تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,386 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,325 |
وظیفه مردم در برابر علما و مسئولیت خواص | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1391، شماره 366، خرداد 1391 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
آیتالله حاج آقا مجتبی تهرانی
اشاره: بحث راجع به خطبه شریفهای بود که امام حسین«علیهالسلام» در سال پنجاه و هشت هجری، یعنی دو سال قبل از واقعه عاشورا در منا ایراد فرمودند. همان طور که اشاره شد، این خطبه سه بخش دارد که بخش اوّل آن را در شمارههای گذشته تقدیم کردیم. در بخش دوم حضرت به سراغ آیات قرآنی در باب امر به معروف و نهی از منکر میروند.
شما از یهود و نصاری بدترید! برخی روایاتی جعل کرده بودند که کسی حق ندارد به امرا اعتراض کند ولو آنها هر غلطی بکنند و هر کبیرهای مرتکب شوند، مردم باید از آنها اطاعت کنند. حضرت به همین افرادی که در آنجا بودند، یعنی صحابه و تابعین خطاب کردند: «اعْتَبِرُوا أَیُّهَا النَّاسُ بِمَا وَعَظَ اللَّهُ بِهِ أَوْلِیَاءَه.» در این قسمت از خطبه حضار، مخاطب امام نیستند و به عبارتی دیگر «مخاطب» دیگر جنبه صنفی و شخصی ندارد، بلکه مخاطب ایشان، عموم مردم هستند؛ حضرت «یا ایها الناس» را به کار میبرد که ای مردم، از پندهای الهی به اولیائش، پند بگیرید. تعبیر «ای حاضران» یا «ای مؤمنان» نیست. حتی حضرت، قیدی هم نیاورد که خطاب سخنش را منحصر به صحابه و تابعین و به اصطلاح دانه درشتهای جامعه کند؛ مخاطب حضرت همه مردم هستند. حالا از این نکته مسئله بسیار زیبایی به دست میآید که توضیح میدهم. بعد از آنکه حضرت این جملات را میگویند، میفرمایند: «وَ إِنَّمَا عَابَ اللَّهُ ذَلِکَ عَلَیْهِمْ»، خدا احبار و ربانیون، یعنی چهرههای مذهبی یهود و نصارا را نکوهش کرده است برای اینکه آنها ظالمانی که کارشان منکرات و فساد بود را میدیدند، اما نهیشان نمیکردند. «فَلَا یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ ذَلِک» حضرت روی این مسئله دست میگذرد و موضوع را سمت دین یهود و نصارا میبرد؛ این یعنی اینکه شما از یهودیها و نصرانیها هم بدتر هستید!
امر به معروف و نهی از منکر، قوام دیگر فرائض خدا آنها را نکوهش میکند که چرا اینهایی که به عنوان چهرههای مذهبی در جامعه هستند، در مقابل فساد و منکرات نمیایستند و نهی از منکر نمیکنند. تعلیل را دقت کنید «فَبَدَأَ اللَّهُ بِالْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ فَرِیضَةً مِنْهُ لِعِلْمِهِ بِأَنَّهَا إِذَا أُدِّیَتْ وَ أُقِیمَتْ اسْتَقَامَتِ الْفَرَائِضُ کُلُّهَا هَیِّنُهَا وَ صَعْبُهَا» خدا از امر به معروف و نهی از منکر شروع و آن را واجب کرده است برای اینکه میداند اگر به فرائضی که در دین مقدس اسلام وارد شده است عمل شود، احکام الهی بپا داشته میشود، یعنی مردم معروف را انجام میدهند و از منکر پرهیز میکنند، همه اینها در صورتی است که امر به معروف و نهی از منکر انجام شود: «وَ ذَلِکَ أَنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ دُعَاءٌ إِلَى الْإِسْلَام» که اگر این کار انجام شود، مردم به اسلام دعوت میشوند.
امام حسین «دردِ دین» داشت! پس درد امام حسین درد دین است، درد اسلام است، نه درد حکومت. امام دنبال حکومت نبود. او میدانست که بنیامیه میخواهند براندازی کنند، اما نه براندازی حکومت، بلکه قصدشان براندازی دین و آیین اسلام بود. آنها لاابالیگری را در جامعه ترویج میکردند، چون این کارشان موجب براندازی دین میشود و امر به معروف و نهی از منکر جلوی این براندازی را میگیرد، یعنی نمیگذارد چنین چیزی در جامعه اتفاق بیفتد. گفتیم: امام حسین در وصیتنامهای که به برادرش محمدبنحنفیه نوشت و در مدینه به او داد، فرمود: من دارم برای اقامه امر به معروف و نهی از منکر میروم، قیام من برای ریاست و اینها نیست. در خطبهای هم که حضرت خواندند، فرمودند: «أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ الْحَقَّ لَا یُعْمَلُ بِهِ وَ أَنَّ الْبَاطِلَ لَا یُنْتَهَى عَنْه» اینها مربوط به بحثهایی است که قبلاً کردم.
اسلام و کفر از اعمال بیرونی جامعه فهمیده میشود در اینجا نکتهای را تذکّر میدهم که قبلاً به آن اشاره کردهام و الآن هم چون مربوط به بحثم هست، باید بگویم. منظور از «دین»ی که میگوییم، مجموعهای از اعمال درونی و بیرونی است. اما در مورد اعمال درونی، معلوم نمیشود که در ذهن شما چه میگذرد یا به چه چیزی اعتقاد دارید. من در دل شما نیستم و اینها را نمیفهمم. پس ما از کجا میتوانیم دین یک شخص یا جامعه را کشف کنیم؟ راه شناسایی دین و آیین شخص و جامعه چیست؟ راه آن اعمال بیرونی است نه درونی. این که چه کارهایی انجام میدهد و چه کارهایی را ترک میکند؛ از اینجا میتوان فهمید که شخص یا جامعه چه دینی دارد. در اینجا امام حسین میگوید: اگر امر به معروف و نهی از منکر اقامه شود، اینجاست که اسلام در جامعه درست پیاده شده است، چون ما که از اعمال درونی افراد چیزی نمیفهمیم. نه میفهمیم مسلمان است و نه میفهمیم کافر است، اسلام و کفر جامعه را هم از اعمال بیرونی میفهمیم، یعنی امر به معروف و نهی از منکر نسبت به کارهای بیرونی.
مؤمن بیدین کیست!؟ از پیغمبر اکرم دارد که فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ لَیُبْغِضُ الْمُؤْمِنَ الضَّعِیفَ الَّذِی لَا دِینَ لَهُ»؛ خدا مؤمن ضعیف النفسی را که دین ندارد، مبغوض میدارد. چه مؤمنی است که دین ندارد!؟ «فَقِیلَ لَهُ وَ مَا الْمُؤْمِنُ الَّذِی لَا دِینَ لَهُ» سؤال کردند چه طور شد؟ مؤمن ضعیفی که دین ندارد کیست؟ «قَالَ الَّذِی لَا یَنْهَى عَنِ الْمُنْکَرِ» کسی که نهی از منکر نمیکند. این سخن پیغمبر، این نکته را مطرح میکند که ما به وسیله کارهای بیرونی افراد میفهمیم که چه کسی دین دارد و چه کسی ندارد. ممکن است کسی از نظر درونی به کار خلاف و حرام اعتقاد نداشته باشد و خودش هم انجام ندهد، ولی از نظر بیرونی وقتی دیگران آن کار را میکنند، بیتفاوت از کنار آن میگذرد. پیامبر میفرماید: این شخص دین ندارد، مؤمن ضعیفی است که دین ندارد. مؤمن است چون درونش واقعاً اعتقاد دارد، اما دین ندارد چون از نظر ظاهر مُبرِزی ندارد که گویا باشد چه دین و آیینی دارد.
چهرهای دیگر از امر به معروف و نهی از منکر در روایات عامه در اینجا من نکتهای را عرض کنم که در گذشته هم اشاره کردهام. کسانی که آمدند آن روایات مجعول را در جامعه اسلامی از پیغمبر اکرم پخش کردند که با امرایتان، حتی اگر از آنها منکَر و کبائر هم دیدید، مقابله نکنید و از آنان اطاعت کنید، همان افراد از دستشان در رفته است و روایاتی را در باب امر به معروف و نهی از منکر نقل کردهاند. در کنزالعُمال دارد، دیگران هم دارند، اما چون آن روایت جعلی را از این نقل کردم، اینجا هم از خود آن نقل میکنم. دارد که پیغمبر اکرم فرمود: «قال لا ینبغی لنفس مؤمنه تَری مَن یَعص الله فلا تنکر علیه» برای هیچ نفس مؤمنی سزاوار نیست که ببیند کسی معصیت خدا را میکند، ولی نهی از منکرش نکند. شما که گفتید: جایز نیست علیه رهبر فاسد قیام کرد! میگفتید: هر کاری که او میکند، باید اطاعتش کنید! پس این روایت دیگر چیست؟ آن روایات چه بود که نقل کردید و این امر به معروف و نهی از منکر چیست که نقل میکنید؟!
امر به معروف و نهی از منکر حاکمان ظالم، بالاترین جهاد باز هم در همین کتاب از پیغمبر اکرم دارد که فرمودند: «افضل الجهاد کلمه عدل عند امام جائر»؛ با فضیلتترین جهاد، سخن عادلانه گفتن نزد پیشوای ستمگر است. حضرت در اینجا بحث را بسیار زیبا به صورت قالبی مطرح کرد. امام، یعنی کسی که زمام امور مسلمین را در دست گرفته است. شما که گفتید: کسی حق ندارد به امیر چیزی بگوید، اما اینجا به نقل از پیغمبر میگویید: «افضل الجهاد کلمه عدل عند امام جائر»؟! روایتی را از پیغمبر اکرم«ص» نقل میکنند که در صحاح هست، به نظرم ابیعمامه است که نقل میکند، میگوید: «عرض لرسول الله رجلٌ عند الجمرة الاولی فقال یا رسول الله ای الجهاد افضل؟» وقتی که پیغمبر اکرم به حج رفته بود، در جمرۀ اول، حضرت داشت رمی میکرد که شخصی سؤال کرد: در بین جهادها، فضیلت کدام جهاد از همه بالاتر است؟ «فَسَکت»؛ آقا جوابش را نفرمود. «فلمّا رمی جمره الثانیه» جمره اولی تمام شد و سراغ جمره دوم رفتند. آنجا شروع کردند رمی کردن که «سأله: ای الجهاد افضل؟» باز جلو آمد و همان سؤال را کرد، «فسکت». حضرت جوابش را نداد و سکوت کرد. «فلما رمی جمره العقبه»، دارد جمره عقبه را هم که انجام دادند «وضع رجله لیرکبه» حضرت پایش را در رکاب گذاشت که سوار شود و برود، چون حضرت روی زمین ایستاده بود، اما مرکبش همراهش بود، «قال: این سائل» کسی که از من آن سؤال را کرد کجا است؟ «قال: انا یا رسول الله» من اینجا در خدمتتان هستم. «قال: کلمه حق تقال عند زی سلطان جائر»؛ بهترین جهادها، کلمه حقی است که نزد کسی بگویی که سلطه بر ابدان پیدا کرده است و سزاوار آن نیست. این عجیب است که اینها را هم خودشان نقل میکنند.
روایتی عجیب از راویان احادیث جعلی! کنز العمال روایت دیگری را از پیغمبر اکرم نقل میکند که آن را میخوانم، خواندنی هم هست. یادم نیست در گذشته به این برخورد کرده باشم، اخیراً به این روایت برخورد کردم. همانهایی که آن روایات جعلی را نقل کردند و من هم برایتان خواندم که اگر کسی امارت مسلمین را در دست گرفته است ـ خلافت یا امامت؛ هرچه میخواهید تعبیر کنید! ما در الفاظ دعوا نداریم ـ هر کاری کرد تا وقتی که نماز میخواند، گناهش برای خودش است و ثواب تو هم برای خودت است، به او کاری نداشته باشید! همین افرادی که میگویند: حق هیچ تعرّضی نسبت به امیر، خلیفه یا امام ندارید، به بحث امر به معروف و نهی از منکر که میرسند، مجبورند این اخبار را هم نقل کنند؛ نمیتوانند روایات را اسقاط کنند، چون این روایات در سطح جامعه پر بوده است. به خاطر آیات و روایاتی که در این زمینه آمده است، مجبور میشوند بگویند. دارد که پیامبر فرمود: «لتأمرن بالمعروف ولتنهون عن المنکر» امر به معروف و نهی از منکر کنید، «أو لیبعثن الله علیکم العجم» اگر خودتان این کار را نکردید، خدا عدهای از عجم را علیه شما مبعوث میکند، «فلیضربن رقابکم، ولیکونن أشداء لا یفرون» آنها که سر کار میآیند گردنهایتان را میزنند و راه فرار هم ندارید. بدانید، خدا نمینشیند تماشا کند که شما دینش را به ملعبه و بازیچه بگیرید. این را خودشان نقل میکنند.
بخش دوم خطبه، تماماً خطاب به عموم مردم ما خیلی روایت در این مورد داریم، ولی چون بحث، بحث مفصلی است فقط اشاره میکنم. مطلبی را که میخواستم عرض کنم آن چیزی بود که امام حسین«ع» در بخش دوم خطبه برای مردم مطرح میفرماید: «أیّها النّاس» و من به خاطر همین، این بخش را از بخش سوم جدا کردم. این بخش خطاب به مردم است که ای مردم حواستان را جمع کنید و به احبار و بزرگان امّت تذکر دهید.
«مردم» باید «علما» را امر به معروف و نهی از منکر کنند! حضرت در اینجا «مردم» را پیش میکشد. اینجا بحث کسانی نیست که در جامعه وجاهت دینی داشتند و وظیفهشان حمایت از دین بود، ولی به خاطر تطمیع یا تهدید به این وظیفه عمل نکردند. اینجا بحث در مورد علمایی نیست که چون ترسیدهاند یا به آنها پول دادهاند و نانخور آنها هستند یا وعاظ السلاطین و مزدور هستند و پول میگیرند تا تعریف کنند. معاویه تمام این کارها را کرده بود و همه را در ارتباط با معاویه نقل کردم. در اینجا امام حسین«ع» میگوید: ای مردم! شما خیال نکنید تکلیف از شما ساقط است، اگر اینها به وظیفهشان عمل نمیکنند، تکلیف از شما ساقط نیست، شما باید اینها را امر به معروف و نهی از منکر کنید. نکته اساسی اینجاست. امیرالمؤمنین علی«علیهالسلام» در قوالب گوناگون و تحت عنوان «نصیحۀ لائمه المسلمین» خیرخواهی کردن برای ائمه مسلمین، این مسئله را مطرح میکند.
دینداری ظاهری روش بنیامیه است! اصلاً ما دستور داریم که باید تذکر بدهیم و اینکه چون مثلاً معاویه در یک جایگاه کذاست حق نداریم چیزی بگوییم، در اسلام نیست. این است که تعبیر کردم دینداری ظاهری با اسلامشناسی و دینشناسی فرق دارد. ائمه ما آمدند گفتند: دینشناس شو؛ نه دیندار ظاهری! سوءاستفاده از حماقت افراد، کار معاویه است نه کار ما. ما افرادی هستیم که از طرف خدا مبعوث شدهایم که به افراد و جامعه، شعور دینی تزریق کنیم، مردم را دینشناس و اسلامشناس کنیم، لذا حتی اگر در منِ علی هم چیزی دیدید، بیایید و به من بگویید.
امر به معروف و نهی از منکر رهبران جامعه شرایط دارد من موازین شرعی را به تو گفتهام، یک سنخ ضروریات هم داریم که آنها را میدانید، آیا اگر دیدید چیزی برخلاف آن موازین و ضروریات از امیر یا حاکمی صادر میشود نباید به او بگویید؟ آیا «یجب علیَّ اطاعته»؛ اطاعتش واجب است؟ نه؛ این نیست، بلکه «یجب علیَّ امر بالمعروف و نهی عن المنکر» اگر واقعاً منکری را از امیر یا حاکم دیدید، امر به معروف و نهی از منکر واجب است. البته با رعایت شرایط، یک وقت اشتباه نکنید. عدهای هستند که از آن طرف میغلطند.
سخن امام حسین، همیشه یک چیز بود: اسلام در اینجا که امام حسین تعبیر به «ناس» میکند، میگوید: مردم! به همهتان میگویم، ببینید خدا چگونه آن رهبران دینی در جامعه را که به جهاتی کوتاه آمدند، نکوهش میکند. نباید اینطوری شود، اگر این رویه لاابالیگری در جامعه ادامه پیدا کند و به تعبیری منکر، معروف و معروف، منکر شود، دیگر از دین خبری نیست که نیست. آنجا دیگر «وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ»؛ حرفی که امام حسین در مدینه به مروان زد. فردای آن شبی که حاکم مدینه امام حسین را خواست و گفت: بیعت کن و حضرت گفت: بیعت نمیکنم، در کوچه مروان با ایشان برخورد کرد و به امام حسین گفت من نصیحتت میکنم که بیا با یزید بیعت کن. امام فرمود چه میگویی؟ کسی مثل یزید که مُعلن به فسق است، زمام امور مسلمین را به دست گیرد؟ در اینجا فرمود: «وَ عَلَى الْإِسْلَامِ السَّلَامُ» یعنی باید فاتحه اسلام را خواند. تمام حرفهای امام حسین با هم هماهنگی دارد، هیچجا نمیبینیم که حرفهای حضرت، حتی تفاوت کوچکی داشته باشد، هدف نهاییاش هم دین بود. ایشان میگفت من بروم هدف بماند، اسلام بماند. حضرت در بخش دوم خطبه، سراغ توده مردم رفته است که شما هم وظیفه دارید؛ نه اینکه بنشینید تماشا کنید. تو برو به عالِم بگو: آقا! خودتان فرمودید این حلال است و این حرام است، حالا چه طور شده که خودتان عمل نمیکنید؟ البته این کار را با رعایت شرایطش انجام بده.
* خدا آنها را نکوهش میکند که چرا کسانی که به عنوان چهرههای مذهبی در جامعه هستند، در مقابل فساد و منکرات نمیایستند و نهی از منکر نمیکنند. خدا از امر به معروف و نهی از منکر شروع و آن را واجب کرده است برای اینکه میداند اگر به فرائضی که در دین مقدس اسلام وارد شده است عمل شود، احکام الهی بپا داشته میشود و مردم به اسلام رو میآورند.
*درد امام حسین درد دین است، درد اسلام است، نه درد حکومت. امام دنبال حکومت نبود. او میدانست که بنیامیه میخواهند براندازی کنند، اما نه براندازی حکومت، بلکه قصدشان براندازی دین و آیین اسلام بود. آنها لاابالیگری را در جامعه ترویج میکردند، چون این کارشان موجب براندازی دین میشود و امر به معروف و نهی از منکر جلوی این براندازی را میگیرد.
*دین، مجموعهای از اعمال درونی و بیرونی است. در مورد اعمال درونی، معلوم نمیشود که در ذهن شما چه میگذرد یا به چه چیزی اعتقاد دارید. من در دل شما نیستم و اینها را نمیفهمم. پس ما از کجا میتوانیم دین یک شخص یا جامعه را کشف کنیم؟ راه آن اعمال بیرونی است نه درونی. اینکه چه کارهایی انجام میدهد و چه کارهایی را ترک میکند.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 193 |