تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,408 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,360 |
حیات جاوید در آئینه معارف جعفری | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1391، شماره 369، شهریور 1391 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
حضرت آیت الله جوادی آملی اشاره: بیشک جاودانگی معارف ناب قرآن کریم و سیره و سنت حسنة معصومین(ع) وامدار گنجینة گرانبهای جعفری و تلاش و مجاهدات پیگیر رئیس مذهب تشیع، حضرت امام جعفر صادق (ع) است. حضرت آیتالله جوادی آملی در مطلب پیش رو، انسانشناسی در اندیشههای نورانی امام صادق (ع) را مورد پژوهش قرار دادهاند.
آموختن صدق در گفتار، متجلی در اندیشه امام صادق (ع) امام صادق (ع) گذشته از مزایای عامة امامت و ولایت، ویژگی خاصی دارند و همانند هر یک از ائمه (ع) مظهر نامی مخصوص از اسماء حُسنای حقند. حضرتش که به صادق ملقب شد، انسانها را به فراگیری صدق دعوت میکند و چنین میگوید: تَعَلَّمُوا الصِّدقْ قَبلَ الحَدیث.(1) قبل از سخن گفتن، ادب صداقت را بیاموزید. خواه سخن مربوط به امور نظری باشد، حق بگویید، خواه مربوط به امور عملی باشد، صادق باشید. تا انسان میزان صدق نشد، به صداقت آگاه نیست و وقتی به صداقت آگاه نشد، معیار سخن در اختیار او نیست. نه میتواند سخن بگوید، نه میتواند سخن سخنوران را بسنجد، زیرا معیار سخن، صدق است و این صدق با جان انسان صادق عجین است و تا روح صادق نبود، هرگز انسان میزان سخن نخواهد داشت؛ تَعَلَّمُوا الصِّدقْ قَبلَ الحَدِیثْ.
عقل، تنها محور تشخیص حق و این صدق چون همان حق است و تنها محور تشخیص حق، عقل است، حضرتش ما را به تعیین محور صدق که عقل است فرا میخواند و میفرماید: دُعامَهُ الإنسانِ اَلعَقلْ؛(2) یعنی زیر بنای حیات انسان، اندیشه است. اگر در مباحث نظری گفتهاند: «ای برادر! تو همه اندیشهای»، در مسائل عملی نیز گفتهاند که: «ای برادر! تو همه اراده و نیّتی». انسان باید خوب بفهمد و به فهمیدهها خوب عمل کند. لذا امام ششم (ع)، هم ستون اندیشه را عقل میدانند و هم ستون عمل را عقل میدانهد که عقل چیزی است که بِهِ یُعبَدُ الرَّحمن وَ یُکتَسَبُ الجِنانْ.(3) و این امامان، عقل منفصل امت اسلامیاند که در زیارت جامعه به پیشگاه آنان عرض میکنیم: بِکُمْ یُعبَدُ الرَّحمن.(4) اگر عقل هر انسانی معیار عبادت اوست، امامان معصوم (ع) عقل امّت اسلامیاند و اگر امّت اسلامی توفیق عبادت دارد، در پرتو ارتباط با امامان است که بِهِمْ یُعبَدُ الرَّحمنْ.
روح انسان، اساس هستی اوست و آن گاه برای این که انسان هم در بُعد نظر عاقلی نیرومند و هم در بُعد عمل صاحب ارادهای قوی باشد، به همه ما آموخت: اَصلُ المَرءِ لُبُّهُ(5) یعنی انسان مرکب از دو حقیقت همسان به نام جسم و روح نیست و بیش از یک حقیقت ندارد که اصلش روح و فرعش بدن است: اَصلُ المَرءِ لُبُّهُ وَ مَا ضَعُفَ بَدَنٌ عَمّا قَوِیَتْ عَلَیهِ النِیَّه.(6) یعنی اگر روح تصمیم گرفت، بدن اظهار ضعف نمیکند. ممکن نیست روح ارادة نیرومند داشته باشد و بدن در پیکار در بماند! اظهار ضعف بدن محصول ضعف ارادة روح است و چنین نیست که بدن در تصمیمگیری، همتای روح نقش مؤثر داشته باشد! این از غُرر روایات ماست که فرمود: مَا ضَعُفَ بَدَنٌ عَمّا قَوِیَتْ عَلَیهِ النِیَّه. اگر ارادة یک ملتی مستحکم شد، هرگز بدن آن ملت اظهار وَهن نمیکند و اگر جان یک ملتی قوی شد، بدن در نمیماند. اگر در بلندای سخن امیر سخن علی بن ابیطالب(ع) میخوانیم که: مَا قَلَعْتُ بابِ خِیبَر بِقُوَّهٍ جَسَدانِیَّهٍ وَ لا قُوَّهٍ غِذائِیَهٍ وَ لکِنْ بِقُوَّهٍ مَلَکوتِیَهٍ وَ نَفسٍ بِنُورِ رَبِّها مُضِیئَه؛(7) روی قدرت اراده است. اگر حضرتش فرمود: من در خیبر را با نیروی بدن نکندم، بلکه با قدرت از جای کندم، یعنی اگر اراده نیرومند شد، بدن توانمند میشود. قدرت روح است که بدن را نیرومند میکند، زیرا این ضعف روح است که در بدن پیدا میشود.
فرومایگی انسان ستمکار از نگاه امام جعفر صادق (ع) این بیان امام صادق «ع» به هر انسانی دستور تقویت اراده میدهد که به چیزی جز خدا نیندیشد. قدرت اراده ۀدمی در مسائل کمّی نیست. آنکه در مسائل مادی نیرومند است، گرفتار ضعف اراده و قدرت بدن است. آن که در گناه نیرومند است، همچون فردی اسیر است و انسان اسیر، ذلیل. آنکه ستم میکند، خواه ستم به خود، خواه ستم به غیر، فرومایه است و انسان فرومایه از قدرت اراده محروم! فرمود: اَلظالِمُ ذَلِیلْ: ستمکار فرومایه است. ذلت در ظلم ظهور میکند و عزت در اطاعت جلوه میکند. آنکه نتواند غرائز را رام کند، انسان ذلیل است، آنکه نتواند هوس را مهار کند، انسانی است ذلیل. إنَّ الذَّلِیل هُوَ الظالِمْ(8): ستمپذیر، احدی جز فرومایه نخواهد بود. امیرالمأمنین فرمود: لا یَحتَمِلُ الضِیم إلا الذَّلِیل(9): ظلم را جز انسان فرومایه نمیپذیرد. انسانی که ستم میکند، ذلیل است و آن کس که ستم میپذیرد، ذلیل. قدرت اراده، انسان را به عدل میخواند تا نه سلطهگر باشد، نه سلطهپذیر. اگر انسان توانست هر ستمی را در پرتو اتکای به قدرت حق حل کند، چرا از میدان وسیع اراده مدد نگیرد و بالا نیاید و دست ستم را از آستین ستمکار قطع نکند؟!
صعود دعای انسان ستمدیده به آسمان معنویامام ششم(ع) فرمود: دَعوَهُ المَظلُومْ تَصعَدُ إلَی السَّماء.(10): آه مظلوم و دعای ستمدیده به آسمان صعود میکند. این کلمة طیّبه است. خدا فرمود: إلِیهِ یَصعَدُ الکَلِمُ الطَیِّبْ،(11) و امام ششم مُبیّن قرآن است و میگوید: دعای انسان ستمدیده به آسمان میرود. این آسمان به معنی فضای بالا نیست، بلکه آسمانی است که رزق ما آنجاست. وَ فِی السَّماءِ رِزقُکُمْ.(12) آسمانی است که این آسمانها در آنجاست. آن آسمانی که درهایش به روی مؤمنین باز است و هرگز به چهرة کفار گشوده نمیشود. لا تُفَتَّحُ لَهُمْ اَبوابُ السَّماء.(13) آن آسمانی که فرشتگان خاص صاحبان آنهایند، گیرندگان وحی آسمانیاند، وَ اُوحی فِی کُلٍّ سَماءٍ اَمَرَها.(14) آن آسمان جای صعود دعای ستمدیدگان است. اگر انسان بداند دعای او به درون آسمانها راه پیدا میکند، هرگز ستم نمیپذیرد و حاضر هم نیست ستم کند.
عبادت تنها راه قوت اراده امام ششم (ع) راه تقویت اراده را که همان اصالت عقل است، در میدان عبادت خلاصه کرد. تنها راه قدرت اراده، عبادت است. برای نیرومند کردن نیت، راهی جز عبادت نیست. فرمود: خَفِ الله کَأنَّکَ تَراه فَإنْ لَمْ تَکُنْ تَراهْ فَإنَّهُ یَراکْ. وَ إنْ کُنتَ تَری أنَّهُ لا یَراکْ فَقَدْ کَفَرتْ. وَ إنْ کُنتَ تَری أنَّهُ یَراکْ وَ لکِنْ بارَزتَ بِالمَعصِیَه. فَقَدْ جَعَلتَهُ اَهوَلَ الناظِرینَ إلَیکْ.(15): آن چنان از خدا بترس که گویا خدا را میبینی. و نیز کفتهاند: اَلإحسانْ أنْ تَعبُدَ اللهَ کَأنَّکَ یَراه،(16): طوری از خدا بترس که گویا خدا را میبینی. اگر تو خدا را نمیبینی، او تو را میبیند. اگر میپنداری که خدا تو را نمیبیند، یک پندار کفرآمیز است و اگر میدانی که خدا تو را میبیند و با این همه تن به تباهی میدهی، خدا را از نازلترین بینندگان قرار دادهای، زیرا در حضور دیگر ناظران دست به گناه دراز نمیکنی، لکن در محضر خدا دست به گناه آلوده میکنی! امام سخن از إنّهُ یَراه میگوید و به شاگردان میفرماید: «کَأنَّکَ تَراه»: از خدا بترسید. این خوف، دیگر خوف از جهنم و خوف نفسی نیست، بلکه خوف عقلی است. امام، خود آن چنان از خدا میترسد که خدا را میبیند. امتی که امامگونه رفتار میکند، طوری از خدا میترسد که گویا خدا را میبیند. فرق بین امام و امت همان «إنَّ» و «کَأنَّ» است. امام الگوی امت است، خدا را میبیند و میهراسد. امت گویا خدا را میبیند و میهراسد. این پایگاه رفیع را امام ششم به ما آموخت.
حضور و شهود دائمی خدای سبحان متجلی در مناظرات امام صادق «ع» با مادیونوقتی ابن أبی العوجاء که اندیشهاش مادی بود و طرفدار اصالت حس، در مناظرهای به امام ششم(ع) عرض کرد: ذَکَرتَ فَأحَلْتَ عَلی غائِبْ.(17) :تو ما را به یک امر غائب دعوت میکنی. ما تا چیزی را نبینیم و حس نکنیم، نمیپذیریم. حضرت فرمود: کِیفَ یَکُونُ غائِباً مَنْ هُوَ خَلقِهِ شاهدْ،(18) لا یَخلُوا مِنهُ مَکانْ.: من تو را به یک شاهد و حاضر دعوت کردهام. خدا که غائب نیست! خدا با شماست، جایی از خدا خالی نیست و در هر حال در محضر خدایی! وَ هُوَ اَقرَبُ إلِینَا مِنْ حَبلِ الوَرید(19) ، چگونه غائب است؟ این سخن کسی است که خدا را با جان میبیند و نه با چشم که: لا تُدرِکُهُ الأبصارْ وَ هُوَ یُدرِکُ الأبصار.(20) امام ششم(ع) که به این پایگاه رسیده است، همانند امیرالمؤمنین (ع) است که میگوید: مَا کُنتُ أعبُدُ رَبّاً لَمْ أرَه،(21) ، خود میبیند و دیگران را نیز به بینش دعوت میکند. میگوید: میتوانید به جایی برسید که گویا خدا را میبینید. این مقام فقط از راه عبادت میسر است و لا غیر! کسانی که برای امام مقامی فوق مقام امکان قائل بودند، امامان معصوم (ع) آنها را تخطئه میکردند. نهی شدید امام صادق (ع) از غُلو و زیادهروی در ابراز علاقه به معصومین (ع) مردی که دربارة امام ششم(ع) بیش از حد امکان میاندیشید، وقتی به حضور امام بار یافت، حضرت دستور داد آب برای وضو ساختن و عبادت کردن فراهم شود. سپس وضو ساخت و عبادت کرد، آنگاه فرمود: بدان! لا تَحمِلْ عَلَی البِناءِ فُوقَ مَا یُطیقْ، إنَّهَا عَبیدُ المَخلُوقُونْ.(22): بر هیچ پایهای بیش از حد استطاعت بار مکن! ما موجود و مخلوقیم. بر مخلوق مقام والای خالق را بار مکن که توان تحمل آن را ندارد! این مقام مال ما نیست. ما را از حد بنده بالا مبر و از مرز امکان تجاوز مده. لا تَحمِلْ عَلَی البِناءِ فُوقَ مَا یُطِیق فَإنَّا عَبیدٌ مَخلُوقُونْ.
تبیین بارگاه رفیع معصومین (ع) توسط امام صادق (ع) وقتی امام صادق(ع) این مطلب را روشن ساخت که امامان بنده و مخلوق خدایند و از راه عبادت به این پایگاه رفیع بار یافتهاند، آنگاه میبینیم در مقام اوج چه میکند. سالم ابن أبیحفصه میگوید بعد از ارتحال امام باقر (ع)، وارد محضر امام ششم(ع) شدم تا تسلیت عرض کنم و گفتم: إنّا لله وَ إنّا إلَیهِ رَاجِعُونْ. ذَهَبَ وَ اللهِ مَنْ کانَ یَقُولْ: قالَ رَسُولُ الله وَ لا یُسئَلُ عَمَّنْ بِینَهُ وَ بِینَ رَسُولِ الله «ص».(23): در گذشت امام پنجم(ع) یک خلأ جبرانناپذیر ایجاد کرد، زیرا او کسی بود که میگفت قالَ رَسولالله(ص) و اَحدی توان آن را نداشت که از امام باقر(ع) بپرسد شما که پیغمبر را ندیدهاید، چگونه از پیغمبر سخن میگویید؟ ما چنین امامی را از دست دادهایم. وقتی سخنم تمام شد، امام ششم(ع) لحظهای ساکت شد، آنگاه سر برداشت و فرمود: قالَ الله عَزَّ وَ جَلّ إنَّ مِنْ عِبادِی مَنْ یَتَصَدَّقُ بِشَقِّ تَمرَهٍ فَاُرَبِیها لَهُ کَمَا یُرَبّی اَحَدُکُمْ فِلوَه حَتّی اَجعَلَها لَهُ مِثلُ اُحُد.(24) : گاهی یکی از شما به اندازة نیمی از خرما صدقه میدهید و من آن نیم خرما را طوری که شما یک برّه را میپرورانید و بزرگ میکنید، میپرورانم و همانند کوه اُحُد میکنم. من تعجب کردم که این کیست که به خود اجازه میدهد که بلاواسطه از خدا سخن بگوید؟! ما در بارة امام باقر(ع) به این حد رسیدهایم که بلاواسطه از پیغمبر(ص) سخن میگفت، اما امام صادق(ع) بلا واسطه از خدا سخن میگوید. اینها از کدام راه به این پایگاه رسیدهاند؟! چگونه یک انسان ملکوتی بلاواسطه از خدا سخن میگوید؟!
پینوشتها 1ـ کافی، جلد 2، صفحة 104. 2ـ کافی، جلد 1، صفحة 25. 3ـ کافی، جلد 1، صفحة 11، کتاب العقل والجهل ـ با تلخیص. 4ـ مفاتیح الجنان، زیارت جامعة کبیره. 5ـ امالی شیخ صدوق، صفحة 240 ـ با تلخیص. 6ـ امالی شیخ صدوق، صفحة 329. 7ـ بحار الأنوار، جلد 40، صفحة 318 . 8ـ بحار الأنوار، جلد 75، صفحة 203. 9ـ نهج البلاغه، خطبة 29 ـ با تلخیص. 10ـ الکافی، جلد 2، صفحة 509 . 11ـ سورة فاطر، آیة 10. 12ـ سورة ذاریات، آیة 22 . 13ـ سورة اعراف، آیة 40. 14ـ سورة فصّلت، آیة 12. 15ـ وسائل الشیعه، جلد 15، صفحة 220 ـ با تلخیص . 16ـ بحار الأنوار، جلد 67، صفحة 196. 17ـ کافی، جلد 1، صفحة 125. 18ـ کافی، جلد 1، صفحة 126 و بحار الأنوار، جلد 3، صفحة 33. 19ـ همان ـ با استناد آیة 16 سورة مبارکة قاف. 20ـ سورة انعام، آیة 103. 21ـ بحارالأنوار، جلد 4، صفحة 44. 22ـ بحارالأنوار، جلد 47، صفحة 107؛ لا تَحمِلُ عَلَی البِناء فُوقَ مَا یُطِیقْ فَیَهدِمُ إنّا عَبِیدُ المَخلُوقُونْ. 23ـ مستدرک الوسائل، جلد 7، صفحة 168. 24ـ وسائل الشیعه، جلد 9، صفحة 318.
سوتیترها:
1. امام صادق(ع) میفرمایند: قبل از سخن گفتن، ادب صداقت را بیاموزید. خواه سخن مربوط به امور نظری باشد، حقّ بگویید، خواه مربوط به امور عملی باشد، صادق باشید. تا انسان میزان صدق نشد، به صداقت آگاه نیست و وقتی به صداقت آگاه نشد، معیار سخن در اختیار او نیست. نه میتواند سخن بگوید، نه میتواند سخن سخنوران را بسنجد، زیرا معیار سخن، صدق است و این صدق با جان انسان صادق عجین است و تا روح صادق نبود، هرگز انسان میزان سخن نخواهد داشت؛ تَعَلَّمُوا الصِّدقْ قَبلَ الحَدِیثْ.
2. امام ششم(ع) فرمود: دعای انسان ستمدیده به آسمان میرود. این آسمان به معنی فضای بالا نیست، بلکه آن آسمانی است که رزق ما آنجاست. آن آسمانی است که این آسمانها در آنجاست. آن آسمانی که درهایش به روی مؤمنین باز است و هرگز به چهرة کفار گشوده نمیشود. اگر انسان بداند دعای او به درون آسمانها راه پیدا میکند، هرگز ستم نمیپذیرد و حاضر هم نیست ستم کند. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 81 |