسان مطرح میشود. از اینجاست که اصل اساسی تزکیه نه تنها در دستور کار رسول گرامی اسلام«ص» قرار میگیرد، بلکه در حوزه مسئولیت الهی تمامی کسانی که بار سنگین رهبری امت اسلام را پس از آن حضرت بر دوش میکشند، نیز قرار دارد؛ زیرا خطر انحراف از خط مستقیم هدایت و مسخ ارزشها و معیارهای متعالی الهی و گرفتاری امت در دام مکاتب انحرافی و التقاطی، همواره در عصر غیبت بیشتر راهیان طریق رشد را تهدید کرده و میکند. حال این سؤال مطرح است که آیا فرزندان اسلام بخصوص جوانان دانشگاهی به دلیل ناآشنایی با تاریخ و فرهنگ اسلامی خود و بیگانگی با زبان متون اصیل دینی، در معرض سقوط به پرتگاههای عقیدتی نیستند؟ و آیا تهاجمات فرهنگی با چهرههای منافقانه و با استفاده از ابزارهای متعدد غیرقابل کنترل، آنان را تهدید نمیکند؟ استاد شهید این دغدغه را چنین بیان میکند: «امروز که نهضت اسلامی ایران اوج گرفته و مکتبها و «ایسمها» را تحتالشعاع قرار داده است، دو جریان را مشاهده میکنیم؛ گروهی را میبینیم که واقعاً وابسته به مکتبهای دیگر بخصوص مکتبهای ماتریالیستی هستند و چون میدانند با شعارها و مارکهای ماتریالیستی نمیتوان جوان ایرانی را شکار کرد، اندیشههای بیگانه را با مارک اسلامی عرضه میدارند. بدیهی است اسلامی که با محتوای ماتریالیستی در مغز یک جوان فرود رود و تنها پوستۀ اسلامی داشته باشد بسرعت دور انداخته میشود و هم میبینیم که افرادی مسلمان، اما ناآشنا به معارف اسلام و شیفتۀ مکتبهای بیگانه به نام اسلام، اخلاق مینویسند و تبلیغ میکنند اما اخلاق بیگانه، فلسفه تاریخ مینویسند، همانطور فلسفه دین و نبوت مینویسند، همانطور اقتصاد مینویسند، همانطور سیاست مینویسند، همانطور جهانبینی مینویسند، همانطور تفسیر قرآن مینویسند، همانطور و... . من به عنوان یک فرد مسئول به مسئولیت الهی، به رهبران عظیمالشأن نهضت اسلامی که برای همهشان احترام فراوان قائلم هشدار میدهم و بین خود و خدای متعال اتمام حجت میکنم که نفوذ و نشر اندیشههای بیگانه به نام اندیشه اسلامی و مارک اسلامی اعم از آنکه از روی سوءنیت و یا عدم سوءنیت صورت گیرد خطری است که کیان اسلام را تهدید میکند».(6) آری چنین بود که مطهری شهید مبارزه با تحریفهای روشنفکرانه، تفسیرهای غرب و شرقپسندانه از مکتب اسلام و مبانی نهضت اسلامی ایران شد. بر این اساس وی در مبارزه با خطر پیش گفته اگر در جایی احساس نیاز میکرد به نحو شایسته حضور مییافت و از مرزهای عقیدتی و اخلاقی و... اسلام جانانه دفاع میکرد. گاهی همانند یک متکلم با تبیین صحیح و روشن مبانی اعتقادات و پاسخگویی به شبهات و رد عقاید انحرافی که با عناوین گوناگون از جمله مارکسیسم و نفاق التقاطی، در مراکز دانشگاهی لانه کرده بود، از عقاید دینی پاسداری میکرد و به مثابه یک سنگربان بسیار هوشمند، آگاه، آماده و قوی در مقابل تهاجم و انحرافات، بموقع عکسالعمل لازم را نشان میداد. گاهی نیز به عنوان یک معلم اخلاق با بیان ارزشهای اخلاقی اسلام، تزکیه افراد و بچههای مسلمان را به عهده میگرفت و از ارزشهای انسانی مکتب اسلام بدقت مرزداری میکرد. زمانی نیز در چهره یک فیلسوف از عقل و عقلگرایی دفاع میکرد و در مقابل جمود و تحجر که از اول اسلام آفت خطرناکی بوده است، میایستاد و زمانی به عنوان خطیب در منبر خطابه انجام وظیفه میکرد. در یک کلام مطهری هرگاه دفاع از اسلام و تلاش برای نهضت اسلامی را لازم میدید، حضور مؤثر داشت و در انجام این وظیفه علاوه بر جلسات علمی و تدریس در دانشگاه و انجام سخنرانیها و مصاحبههای روشنگرانه، کتابهای زیادی را به رشته تحریر درآورد، کتابهایی که در نوع خود از نظر محتوا و روش بیان مطالب نوآوری داشت. وی توانست مطالب بسیار عمیق معارف الهی را به صورت ساده، دقیق و با قلم و زبان عصر خود ارائه کند. وی در نوشتن کتاب از سادهنویسی و یا قصه و داستانگویی، بدین جهت که چنین روشی شأن علمی وی را پایین میآورد، خودداری نکرد؛ زیرا آنچه برای او مهم بود، دفاع از حریم اسلام بود ولو با سادهنویسی و یا داستانگویی.
امام خمینی«ره» و تأکید بر حفظ خط فکری شهید مطهری بعد از شهادت استاد، امام امت در پیامهای خود بر جریان یافتن خط فکری مطهری تأکید فراوان کرد تا فکر و شخصیت مطهری به عنوان یک جریان مطرح شود و تداوم پیدا کند.(7) تأکید امام به این جهت بود که هر نهضتی در شروع و تداوم خود، مبتنی بر مبانی عقیدتی و فرهنگی خاصی است، خصوصاً انقلاب مقدس ایران که داعیه اسلامیت دارد و با تکیه بر مبانی اصیل اسلام شروع و پیروز شد و هدفش تحقق ارزشهاو اندیشههای اسلامی در جامعه است. بنابراین، شرط و لازمه تداوم چنین حرکتی آن است که از جهت فکری و عقیدتی و فرهنگی، صریح و روشن باشد تا از این راه جریانهای فکری انحرافی و التقاطی متضاد با فرهنگ نهضت اسلامی کاملاً شناخته شود و خود نهضت نیز از چنین جریانهای فکری آسیب نبیند و با خلوص کامل فکری و فرهنگی تداوم پیدا کند. بدین جهت و برای به دست آوردن چنین هدفی، انقلاب اسلامی همواره باید بر خط فکری سالمی متکی باشد. سرّ تأکید امام«ره» بر خط فکری مرحوم مطهری چیزی غیر از این نبود. در توضیح این مطلب لازم به یادآوری است که برخورد استعمارگران با نهضتهای اصیل و مستقل در کشور عزیزمان از نهضت تنباکو تا نهضت مقدس 15 خرداد این بوده است که ابتدا تلاش میکردند با تهاجم نظامی خارجی یا با کودتای نظامی داخلی، نهضتها را متوقف سازند و چون تجربه نشان داده است که ـ به گواهی تاریخ نهضتهای گذشته ـ برخورد نظامی صرف نمیتوانسته در سرکوب موفق باشد لذا استعمارگران همزمان با حرکت نظامی، سیاست شیطانی مسخ و تحریف فرهنگ نهضت را در پیش میگیرند و جهت مهار نهضتی که همانند سیل بنیانکن، تمام بنیانهای بیگانگان را کنده و دور میاندازد، خط فکر انحرافی را عَلَم میکنند و افکار وارداتی و انحرافی را با ظاهر فریبنده و چهره مردمپسند به وسیله مهرههای سرسپرده خود مطرح یا مسخ کرده و با محو ارزشهای اصیل نهضت، زمینه استعمار مجدد را فراهم میآورند. در نهضت مقدس ایران رهبر عظیم الشأن آن با بیداری خاص خود و آگاهی از توطئههای رنگارنگ استعمار بخوبی میدانست که بایستی به سالم نگه داشتن جریان فکری و فرهنگی نهضت توجه خاص مبذول کند تا دور از هرگونه آلودگی و انحراف، به حرکت خود ادامه دهد. برای تأمین این هدف یکی از شایستهترین افرادی که میتوانست به عنوان سمبل، جهت و جریان اصیل فرهنگی انقلاب را بخوبی تبییین و طرح و مبانی اعتقادی و فکری آن را به روشنی ترسیم و از هر آسیبی بیمه کند، کسی جز استاد شهید مطهری نبود. ضرورت تبیین خط فکری انقلاب و بیان مبانی عقیدتی آن و نیز تبیین سمبل و مظهر و مفسر مطمئن بر آن کاملاً واضح است بخصوص در آنجا که نامحرمان و دشمنان قسم خورده، مزورانه و با ماسک طرفداری، خود را انقلابی جازده و در جامعه با واژههای فریبنده، به تحریف و مسخ اصول و مبانی عقیدتی میپردازند و پشتوانه فرهنگی و فکری انقلاب را خالی میکنند. اینجاست که رهبر انقلاب بر متفکری بیدار و عالِمی هوشیار همانند شهید مطهری و بر خط فکری وی تأکید میکند و تمام آثار او را مفید تشخیص میدهد، همانطور که دشمن این نقش مطهری را متوجه شده بود، لذا به حذف فیزیکی و تحریم آثارش اقدام کرد.
شخصیت برجسته مطهری این سؤال مطرح است که چه چیزهایی مطهری را برجسته کرد و موجب شد تا آن شهید سمبل مبارزه با افکار التقاطی و استعماری و ایسمهای وارداتی از نوع غربی و شرقی آن شود؟ در پاسخ میتوان گفت: جهات گوناگونی در مورد آن مرحوم به چشم میخورد که در تکوین شخصیت برجسته و کمنظیرش نقش تعیینکنندهای ایفا کرده است. در این زمینه به جاست به مقالهای اشاره شود که خود ایشان تحت عنوان «الهامی از شیخ الطایفه» در باره مرحوم شیخ طوسی نوشته است. وی در این مقاله آورده است:«شیخ الطایفه بلکه شیخ الطایفههایی برای قرن چهاردهم ضروری است که اولاً با ضمیری روشن، نیازهای عصر خویش را درک کند، ثانیاً با شجاعت عقلی و ادبی از نوع شجاعت شیخ الطایفه دست به کار شود، ثالثاً از چارچوب کتاب و سنت خارج نشود».(8) استاد شهید که بحق از شیخ الطایفه الهام گرفته بود، نیازهای عصر خویش را بخوبی میشناخت و در هر جا انحراف از مکتب را میدید با تیزبینی خاص به سراغ آن میرفت و به اصلاح آن میپرداخت. استاد شجاعت عقلی و ادبیی همانند شیخ الطایفه داشت و به سلاح علم مسلح بود و به عنوان یک سرباز فداکار و جانباز در هر جا دفاع از دین را لازم میدید، حضور جدی و مفید داشت و از کتاب و سنت نه تنها خارج نشد بلکه همواره بر احیای آن دو تلاش کرد. اینک به نمونههایی از ویژگیهای مطهری که موجب برجستگی وی شد اشاره میشود: 1ـ التزام عملی به کتاب و سنت معصومین«ع» روح تعبد و التزام دینی ایشان به قرآن و سنت مطهر بسیار بارز و برجسته بود و لذا ایشان کمترین انحراف را برنمیتابید و همواره بر جلوگیری از بدعتها پای میفشرد. یکی از اساتید حوزه هر جا که از لزوم مبارزه با بدعتهای روشنفکرانه و تفسیر به رأیهای پرزرق و برق انقلابینمایانه، سخن میگفت و بر وظیفه مهم روحانیت خداترس و بدعتشکن تأکید میکرد از مرحوم استاد شهید مثال میآورد و میگفت: مطهری در یکی از جلسات دانشگاهی، پس از طرح مسئلهای از مسائل اسلامی که گویا با هوای نفس بعضی از حضار، چندان توافقی نداشته، قاطعانه متذکر شده بود که: حکم خدا چنین است میخواهید بپذیرید! میخواهید نپذیرید! من نمیتوانم به خاطر اینکه هوای نفس شما نمیپسندد از ابلاغ حکم الهی بدانگونه که هست، صرفنظر کنم. تعبیر ایشان تقریباً این بود که: قیچی دست من ندادهاند که بردارم و اسلام را با آن برش دهم که به قامت فکر شما تطبیق کند!(9) آری وی میدانست که اگر به بهانه ترسیم جوپسندانه اسلام، متون دینی را همانند عدهای مطابق مذاق غربزدهها و به شکل روشنفکرمآبانه معنا کنیم و دین را با ایسمهای غربی و شرقی توضیح دهیم، در واقع حکم خدا را قربانی هواهای نفسانی این و آن کرده و شیوه نامبارک بدعتزایی را به کار بردهایم که راه نفوذ جریانهای انحرافی چپ و راست به اندیشه ناب اسلامی خواهد شد. 2ـ علاقه شدید و دردمندانه به هدایت جوانان بخصوص کسانی که گرفتار افکار انحرافی شده بودند قرآن کریم در وصف پیامبر خدا«ص» میفرماید:«لقد جائکم رسولٌ من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمؤمنین رئوفٌ رحیم»؛ همانا رسولی از جنس شما برای هدایت مردم آمد که از شدت نوعپروری، فقر و پریشانی شما بر او سخت میآید و بر آسایش و نجات شما حریص و بر مؤمنان رئوف و مهربان است.(10) آری پیامبر«ص» بر هدایت مردم بسیار علاقه داشت و گرفتاری آنان در جهالت و نادانی بر آن حضرت سخت بود و همواره دوست داشت آنان را هدایت کند و این در حالی بود که مردم مشرک و نادان وی را آزارها میدادند، اما ایشان بر نادانی و ضلالت آنان غصه میخورد و آنها را دعا میکرد. شهید مطهری، آن پیرو صدیق پیامبر خدا«ص» درست چنین ویژگیی داشت. بر هدایت مردم علاقه داشت و گرفتار شدنشان در نادانی، وی را بشدت آزار میداد. وی حتی کسانی را که او را اذیتها و آثارش را تحریم کرده بودند(11) با بردباری همراه با ملاطفت تحمل کرد تا اسلام ناب را به آنان برساند و به این وسیله نهضت اسلامی را هر چه بیشتر تقویت کند. چنین بردباری و تحملی در برابر افرادی که فکر آفتزده دارند، حیاتیترین لازمه کار عالمان دلسوز و دردمندی همانند مطهری است که بر مسند پیامبرانه تزکیه، تعلیم و تربیت تکیه زدهاند. در اینجا برای آشنایی مختصر خوانندگان با فضای ناسالم و جو سیاه خفقان فکری آن ایام بویژه در محیط دانشگاهی بالاخص از سالهای 50 به بعد، به مطلب زیر اشاره میکنیم: در آن ایام از علامه طباطبایی راجع به مندرجات آثار یکی از روشنفکران سؤالی شده بود و نظر ایشان در مورد شخص مزبور، صرفاً با عنایت به سؤال، مخالف بوده است. آنگاه پس از انتشار نظر ایشان، مشتی افراد بیخبر و منحرف، به جای اینکه به عمق درد و سخن علامه برسند، کتابهای علامه طباطبایی را از کتابخانه دانشگاه خارج ساخته و در مقام آتش زدن آنها برآمده بودند!(12) شهید مطهری در چنین فضایی انحرافی، پرچم ابلاغ رسالت الهی و مشعل نورانی حقیقت اسلام را در دست گرفت و در مقابل بدعتها و تأویلهای انحرافی افکار وارداتی غرب و شرق، چونان سدی استوار ایستاد و در راه تبیین احکام الهی همه دشنامها و اهانتها را به جان خرید و با این همه یک دم از ملاطفت و نصایح مهربانانه باز نایستاد، لحن کلام وی نسبت به چنین افرادی بروشنی نمودار این خصلت حسنه است.(13) مطهری براساس اینکه خطاب قرآن نه به ملت، نژاد، طبقه و گروهی خاص بلکه به همه مردم است، نتیجه میگرفت که حتی امثال فرعون نیز مخاطب دعوت قرآن هستند. چون قرآن در نهاد هر انسانی ولو فرعون، یک انسان واقعی سراغ دارد و میگوید این فرعونی که ظالم و جبار است و از انسانیت خارج شده است در عین حال، به دلیل آنکه یک انسان است، دارای فطرتی خدادادی است و لذا وقتی که پیامبر الهی به سوی فرعون میآید، اول میکوشد آن انسان درونی وی را نجات دهد. چنان که قرآن کریم میفرماید: «اذهب الی فرعون انه طغی. فقل هل لک الی ان تزکی؟ و اهدیک الی ربک فتخشی؟»؛ به سوی فرعون برو که طغیان کرده است و به او بگو: آیا میخواهی پاکیزه شوی و من تو را به سوی پروردگارت هدایت کنم تا ـ از نافرمانی او ـ بترسی؟(14) گویا میفرماید: ای موسی! برو ببین میتوانی آن انسان درونی را که در فرعون اسیر و زندانی است، نجات دهی و بلکه او را علیه فرعون بیرونی برانگیزی؟(15)
3ـ عالم بودن به زمان خویش از ویژگیهای دیگری که موجب برجستگی استاد شد این بود که وی زمان خود را شناخته بود و لذا همواره با بدعتها و کجرویهای عقیدتی مبارزۀ فعال و مؤثر داشت و اجازه نمیداد شعارهای نهضت اسلامی تحریف شود. وی در یکی از سخنرانیها چنین گفته است : «ما نباید در مقابل آفتها و بدعتهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فکری و فرهنگی زمان همچون کسی باشیم که غافل و بیخبر است و بعد ناگهان در حالی که در مقابل عمل انجام شده قرار گرفته است، بیدار شویم و در مقام عکسالعمل، شتابزده کارهایی انجام دهیم که گاه حتی برخلاف مقصود ما را به شکست میکشاند. ما باید دقیقاً در جریان تمام توطئهها و حتی آن دسته از توطئهها و دسایسی باشیم که استعمار در حال حاضر برای فردای ما تهیه میبیند، آنها را بازشناسیم و پیش از وقوع به چارهجویی آنها برخیزیم». قسمتی از عبارت استاد تحت عنوان «عالم زمان خویشتن باش» نیز چنین است: « امام صادق«ع» کلامی دارد که بسیار کلام بزرگی است، حدیثی است که در کافی، در ضمن آن حدیث این جمله است: «العالم بزمانه لا تهجُمُ علیه اللوابس. کسی که زمان خویش را بشناسد و درک کند امور مشتبه و گیجکننده به او هجوم نمیآورد».(16) در جای دیگر این مسئله را چنین بیان میدارد که: «امروز هم ما به خواجه نصیرالدینها، بوعلی سیناها، ملاصدراها، شیخ انصاریها، شیخ بهاییها، محقق حلّیها و علامه حلّیها احتیاج داریم. اما خواجه نصیرالدین قرن چهاردهم نه خواجه نصیرالدین قرن هفتم، بوعلی قرن چهاردهم نه بوعلی قرن چهارم و... یعنی با همه آن مزایای فرهنگی بعلاوه اینکه باید به این قرن تعلق داشته باشد و درد این قرن و نیاز این قرن را احساس کند».(17) آری آن عالِم به زمان، با آگاهی از دسیسههای ضداسلامی استعمار همواره در صحنه پاسداری از دیانت و حریم اسلام و تبیین روشن و آسان آن یعنی در پاسداری از اصول و ریشههای نهضت اسلامی حضور فعال داشت. اینک نمونههایی از این حضور: 1ـ هنگامی که جریانهای انحرافی چپ در سطح وسیعی زیر پوشش شعارهای دلفریب در جامعه نفوذ و فکر نسل جوان را به خود مشغول کرده بود، با تعلیقههای خود بر کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم به عرصه ستیز مداوم با انحرافات فکری گام نهاد. مطهری در مقدمه آن کتاب میفرماید: «از لحاظ اینکه نشریات مربوط به ماتریالیسم دیالکتیک بیش از اندازه در کشور ما منتشر شده و افکار عدۀ نسبتاً زیادی از جوانان را به خود متوجه ساخته و شاید عدهای واقعاً باور کرده باشند که ماتریالیسم دیالکتیک، عالیترین سیستم فلسفی جهان و ثمرۀ مستقیم علوم و خاصیت لاینفک آنهاست و دورۀ حکومت الهی سپری شده است، لازم بود که تمام محتویات فلسفی و منطقی این رسالات تجزیه و تحلیل شود تا ارزش واقعی آن بخوبی واضح شود».(18) در جای دیگر میفرماید: «کمترین فایدهای که ممکن است یک خوانندۀ با ذوق از مطالعه این کتاب [اصول فلسفه] ببرد این است که بخوبی درک میکند که ماتریالیسم دیالکتیک، برغم ادعای طرفدارانش، ارتباطی با علم ندارد و تمام اصول آن یک نوع تحریف و استنباط شخصی است که عدهای به سلیقۀ خود کردهاند».(19) 2ـ مبارزه استاد با موج استعماری به اصطلاح آزادی و تساوی حقوق زن و مرد نشانه دیگر از عالِم به زمان خود بودن این شهید است. وی در این مورد میفرماید: «در سال 45 شمسی تعویض قوانین مدنی در مورد حقوق خانوادگی در سطح مجلات، خصوصاً مجلات زنانه سخت بالا گرفت و نظر به اینکه بسیاری از پیشنهاداتی که میشد برضد نصوص مسلم قرآن بود طبعاً ناراحتیهایی در میان مسلمانان ایران به وجود آورد و در این میان قاضی ابراهیم مهدوی، لایحهای در چهل ماده به همین منظور تنظیم کرد و در مجله زن روز چاپ کرد و از خوانندگان خود دربارۀ چهل مادۀ پیشنهادی نظر خواست. وی ضمناً وعده داد طی یک سلسله مقالات در مجله یادشده به طور مستدل از چهل ماده پیشنهادی خود دفاع کند. پس از جریاناتی این بنده آمادگی خود را برای دفاع از قوانین مدنی تا آن حد که با فقه اسلامی منطبق است اعلام کردم و خواستم که مقالات اینجانب و مقالات قاضی مهدوی در برابر یکدیگر در آن مجله چاپ شود این بود که اولین مقاله در شماره 88 درج شد و تا 33 مقاله ادامه یافت».(20) نتیجه این مقالات افشای دسیسههای ضددینی بود که به نام آزادی و تساوی حقوق زن و مرد توسط افراد غربزده و ایادی بیگانه، به راه انداخته شده بود. 3ـ از جمله نشانههای عالِم به زمان بودن وی اینکه رژیم پهلوی با برگزاری جشنهای معروف خود که هدفی جز گسترش قومیتگرایی و نژادپرستی در ایران، نفی تمدن اسلامی و جدا کردن ملت ایران از اسلام را نداشت، استاد با نگارش آثار ارزشمندی نظیر: کتابسوزی در ایران و مصر، خدمات متقابل اسلام و ایران، ماهیت ملیگرایی را که منشأ استعماری داشت و به وسیله رژیم در حال اجرا بود، برملا ساخت و از طرفی، پیوند و ارتباط متقابل ملیت ایرانی با اسلام را تبیین و راه را بر تفکر ملیگرایی استعماری مسدود کرد. وی در کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران بیان میکند که فکر ملیتپرستی و نژادپرستی، فکری است که میخواهد ملل گوناگون را در برابر یکدیگر قرار دهد و منشأ آن را در ملل شرقی بخصوص در میان مسلمانان، از استعمار میداند و روشن میکند که استعمار این مسئله را براساس اصل «تفرقه بینداز و حکومت کن» مطرح میکند.(21) استاد در ادامۀ بحث ملیت به این نکته تأکید میکند که چنانچه ما ایرانیان ملیت را هم خواسته باشیم جز در سایه حفظ اسلامیت ممکن نخواهد بود، زیرا این اسلام است که ملیت زنده ملتمان را تشکیل میدهد و بدین وسیله توطئه ملیگرایی را برای نفی تمدن اسلامی ایران خنثی میکند. مسئله دیگری که در آن زمان از سوی استعمار مطرح شد و مجری آن رژیم پهلوی بود، کتابسوزی در ایران توسط مسلمانان اولیه بود. استاد شهید با نوشتن اثر ارزشمند «کتابسوزی در ایران و مصر» بروشنی اثبات میکند که مسئله کتابسوزی در ایران و مصر توسط مسلمانان اولیه ادعای استعمار و از اساس بیپایه است و استعمار با پیشدستی و طرح این مسئله میخواهد اولاً، جنایات خود را در کتابسوزی اسکندریه پاک کند، ثانیاً میخواهد بین ایرانیان مسلمان از مسلمانان صدر اسلام نفرت ایجاد کند و درنهایت ایران اسلامی را از اسلام جدا کند. از اینجا بود که به روزنامههای وقت، اجازه ندادند اطلاعیه سخنرانی استاد را در این باره چاپ کنند، در حالی که قبلاً تمام اطلاعیهها در مورد سخنرانی وی را چاپ میکردند.(22)
4ـ شجاعت در بیان حقایق دینی وی برای بیان حقایق دینی و تبلیغ آنها هرگز از جو فکری مخالف نمیهراسید، بلکه با اعتماد به نفس و استقلال فکری خاص که از ویژگیهای مؤمن واقعی است، به بیان مطلب مورد نیاز میپرداخت. به عنوان نمونه: در سالهایی که تفکر مادیگرایی و گرایش به مسائل تجربی و کمرنگی مسائل ماوراءالطبیعه بر افکار علمی سایه افکنده بود و صحبت از مسائلی مانند غیب و امدادهای غیبی، غیرعلمی تلقی میشد، وی در دانشگاه شیراز، بحث امدادهای غیبی در زندگی بشر را مطرح میکند و از طرح چنین عنوانی در محیط دانشگاهی و جو فکری خاص، نه تنها بیمی به خود راه نمیدهد، بلکه اعراض از طرح چنین مسئلهای را جهالت و جمود مینامد. شهید مطهری خود در آغاز همین سخنرانی میگوید: «مسلماً عدهای با شنیدن عنوان «مددهای غیبی» خواهند گفت در عصر علم، دانش، تجربه و آزمایش که بشر همه چیز را تحت تسلط مشاهدات عینی، حسی و لمسی خود درآورده است، مددهای غیبی یعنی چه؟ آری به این نکته توجه داشته و داریم، شاید هم تعمدی در کار بوده... باید عرض کنم... این انکارها، اعراضها و این ادعاها که در عصر علم و دانش سخن از مسائلی از قبیل مددهای غیبی بیمعناست، ضدعلم و با روح علمی ناسازگار و نوعی جهالت است بلکه بدتر از جهالت است. آیا از جهل بدتر هم چیزی هست؟ بلی از جهل بدتر هم هست و آن جمود است».(23)
پینوشتها 1ـ انفال، 29. 2ـ توبه، 108. 3ـ صحیفه نور، 6/109. 4ـ ابوالحسن علی، 298. 5ـ جمعه، 2. 6ـ نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر، 91 و 92. 7ـ صحیفه نور، 12/51. 8ـ دوانی، علی، هزاره شیخ طوسی، 2/47 و 48. 9ـ ابوالحسنی، علی، 95. 10ـ توبه، 138. 11ـ ابوالحسنی، 95. 12ـ همان، 99. 13ـ مطهری، مقدمه کتاب علل گرایش به مادیگری، مقالۀ ماتریالیسم در ایران. 14ـ نازعات، 17. 15ـ مطهری، آشنایی با قرآن، 132و 131. 16ـ مطهری، ده گفتار، انتشارات حکمت، 177و 178. 17ـ مطهری، نهضتهای اسلام در صد ساله اخیر، 75. 18ـ طباطبایی، محمدحسین، اصول فلسفه، ج1، مقدمه، 7. 19ـ همان. 20ـ مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، 15 و 16. 21ـ خدمات متقابل اسلام و ایران، 12ـ8. 22ـ مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، 96 و 97. 23ـ مطهری، امدادهای غیبی در زندگی بشر به ضمیمه چهار مقاله دیگر، 64.
منابع 1ـ قرآن کریم 2ـ ابوالحسنی، علی، مطهری افشاگر توطئه تأویل، دفتر انتشارات اسلامی قم جامعه مدرسین، 1362 ش. 3ـ مطهری، نهضتهای اسلامی در صد ساله اخیر، صدرا، قم، بیتا. 4ـ صحیفه نور، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، وزارت ارشاد، 1362 ش. 5ـ علی دوانی، هزاره شیخ طوسی. 6ـ مطهری، علل گرایش به مادیگری، صدرا، قم. 7ـ مطهری، آشنایی با قرآن، صدرا، قم. 8ـ مطهری، ده گفتار، صدرا، قم. 9ـ مطهری، نظام حقوق زن در اسلام، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، 1360 ش. 10ـ طباطبایی، محمدحسین، اصول فلسفه و روش رئالیسم، صدرا. 11ـ مطهری، امدادهای غیبی در زندگی بشر، صدرا، قم، بیتا. 12ـ مطهری، پیرامون انقلاب اسلامی، دفتر انشارات جامعه مدرسین قم، 1359 ش. 13ـ مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، تهران، 1354 ش. 14ـ مطهری، کتابسوزی در ایران و مصر، صدرا، قم. 15ـ مطهری پیرامون جمهوری اسلامی، صدرا قم.
سوتیترها: * در مقام ارزیابی شخصیتهای الهی باید بالاترین بها را برای کسانی قائل شد که در آشنا کردن انسانها به راه خدا و در تعلیم و تربیت افراد و تزکیه آنان و نیز در حفظ مکتب و مبارزه با دشمنان گوی سبقت را از دیگران ربوده باشند.
* شهید مطهری را باید بحق یکی از ارکان علمی حوزه علمیه و روشنگر اسلام ناب در دانشگاه در عصر خود دانست و شاید کمتر اهل فضلی یافت شود که از سفره پربرکت درس ایشان استفاده نکرده و یا از نوشتههای وزین و مطمئن و در عین حال عمیق آن استاد بهرهای نبرده باشد.
* مطهری شهید مبارزه با تحریفهای روشنفکرانه، تفسیرهای غرب و شرقپسندانه از مکتب اسلام و مبانی نهضت اسلامی ایران شد، چرا که در مبارزه با این خطرات اگر در جایی احساس نیاز میکرد به نحو شایسته حضور مییافت و از مرزهای عقیدتی و اخلاقی و... اسلام جانانه دفاع میکرد.
* برای تأمین هدف سالمسازی مسیر فکری انقلاب اسلامی، یکی از شایستهترین افرادی که میتوانست به عنوان سمبل، جهت و جریان اصیل فرهنگی انقلاب را بخوبی تبییین و طرح و مبانی اعتقادی و فکری آن را بروشنی ترسیم و از هر آسیبی بیمه کند، کسی جز استاد شهید مطهری نبود.
*مطهری براساس اینکه خطاب قرآن نه به ملت، نژاد، طبقه و گروهی خاص بلکه به همه مردم است، نتیجه میگرفت که حتی امثال فرعون نیز مخاطب دعوت قرآن هستند. چون قرآن در نهاد هر انسانی ولو فرعون، یک انسان واقعی سراغ دارد.
*استاد مطهری:امروز هم ما به خواجه نصیرالدینها، بوعلی سیناها، ملاصدراها، شیخ انصاریها، شیخ بهاییها، محقق حلّیها و علامه حلّیها احتیاج داریم. اما خواجه نصیرالدین قرن چهاردهم نه خواجه نصیرالدین قرن هفتم، بوعلی قرن چهاردهم نه بوعلی قرن چهارم!
*استاد شهید در «کتابسوزی در ایران و مصر» بروشنی اثبات میکند که مسئله کتابسوزی در ایران و مصر توسط مسلمانان اولیه ادعای استعمار و از اساس بیپایه است و استعمار با پیشدستی و طرح این مسئله میخواهد اولاً، جنایات خود را در کتابسوزی اسکندریه پاک کند، ثانیاً میخواهد بین ایرانیان مسلمان از مسلمانان صدر اسلام نفرت ایجاد کند.
*آیت الله مطهری برای بیان حقایق دینی و تبلیغ آنها هرگز از جو فکری مخالف نمیهراسید، بلکه با اعتماد به نفس و استقلال فکری خاص که از ویژگیهای مؤمن واقعی است، به بیان مطلب مورد نیاز میپرداخت.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 142 |