تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,402 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,348 |
منظومه اهل بیت «علیه السلام» | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1391، شماره 367، تیر 1391 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
گریه نه، شیعه غروری ازلی میخواهد... گفتم ای عشق ببین، کفر، سوارِ بخت است با نفسسوختگان، حرفِ رسیدن سخت است
داس رقصید و زمین از طپش گندم ماند قبر بیمعجر و بیگوشهی زهرا گم ماند
آتشِ زردِ طلا آمد و غیرت یخ زد چشم در منبرِ بیحیدرِ حیرت یخ زد
یادشان رفت حدیث ثقلینی بوده است حسن و زینب و عباس و حسینی بوده است
یادشان رفت که سلمان و ابوذر دارند تشنه مردند و ندیدند که کوثر دارند *** عشق فرمود: عَلَم کج شده، سجاد که هست نَفَسَت سوخته در حنجره، فریاد که هست
عشق فرمود: شب واقعه سر میگردد دارد این شام به خون خفته سحر میگردد
به خداوند قسم تیغِ علی منتظر است اسب، همراه سواری است ولی منتظر است
به خداوند اگر روز مقرر آید وای اگر وای، اگر صبر علی سر آید
تیغ در دست به فتح دو جهان میخیزد خون اصحاب ستم را به زمین میریزد
گر جهان خسته و بیقوت به خود میپیچد «مرد» میآید و طاغوت به خود میپیچد
آخر از حنجرهی کوه صدا میخیزد به خداوند که عباس به پا میخیزد *** آی ای عصر به خون خفته «ولی» منتظر است آخرین وارثِ شمشیر علی منتظر است
گریه نه، شیعه غرورِ ازلی میخواهد سپر حمزه و شمشیر علی میخواهد
سورهی واقعه در کشتن دشمن ماییم «لو نشاء لجَعَلناهُ حُطاماً» ماییم
بسته با پهلوی بشکستهی زهرا عهدی کیست پیغمبرِ شمشیرِ علی جز "مهدی" «محمد رضا برامکه»
خورشید من بر آی دل را ز بیخودی سر از خود رمیدن است جان را هوای از قفس تن پریدن است
از بیم مرگ نیست که سردادهام فغان بانگ جرس زشوق به منزل رسیدن است
دستم نمیرسد که دل از سینه برکنم باری علاج شکر گریبان دریدن است
شامم سیهتر است ز گیسوی سرکشت خورشید من برآی که وقت دمیدن است
سوی تو این خلاصه گلزار زندگی مرغ نگه در آرزوی پرکشیدن است
بگرفت آب و رنگ زفیض حضور تو هرگل در این چمن که سزاوار دیدن است
با اهل درد شرح غم خود نمیکنم تقدیر قصه دل من ناشنیدن است
آن را که لب به دام هوس گشت آشنا روزی (امین) سزا لب حسرت گزیدن است «مقام معظم رهبری» باید برای دیدن تو مهزیار شد.... برگرد ای توسل شب زندهدارها پایان بده به گریهی چشم انتظارها
از یک خروش نالهی عشاق کوی تو حاجت روا شوند هزاران هزارها
یکبار نیز پشت سرت را نگاه کن دل بسته این پیاده به لطف سوارها
از درد بیحساب فقط داد میزنم آیا نمیرسند به تو این هوارها
ما را به جبر هم که شده سر به زیر کن خیری ندیدهایم از این اختیارها
باید برای دیدن تو "مهزیار" شد یعنی گذشتن از همگان "محض یار" ها
دیگر برای تو صدقه رد نمیکنم بیهوده نیست اینکه گره خورده کارها
یکبار هم مسیر دلم سوی تو نبود اما مسیر تو به من افتاد بارها
شبها بدون آمدنت صبح میشوند برگرد ای توسل شب زندهدارها
این دستها به لطف تو ظرف گداییاند یا ایها العزیز تمام ندارها «علیاکبر لطیفیان»
آقا ببخش... وقتی میان نفس و هوس جنگ میشود شیطان دوباره دست به نیرنگ میشود
با لشگر گناه هماهنگ میشود
پیشت عزیز فاطمه بیرنگ میشود
کمکم وجب وجب، دو سه فرسنگ میشود
اشکم چه شد؟! به جان تو باور نداشتم روزی دلم ز فرط حسد سنگ میشود
آقا ببخش، بسکه سرم گرم زندگیست کمتر دلم برای شما تنگ میشود «وحید قاسمی»
«ارث مادری» شرط نزول کوثر رحمت دعای توست اصلاً تمام خلقت عالم برای توست
بالاتری ز درک تمام جهانیان وقتی که انتهای جهان ابتدای توست
حتی نداشت روحالامین اذن پر زدن آنجا که از ازل اثر رد پای توست
بیحب تو کسی به سعادت نمیرسد رمز نجات اهل زمانه ولای توست
آسوده خاطران هیاهوی محشریم وقتی رضای حضرت حق در رضای توست
فردوس ماست تا به ابد روضة الحسین تنها بهشت اهل ولا، کربلای توست
در آستانة تو کسی ناامید نیست صحن امیر علقمهدار الشفای توست
از ابتدای صبح ازل فضل میکنی ما را گدای دست اباالفضل میکنی
وقتی که هست دوش نبی آسمان تو یعنی تو از پیمبری و او از آن تو
فرزند خویش را به فدای تو کرده است بستهست جان حضرت خاتم به جان تو
معلوم کرد نزد همه حرمت تو را با بوسههای دم به دمش بر دهان تو
فرمود هفت مرتبه تکبیر عشق را تا بشنود ترنم عشق از زبان تو
آوای «من أحب حسینا» وزیده است هر روز پنج مرتبه از آستان تو
ما از در حسینیه جایی نمیرویم هستیم تا همیشه فقط در امان تو
هر شب نشسته فطرس اشکم به راه عشق آنجا که صبح میگذرد کاروان تو
این اشکها برای دلم توشه میشود اذن طواف مرقد شش گوشه میشود
حال و هوای قلب من امشب کبوتریست وقتی که کار صحن و سرای تو دلبریست
شبهای جمعه عکس حرم زنده میشود تصویر رقص پرچم و گنبد چه محشریست
ما را اسیر عشق تو کرده، تفضلت با این حساب کار شما ذره پروریست
با تربت تو کام دلم را گشودهاند آقا ارادتم به شما ارث مادریست
در ماتم تو محفل اشک است چشم ما اصلاً بنای هیأت ما روضه محوریست
ما سالهاست در غم تو گریه میکنیم هم ناله با محرم تو گریه میکنیم «یوسف رحیمی» | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 107 |