تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,416 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,363 |
سرزمین بی ملت، ملت بی سرزمین! | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1391، شماره 368، مرداد 1391 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
پاسخ به شبهات تاریخی اشغال فلسطین مجید صفا تاج پرسش: یکی از توجیهات صهیونیستها برای مهاجرت به فلسطین اشغالی استناد به ادعایی مبنی بر سرزمین بدون ملت برای ملتی بدون سرزمین است. این ادعا اصولا تا چه حد اعتبار دارد؟ شعار «سرزمین بدون ملت برای ملتی بدون سرزمین» (A Land Without a People for People Without a Land) یک شعار صهیونیستی است که شناخت تاریخ آن دشوار است، اما میتوان گفت که این شعار یک تغییر سکولاریستی از آن دیدگاه انجیلی است که میگوید فلسطین سرزمینی موعود و مقدس و یهود نیز ملتی مقدس است، از این رو ملت مقدس ناچار باید به سرزمین مقدس بازگردد، زیرا صاحب آن است. شاید اولین کسی که این دیدگاه را سکولاریزه کرد، لرد شافتبری باشد که در نیمه قرن نوزدهم میلادی درباره «سرزمین باستانی برای ملت باستانی» سخن گفت، سپس فرایند سکولاریزاسیون تکمیل شد تا به تعبیر امروزی آن یعنی «سرزمین بدون ملت برای ملتی بدون سرزمین» رسید. به نظر میرسد که «اسرائیل زانگویل» صاحب این تعبیر باشد. به هر حال این شعار بازاری ساده، بازتاب طبیعی گفتمان فرهنگی مدرن غرب است و از دیدگاه معرفتی سکولاریستی و امپریالیستیای سرچشمه میگیرد که تعابیر انجیلی را سکولار میکند و آنها را از تعابیری مجازی که تحقق آن موکول به مشیت الهی در آخرالزمان است، به شعارهای وطنگزین (مهاجرتی) دقیق و مشخص تبدیل میسازد که هماینک و همین جا به زور اسلحه، تحقق یافته است. این نگرش که هستی، طبیعت و انسان را یک ماده مصرفی میبیند، انسان غربی را در مرکز قرار میدهد و از همین جهت همه جهان، خالی و بدون تاریخ و بدون انسان میشود و اگر هم انسانی یافت شود یک ماده مصرفی غیراصیل و بیارزش است؛ از این روست که فلسطین یک سرزمین مسکونی بدون مردم تلقی میشود و فلسطینیان به یک ماده مصرفی تبدیل میشوند که به خودی خود ارزشی ندارند. یهودیان هم تسلیم همین فرایند میشوند. آنان به جای اینکه ملت مقدس به معنای مجازی آن باشند، ملت یهود به معنای دقیق آن میگردند و از آنجا که یک ملتند، با تمدن غربی که فقط ملتهای غربی را شامل میشود، نسبتی ندارند و از همین جهت سرزمینی هم ندارند. پس از این، جز عملیات تبدیل شدن به ابزار و به کار گرفته شدن که مشکل ترانسفر دوگانه انتقال یهودیان از تبعیدگاه به سرزمین و انتقال بومیان از سرزمین به تبعیدگاه را به خود میگیرد، کاری باقی نمیماند. تمام این عملیات تحت نظارت تمدن غربی و در راه منافع آن انجام میگیرد، یعنی همان برنامه صهیونیسم .(1) بدین لحاظ صهیونیستها با مطرح ساختن شعار «سرزمین بدون ملت برای ملتی بدون سرزمین» ادعا میکنند که یهودیان، ساکنان اولیه فلسطین بودهاند و این سرزمین به آنها تعلق دارد و نه به فلسطینیان. برای پاسخ به این سئوال که آیا ادعای صهیونیستها صحیح است و ساکنان اولیه فلسطین، یهودیان یا فلسطینیان بودهاند ضروری است با استناد به اسناد و مدارک تاریخی، از جمله کتاب تورات که کتاب مقدس یهودیان است، اشارهای تاریخی به فلسطین داشته باشیم. در باره تاریخ فلسطین باید گفت که یهودیان، اولین ساکنان فلسطین نبودند، بلکه قبل از آنها اقوام و قبایل مختلفی مانند آموریان، آرامیان، کنعانیان و... در نقاط مختلف این سرزمین زندگی میکردند. شواهد و مدارک محکمی این مسئله را روشن میکند که انسان و تمدن در فلسطین سابقه چند هزار ساله دارد. اریحا که قدیمیترین شهر بارودار است، قدمتش از نظر علمی به هفت هزار سال میرسد. اولین ساکنان فلسطین که تاریخ و تمدن پیشرفتهای داشتند کنعانیان بودند. آنها در شهر زندگی میکردند. در باره تاریخ اسکان آنها در فلسطین آمده است که از 3000 سال ق.م یعنی 1800 سال قبل از یورش عبرانیها، در این سرزمین زندگی میکردند و اولین بار نامگذاری این سرزمین توسط کنعانیان صورت گرفت. .(2) تورات در سِفر اعداد، باب 34، آیه دوم، و باب 25، آیه 10، آنجا را زمین کنعان و در سفر خروج باب 3، آیه 17، آن را زمین کنعانیان مینامد و در سفر پیدایش باب 15، آیه 18 تا 20، از ده ملت نام میبرد که هنگام وعده خدا به ابراهیم از قبل در آنجا ساکن بودهاند. شهر اورشلیم را کنعانیان ساختند و براساس گفته ژزفوس(6)، یک شاهزاده کنعانی که به پرهیزکاری و درستکاری شهرت داشت، در این شهر معبدی ساخت و به خداوند تقدیم کرد و نام شهر را از سهالیم به اورشلیم تبدیل کرد. .(3) طبق روایات، چند قبیله عبرانی در سال 1730 ق.م به این سرزمین وارد شدند. این قبایل در سرزمین کنعان ساکن نشدند، بلکه به مصر رفتند و طبق روایات مختلف، قبایل عبرانی چند قرن بعد مصر را ترک کردند و مدتی در بیابانها آواره بودند. .(4) در آثار و متون تاریخی قدیمی نیز نامی از فلسطین وجود دارد. کهنترین نامی که از فلسطین برده شده و بهتازگی به دست آمده، روی یک سنگنبشته است که بر روی آن فتوحات فرعون مرنپتاح در حدود سال 1225 ق.م ستایش شده است. این سنگنبشته از معبد قبر مرنپتاح پیدا شده است. بر روی این سنگنبشته آمده است که: فرعون با تصرف شهرهای فلسطین، اسرائیل را نیز ویران کرد: «اسرائیل نابود شد و دیگر اثری از آن وجود ندارد.» علاوه بر این 400 لوح رسی در سال 1887 در تل العمارنه(8) ـ پایتخت بنا شده توسط فرعون آمینوفیس چهارم یا اخناتون (1358ـ1375 ق.م) ـ کشف شده است که مکاتبات فرعون با امرای دستنشانده فلسطین و سوریه را نشان میدهد و در آنها نامی از اسرائیل برده نشده است، در صورتی که در باره قوم حتی و تمدن درخشان آنها مطالبی آمده است. همچنین در تل العمارنه که در 60 مایلی شمال قصبه اسیوط واقع است، خرابههای پایتخت اخناتون و لوحها و کتیبههایی از آمنحوتپ سوم و اخناتون کشف شده است. همچنین کتبیههایی به خط میخی، بابلی و زبان حتی کشف و در برخی از این کتیبهها در باره هجوم قومی به نام «هبری» یا عبری در سال 1400 ق.م صحبت شده است. در آن زمان، اقوام حتی و کنعانیان روابط حسنهای با فرعون مصر داشتند و در برخی از موارد از او کمک نظامی درخواست میکردند. یکی از فرماندهان حتی به نام عبدهیپا طی نامهای از اخناتون فرعون مصر، تقاضای کمک کرد و چنین نوشت: «قوم هبری همه مملکت شاه را غارت میکنند و این سرزمینها به دست ایشان سقوط میکند. چنانچه نیروی کمکی فرستاده نشود، سقوط اراضی شاه به دست عبریها قطعی به نظر میرسد.» در نامه دیگری فرمانروای کنعان از فرعون مصر به منظور جلوگیری از حمله طایفهای به نام ساگاژ که یک قوم وحشی بیابانگرد و طبق برخی از شواهد همان قوم هبری بودهاند، تقاضای اعزام نیرو کرد و در نامه دیگری نوشت: «دیگر فرستادن نیرو فایده نخواهد داشت.» آنچه که قطعاً میتوان از لوحهای کشفشده در تل العمارنه به دست آورد این است که بین سالهای 1400ـ1350 ق.م حملات شدید و مداومی از سوی عبرانیها (قوم هبری) به فلسطین صورت گرفت، منتهی این لوحها نشان میدهند که حملات آنها به صورت تدریجی بوده است و نه یکباره. .(5) کشفیات باستانشناسی نیز نشان میدهند که پلستیان قبل از سال 1200 ق.م مهاجرت خود را به سرزمین کنعان آغاز کردند. در آن زمان آنان قوم شناختهشدهای بودند، ولی به تدریج با کنعانیان ادغام شدند. در زمان ورود حضرت یوشع«ع» (جانشین حضرت موسی«ع») با قوم خود به فلسطین، پلستیان (فلسطیان)، در مقابل حملات بنیاسرائیل به سختی از خود دفاع کردند که تورات نیز بارها به آن اشاره شده است. در تورات به وضوح بر حضور فلسطینیان در سرزمین فلسطین قبل از حمله بنیاسرائیل به این سرزمین تأکید شده است. در کتاب «یوشع بن نون» باب 17، آیه 16 آمده است که: «بنیاسرائیل از امکانات و تجهیزاتی مانند عرادههای آهنین که در دست فلسطینیان است نگرانند، زیرا وضعیت آنان در زمان داوران بنیاسرائیل، ناراحتکننده بوده است و فلسطینیان نسبت به آنان برتری داشتهاند.» .(6) در کتاب قضات (داوران) باب 4 آیه 4ـ1 آمده است: «و بنیاسرائیل بعد از مردن یهودا باز اعمال بد را در نظر خداوند نمودند و خداوند ایشان را به دست پائین، ملت کنعان، که در حاصور سلطنت میکرد فروخت و سردار لشکرش سیسرا بود و در «حرونت گوییم» سکونت داشت و بنیاسرائیل به خداوند استغاثه کردند، زیرا 900 عراده آهنین داشت و مدت 20 سال بنیاسرائیل را با شدت جور نمود.» در تاریخ آمده است که معبد داجون (داگرن) که در شهر بیتشان قرار داشته است، به هنگام حمله داوود به شهر ویران شده است. علت ویرانی بیتشان و عشتاروت این بوده است که شائول اولین پادشاه بنیاسرائیل در اولین جنگ خود با فلسطینیان موفق شد آنها را شکست دهد، اما فلسطینیان در جنگ دیگری در منطقه جلبوع بر سربازان شائول پیروز شدند و این پیروزی سبب شد که شائول خودکشی کند. .(7) فلسطینیان سر شائول را به نشانه پیروزی به معبد داجون بردند، اسلحه او را در عشتاروت در معرض دید افراد قرار دادند و بدن او را به دیوار میخکوب کردند. حفریات شهر بیتشان، آثار باستانی زیادی را نشان داده است که قدمت آنها از چهار هزار سال پیش از میلاد تا دوره قرون وسطی بوده است. در میان آثاری که در دوره داوود به دست آمده، خرابههای دو معبد داجون و عشتاروت را میتوان مشاهده کرد. طبق شواهد و مدارک مشخص شده است که این معابد در زمان داوود و به دست او ویران شدهاند. .(8) بنابراین عبرانیها (بنیاسرائیل) از ابتدا در سرزمین فلسطین نبودند، بلکه بعدها وارد این سرزمین شدند. عبرانیها در سال 1200 ق.م ضمن حمله از طرف شرق به سرزمین کنعان (فلسطین) و همچنین شهر «اریحا»، آنجا را تخریب کردند و مردم آن را از بین بردند. بعداً قبایل عبرانی در طول دو قرن در سراسر سرزمین کنعان پراکنده شدند. بنیاسرائیل نتوانستند تمام فلسطین را اشغال کنند، زیرا کرانههای جنوبی آن و جلگه مجاور دریا تا نقطهای در شمال یافا در دست فلسطینیان بود و ناحیهای که امروز به «جلیله غربی» معروف است تا نقطهای در جنوب عکا در تصرف فنیقیها بود. فلسطینیان با اسرائیلیان، مدت 200 سال در جنگ و ستیز بودند. در باره اینکه بعد از حمله عبرانیها به کنعان بر سر آئین اصلی آن چه آمد، تورات نظرات مختلفی را بیان میکند. در برخی از نوشتههای تورات آمده است که: «کنعانیان به وسیله اسرائیلیها به صورت وحشیانهای کشته شدند». بعد از گذشت مدت زیادی از اشغال فلسطین توسط اسرائیلیان، آنها هنوز حکومت مرکزی نداشتند و زندگیشان به صورت قبیلهای بود و 12 داور بر آنها حکومت میکردند. .(9) البته در سال 1000 ق.م اولین حکومت قوم بنیاسرائیل توسط حضرت داوود«ع» (پیامبر) تأسیس شد. .(10) در بخشی از تورات آمده است که: «پس از بنیاسرائیل در میان کنعانیان، حتیان، آموریان، فرزیان، حوریان، یبوسیان ساکن شدند. دختران آنها را برای همسری خود گرفتند و دختران خود را به پسران ایشان دادند و خدایان آنها را عبادت کردند.» «سفر داوران، باب 3: آیات 5 و 6» پورفسور آدلف لوترز(adolphe Lods) میگوید: «مردم اسرائیل (کهن) در دوران حکومتشان ترکیبی از قبایل عبرانی و کنعانی بودند... در ترکیبشان عناصر کنعانی بهمراتب بیشتر بود... از آنجا که کنعانیان متمدنتر بودند، طبعاً قوم تازه وارد را وادار به قبول فرهنگ و تمدنشان کردند و از این نظر میتوان گفت که آنها بر فاتحین خود پیروز شدند، ولی از طرف دیگر عبرانیان به عنوان یک قوم فاتح، هیچگاه احساس پیروزی را فراموش نکردند و موفق شدند قالب اجتماعی، نام و خدایشان را به تمام مردم فلسطین تحمیل کنند.» .(11) حکومت حضرت داوود«ع» و حضرت سلیمان«ع» در مجموع کمتر از 80 سال طول کشید و در سال 992 ق.م پس از وفات حضرت سلیمان«ع»، حکومت آنجا به دو بخش شمال و جنوب تقسیم شد، ولی این حکومتها مدت زیادی سر پا نبودند و سرانجام سقوط کردند. در سال 721 ق.م حکومت بنیاسرائیل در بخش شمالی به وسیله پادشاه آشور برچیده شد و در سال 587 ق.م پادشاهی یهودیه (جنوب) توسط بابلیها از بین رفت. با سقوط این دو حکومت، تشکیلات یهودی در فلسطین منهدم و به طور کامل برچیده شدند. .(12) بنابراین با توجه به مستندات تاریخی فوقالذکر، فراخوان صهیونیسم برای مهاجرت یهودیان به فلسطین، بهویژه از قرن نوزدهم که بر شعار معروف «سرزمین بدون ملت برای ملتی بدون سرزمین» متمرکز بود و ادعای آنها که یهودیان ساکنان اولیه فلسطین بودند و این سرزمین به آنها تعلق دارد، کاملاً باطل و ادعایی بیاساس است. آنها این شعار را مطرح کردند تا مالک فلسطین شوند، اما از همان آغاز عملیات انتقال یهودیان به فلسطین، مهاجران یهودی، آن را سرزمینی آباد دیدند که ملتی زحمتکش و ریشهدار در آن زندگی میکردند. پینوشت: 1ـ عبدالوهاب المسیری، دائرةالمعارف یهود، یهودیت و صهیونیسم، ترجمه مؤسسه مطالعات و پژوهشهای خاورمیانه، دبیرخانه کنفرانس بینالمللی حمایت از انتفاضه فلسطین، جلد ششم، چاپ اول، پاییز 1382. . صفاتاج، مجید، شبهات تاریخی(1) سرزمین بدون ملت برای ملتی بدون سرزمین، انتشارات آرون، 1383، ص 15. 3. حمیدی، سیدجعفر، تاریخ اورشلیم، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1364، ص 15ـ17. 4. کتان، هنری، فلسطین و حقوق بینالملل، ترجمه غلامرضا فدایی عراقی، انتشارات امیرکبیر، 1368، ص 14. 5. شییرا، ادوارد، الواح بابل، ترجمه علیاصغر حکمت، تهران، ابنسینا، با همکاری فرانکلین، 1341، ص 48. 6. باستانشناسی کتاب مقدس، ص 67. 7. همان، ص 69. 8. همان، ص 70. 9. برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به: کیالی، عبدالوهاب، تاریخ نوین فلسطین، محمد جواهرکلام، تهران، انتشارات امیرکبیر، ص 18ـ21. 10. کتان، هنری، پیشین. 11. Translation From Adols, Israel. Dsorigines iu milieu du ylle siècle, ed albin Michel, paris, 1949. P. 379, 386. 385. 12. Geores Fridmann, the end of the geyish people? Do you eleday, Anchdr books, 1968, p. 266.
سوتیترها: 1. با توجه به مستندات تاریخی، فراخوان صهیونیسم برای مهاجرت یهودیان به فلسطین، بهویژه از قرن نوزدهم که بر شعار معروف «سرزمین بدون ملت برای ملتی بدون سرزمین» متمرکز بود و ادعای آنها که یهودیان ساکنان اولیه فلسطین بودند و این سرزمین به آنها تعلق دارد، کاملاً باطل و ادعایی بیاساس است.
2. صهیونیستها شعار سرزمین بدون ملت برای ملتی بدون سرزمین را مطرح کردند تا مالک فلسطین شوند، اما از همان آغاز عملیات انتقال یهودیان به فلسطین، مهاجران یهودی، آن را سرزمینی آباد دیدند که ملتی زحمتکش و ریشهدار در آن زندگی میکردند. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 252 |