تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,282 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,197 |
درباره علی بن ابیطالب علیه السلام... | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1391، شماره 366، خرداد 1391 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
به روایت ابن ابیالحدید معتزلیآیت الله جوادی آملیاشاره: شخصیت جامع مولای موحدان و امیر عارفان، حضرت علی بن ابیطالب «ع» که به موازات نور وحیانی رسول اکرم «ص» دربردارنده کلمه جامع الهی بود؛ همواره مورد تکریم اندیشوران و صاحبنظران مسلمان و غیرمسلمان بوده است. گرچه پرداختن به فضایل و کمالات روحانی آن اسوه عدالت و پارسایی محدود به زمان خاصی نیست، اما تجلی ولایت ناب آن حضرت در ماه شریف رجب که به یمن میلاد مسعود علوی به «شهر الولایه» مشهور است، مجال مناسبی برای تبیین حقایق ولایت آن حضرت به شمار میرود. مطلب پیش رو شرح برخی از احادیث نبوی «ص» در تجلیل فضایل امیرمؤمنان در جلد نهم شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید معتزلی از زبان شیوای حضرت آیت الله جوادی آملی است.
اختصاص فضایل حقیقی حضرت امیر «ع» در بیان نورانی رسول اکرم «ص»ابن أبیالحدید در همان جلد نهم، صفحة 166 فرمود: وَ اعلَمْ أنَّ اَمیرَالمُؤمِنینْ (عَلَیهٍِ السَّلام) لُو فَخَرَ بِنَفسِهِ وَ بالَغَ فِی تَعدیدِ مَناقِبِهِ وَ فضایلهِ وَ فَصاحَتِهِ الَّتِی آتاهُ اللهُ تَعالی إیّاهُ وَ اختَصَّهُ بِهَا فَساعَدَهُ عَلی ذلِکَ فُصَحاءُ العَرَبِ کافَّه لَمْ یَبلُغُوا إلی مِعشارِ مَا نَطَقَ بِهِ الرَّسُولُ الصّادِقْ (صَلَواتُ اللهُ عَلِیهِمْ اَجمَعین). فرمود: اگر دیگران هر چه بخواهند دربارة علیبن ابیطالب، از فضایل او بگویند؛ یک دهم آنچه که پیغمبر فرمود نمیتوانند! برای اینکه نمیدانند چه بگویند! مِعشار آنچه که پیغمبر فرمود؛ اینها یا مثلاً میخواهند بگویند که، تنور را آتش کرده، خودش در کنار تنور ایستاده، و بیوه زن را رعایت کرده، یتیم را رعایت کرده؛ همین است دیگر! آنی که دربارة امیرالمؤمنین میگویند، این است؛ خُب خیلی از شاگردان امیرالمؤمنین به اینجا رسیدهاند.اوج و حَضیض فضایل امیرمؤمنان «ع»یا یک قدری بالاتر، که علیبن ابیطالب «ع» عِندَ الشَّهادِه گفت: فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبِه.(1) خُب این را شما نگاه کنید، شاگردان علیبن ابیطالب که این چیزها را از آن حضرت یاد گرفتند، قبل از علیبن ابیطالب، هنگام شهادت همین حرف را زدند. اینها که علی نمیشود! اگر رسیدیم به جایی که بگوید: سَلُونِی قَبلَ اَنْ تَفقِدُونِی، فِإنّی بِطُرُقِ السَّماءِ أعلَمْ مِنّی بِطُرُقِ الأرضْ،(2) و این حرف را هیچکس نمیگوید، مگر اینکه رسوا بشود؛ همین است! این علی در جهان مخلوق مظهر لیسَ کَمِثلِهِ شَیء است. تا حال کسی نیامده، بالاخره بگوید: از آسمان و زمین، هر چی میخواهید؛ من میدانم! هیچ کس چنین ادعایی نکرده است. علی را باید آنجاها جست و جو کرد. فُزتُ وَ رَبُّ الکَعبِه را خُب شما بنگرید، شاگردان او... [البتّه از خود آن حضرت یاد گرفتند]؛ شاگردان او عِندَ الشَّهادَه، قبل از شهادت امیرالمؤمنین همین حرف را زدند. حالا نان و خرما بردن، و زنبیلکشی کردن، و عِندَ الشَّهادِه فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبِه گفتن مال شاگردان نازل آن حضرت است.فرمود: اینها هرچه جمع بشوند که نمیتوانند عُشر آنچه که پیغمبر «ص» دربارة حضرت امیر گفته، بگویند. خود حضرت فرمود: اینجاها من را جست و جو نمیکنید که! فِإنّی بِطُرُقِ السَّماءِ أعلَمْ مِنّی بِطُرُقِ الأرضْ. این هم جزو معجزات آن حضرت است. فرمود: این حرف را غیر از من هر کس گفت، رسوا میشود؛ و همینطور هم شد. چند نفر رفتند چنین ادّعایی بکنند، رسوا شدند. شما چه کسی را نشان دارید در جمع همة علما بگوید هر چه بخواهید از من بپرسید! لذا فرمود: آنچه که وجود مبارک پیغمبر «ص» درباره علی«ع» گفت؛ دیگران هر چه بگویند، مِعشار آن نمیشود.پیمان خدای سبحان با پیامبر اکرم «ص» دربارة حضرت امیر «ع»خبر سوّم آن است که: إنَّ اللهَ عَهَدَ إلَیَّ فِی عَلیٍّ عَهداً فَقُلْتُ یا رَب بَیِّنهُ لِی. میگوید: ذات أقدس إله پیمانی دربارة علیبن ابیطالب با من بسته و در میان گذاشته. عرض کردم: خدایا! آن پیمان چیست؟ فرمود: اِسمَعْ ! إنَّ عَلِیّاً رایَهُ الهُدی وَ اِمامُ اُولیائِی وَ نُورُ مَنْ اَطاعَنِی وَ هُوَ الکَلِمَهُ الَّتِی اَلزَمتُهَا المُتَّقینْ. مَنْ اَحَبَّهُ فَقَدْ اَحَبَّنِی، وَ مَنْ اَطاعَهُ فَقَدْ اَطاعَنِی، فَبَشِّرهُ بِذلِکَ، فَقُلْتُ قَدْ بَشَّرْتُهُ یا رَب. فَقَالَ أنَا عَبدُ اللهِ فِی قَبضَتِهِ فَإنْ یُعَذِّبنِی فَبِذُنُوبِی لَمْ یَظلِمْ شِیئاً وَ إنْ یُتِمَّ لِی مَا وَعَدَنِی وَ هُوَ اُولی وَ قَدْ دَعَوتُ لَهُ فَقُلْتُ: اَللّهُمَّ اَجِلْ قَلبَهُ وَ اجعَلْ رَبیعَهُ الإیمانَ بِکْ. قَالَ: قَدْ فَعَلْتُ ذلِکْ غِیرَ اَنّی مُختَصَّهُ بِشِیءٍ مِنَ البَلاء لَمْ اَختَصْ بِهِ اَحَداً مِنْ اُولِیائی.عرض کردم: یا الله! آن عهدی که شما با من دربارة حضرت امیر بستی، چیست؟ فرمود: گوش بده! علی پرچم هدایت است، علی امام اولیای من و نور کسی است که من را اطاعت کرده. این کلمهای است که من این کلمه را لازم مردان با تقوا قرار دادم.( اَلزَمَهُمْ کَلِمَهَ التَّقوی(3) که در قرآن است)، فرمود: این کلمهای است که من این کلمه را لازم مردم باتقوا قرار دادم. هر کس او را دوست داشته باشد، من را دوست دارد. هر کس علی را اطاعت کند، من را اطاعت کرده است؛ یعنی خدای سبحان را. علی را به این فضایل بشارت بده؛ وجود مبارک پیغمبر«ص» میگوید: من علی را بشارت دادم؛ قَدْ بَشَّرتُهُ یا رَب، من به علی این حرفها را گفتم؛ و علی در جواب اینها، گفت: أنَا عَبدُ اللهِ فِی قَبضَتِهِ. من بندة او و در اختیار اویم. اگر بخواهد من را عذاب کند که به وسیلة گناهان من است؛ فَإنْ یُعَذِّبنِی بِذُنُوبِی لَمْ یَظلِمْ شِیئاً. و اگر خواست آن وعدههایی که داده است، اتمام بکند؛ این لطف و کرم اوست. وجود مبارک پیغمبر میفرماید: من برای علی دعا کردم. گفتم: خدایا! قلبش را روشن بکن، جلا بده. ربیع او را ایمان قرار بده؛ آن شکوفاییاش را، آن رشد و بالندگیاش را ایمان قرار بده؛ ایمان به تو. خدای سبحان فرمود: من هم این کار را کردم. این گفتمانی است بین خدا و پیغمبرش دربارة علی.دشواری امتحان امیرمؤمنان «ع»، و مظلومیّت آن حضرتبعد هم میفرماید: من او را به امتحان سختی مبتلا میکنم که کسی به آن سختی امتحان نشده؛ و همینطور هم شد. چون اوّل مظلوم، وجود مبارک امیرالمؤمنین است. در نهجالبلاغه دارد که من از روزی مظلوم شدم که رسول خدا رحلت کرد: مَا زِلْتُ مَظلُومَاً مُنْذُ قُبِضَ بِرَسُولِ الله.(4)بعد فرمود: الآن بالاخره قسمت مهّم خاورمیانه، یعنی شرق حجاز، غرب حجاز...؛ آن روز خاورمیانه همین مقدار بود دیگر که الآن به صورت 50 دولت اسلامی است، 50 کشور است. از آن بخش آسیای مرکزی شروع کرده تا قلب فرانسه؛ همة اینها در اختیار علیبن ابیطالب بود. چون فتوحات ایران و روم، غرب و شرق را به حجاز منتقل کرد. وجود مبارک علیبن ابیطالب که حاکم حجاز نبود! امپَراطوری ایران تسلیم شده بود، امپَراطوری روم تسلیم شده بود؛ از طرفی برای آذربایجان و امثال آذربایجان والی میفرستاد، از یک طرف هم برای مصر و مردم آن سرزمین. آن قسمتهای مصر و مراکش و تونس، همة اینهایی که الان هر کدام برای خودشان یک دولت مستقل و کشور جدایی هستند، آن روز همه زیرمجموعة یک حکومت بود.وجود مبارک حضرت امیر که حاکم این بخش وسیع از سرزمین بود که الآن 50 دولت و کشور شده است، فرمود: فرق من با حکام دنیا این است که: قَدْ اَصْبَحْتُ اَخافُ ظُلْمَ رَعیتّی وَ قَدْ اَصْبَحَتِ الاُمَمْ تَخافُ ظُلْمَ رُعاتُهَا.(5) فرق من با حکام دیگر این است که همه جا مردم میترسند که حکام، ظلم بکنند؛ من میترسم مردم به من ظلم بکنند. فرق من این است. این است که خدا فرمود: من حضرت امیر را امتحانی کردم که نسبت به دیگران نکردم. جناب ابن أبیالحدید همه سندهای این موضوع را نقل میکند.ضرورت تمسّک به ولایت علیبن ابیطالب «ع»، به عنوان جامع مقامات انبیای الهیچهارم، مخالفان نقل کردند که وجود مبارک پیغمبر «ص» دربارة جامعیّت علیبن ابیطالب اینچنین فرمود: مَنْ اَرادَ اَنْ یَنْظُرَ إلی نُوح فِی عَزْمِه. حالا اینکه 25 سال بود؛ اگر 950 سال هم بود، باز هم صبر میکرد. چطور 25 سال صبر کرد و خانهنشین شد! فرمود: عزم علی را میخواهید ببینید، نمونهاش در جریان نوح است که 950 سال رنج دید و تحمّل کرد. اگر کسی بخواهد عزم نوح را ببیند، عزم علی را ببیند. مَنْ اَرادَ اَنْ یَنْظُرَ إلی نُوح فِی عَزْمِه، وَ إلی آدَم فِی عِلْمِهِ...(وَ عَلَّمَ آدَمَ الأسماء)(6) اگر بخواهید علم آدم را ببینید، علم علی را ببینید. وَ إلی إبراهیمَ فِی حِلْمِه، وَ إلی مُوسی فِی فِطْنَتِهِ [یعنی فطانت و هوشمندی]، وَ إلی عیسی فِی زُهْدِهِ، فَلْیَنْظُرْ إلی علیبن ابیطالب. این را میگوید: رَواهُ اَحْمَدُ بنُ حَنبَل فِی المُسْنَد، بیهقی هم در «صحیح»اش نقل کرده است.تمسّک به ولایت علی «ع»، راه زندگی در مسیر رسول خدا «ص»پنجم: مَنْ سَرَّهُ أنْ یَحْیا حَیاتی وَ یَمُوتَ مِیتَتی، وَ یَتَمَسَّکَ بِالْقَضیبِ مِنَ الیاقُوتِه الَّتی خَلَقَهَا الله تَعالی بِیَدِه، ثُمَّ قَالَ لَها کُونی فَکانَتْ فَلْیَتَمَسَّکْ بِوِلایَتِه علیبن ابیطالب. اگر کسی بخواهد مثل من زندگی بکند، حیاتش مثل حیات من باشد، مماتش ممات من باشد؛ البتّه هر کسی که حدّ خاص از آن هستی را دارد، به همان اندازه در مسیر رسالت حرکت میکند دیگر. اگر کسی خواست در راهش پیغمبر«ص» الگوی او باشد، میخواهد مثل من زندگی کند، مثل من بمیرد، مثل من بعد از مرگ راحت باشد؛ فَالْیَتَمَسَّکْ بِوِلایَهِ علیبن ابیطالب. این را ایشان میگوید: ابوحافظ نقل کرده، ابوعبدالله حنبل در مُسند نقل کرده است.سرّی بودن برخی فضایل امیرمؤمنان «ع»خبر ششم: [اینها همه سخنان پیغمبر «ص» است.] وَ الَّذی نَفْسی بِیَدِه، لُولا أنْ تَقُولَ طَوائِفُ مِنْ اُمَّتی فِیکَ مَا قَالَتِ النَّصاری فِی ابنِ مَریَم لَقُلْتُ الیَوم فِیک مَقالاً لا تَمُرُّ بِمَلإ مِنَ المُسْلِمین، إلا أخَذُوا التُّرابِ مِنْ تَحْتِ قَدَمَیْکِ لِلْبَرَکَه. فرمود: علی! ما میترسیم مشکل تَثلیث اینجا پیش بیاید. یک عدّه گفتند: عیسیابنُ الله است، برای اینکه بدون پدر به دنیا آمده. من میترسم که یک همچنین وضعی هم در داخل حوزة اسلامی پیش بیاید. وگرنه اگر آن مقاماتی که برای تو هست میگفتم، همان وضع عیسی پیش میآمد و در هیچ جا عبور نمیکردی، مگر اینکه خاک زیر پایت را تحت برکت میگرفتند.
سعادت انسان در گرو حبّ علیبن ابیطالب «ع» خبر هفتم: وجود مبارک پیغمبر «ص» در عشیّة عرفه، آنجایی که همه دیگر، حال مخصوصی که زائران و حاجیان دارند؛ در شامگاه عرفه کمکم میخواهند از عرفات به طرف مشعر بروند، در حضور همة حاجیها حضرت قیام کرد؛ خَرَجَ عَلَی الحَجیجِ عَشِیَّهِ عَرَفِه، فَقَالَ لَهُمْ: إنَّ الله قَدْ بَاهی بِکُمْ المَلائِکَهَ عَامَّه، وَ غَفَرَ لَکُمْ عَامَّه، وَ بَاهی بِعَلِیٍّ خَاصِّه، وَ غَفَرَ لَهُ خَاصِّه، إنّی قَائِلٌ لَکُمْ قُولاً غَیْرِ مُحابٍ فِیهِ لِقِرابَتِی إنَّ السَّعیدَ کُلُّ السَّعیدَ حقَّ السَّعیدْ مَنْ اَحَبَّ عَلِیَّاً فِی حَیاتِهِ وَ بَعْدَ مَماتِه. فرمود: خُب، الان شما اینجا از راههای دور آمدید، در این سرزمین تَلبیهگویان با خدای خود زمزمه دارید و خداوند به وسیلة شما به ملائکه افتخار و مباهات میکند و همة شما را میبخشد انشاءالله؛ ولی دربارة علیابن ابیطالب یک مباهات خاصّ است، یک مغفرت مخصوص. بعد فرمود: من نه اینکه داماد من است، پسر عموی من است، من روی مُحابات و قومِ خویشی و فامیل بازی و باندبازی حرف بزنم! میدانید اینها نیست. من از نظر اینکه او جزو بستگان من است، جزو اَقربای من است، پسر عموی من است؛ این راه نمیگویم؛ حرفی که میگویم این است که تنها کسی سعادتمند است که او را در حیات و ممات دوست داشته باشد. إنَّ السَّعیدَ کُلُّ السَّعیدِ حَقَّ السَّعیدِ مَنْ أحَبَّ عَلیّاً فِی حَیاتِهِ وَ مَماتِه. فرمود: این را بدانید مردم، إنّی قَائِلٌ لَکُمْ قُولاً. (خُب خداوند دربارة پیغمبر فرمود: مَا یَنْطِقُ عَنِ الهَوی) (7) حالا چون آنجا همة افراد که به این بینش نبودند که؛ حالا برای ماها نیازی نیست که حضرت بفرماید من فامیلباز نیستم! خُب، یقیناً نیست. کسی که مَا یَنْطِقُ عَنِ الهَوی است، گفتن ندارد که! فرمود: إنّی قَائِلٌ لَکُمْ قُولاً غِیْرِ مُحابٍ فِیْهِ لِقِرابَتِی، آن حرف این است: إنَّ السَّعیدَ کُلَّ السَّعیدِ حَقَّ السَّعیدِ مَنْ أحَبَّ عَلِیَّاً فِی حَیاتِهِ وَ بَعْدَ مَماتِه.
علی «ع»، صاحب «لوای حمد» در قیامت هشتم: وجود مبارک پیغمبر فرمود: أنَا أوَّلُ مَنْ یُدْعی بِهِ یُومَ القِیامَه، فَاَقُومُ عَنْ یَمینِ العَرشِ فِی ظِلِّه ثُمَّ اُکْسی حُلَّهً، ثُمَّ یُدْعی بِالنَبییّنَ بَعْضُهُمْ عَلی اِثْرِ بَعْض، فَیَقُومُونَ عَنْ یَمینِ العَرشِ وَ یُکْسَونَ حُلَلاً، ثُمَّ یُدْعی بِعلیبن ابیطالب لِقِرابَتِهِ مِنّی وَ مَنْزِلَتِهِ عِنْدی، وَ یُدْفَعُ اِلِیهِ لِوائی لِواءَ الحَمْد، آدَمْ وَ مَنْ دُونَهُ تَحْتَ ذَلکِ اللِّواء. فرمود: در قیامت اوّل کسی که در یمین عرش برمیخیزد و دعوت میشود منم ، بعد انبیا هستند، بعد علیبن ابیطالب به عنوان پرچمدار من میآید. نه اینکه حالا چون بعد از انبیا آمده، زیر پرچم آنهاست. خیر، لِوای حمد را به دست او میدهند، پرچم حمد که بعد این لِواء در روایات دیگر به عنوان لِوای حمد شده؛ اینجا هم آمده، یُدْفَعُ إلَیْهِ لِوائی لِوآءَ الحَمْد. «لِوای حمد» همان است که در سورة مبارکة اسراء فرمود: وَ مِنَ اللَّیلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَهً لَکْ عَسی أنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقامَاً مَحْمُوداً؛(8) این میشود «مقام محمود». مقام محمود یعنی چه؟ ای کاش افرادی مثل صاحب المنار یا مفسّران بزرگ اهل سنّت یک مقدار بیشتر با مکتب اهل بیت آشنا بودند تا بدانند «توسّل» یعنی چه، «اِستشفاء» یعنی چه، «ولایتمداری» یعنی چه؛ هیچکدام از اینها محذور عقلی ندارد. محمود کیست؟ کسی بالاخره صاحب نعمت باشد دیگر. صاحب نعمت باشد؛ مَدح نیست، حمد است. صاحب نعمت باشد، به دیگران هم بدهد؛ همه در کنار سفرة او باشند، چنین انسانی به مقام محمود میرسد. عَسی أنْ یَبْعَثَکَ رَبُّکَ مَقامَاً مَحْمُوداً. «محمود» هم محمود مطلق است. پرچم حمد که مال پیغمبر است به دست علیبن ابیطالب است. آنگاه فرمود: همة انبیا زیر این پرچم میآیند. ملاحظه بفرمایید؛ یُدْفَعُ إلِیهِ لِوائِی لِواءَ الحَمْد آدَمْ وَ مَنْ دُونَهُ تَحْتَ ذَلِکَ اللِّواء. یعنی همه مهمان این ولایتند، در کنار این سفرهاند. خُب؛ مگر این پرچم، پرچم سه رنگ است، یا پرچم پارچهای است که رفتن زیر این پرچم حساب و کتابی نداشته باشد؟! لِواء، لِوای حمد است. یعنی چه؟ یعنی من حامدم، این محمود من است. چرا؟ برای اینکه از آنجا گرفتم دیگر! دلیل ندارد که انسان از جای دیگر نعمت بگیرد، آن وقت زیر پرچم حمد زید برود! پس همة نِعَمی که به همة انبیا رسیده، از اینجاست. خُب البتّه اینها صادر اوّلند؛ وقتی اینجور شدند، برکات دیگران به وسیلة همینهاست! این میشود «لِوای حمد». یک وقت یک پرچم عادی است، پرچم جنگ است؛ یک وقت پرچم حمد است! اگر آنها نعمت نبوّت دارند، رسالت دارند، بالاخره باید شاکر باشند دیگر؛ زیر این پرچم شاکرند.
پینوشتها: 1ـ بحارالأنوار، جلد 42، صفحة 239. 2ـ نهجالبلاغه، خطبة 189، عِلمُ الوَصی. 3ـ سورة فتح، آیة 26. 4ـ بحار الأنوار، جلد 29، صفحة 419. 5ـ نهجالبلاغه، خطبة 97، اَصحابُ عَلی. 6ـ سورة بقره، آیة 31. 7ـ سورة نجم، آیة 3. 8ـ سورة اسراء، آیة 79.
سوتیترها: * ابن أبیالحدید در جلد نهم شرح نهج البلاغه فرمود:: اگر دیگران هر چه بخواهند دربارة علیبن ابیطالب و فضایل او بگویند؛ نمیتوانند یک دهم آنچه که پیغمبر فرمود بگویند. برای اینکه نمیدانند چه بگویند!
* اینکه مثلاً حضرت تنور را آتش کرده، خودش در کنار تنور ایستاده، و بیوه زن را رعایت کرده، یتیم را رعایت کرده و یا یک قدری بالاتر هنگام شهادت گفته است: فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبِه. خُب شما نگاه کنید، بسیاری از شاگردان علیبن ابیطالب هم که این چیزها را از آن حضرت یاد گرفتند، اینگونه گفته و عمل کردهاند.* اگر رسیدیم به جایی که کسی بگوید: سَلُونِی قَبلَ اَنْ تَفقِدُونِی، فِإنّی بِطُرُقِ السَّماءِ أعلَمْ مِنّی بِطُرُقِ الأرض(هرچه میخواهید پیش از آنکه مرا از دست دهید بپرسید که من راههای آسمان را بهتر از راههای زمین میشناسم)مهم است. این حرف را هیچکس نمیگوید، مگر اینکه رسوا بشود!
*پیامبری که قرآن میفرماید : ما ینطق عن الهوی، وقتی در شامگاه عرفه مردم را جمع می کند و میگوید: من از روی مُحبت قومِ خویشی و فامیل بازی این حرف را نمیزنم، تنها کسی سعادتمند است که علی را در حیات و ممات دوست داشته باشد. إنَّ السَّعیدَ کُلُّ السَّعیدِ حَقَّ السَّعیدِ مَنْ أحَبَّ عَلیّاً فِی حَیاتِهِ وَ مَماتِه.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 163 |