
تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,408 |
تعداد مقالات | 34,617 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,341,416 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,871,556 |
از عدالتطلبی تا مشروطهخواهی | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1391، شماره 368، مرداد 1391 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 04 اسفند 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
نگاهی به شکل گیره نهضت مشروطه غلامرضا گلیزواره
کارنامه سیاه ستم با دستگیری و کشته شدن لطفعلیخان زند، واپسین پادشاه زندیه، آغامحمدخان قاجار، سلسلهای را بنیان نهاد که نزدیک به 134 سال بر ایران حکومت کرد. بنیانگذار این تشکیلات اگرچه فردی سفاک، ستمگر و کینهتوز بود و از عواطف انسانی بهرهای نداشت، به دلیل اقتدار شخصی برای به وجود آوردن حکومتی متمرکز و توانا کوشید و توانست ایران را بدون دخالت بیگانگان اداره کند. با مرگ وی توسط دو تن از غلامانش، فتحعلیشاه قاجار زمام امور را به دست گرفت که از کفایت و تدبیر لازم در امور کشورداری بهرهای نداشت،(1) در زمان وی طی جنگهای ایران و روسیه بخشهای زیادی از سرزمین ایران تحت سلطه روسها قرار گرفت. در این برهه، دلیل نارضایتی مردم از دستگاه حاکم، جدا شدن بخشهایی از ایران توسط استعمارگران روس و انگلیس بود. ضعف حکمرانان قاجار و طمعورزی و فساد مالی درباریان، زمینههای نفوذ استعمار و تسلط همهجانبه اجانب را فراهم آورد. بارزترین نتیجه این وضع، امتیازهایی بود که به خارجیها داده میشد. اسفبارتر از این ضایعه، دریافت وام از دولتهای سلطهگر بود. قرضهایی که از دول روس و انگلیس دریافت میشدند، به جای اینکه برای رفاه عمومی، توسعه شهرها و روستاها و بهبود اوضاع اقتصادی اجتماعی مردم و در کارهای زیربنایی هزینه شوند، خرج سفرهای بیسود شاهان و درباریان، عیاشی و شهوترانی آنان میشدند. آنچه که بر این سیاهی و تباهی میافزود و خشم مردم را برمیانگیخت، استبداد شدید فرمانروایان قاجار بود و مردم ایران هیچگونه تضمینی برای حفظ جان، مال و ناموس خود در برابر زورگویی این دستگاه جفاگستر نداشتند. شاه و فرزندان متعددش که غالباً حاکمان ایالت و نواحی گوناگون بودند، هر کاری که مایل بودند انجام میدادند و هر بلایی که میخواستند بر سر مردم میآوردند.(2)
برنتابیدن استبداد و استعمار تعالیم قرآن، سنت محمدی«ص»، فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و حماسههای شکوهمندی چون عاشورا، برای اقشار شیعه ایران این معرفت و بصیرت را پدید آورد که ستم را نپذیرند، در برابر فساد، تباهی و منکرات خاموش نباشند و نسبت به اوضاع اجتماعی و سیاسی عصر خویش احساس تکلیف کنند. روشنگریهای علمای شیعه و ارتباط منظم مردم با روحانیان، ضمن اینکه باورهای مذهبی و رشد فرهنگی مردم را شکوفاتر میساخت، موجب پیدایش حرکتهای فکری و خیزشهایی علیه ظلم و تجاوز میگردید. پروفسور حامد الگار مینویسد: «دستاویزهایی برای برانگیختن هیجان مذهبی مردم علیه دولت قاجار جستجو میشد. ستم دولت، علما و مردم را به هم نزدیک ساخت و بیتوجهی قاجارها به احترامی که از لحاظ سنت نسبت به علما ادا میشد، این ائتلاف را مستحکمتر کرد. تمامی عالمان آن زمان به برقراری عدالت و اجرای موازین شرعی علاقه و اهتمام داشتند و از آن سو حکومت قاجارها را میدیدند که از عملی ساختن این دو هدف سرپیچی میکند و خیانت خود را نسبت به بیتالمال مسلمین از راه فساد و ولخرجیها افزایش داده و زمام امور کشور را به بیگانگان سپرده است، از این رو نقش سنتی اعتراض و مخالفت خود را شدت دادند و اقتدار خود را برای پیشروی قیامها به کار گرفتند.(3)
عالمان: پیشگامان قیام علیه استبداد ملاعلی کنی(متوفی 1306هـ ق) با تکیه بر نفوذ معنوی و قوة فقاهت در برههای حساس ملجأ و مأمن مردمانی بود که در چنبرة ستم حاکمان و والیان بلاد به تنگ آمده بودند. دفاع از منافع ملی و اهتمام در دفع تجاوز خارجی توسط این عالم بلندپایه در مخالفت شدید با قرارداد رویتر تبلور یافت. این امتیاز پای استعمارگران را برای غارت و چپاول ذخائر عمومی در ایران میگشود که با مقاومت ملاعلی کنی و حمایت مردم لغو و میرزا حسینخان سپهسالار که عامل انعقادش بود، توسط ناصرالدین شاه عزل شد.(4) ناصرالدین شاه در سفر سوم خود به اروپا قرارداد رژی را با شرکتی انگلیسی به نام تالبوت منعقد ساخت. از آنجا که طبق این قرارداد، امتیاز انحصاری خرید و فروش تنباکوی ایران به اجانب واگذار شد و سلطه انگلستان را بر اقتصاد، جامعه و فرهنگ فراهم ساخت، مردم و علما در برابرش به مبارزه برخاستند و با صدور حکم تحریم تنباکو توسط میرزای شیرازی قیامی در ایران شکل گرفت که استعمار انگلستان را به هراس افکند و استبداد قاجار را متزلزل ساخت.(5)
خیزشی مهم و فراگیر یکی از مهمترین خیزشهای مردمی علیه ظلم قاجارها، انقلاب مشروطیت است. قتل ناصرالدین شاه قاجار توسط میرزا رضای کرمانی و با هدایت و تشویق سیدجمالالدین اسدآبادی، در واقع نشانهای از اوجگیری خشم مردم نسبت به جفاکاران این سلسله است. مظفرالدین شاه که پس از پدر به سلطنت رسید به دلیل اینکه فاقد لیاقت و کاردانی و تواناییهای فکری و بدنی بود، عملاً اداره امور کشور را به صدر اعظم مستبد خود، عینالدوله سپرد. خشونتهای درباریان، فقر عمومی، رکود اقتصادی و فشارهای سیاسی ـ اجتماعی وی مردم را بیش از گذشته به ستوه آورد، آنان را آماده خیزشی گسترده ساخت و اقشار گوناگون را به سوی اعتراضی عمومی و نفرت فراگیر سوق داد. با گسترش اعتراضات مردم تهران و وقوع حوادثی چون ماجرای مسیو نوز بلژیکی که متصدی امور گمرکی ایران بود و به ساحت روحانیت اهانت روا داشت، حادثه بانک استقراض روس، به چوب بستن بازرگانان خوشنام و تعطیلی بازار، عینالدوله به تصور خام خود برای سرکوبی اعتراضهای مردمی دست به خشونت زد. علمایی چون آیتالله سیدمحمد طباطبایی و آیتالله سیدعبدالله بهبهانی با مشاهده فضای آکنده به رعب و وحشت، پس از افشاگریهای لازم و روشنگری در بارة مرداب ظلم و توفان استعمار، وقتی مشاهده کردند زورگویی فرمانروایان قاجار، غیرت دینی و هیجان مذهبی مردم را مورد تهدید قرار داده است و آنان سعی دارند با کشتار، حبس و تبعید این حرکت را خاموش کنند، راه مهاجرت را برگزیدند و به نشانه اعتراض به اعمال مذموم و ننگین عینالدوله به سوی بارگاه حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) در شهر ری رفتند. روز بعد عدهای از روحانیون، طلاب و کثیری از مردم به علمای مهاجر پیوستند. صدر اعظم ستمپیشه کوشید با تهدید و فشار، جلوی این موج را بگیرد، اما وقتی علما و اقشار دیگر را در عزم خود مصمم دید، از قصد خویش منصرف گردید. معترضین مدتی را در این مکان زیارتی به سر بردند و سرانجام تقاضاهایی را به گوش مظفرالدین شاه رسانیدند. مهمترین این خواستهها عبارت بود از ایجاد عدالتخانه در همه شهرها برای رسیدگی به شکایات مردم و برقراری عدالت در جامعه، عمل به قوانین اسلامی و برکناری علاءالدوله حاکم تهران بود. اگرچه شاه با خواستههای علما موافقت کرد، ولی چون رفتارهای خشن و ظالمانه عینالدوله ادامه یافت، مردم همراه روحانیان به مهاجرت بزرگتری دست زدند و شهر قم را به عنوان مرکز تحصن و کانون مقاومت برگزیدند. با اوجگیری مبارزات و درخواست جدید مهاجران و گسترش نفرت و اعتراضهای مردمی، سرانجام شاه تسلیم خواستههای علما و مردم گردید، عینالدوله را برکنار و فرمان مشروطیت را صادر کرد.(6) پس از صدور این فرمان در 14 مرداد 1285 ش. عضدالملک از رجال بانفوذ قاجار برای بازگرداندن علما به قم رفت و آنان را با تکریم و احترام به تهران آورد. چندی بعد مجلس افتتاح شد و به تدوین نظامنامه پرداخت. با مرگ مظفرالدین شاه، فرزندش محمدعلی میرزا به حکومت رسید. او اگرچه موافقت خود را با مشروطیت اعلام کرده بود، اما با طبع مستبدی که داشت، تصمیم به درهم کوبیدن قیام مشروطه گرفت، با بهانههای واهی مجلس را به توپ بست و بار دیگر استبداد را بر ایران حکمفرما ساخت. به دنبال استبداد صغیر، تمام منازل مشروطهخواهان غارت شدند و مأموران به دستگیری آنان پرداختند. آیات عظام طباطبایی و بهبهانی توسط قزاقهای روسی دستگیر شدند و مورد شکنجه و آزار قرار گرفتند و سپس تبعید گردیدند. به دستور محمدعلیشاه، میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل، ملک المتکلمین و سیدجمالالدین واعظ اصفهانی اعدام شدند و بعضی از افرادی که مورد تعقیب قرار گرفتند، از جمله تقیزاده به سفارت انگلیس پناه بردند.(7) اگرچه بعد از به توپ بستن مجلس، جمعی از آزادیخواهان غربگرا و روشنفکران افراطی که داعیه وطندوستی و مردمخواهی داشتند، خود را به اروپا رساندند و در پاریس، لندن، استانبول و سوئیس محافل سیاسی به راه انداختند، اما مردم به رهبری علما همچنان در داخل کشور به مقاومت خویش ادامه دادند. در این میان علمای ساکن نجف که از تعرض حاکمان قاجار مصون بودند، مردم را در هدف خویش برای برقراری عدالت و استقرار موازین دینی تشویق کردند. تلگرافها، نامهها و فتاوی آخوند خراسانی، حمایت آیتالله عبدالله مازندرانی و آیتالله حاجمیرزا حسین خلیلی تهرانی، فصلی پرافتخار از حمایت عالمان دینی از این خیزش مردمی و حرکت مذهبی را گشود. مقاومت اصلی از شهر دلاوران و دانشوران یعنی تبریز آغاز شد و دو تن از سلحشوران نامآور خطه آذربایجان به نام ستارخان و باقرخان متجاوز از 9 ماه در برابر دشمنان مشروطه مقاومت کردند. محمدعلی شاه در برابر مقاومت مردم تبریز، عاجز و با فراگیر شدن نهضت در شهرهای دیگر کاملاً درمانده شد. سرانجام سپاهی از اصفهان، بختیاری و گیلان راهی تهران شد. درتیر 1288 ش. تهران به تصرف مخالفان استبداد درآمد و شاه به سفارت روسیه پناهنده شد.(8)
مشروطه: محدودکنندة استبداد با توجه به اینکه روح غربگرایی در برخی روشنفکران مشروطهخواه نفوذ کرده بود، این جنبش از حرکت ضد استعماری خود فاصله گرفت و بیشتر مشی ضداستبدادی یافت. اساس کار در این زمینه تثبیت قانونی بود که معنایی جز نظام سیاسی ـ اجتماعی برگرفته از غربیها نداشت و تمام تلاش این قبیل آزادیخواهان، نفی نظام سنتی بود که استبداد قاجارها بخشی از آن را به خدمت خود درآورده بود. آنان برای رسیدن به چنین هدفی حتی تمایل داشتند از استعمارگران برای ترقی کمک بگیرند. این انحراف البته ناشی ازپنهان بودن هویت ابرقدرتها نبود، بلکه منورالفکرها چون از بصیرت کافی برخوردار نبودند، غربیها را که با زورگویی و تجاوز بر جهان حکومت میکردند، قبلهگاه خویش میدیدند و در بسیاری از اوقات، کارگزار استکبار میشدند. از نشانههای خودباختگی و وابستگی آنان همین بس که این افراد و برخی پیروانشان به راحتی برای مقابله با ظلم قاجارها به سفارتخانهها و کنسولگریهای انگلیس پناهنده میشدند.(9) در جنبش مشروطه اگرچه علما، عدالتخواهی و استقرار موازین دینی و شرعی را جستجو و از این رو با آن همراهی کردند، عدهای نواندیش مشروطه، نوع اروپایی آن را میخواستند. اگرچه همه در مبارزه با ستم با یکدیگر همگام و منسجم بودند، اما در مناطقی از کشور، گرایشهای غربگرایانه نمود بیشتری داشت، هر چند مثلاً در اصفهان، به دلیل اقتدار معنوی و اجتماعی برادران نجفی، روشنفکران بیمار فرصت نداشتند عرض اندام کنند.(10)
رویکرد امام به نهضت مشروطه امام خمینی«ره» در بارة اهداف اصلی مشروطهخواهی فرمودهاند: «جنبش مشروطه برضد رژیم بود. البته میخواستند با قبول داشتن رژیم، عدالت ایجاد کنند»(11) و در جای دیگر متذکر گردیدهاند: «...شما تاریخ انقلاب مشروطه را بخوانید و ببینید در انقلاب مشروطه چه بساطی بوده است، چه آن وقتی که انقلاب شد و مشروطه را به پا کرد، با اینکه انقلاب، تغییر رژیم سلطنتی [هم] نبود، فقط این بود که سلطنت استبدادی یک قشری [قدری] محدود شود و روی قوانین مشروطه باشد...»(12) امام به نیرنگ روشنفکران نفوذی هم اشاره دارند: «از اول که مشروطه را اینها درست کردند، این شیاطین که متوجه مسایل بودند، خدعه کردند، متمم قانون اساسی را قبول کردند، لیکن وقت عمل، عمل نکردند به متمم قانون اساسی، یعنی پنج نفر مجتهد را در مجلس نیاوردند».(13)
استعمارگر مشروطهخواه اینکه اقشاری از مؤمنان ایران با هدایت و رهبری علما خواهان اجرای عدالت و پایان دادن به ستم بودند و میخواستند به سلطهگری ابرقدرتها پایان دهند، جنبهای خالصانه و صادقانه از خیزش عدالتخواهی بود، اما در ادامه، انگلیسها که در رقابت با روسها بودند، برای تثبیت موقعیت خود، این حرکت را در مجرای جدیدی قرار دادند. ناظمالاسلام کرمانی که خود مشروطهخواه بود، اعتراف میکند: «اگرچه عقلا و اشخاص بصیر میگویند مجلسی که بنا شد به توسط خارجه گرفته شود، بنایی است بر روی آب، چه مردم قدر نمیدانند و شاید به همین زودی از دست بدهند».(14) هاشم محیط مافی مورخ مشهور مشروطه مینویسد: «انگلیسیها از این پیشامد موقع را مغتنم شمرده، مساعدتهای مادی و معنوی نسبت به خواص کرده، برای عزل عینالدوله استعانت کردند و تا حدی از اعمال خشونتکارانه روسها جلوگیری مینمودند». یحیی دولتآبادی از روشنفکران عصر مشروطه به نکتهای جالب اشاره میکند: «مشروطهخواهان نظر به اینکه از سفارتخانه انگلیس مشروطه بیرون آمده است، اینک هم میتواند نگاهدارنده طرفداران مشروطیت باشد بیآنکه متوجه سیاست مشترک روس و انگلیس باشند و بیآنکه بدانند همین سفارت که به ظاهر گاهواره مشروطیت بوده، روزی قبر آن واقع گردد».(16) به همین دلیل امام خمینی«ره» دخالت دولت انگلیس را در مسایل مشروطه مورد توجه جدی قرار میدهند و میفرمایند: «عمال انگلیس به دستور ارباب خود، اساس مشروطه را به بازی میگیرند و مردم را نیز فریب میدهند و از ماهیت جنایت سیاسی خویش غافل میسازند.(17) از دیدگاه امام خمینی«ره» دولت انگلیس با نیرنگی که به کار برد، این حرکت اصیل را از مسیر اصلی منحرف ساخت: «توطئهای که دولت استعماری انگلیس در آغاز مشروطه کرد به دو منظور بود: یکی که در همان موقع فاش شد این بود که نفوذ روسیه تزاری را در ایران از بین ببرد و دیگری همین که با آوردن قوانین غربی، احکام اسلامی را از میدان عمل و اجرا خارج کند».(18)
نقش برجسته علما اگرچه منورالفکرها و آزادیخواهان محروم از بصیرت، مسیر مشروطه را منحرف ساختند و با همکاری استعمارگران در این راه موفق شدند، اما به هیچ عنوان نمیتوان نقش علمای شیعه و روحانیت پیشرو را در هدایت، باروری و گسترش این جنبش فراموش کرد. امام خمینی«ره» یادآور شدهاند: «علمای اسلام درصدر مشروطیت در مقابل استبداد سیاه ایستادند و برای ملت آزادی گرفتند، قوانینی جعل کردند... که به نفع ملت... استقلال کشور [و] به نفع اسلام است. این را با خونهای خودشان با زجرهایی که دیدند و کشیدند، گرفتند.»(19) مقام معظم رهبری فرمودهاند: «چیزی که توانست دست استعمار را از سر مردم کوتاه کند و فرهنگ اسلامی را حفظ نماید و در مقابل فرهنگ متجاوز و مهاجم بایستد، نفوذ علما بود، در نهضت تنباکو و مبارزه با استعمار، دولتهای خارجی و بیدار کردن مردم و نیز نهضت مشروطیت و ادامه این مبارزه به پیشقراولی و پیشاهنگی علما بود، والا پیش نمیرفت، این یک سابقه و تاریخ است و کسی هم نمیتواند آن را انکار کند مگر مغرض و یا جاهلی که بخواهد حقیقتی را بپوشاند.»(20) علما و جامعه روحانیت به منظور دفاع از استقلال کشوری اسلامی، حمایت از محرومان و رفع تبعیض از مردم، افراد و اقشار گوناگون با گرایشهای متعدد را تحمل کردند، اما در ادامه مشاهده کردند نیروی جدیدی در کنارشان است. اگرچه با شدت گرفتن قیام علیه قاجارها تحمل این افراد به طور موقت ادامه یافت، اما به تدریج منورالفکرها به دلیل موقعیت خاصی که در برنامهریزی و نوشتن قانون اساسی به دست آوردند، عملاً مهار مشروطه را به دست گرفتند. زمانی که مراحل قیام به مسایل حساسی رسید، برخی علما به رهبری شیخ فضلالله نوری، این گونه افکار مسموم وارداتی را تحمل نکردند. هراس این گونه علما از فراموش شدن سنت دینی و فاصله گرفتن مردم از موازین شرعی و مذهبی بود. سرانجام با ترفند این روشنفکران، روحانیت کنار زده شدند و افراد فراماسونر، خوانین و مالکان بزرگ و طرفداران استبداد در نواحی گوناگون، زمام امور را به دست گرفتند. امام خمینی«ره» در این باره چنین روشنگری کردهاند: «در جنبش مشروطیت... که از روحانیون نجف و ایران شروع شد، مردم هم تبعیت کردند و کار را تا آنجا که توانستند آن وقت انجام دادند و رژیم استبدادی را به مشروطه برگرداندند، لکن خوب نتوانستند مشروطه را آن طوری که هست درستش کنند، متحققش کنند، باز همان بساط بود.»(21) و در جای دیگر فرمودهاند: «ببینید چه جهتهایی هستند که روحانیون را میخواهند کنار بگذارند، همان طوری که درصدر مشروطه با روحانی این کار را کردند و اینها را زدند و کشتند و ترور کردند، همان نقشه است، آن وقت ترور کردند و کشتند سیدعبدالله بهبانی را، کشتند مرحوم [شیخ فضل الله] نوری را و مسیر ملت را از آن راهی که بود برگرداندند به یک مسیر دیگر.(22) سیاست روسیه و انگلیس در مقابله با این نهضت این بود که مانع از عمق یافتن حرکت مردم شوند و از تکوین برنامهای که نقش اصلی آن را رهبران صادق و خالص و مردم مؤمن داشتند، ممانعت به عمل آورند. البته هرکدام از این مستکبران و فرعونصفتان در برخورد با قیام مزبور خطمشی و خدعه ویژهای را اعمال و دنبال میکرد، یکی حصول نتیجه موردنظر را در حمایت قاطع از دستگاه ستم میدانست و آن دیگری خواستار استقرار نوعی نظام محافظهکارانه در چهارچوب مشروطیت بود، اما در مجموع محور اصلی این سیاستها همچون دو لبه قیچی، یک هدف را تعقیب میکرد: جلوگیری از رهبری و هدایتگری علمای شیعه و تضعیف اقتدار این بزرگان. امام درباره شگردی که عمال بیگانگان در مشروطه به کار بستند، این گونه فرمودهاند: «از آن طرف، عمال قدرتهای خارجی و خصوصاً در آن وقت انگلیسیان در کار بودند [و میخواستند] که اینها [روحانیت] را از صحنه خارج کنند، یا به ترور و یا به تبلیغات گویندگان، کوشش کردند به اینکه روحانیون را از دخالت در سیاست خارج کنند و سیاست را بدهند به دست آنهایی که میتوانند، به قول آنها، یعنی فرنگرفتهها و غربزدهها و شرقزدهها. کردند آنچه را کردند، یعنی اسم مشروطه، ولی واقعیت استبداد، آن استبداد تاریک ظلمانی شاید بدتر و حتی بدتر از زمان سابق...»(23) مقام معظم رهبری در این باره خاطرنشان ساختهاند: «در نهضت مشروطیت دیدیم که روحانیون آمدند یک حادثه بزرگ را در کشور ایجاد کردند و پایان دوره استبداد را تدارک دیدند. بعد همین مشروطیت، پایگاهی برای ضدیت با دین و روحانیت شد و هنوز ابتدای کار بود که روزنامههای صدر مشروطیت، به نام آزادی شروع به کوبیدن دین کردند تا جایی که مرحوم آقا شیخ فضلالله نوری که جزو پیشروان مشروطیت بود در مقابل آن مجلس و مشروطیت ایستاد و سرانجام هم به شهادت رسید.»(24)
پینوشتها 1ـ ایران و جهان از قاجاریه تا پایان عهد ناصری، ج اول، عبدالحسین نوایی، ص 7ـ6. 2ـ تاریخ معاصر ایران، علیاکبر ولایتی و دیگران، ص 3ـ30. 3ـ دین و دولت در ایران، حامد الگار، ترجمه ابوالقاسم سری، ص 355، 357 و 378. 4ـ خاطرات سیاسی، میرزا علیخان امینالدوله، ص 53، سیاستگذاران دوره قاجار، خان ملک ساسانی، ص 91، مکارم الآثار، معلم حبیبآبادی، ج 3، ص 97. 5ـ تاریخ سیاسی معاصر ایران، جلالالدین مدنی، ص 24ـ23، حیات یحیی، ج اول، ص 108. 6ـ تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج اول، ص 59، نقش علما در سیاست، بهشتی سرشت، ص 143. 7ـ انقلاب مشروطیت ایران، ص 163؛ تاریخ استقرار مشروطیت ایران، حسن معاصر، ص 108، تاریخ روابط خارجی ایران، عبدالرضا هوشنگمهدوی، ص 322. 8ـ تشیع و مشروطیت در ایران، عبدالهادی حائری، 109، تاریخ معاصر ایران، ج اول، ص 257. 9ـ بررسی و تحقیق در جنبش مشروطیت در ایران، رسول جعفریان، ص 49ـ48، مقدمهای بر تاریخ جنبش ملی ایران، ص 137ـ136. 10ـ تاریخ مشرطه ایران، احمد کسروی، ص 248 و 261، تاریخ معاصر ایران، ج اول، ص 251. 11ـ صحیفهنور، امام خمینی، ج 7، ص 206. 12ـ همان، ج 15، ص 85. 13ـ همان، ج 2، ص 285. 14ـ تاریخ بیداری ایرانیان، ص 563. 15ـ مقدمات مشروطیت هاشم محیط مافی، ص 87. 16ـ حیات یحیی، ج 2، ص 342ـ341. 17ـ ولایت فقیه، امام خمینی«ره»، ص 7. 18ـ تاریخ معاصر ایران از دیدگاه امام خمینی«ره» (تبیان، دفتر بیستم) ص 52ـ51. 19ـ همان، ص 52. 20ـ حدیث ولایت، مجموعه رهنمودهای مقام معظم رهبری، ج 6، ص 303. 21ـ صحیفهنور، ج 6، ص 289. 22ـ همان، ج 15، ص 202. 23ـ ولایت فقیه، ص 11 و 13. 24ـ حدیث ولایت، ج سوم، ص 272.
سوتیترها:
1. تعالیم قرآن، سنت محمدی«ص»، فرهنگ اهل بیت عصمت و طهارت(ع) و حماسههای شکوهمندی چون عاشورا، برای اقشار شیعه ایران این معرفت و بصیرت را پدید آورد که ستم را نپذیرند، در برابر فساد، تباهی و منکرات خاموش نباشند و نسبت به اوضاع اجتماعی و سیاسی عصر خویش احساس تکلیف کنند.
2. دولت انگلیس با نیرنگی که به کار برد، حرکت اصیل مشروطه را از مسیر اصلی منحرف ساخت، نفوذ روسیه تزاری را در ایران از بین ببرد و با آوردن قوانین غربی، احکام اسلامی را از میدان عمل و اجرا خارج کرد.
3. مقام معظم رهبری: «در نهضت مشروطیت دیدیم که روحانیون آمدند یک حادثه بزرگ را در کشور ایجاد کردند و پایان دوره استبداد را تدارک دیدند. بعد همین مشروطیت، پایگاهی برای ضدیت با دین و روحانیت شد و هنوز ابتدای کار بود که روزنامههای صدر مشروطیت، به نام آزادی شروع به کوبیدن دین کردند».
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 93 |