تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,463 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,414 |
اشغال فلسطین از آغاز تا فرجام | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1391، شماره 364، اردیبهشت 1391 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
(ماهنامه پاسدار اسلام شماره 364-365) یک گزارش کوتاه: مجید صفا تاج اشاره: در بعدازظهر روز 14 می 1948 (24 اردیبهشت 1327 هـ . ش) دیوید بنگوریون از رهبران جنبش صهیونیسم در جلسهای با حضور رهبران صهیونیستها تشکیل دولت اسرائیل را اعلام کرد. در نیمه شب پانزدهم ماه می 1948 نیز رئیس دولت قیّم (انگلستان) از پایان دوران سرپرستی انگلیس بر فلسطین خبر داد و نماینده عالی انگلیس، فلسطین را از طریق بندر حیفا ترک کرد. چند دقیقه بعد نیز ترومن رئیسجمهور وقت امریکا، تأسیس دولت صهیونیستی اسرائیل را به رسمیت شناخت. فردای آن روز یعنی 15 می 1948 ارتشهای مصر، سوریه، اردن، عراق و لبنان از شمال، جنوب و شرق به فلسطین حمله کردند تا از غصب آن توسط موجود تازهتأسیس صهیونیستی جلوگیری کنند، اما این رژیم با حمایت همهجانبه امریکا و تبانی سازمان ملل متحد، در این جنگ 78 درصد کل خاک فلسطین را اشغال کرد که طی آن از مجموع یک میلیون و نهصد هزار فلسطینی حدود یک میلیون تن آواره شدند و ارتشهای عربی نیز شکست خوردند. از آن روز که اعراب از آن به نام «روز نکبت» یاد میکنند، تاکنون 64 سال گذشته و همواره بسیاری از مردم در پی یافتن پاسخهایی برای سؤالات خود در باره چگونگی غصب فلسطین و تشکیل رژیم صیهونیستی و سیاستها و اقدامات آن رژیم پس از تشکیل و سرانجامِ این اشغالگری بوده و هستند. در مقاله حاضر تلاش شده تا به صورت موجز و مختصر به این سؤالات پاسخ داده شود. البته با توجه به اختصار مطالب این نوشتار، طبیعتاً ممکن است ابهامات و شبهات تاریخی دیگری برای خوانندگان محترم وجود داشته باشد که انشاءالله در شمارههای آینده مجله به آن شبهات پاسخ خواهیم داد.
چگونه فلسطین غصب و رژیم صهیونیستی تشکیل شد مسئله فلسطین، دو رخساره دارد که در یک چهره تراژدی خونینی متبلور است و در دیگری، جنایات وحشیانهای نقش بسته است. تراژدی فلسطین فقط به سال 1948 منحصر نیست، بلکه به ورود استعمار انگلیس در سال 1917 باز میگردد. در این سال، یهودیان تنها 5/2 درصد زمینهای فلسطین را دراختیار داشتند و پس از 30 سال سلطه انگلیس علیرغم تبانی انگلیس با صهیونیستها آنها توانستند حدود 5/3 درصد دیگر زمینهای فلسطین را به تملک خود درآورند، یعنی در هنگام تقسیم فلسطین توسط سازمان ملل متحد با تبانی امریکا و انگلیس و صهیونیسم در سال 1947 فلسطینیان هنوز 94 درصد سرزمین فلسطین را تحت تملک قانونی خود داشتند و تنها 6 درصد زمینها دراختیار یهودیان بود. به لحاظ جمعیتی نیز، شمار مهاجران یهودی در فلسطین در طول 35 سال پیش از حکومت سرپرستی انگلیس بر این سرزمین، از 25 هزار یهودی فراتر نمیرفت. در چهار سال اول سلطه انگلیس بر فلسطین، بیش از 26 هزار یهودی به کمک آژانس یهود وارد فلسطین شدند. این عده ده سال پس از اشغال فلسطین توسط انگلیس به یکصد هزار تن و 17 سال بعد به 250 هزار تن رسید. استعمار انگلیس در حالی وارد فلسطین شد که تنها 56 هزار یهودی در آن سرزمین به سر میبردند، اما پس از ترک فلسطین، جمعیت یهودیان 700 هزار نفر شده بود، یعنی شمار یهودیان در خلال اشغال انگلیسیها به 12 برابر رسید(1) و ظرف 25 سال پس از تشکیل اسرائیل 5/2 میلیون نفر بر جمعیت یهودیان فلسطین اضافه شد و هماکنون نیز حدود پنج میلیون یهودی در فلسطین حضور دارند. این در حالی است که در سال 1948 (سال اعلام تشکیل اسرائیل) شمار ساکنان فلسطین 000/115/2 نفر بود که تنها 000/700 نفر آنها یهودی بودند، یعنی حتی علیرغم تلاش سازمانیافته استعمار انگلیس و صهیونیسم برای یهودیسازی فلسطین در آن سال، یهودیان یک سوم جمعیت فلسطین را تشکیل میدادند. در حقیقت یک تلاش آگاهانه سازمانیافته و پیوسته در خلال یک قرن از سال 1897 (سال تشکیل اولین جلسه رهبران صهیونیسم) انجام گرفته تا از لحاظ انسانی، اقتصادی و سیاسی، تغییراتی به وجود آید و در نتیجه ملت و سرزمین فلسطین مورد تجاوز و اشغالگری جنایتکارانهای قرار گیرد تا سایه شوم صهیونیسم را بر این سرزمین اسلامی و دیگر کشورهای منطقه بگستراند. صهیونیستها علیرغم تبانی با استعمار انگلیس طی سی سال سلطه آن بر فلسطین برای خرید و تصاحب زمینهای فلسطینیان و نیز کشتار و سرکوب وحشیانه ساکنان اصلی و قانونی این سرزمین در جهت بیرون راندن آنها از سرزمین آبا و اجدادی خویش، هنگامی که موفق نشدند، با تبانی امریکا و انگلیس دست به دامن سازمان ملل متحد شدند تا با صدور قطعنامه ظالمانهای، به طور رسمی سرزمین فلسطین را غصب کنند. سازمان ملل متحد در 29 نوامبر 1947 قطعنامه تقسیم فلسطین را صادر کرد، در صورتی که با هدف اعلام شده سازمان ملل یعنی حق تعیین سرنوشت برای ملتها تعارض داشت و سرزمین فلسطین را به کسانی بخشید که هیچگونه پیشینه تاریخی در این سرزمین نداشتند. افزون بر آن قطعنامه تقسیم از لحاظ منطق در تقسیم زمینها عدالت را رعایت نکرده بود و بیشتر زمینهای فلسطین را به دولت یهودی اختصاص داد که آنها کمترین جمعیت را داشتند.88/42 درصد سرزمین فلسطین به کشور عربی اختصاص یافت که 725000 عرب و 000/10 یهودی داشت و 74/56 درصد به کشور یهود اختصاص یافت که 000/498 یهودی و 000/497 عرب داشت؛ یعنی بر اساس آن حدود نیم میلیون فلسطینی (000/497 نفر) میبایستی آواره واز سرزمینهای خود اخراج میشدند.(2) بقیه نیز (حدود کمتر از نیم درصد) که شهر بیتالمقدس بود بینالمللی اعلام شد که 105 هزار فلسطینی و 100 هزار یهودی داشت. پس از صدور این قطعنامه توسط سازمان ملل متحد، انگلیس با خروج تدریجی از سرزمین فلسطین و واگذاری تمامی مراکز و پادگانها و زمینهای تحت سلطه خود با همه امکانات و تجهیزات نظامی موجود در آنها به صهیونیستها و در تنگنا قرار دادن و سرکوب فلسطینیان، عملاً زمینه و شرایط را برای شروع دور جدید کشتار و قتلعام وحشیانه فلسطینیان توسط صهیونیستها و تشکیل رژیم غاصب صهیونیستی فراهم نمود. در اینجا فقط به دو نمونه از صدها جنایتی که انجام گرفته، از زبان نماینده رسمی سازمان صلیب سرخ جهانی و یکی از فرماندهان گروههای تروریستی اشاره میکنم. «ژاک دی رینر» نماینده رسمی سازمان صلیب سرخ جهانی در قدس ضمن نوشتههایش به شرح کشتار مردم دیریاسین توسط گروههای تروریستی صهیونیستی میپردازد. وی که روز بعد جنایت به روستا رسید و شاهد عملیات پاکسازی روستا توسط صهیونیستها بود میگوید: «آنها (تروریستهای صهیونیستی) عملیات پاکسازی را نخست با تفنگهای شکاری و سپس با کلت و سرنیزه تمام کردند. سرهای برخی از قربانیان بریده شده بود. 52 کودک را در برابر چشمان مادرانشان سر بریده بودند. تروریستهای یهودی شکمهای 25 زن حامله را پاره کرده بودند و فرزندان آنان را مقابل دیدگاه مادرانشان کشته بودند».(3) «زِوی اِرکوری» رهبر گروه تروریستی «مهاگاناه» نیز بعدها در روزنامه اسرائیلی «داوار» در مورد یکی دیگر از جنایتهای صهیونیستها چنین نوشت: «وارد شش یا هفت خانه شدم، جنازه بیگناهان روی زمین افتاده بود. اعضای تناسلی قطع شده مردان و پستانهای کوبیده شده زنان را دیدم. به حسب نشانههایی که روی جسدها بود این قتلعام وحشیانه، مستقیماً انجام شده بود».(4)
اسرائیل پس از غصب فلسطین بدین ترتیب تدارک بخش پایانی تلاش و جنایت سازمانیافته صهیونیسم آغاز شد و در ماه مه 1948 تشکیل دولت اسرائیل به قیمت قتلعام و کشتار هزاران نفر فلسطینی و آواره شدن صدها هزار تن دیگر در سرزمین غصبشده فلسطین توسط بنگورین اعلام شد. پس از آن، سیاستهای نژادپرستانه، توسعهطلبانه، تروریستی، تجاوزگرانه و نظامیگری رژیم صهیونیستی در فلسطین اشغالی و منطقه پیرامونی آن چهره کریه خود را به نمایش گذاشت. در فلسطین اشغالی سیاست نژادپرستانه صهیونیستی آنقدر در سایه قوانین مختلف تبعیض نژادی علیه اعراب شدت گرفت که «اسرائیل شاهاک» رئیس جامعه حقوق بشر و شهروندان اسرائیل در باره آن کتابی نوشت و اظهار داشت : «امروزه در اسرائیل نه تنها انسانها، بلکه حیوانات و نباتات هم یهودی و غیریهودی برآورد و طبقهبندی شدهاند. دولت اسرائیل رسماً گاوها و گوسفندها و گوجهفرنگیها و گندمها را به یهودی و غیریهودی برآورد و طبقهبندی میکند، لذا محسوسترین تعریف کشور اسرائیل به عنوان کشور یهودیان عبارت است از کشوری که در آن نه تنها هر گوجهفرنگی برحسب یهودی و غیریهودی شمارش و طبقهبندی میشود، بلکه در این کشور هدف نهایی دولت این است که طبقهبندی اشخاص را با روش مطلق و قاطع به سرحد طبقهبندی گوجهفرنگیهای آنها برساند... اکثر زمینها به دولت تعلق دارد و دولت آنها را مطابق قانون [تبعیضنژادی] تقسیم کرده است که غیریهودی حق زندگی کردن در آن را ندارد. در اغلب زمینها، یک غیریهودی از حق ساختن یا اجاره کردن یک منزل و از حق اشتغال به حرفه و خلاصه از زندگی کردن محروم است، به این ترتیب، فلسطینیها با اینکه ملیت کشور یهود را دارا هستند ولی از حق استفاده زمین کشور خود محرومند».(5) براساس همین سیاست و تفکر نژادپرستانه صهیونیستی است که «بنزیون دینور» اولین وزیر فرهنگ رژیم صهیونیستی و از دوستان بنگوریون در مقدمه کتاب «تاریخ هاگاناه» تصریح میکند: «در کشور ما فقط برای یهودیان جای زندگی وجود دارد. ما به عربها خواهیم گفت خودتان را کنار بکشید. آنها اگر موافق با تقاضای ما نباشند و مقاومت کنند با زور آنها را بیرون خواهیم کرد. ما توی سر آنها خواهیم زد و با لگد آنها را بیرون خواهیم انداخت».(6) این سیاست نژادپرستانه از سال 1948 تاکنون با شدت تمام در فلسطین اشغالی اجرا و سبب آوارگی، بیخانمانی، تخریب منازل و مزارع و زیرساختهای اقتصادی و کشته شدن هزاران فلسطینی شده است. در خارج از فلسطین اشغالی نیز، سیاست توسعهطلبانه رژیم صهیونیستی باعث تحمیل جنگهای متعددی به اعراب شد تا در سایه آن صهیونیستها به تشکیل «اسرائیل بزرگ» [که همواره ادعایش را دارند] در مرزهای واقع بین رودهای نیل و فرات دست یابند. جنگ 1948 اسرائیل با اعراب باعث شد علاوه بر اشغال زمینهای فلسطین که در قطعنامه تقسیم فلسطین توسط سازمان ملل اعلام شده بود، صهیونیستها زمینهای بیشتری یعنی عملاً 78 درصد کل سرزمین فلسطین را غصب کنند. در جنگ 1967 با اعراب نیز، رژیم صهیونیستی توانست علاوه بر اشغال 22 درصد بقیه خاک فلسطین، منطقه جولان سوریه و صحرای سینای مصر و بخشهایی از جنوب لبنان را نیز اشغال کند و بدین ترتیب کل سرزمینهای اشغالی خود را به چهار برابر افزایش دهد. در سال 1978 رژیم صهیونیستی با حمله به لبنان، جنوب این کشور را تا رود لیطانی اشغال و به منابع آبی این کشور دستاندازی کرد و سرانجام در سال 1982 با تجاوز و یورش گسترده به لبنان، بیش از نیمی از خاک این کشور را اشغال کرد تا زمینه و بستر مناسب را برای توسعهطلبی سرزمینی بیشتر و حتی اشغال چاههای نفتی منطقه خلیج فارس فراهم سازد. سند گویای این توسعهطلبی رژیم صهیونیستی، اظهارات «آریل شارون» وزیر وقت جنگ رژیم صهیونیستی درباره حیطه امنیتی و مرزهای امنیتی اسرائیل و طرح نظامی آن برای تصرف چاههای نفتی منطقه خلیج فارس است. وی در سال 1981 در پاسخ به سؤال خانم «اوریانا فالاچی» خبرنگار روزنامه آبزرور ایتالیا که میپرسد شما (صهیونیستها) قبلاً شعار از نیل تا فرات را مطرح میکردید، اما سخنان شما در مجمع سالانه یهودیان در امریکا بیانگر این است که به فراتر از آن مرزها [از نیل تا فرات] میاندیشید، پاسخ میدهد:«مرزهای امنیتی اسرائیل نه تنها شامل کشورهای عربی پیرامون اسرائیل بلکه شامل کشورهایی همچون ترکیه، ایران، افغانستان، پاکستان، کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس و شمال آفریقا خواهد بود». وی پس از اینکه در سال 1982 با لشکرکشی به لبنان این کشور را اشغال کرد، گام بعدی را برای تکمیل سیاست توسعهطلبانه رژیم صهیونیستی و تصرف چاههای نفتی منطقه برداشت و طرحی را ارائه کرد که در آن آمده است: «برای اینکه برای همیشه به مسئله فلسطین خاتمه دهیم و برگ نفت را از دست اعراب بگیریم، لازم است ارتش اسرائیل پیشروی کند و پس از عبور از اردن، کویت را به اشغال خود درآورد. سفر از عمان [پایتخت اردن] به کویت تنها دو روز طول میکشد و در این راه هیچ قدرتی نمیتواند پیشروی ستونهای تانکهای اسرائیلی را متوقف سازد. بعد از اشغال کویت توسط اسرائیل، نفت دیگر نه یک سلاح عربی که یک نفت [و سلاح] یهودی خواهد بود».(7) انقلاب اسلامی عامل فروپاشی تدریجی رژیم صهیونیستی اما چندین عامل و رویداد محلی - منطقهای باعث شد تا طرح شارون برای تصرف منطقه خلیجفارس و چاههای نفتی آن عملاً اجرا نشود و رژیم صهیونیستی را به جای اشغال چاههای نفتی خلیجفارس و اجرای سیاستهای توسعهطلبانه خود نه تنها در مرزهای کنونی خود متوقف کند، بلکه برای اولینبار طعم تلخ شکست را به آن بچشاند. این عوامل که همگی ناشی از انقلاب اسلامی ایران هستند، عبارتند از:
1ـ شکلگیری مقاومت اسلامی لبنان و جنبش حزبالله این جنبش با الهام از انقلاب اسلامی ایران و با پیروی از دیدگاهها و رهنمودهای حضرت امام خمینی«ره» در مدت زمان محدودی توانست ضربات مهلکی بر پیکر رژیم صهیونیستی وارد کند و خواب از نیل تا فرات رهبران این رژیم را آشفته سازد و نیروهای نظامی آن را به عقبنشینی از جنوب لبنان وادارد و باعث شود تا رژیم صهیونیستی فکر اشغال مستقیم نظامی منطقه خلیج فارس را از سر بیرون کند و به فکر نجات وضعیت و شرایط بد امنیتی خود بیفتد.
2ـ شکلگیری انتفاضه و مقاومت اسلامی در فلسطین انتفاضه یا قیام فراگیر و سراسری در فلسطین اشغالی علیه صهیونیستهای غاصب، صرفنظر از عوامل متعدد شکلگیری آن، بدون هیچ وابستگی گروهی یا سازماندهی قبلی جریانات سیاسی و سازمانهای مقاومت فلسطینی وابسته به دولتهای عربی، تنها با الهام از انقلاب اسلامی ایران به منصه ظهور رسید. مدتی پس از پیروزی انقلاب ایران که موج اسلامخواهی در کشورهای مسلمان منطقه شروع شد بویژه پس از شکلگیری مقاومت اسلامی لبنان که منجر به عقب راندن مرحلهای نیروهای اشغالگر صهیونیستی از لبنان شد، نسل جوان فلسطینی که از رخوت و رکود و جمود حاکم بر قضیه فلسطین و مبارزات صوری و غیراصولی سازمانها و گروههای فلسطینی مأیوس و ناامید شده بود، روح انقلابی حاکم بر ایران را تجربه کرد. بتدریج با مطرح شدن ایدئولوژی اسلامی از ناحیه انقلاب ایران در رویارویی با مشکلات جهان اسلام، بویژه مسئله فلسطین، تصور جدیدی در اذهان پیدا شد که در آن نشانههای انقلاب و سرکشی و طغیان برضد اشغالگران آشکار بود، اما این مرتبه طغیان و قیام مردم فلسطین جدیتر نمایان شد و از بحث سازش با رژیم صهیونیستی در آن خبری نبود. آنها راهحل خلأ موجود در صحنه مبارزاتی فلسطین را یافتند و به سوی اسلام روی آوردند، لذا گرایش به اسلام در نسل جدید فلسطینی و گسترش نشانههای آگاهی و ظلمستیزی که با دین حنیف الهی تطابق داشت شروع شد و نقش گروهها و احزاب ملی و چپگرا، روز به روز در داخل فلسطین اشغالی کمرنگتر و ماهیت واقعی آنها مشخصتر شد. در مقابل، تأثیر انقلاب اسلامی بر انقلاب فلسطین و تفکرات امام خمینی«ره» در جوانان فلسطینی چهرۀ خود را بهتر نمایان کرد. شهید دکتر فتحی شقاقی دبیرکل جنبش جهاد اسلامی فلسطین درباره تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر فلسطین و شکلگیری مقاومت اسلامی آن میگوید: «هیچ چیز به اندازۀ امام خمینی نتوانست ملت فلسطین را به هیجان آورد و احساسات آنها را برانگیزد و امید را در دلهایشان زنده کند. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، ما به خود آمدیم و دریافتیم که اسرائیل و امریکا نیز قابل شکست هستند. ما فهمیدیم که با الهام از دین اسلام میتوانیم معجزه بسازیم و از این رو، ملت مجاهدمان در فلسطین، انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی را به دیدۀ تقدیر مینگرد و امام خمینی را از رهبران جاوید تاریخ اسلام میداند».(8) رهبران رژیم صهیونیستی نیز پس از شکلگیری انتفاضه فلسطین به تأثیرپذیری فلسطینیان از انقلاب اسلامی اعتراف کردند. در این باره «حییم هرتزرک» رئیسجمهور وقت رژیم صهیونیستی، طی نامهای که در روزنامه نیویورک تایمز به چاپ رسید نوشت: «تظاهرکنندگان فلسطینی مناطق اشغالی از طرفداران تفکر [امام] خمینی هستند و هیچ ارتباطی با سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) ندارند. این جوانان میخواهند خیابانهای اسرائیل را به خیابانهای تهران و بیروت تبدیل کنند. اگر تظاهرات فلسطینیان با همان تفکرات قبلی بود خطری دربرنداشت و علت شدت عمل رژیم اسرائیل در مقابل آنها این است که قیام آنان، تغییر ایدئولوژی داده و الهامبخش آن اسلام است».(9) در نتیجه این سیاست تروریستی رژیم صهیونیستی، در جریان انتفاضه اول (از 1987 تا 1991) حدود یکهزار فلسطینی شهید، 90 هزار زخمی و 15 هزار تن نیز زندانی شدند. همچنین 1228 خانه ویران و 40 هزار اصله درخت از باغها و کشتزارهای فلسطینی ریشهکن شد. پس از آن نیز موج بازداشتها افزایش یافت و از سپتامبر 1993 تا پایان سال 1994 بیش از 6 هزار فلسطینی توسط نیروهای اسرائیلی بازداشت شدند و زیر شکنجههای صهیونیستها قرار گرفتند، به گونهای که تقریباً همهۀ سازمانهای بینالمللی، سیاست رسمی اسرائیل را در شکنجه فلسطینیان محکوم کردند. در انتفاضه دوم فلسطین نیز که به دنبال هتک حرمت «آریل شارون» رئیس وقت حزب لیکود اسرائیل به مسجدالاقصی در ورود او به همراه صدها سرباز ارتش رژیم صهیونیستی به صحن آن، در تاریخ 7/7/1379 (سال 2000) و در پی جریحهدار شدن احساسات دینی مسلمانان شروع شد و به انتفاضه الاقصی معروف شد، رژیم تل آویو سیاست تروریستی و مشتآهنین خود را شدت بخشید و طی یک سال اول این انتفاضه 6193 باب منزل مسکونی را منهدم و 181 واحد تجاری، صنعتی و اداری را نیز با خاک یکسان کرد. اشغالگران بسیاری از مدارس را به پادگان نظامی تبدیل کردند تا 66 مدرسه به طور کامل تعطیل و تخلیه و 90 مدرسه نیز بمباران شود و 272 مدرسه نیز که در نزدیکی خط تماس قرار داشتند روزانه مورد تجاوز اسرائیلیها قرار بگیرند. بعضی از این مدارس نیز با بولدوزر تخریب شدند.(10) اوج سبُعیت و جنایت رژیم صهیونیستی در اردوگاه آوارگان فلسطینی در شهر جنین اتفاق افتاد. در این عملیات هلیکوپترهای آپاچی اسرائیل 300 منزل فلسطینیان را تخریب کردند و ارتش اشغالگر 800 کودک و زن فلسطینی را بیرحمانه و بدون هرگونه امکانات و مواد غذایی از اردوگاه بیرون راند. تقریباً تمامی مراکز آموزشی، مساجد، درمانگاهها و مؤسسات شهری در جنین نابود و این اردوگاه به تلی از خاک تبدیل شد.(11) طبق آمار سازمانها و مراکز مدافع حقوق بشر در سال اول انتفاضه الاقصی 843 فلسطینی به شهادت رسیدند و تا تاریخ 28 / 9 / 2001 حدود 40000 فلسطینی در اثر آتش سلاحهای مختلف صهیونیستها مجروح شدند که 215 تن آنها دانشآموز بودند و 2832 نفر آنان نیز دچار معلولیت شدند. طی این مدت نیز در اثر سیاست سرکوبگرانه رژیم صهیونیستی، اقتصاد فلسطینیان ورشکسته شد، به گونهای که آمار تعداد افراد زیر خط فقر به بیش از یک میلیون تن رسید.(12)
آغاز دوره آزادسازی تدریجی فلسطین و فروپاشی رژیم صهیونیستی پس از آغاز انتفاضه الاقصی، نوجوانان و جوانان فلسطینی از مناطق اشغالی بویژه از نوار غزه، به انجام عملیات مسلحانه و شهادتطلبانه علیه اسرائیلیها دست زدند و عملاً آرامش و امنیت را از صهیونیستها سلب کردند. این وضعیت به اندازهای برای رهبران رژیم صهیونیستی ناگوار و غیرقابل تحمل بود که «اسحاق رابین» نخستوزیر وقت این رژیم در دورۀ انتفاضه اول گفته بود: «ای کاش یک روز صبح که از خواب بیدار میشوم، ببینم که نوار غزه با همه ساکنانش به زیر آب فرو رفته باشد».(13) این وضعیت پس از شروع انتفاضه دوم (الاقصی) آنقدر برای اسرائیلیها وخیم و بحرانی شد که بسیاری از یهودیان اروپاییتبار تصمیم به بازگشت به کشورهای اصلی خود گرفتند و «آریل شارون» نخستوزیر رژیم صهیونیستی تصمیم گرفت به منظور رهایی از این کابوس وحشتناک و جلوگیری از عملیات شهادتطلبانه فلسطینیان برضد اسرائیلیها، پس از 38 سال اشغال نوار غزه به طور یکجانبه از این منطقه عقبنشینی و شهرکهای یهودینشین آن را تخلیه کند. از عقبنشینی اشغالگران از نوار غزه میتوان به عنوان آغاز مرحله شکلگیری دولت مستقل فلسطینی و آزادسازی این سرزمین نام برد. رژیم صهیونیستی پس از عقبنشینی از نوار غزه، علاوه بر موانع امنیتی احداثی در اطراف آن، سیم خاردار مجهز جدیدی دور آن کشید و یک منطقه حائل 70 متری ایجاد کرد و سپس مسئولیت اداره نوار غزه را به تشکیلات خودگردان فلسطین که در خلال مذاکرات سازش گروههایی چون ساف با اسرائیل شکل گرفته بود واگذار کرد. اما کار به اینجا ختم نشد، زیرا مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) با توجه به الگوی حزبالله لبنان که با مشارکت انتخاباتی در آن کشور توانسته بود چندین کرسی پارلمان را به خود اختصاص دهد، تصمیم گرفت در انتخابات پارلمانی فلسطین در سال 2006 شرکت کند. لذا برنامه خود را با عنوان «تغییر و اصلاح» ارائه کرد و کاندیداهای خود به ریاست اسماعیل هنیه از رهبران شاخه سیاسی حماس معرفی کرد. پس از برگزاری انتخابات دومین دوره شورای قانونگذاری (پارلمان) فلسطین در 25 ژانویه 2006، حماس پیروزی چشمگیری به دست آورد، به گونهای که برخی رسانههای اسرائیلی و عربی از آن به عنوان «زلزله سیاسی» و «سونامی سیاسی» در فلسطین یاد کردند. در این انتخابات، از مجموع 132 کرسی شورای قانونگذاری فلسطین، 76 کرسی به حماس اختصاص یافت که با حمایت از 4 نامزد مستقل دیگر عملاً 80 کرسی پارلمان را به دست آورد. بدین ترتیب مقاومت اسلامی «حماس» با کسب بیشترین کرسیهای پارلمان فلسطین توانست پست نخستوزیری را از آنِ خود کند. لذا در تاریخ 19/2/2006 اسماعیل هنیه از رهبران حماس از طرف محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین به سمت نخستوزیر فلسطین برگزیده شد.(14) با تشکیل دولت حماس، رژیم صهیونیستی تمامی اموال و داراییهای دولت فلسطین را بلوکه کرد و تمامی گذرگاههای مناطق اشغالی فلسطین با غزه را بست و این منطقه را تحت محاصره کامل اقتصادی و نظامی قرار داد. هدف از محاصره غزه توسط رژیم صهیونیستی و تحریم دولت حماس توسط غربیها، تحت فشار قرار دادن مقامات حماس بود تا با ایجاد بحران مالی برای آنها، دولت حماس را ناکارآمد نشان دهند و بدین طریق یا این دولت را به تعدیل مواضع خود در برابر رژیم صهیونیستی مجبور کنند یا به سقوط بکشانند. افزون بر تحریمهایی که از سوی رژیم صهیونیستی، امریکا، کشورهای اروپایی و برخی رژیمهای عربی علیه دولت حماس اجرا شد، این دولت در داخل نیز از سوی برخی جناحهای سازشکار جنبش فتح بویژه دستگاه امنیتی تشکیلات خودگردان به فرماندهی محمد دحلان مورد تعرض و کارشکنی قرار گرفت، به گونهای که هر روز درگیری بین دو جریان عمده فلسطینی، یعنی فتح و حماس در نوار غزه تشدید میشد. با شدت گرفتن این درگیریها در نوار غزه که به ضرر مردم فلسطین و به نفع رژیم صهیونیستی بود، حماس پس از تحمل سه ماه مجبور شد در یک شرایط اضطراری به منظور جلوگیری از کشتار و خونریزی بیشتر میان فلسطینیان، در تاریخ 12/6/2007 تمامی پایگاهها و مراکز فتح و دستگاه امنیتی آن را در غزه تصرف کند و کنترل این منطقه را به طور کامل در دست گیرد.(15) پس از کنترل کامل غزه توسط حماس و ناکامی رژیم صهیونیستی در شکست دادن دولت قانونی حماس، این رژیم تلاش کرد تا مجدداً انتقام دیگری از فلسطینیان بگیرد و دست به مجازات دستهجمعی آنها در نوار غزه زد. به این ترتیب که در هفتم دیماه 1387 مرحله اول عملیات سنگین نظامی علیه منطقه بسته غزه را آغاز کرد تا با درهم شکستن مقاومت اسلامی فلسطین و حذف آن از معادله فلسطینی ـ اسرائیلی، راه مذاکرات را برای تأسیس دو دولت در یک سرزمین باز کند و عملاً با حذف کشور فلسطین، صرفاً یک دولت فلسطینی وابسته به خود در بخشی از سرزمین تحت حاکمیت اسرائیل شکل دهد. سرانجام این جنگ پس از 22 روز در تاریخ 29/7/1387 به پایان رسید، در حالی که رژیم صهیونیستی نتوانست به هیچکدام از اهداف خود دست یابد. این در حالی است که ارتش این رژیم در جنگ سوم اعراب و اسرائیل در سال 1967 در خلال شش روز جنگ با ارتشهای کشورهای مصر، سوریه، اردن و عراق توانست سرزمینهای اشغالی خود را چهار برابر کند و حدود 80 درصد تجهیزات نظامی این کشورها را منهدم سازد و فقط از ارتش مصر بیش از چهار هزار (4000) اسیر بگیرد. رژیم صهیونیستی به دلیل ناتوانی در رسیدن به اهداف خود در جنگ 22 روزه با حماس (مقاومت اسلامی) با بمباران گسترده هوایی، دریایی و زمینی این منطقه و استفاده از سلاحهای کشتارجمعی و ممنوعه از مردم غزه انتقام گرفت و طبق برآوردهای اولیه بیش از دو میلیارد دلار به اقتصاد نوار غزه خسارت وارد کرد، بیش از 60 هزار نفر از ساکنان غزه (که فقط مساحتی حدود 365 کیلومتر مربع یعنی برابر نیمی از شهر تهران دارد) بیخانمان شدند. حدود 5000 خانه به طور کامل ویران و با خاک یکسان شد و 18 هزار منزل مسکونی دیگر نیز خسارت دید. طبق اعلام دفتر مرکزی آمار فلسطین، در این جنگ حدود 1500 فلسطینی شهید و بیش از 5300 نفر دیگر نیز مجروح شدند. مدیر برنامه سلامت روانی غزه نیز اعلام کرد که 50 درصد کودکان غزه به دلیل حمله رژیم صهیونیستی، به روان درمانی نیاز دارند.(16) پس از تحمیل این جنگ به دولت حماس، پایگاه مردمی این دولت در میان فلسطینیان و نیز مقبولیت جهانی آن بسیار بالا رفت به گونهای که در نظرسنجی انجام شده پس از آتشبس در خصوص مقبولیت این جنبش در میان فلسطینیان، بیش از 90 درصد مردم فلسطین از این دولت حمایت کردند. در صحنه منطقهای و بینالمللی نیز روز به روز موقعیت مقاومت اسلامی فلسطین (حماس) و دولت آن تحکیم یافت به گونهای که برخی محافل غربی اعتراف کردند بدون در نظر گرفتن حماس، هرگونه مذاکره میان تشکیلات خودگردان فلسطین و اسرائیل با شکست مواجه خواهد شد. لذا به صورت غیرمستقیم و آشکار و غیرعلنی تلاش کردند تا با تماس با رهبران حماس عملاً این جنبش را به سمت اهداف و دیدگاههای خود نزدیک کنند، اما نه تنها در این مسیر توفیقی به دست نیاوردند بلکه در کنار ناکامیهای امریکا و رژیم صهیونیستی در برخورد با حزبالله در لبنان و شکست جریان طرفدار امریکا و غرب در این کشور و نیز شکست نظام سلطه جهانی شامل امریکای جهانخوار و صهیونیسم بینالملل و برخی کشورهای غربی در تضعیف توان ملی و اقتدار جهانی ایران اسلامی، بیداری دینی و رشد جریانهای اسلامگرا با توجه به تجربه انقلاب اسلامی ایران در بعضی کشورهای اسلامی و عربی منطقه، نه تنها موقعیت مقاومت اسلامی لبنان و فلسطین را تحکیم بخشید، بلکه جبهه مقاومت اسلامی به مرکزیت ایران را علیه جبهۀ امریکایی و صهیونیستی در منطقه تقویت کرد. هر چند روی کار آمدن تدریجی اسلامگراها در ترکیه بویژه حزب عدالت و توسعه و تنش میان آن با رژیم صهیونیستی در جریان جنگ 22 روزه رژیم صهیونیستی در غزه و کشتار سرنشینان کشتی حامل کمکهای مردمی به مردم غزه، تا حدودی از پیامدهای گسترش جبهۀ مقاومت ضدصهیونیستی در منطقه محسوب میشود، اما سرانجام وقوع انقلابهای مردمی در کشورهای عربی با ماهیت اسلامی بویژه در مصر، تونس، یمن، بحرین، اردن، عربستان، لیبی و مراکش باعث شد تا رژیم صهیونیستی طی 60 سال گذشته تاکنون در ضعیفترین وضعیت ممکن قرار گیرد. از دست دادن رژیم مصر که یک متحد راهبردی برای رژیم صهیونیستی و مزدور و نوکر امریکا در منطقه بود در کنار سرنگونی نظام وابسته به غرب در تونس و پررنگ شدن شعارهای ضدصهیونیستی در این کشورها و تحت فشار قرار گرفتن رژیم اردن و دولت جدید مصر برای قطع روابط با رژیم صهیونیستی و پیوستن قاهره به جبهه مقاومت ضدصهیونیستی در کنار ایران و سوریه و لبنان، اسرائیل و امریکا و به طور مشخص جبهه غرب را در موضع استیصال قرار داد به گونهای که باعث شد رژیم صهیونیستی برای غلبه بر ترس خود طی چند روز مانده به روز جهانی قدس، به نوار غزه، کرانه باختری رود اردن و قدس شرقی به طور وحشیانهای حمله و دور جدید دیگری از کشتار فلسطینیان را آغاز کند. حمله این رژیم به مرزداران مصری در سینا که طی سه دهه اخیر اقدامی بیسابقه بوده است نیز تأکید مضاعفی است بر اینکه در ارزیابی صهیونیستها، وضعیت بحرانی است و اسرائیل نگرانی جدی امنیتی دارد و مشغلههای امنیتی این رژیم که پیش از انقلابهای اخیر خاورمیانه و شمال افریقا 38 کیلومتر مرز فلسطین با لبنان بود، هماکنون به بخش اعظم مرزهای فلسطین با کشورهای عربی سرایت کرده و مرزهای زمینی برای این رژیم کاملاً ناامن شده است. رژیم صهیونیستی از درون نیز با شرایط کاملاً بیثباتی مواجه شده است. تظاهرات چندصدهزار نفره در تلآویو و دهها هزار نفری در 16 شهر دیگر اسرائیل نشان داد که یهودیان غاصبی که بخشی از ارتش اسرائیل را تشکیل دادهاند، اینک خود به یک چالش امنیتی و سیاسی برای ارتش رژیم صهیونیستی تبدیل شدهاند. سران اسرائیل، شرایط داخلی خود را بسیار خطرناک میبینند و معتقدند چالش یهودی ـ صهیونیستی بیش از هر چالش دیگر میتواند این رژیم را به کام مرگ بفرستد. بر این اساس رژیم تل آویو برای آنکه توجهات داخل و خارج را به نقطه دیگری معطوف و بر احساس ضعف خود غلبه کند، دست به حملهای آسان علیه مردمی بیدفاع زد، اما این حملات میتواند از یکسو مقدمه یک سلسله عملیات ضدصهیونیستی از سوی فلسطینیان علیه این رژیم باشد و از سوی دیگر موجب تشکیل یک اجماع ضدصهیونیستی در منطقه شود؛ چیزی که آثار آن در مصر ظاهر شده و به نظر میرسد به مرور تشدید میشود و کل کشورهای اسلامی و عربی را دربرخواهد گرفت. این شرایط در روایتهای اسلامی بویژه از حضرت رسول اکرم«ص» و حضرت علی«ع» درباره آینده و سرنوشت فلسطین مورد تأکید قرار گرفته است. از جمله حضرت امیرالمؤمنین«ع» فرمودند: «یهود از اطراف جهان به فلسطین گرد آیند و برای خود دولت قرار دهند... و عدهای از زمامداران کشورها با آنان جنگ کنند، ولی شکست نصیب یهود نشود. آخرالامر مسلمین با اعراب متحد شوند و رمز وحدت در همه آنان ایجاد و یگانگی در آنها حکمفرما شود و با یهود فلسطین رزم کنند و سرانجام پیروز شوند و کشور فلسطین دراختیار گیرند به گونه ای که یک یهودی در آنجا جایگزین نشود».(17) حضرت رسولالله«ص» نیز فرمودند: «مردم از اطراف بیتالمقدس جمع شوند و یهودیان را محاصره کنند. پیشوا و فرمانفرمای آن جمعیت مردی صالح است»(امام الناس یومئذ رجل صالح).(18) در روایت دیگری از حضرت علی«ع» نیز آمده است: «زود است که یهود از غرب برای کشور و دولت به فلسطین بیاید. پرسیدند: عربها کجا هستند؟ فرمود: در آن زمان عربها از هم جدا و متفرقند و اتحاد و انسجام ندارند. اما بزودی نیروهای اهل کارزار از عراق حرکت میکنند که بر روی پرچمهای آنان کلمه «قوه» نوشته شده است و مسلمان و عرب با هم متحد و شریک میشوند و همه برای آزادی فلسطین حرکت میکنند و معرکه و کارزاری برپا خواهد شد چه معرکهای! که در کنار دریا مردم در خون میروند و شنا میکنند و مجروحان از روی بدن کشتگان راه میروند. قسم به خدا همه یهودیان را چون گوسفند سر میبرند تا اینکه یک یهودی هم در فلسطین باقی نمیماند».(19) در مورد آینده فلسطین در بعضی از آیات قرآن مجید نیز مطالبی وجود دارد. در آیات سوره «اسراء» از دو انحراف بنیاسرائیل که منجر به فساد و برتریجویی میشود سخن به میان آمده است. به دنبال هریک از این دو، خداوند، مردانی نیرومند و پیکارجو بر آنها مسلط میکند تا آنان را سخت مجازات کنند و به کیفر اعمالشان برسانند. انشاءالله.
پینوشتها: 1ـ صفاتاج، مجید، ماجرای فلسطین و اسرائیل (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1381)، صص 70و69. 2ـ صفاتاج، مجید، دانشنامه فلسطین (تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1382) ج سوم، صص 206و205. 3ـ برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به: عقل، عبدالسلام، کتاب سیاه، جنایات اسرائیل در قرن بیستم (تهران: سازمان چاپ و نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1381)، صص 41ـ31. 4ـ همان. 5ـ شاهاک، اسرائیل، نژادپرستی دولت اسرائیل، امانالله ترجمان (تهران: انتشارات قومس، 1357)، ص 14. 6ـ همان، ص 38. 7ـ صفاتاج، مجید، سناریوی جنگ نفت (تهران: تجسم خلاق، 1385)، ص 44. 8ـ فتحی شقاقی، ابراهیم، انتفاضه و طرح اسلامی معاصر (تهران: انتشارات الهدی، 1371) صص 112و111. 9ـ امیدوار، احمد و یکتا، حسین، امام خمینی«ره» و انقلاب اسلامی، روایتی جهانی (چاپ اول، تهران: انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ناجا (نیروی انتظامی)، ، بهار 1379) ، ص 312. 10ـ صفاتاج، مجید، انتفاضه الاقصی (جمعیت دفاع از ملت فلسطین، 1381)، صص 86ـ78. 11ـ همان، ص 63. 12ـ همان، صص 89ـ87. 13ـ صفاتاج، مجید، فلسطین، (تهران: نشر آرون، 1390)، ص 144. 14ـ صفاتاج مجید، مقاومت فلسطین پس از اشغال (تهران: نشر سفیر اردهال، ، 1387)، صص 182ـ179 15ـ همان، صص 186ـ184. 16ـ صفاتاج، مجید، فلسطین،پیشین، ص 159. 17ـ کاظمی، حاج شیخعبدالمنعم، من کنت مولاه، جلد 8، ص 293، موسوی سیدابراهیم، عقاید الامامیه اثنیعشر، ص 270. 18ـ آیتالله حائری، الزام الناصب، ص 185. 19ـ نشانههای شگفتآور آخرالزمان (بینا، بیجا)، ص 84.
سوتیترها: * در نیمه شب پانزدهم ماه می 1948 رئیس دولت قیّم (انگلستان) از پایان دوران سرپرستی انگلیس بر فلسطین خبر داد و نماینده عالی این کشور، فلسطین را از طریق بندر حیفا ترک کرد. چند دقیقه بعد نیز ترومن رئیسجمهور وقت امریکا، تأسیس دولت صهیونیستی اسرائیل را به رسمیت شناخت.
* در هنگام تقسیم فلسطین توسط سازمان ملل متحد با تبانی امریکا و انگلیس و صهیونیسم در سال 1947، فلسطینیان هنوز 94 درصد سرزمین فلسطین را تحت تملک قانونی خود داشتند و تنها 6 درصد زمینها دراختیار یهودیان بود.
*نماینده صلیب سرخ در قدس فردای کشتار اهالی روستای دیر یاسین:«آنها (صهیونیستها) عملیات پاکسازی را نخست با تفنگهای شکاری و سپس با کلت و سرنیزه تمام کردند. سرهای برخی از قربانیان بریده شده بود. 52 کودک را در برابر چشمان مادرانشان سر بریده بودند. تروریستهای یهودی شکمهای 25 زن حامله را پاره کرده بودند و فرزندان آنان را مقابل دیدگاه مادرانشان کشته بودند».
*«آریل شارون» وزیر وقت جنگ رژیم صهیونیستی در پاسخ به سؤال «اوریانا فالاچی»:«مرزهای امنیتی اسرائیل نه تنها شامل کشورهای عربی پیرامون اسرائیل بلکه شامل کشورهایی همچون ترکیه، ایران، افغانستان، پاکستان، کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس و شمال آفریقاست».
* پس از برگزاری انتخابات دومین دوره شورای قانونگذاری (پارلمان) فلسطین در 25 ژانویه 2006، حماس پیروزی چشمگیری به دست آورد، به گونهای که برخی رسانههای اسرائیلی و عربی از آن به عنوان «زلزله سیاسی» و «سونامی سیاسی» در فلسطین یاد کردند.
* شهید دکتر فتحی شقاقی دبیرکل جنبش جهاد اسلامی فلسطین درباره تأثیر انقلاب اسلامی ایران بر فلسطین و شکلگیری مقاومت اسلامی آن میگوید: هیچ چیز به اندازۀ امام خمینی نتوانست ملت فلسطین را به هیجان آورد و احساسات آنها را برانگیزد و امید را در دلهایشان زنده کند.
* رژیم صهیونیستی از درون نیز با شرایط کاملاً بیثباتی مواجه شده است. تظاهرات چندصدهزار نفره در تلآویو و دهها هزار نفری در 16 شهر دیگر اسرائیل نشان داد که یهودیان غاصبی که بخشی از ارتش اسرائیل را تشکیل دادهاند، اینک خود به یک چالش امنیتی و سیاسی برای ارتش رژیم صهیونیستی تبدیل شدهاند. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 422 |