تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,413 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,363 |
محمدعلی رجایی، رئیسجمهور راستگفتار و درستکردار | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1391، شماره 369، شهریور 1391 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
غلامرضا گلی زواره شهید محمدعلی رجایی، فرزند عبدالصمد در سال 1312 در قزوین دیده به دنیا گشود. نوجوانی سیزده ساله بود که پدر را از دست داد و تحت تکفل مادرش گلین خانم قرار گرفت. دوران ابتدائی را از سال 1319 در دبستان فرهنگ قزوین آغاز کرد، ولی به دلیل مشکلات خانوادگی در 1327 به تهران رفت و به دستفروشی روی آورد و همزمان در کلاس شبانه جامعه تعلیمات اسلامی درس میخواند و با محمدصادق اسلامی و صادق امانی که از اعضای مرکزی هیئتهای مؤتلفه اسلامی بودند، آشنا شد.(1) در 18 سالگی وارد نیروی هوایی شد و همراه با تحصیل در کلاسهای شبانه و دریافت مدرک دیپلم، با مخالفان رژیم از جمله فدائیان اسلام، آیتالله طالقانی و آیتالله کاشانی ارتباط برقرار کرد و به دلیل باورهای مذهبی و غیرت دینی از نیروی هوایی وابسته به نظام شاهنشاهی استعفا داد و به تحصیل در دانشسرای عالی پرداخت و در 1328 فارغالتحصیل شد. تدریس در بیجار، ملایر و خوانسار و ادامه تحصیل تا درجه فوقلیسانس آمار از دیگر کوششهای آموزشی اوست.(2)
عرصههای سیاسی و اجتماعی شهید رجایی از 1339 تدریس در مدرسه کمال را در ساعات بیکاری آغاز کرد و اوقاتی را که موظف بود فعالیت آموزشی انجام دهد، در قزوین مشغول کار شد، اما او را به دلیل فعالیتهای سیاسی به تهران انتقال دادند. همزمان با وقوع قیام 15 خرداد 1342 اعلامیههائی از تهران به قزوین اعلامیه میبرد و در بازار و بین همکاران و دوستان توزیع میکرد. بعد از مدتی نیروهای ساواک او را شناسایی کردند و به اتهام پخش اعلامیه، تبلیغ علیه دولت و اهانت به مقام سلطنت روانه زندان شد و بعد از 50 روز با قید کفالت از حبس رهایی یافت. پس از آزادی همچنان تا مدتها تحت مراقبت ساواک بود. در این مقطع فعالیتهای آموزشی را در مدرسه کمال، میرداماد، دبیرستان پهلوی تهران و قزوین ادامه داد و پس از اعدام انقلابی حسنعلی منصور نخستوزیر وقت، توسط جناح مسلح هیئت مؤتلفه اسلامی و دستگیری رهبری این تشکیلات، در سال 1346همراه شهید دکتر محمدجواد باهنر، جلالالدین فارسی و عدهای دیگر بقایای این هیئت را سازماندهی کرد و با اهتمام وی، بهتدریج سازمان جدیدی با پوشش اجتماعی و اقتصادی، اما هدفی سیاسی و مبارزاتی با عنوان بنیاد رفاه تعاون اسلامی شکل گرفت. این افراد بعدها مدرسه رفاه تهران را تأسیس کردند.(3) رجایی با شهید مظلوم دکتر بهشتی جلسهای هفتگی داشت. کمتر کسی از این جلسات که اعضایش پرونده سیاسی داشتند، مطلع بود و طی آن، وی و چند نفر دیگر نزد آن شهید والامقام تعالیم دینی و معارف اسلامی را در سطحی عالی و پیشرفته فرا میگرفتند تا در آینده، خود، افرادی را در این مسیر تربیت کنند. در آذر 1353 ساواک رجایی را شناسایی و دستگیر و طی 14 ماه شکنجههای گوناگون فرسایندهای را بر او تحمیل کرد، اما نتوانست در بارة این جلسات اطلاعی را از او به دست آورد. سپس دادگاه با محاکمهای فرمایشی وی را به پنج سال حبس محکوم کرد. سرانجام بر اثر گسترش مبارزات امت مسلمان ایران به رهبری امام خمینی در آبان 1357 ش دوران بازداشت و اسارت او خاتمه یافت.(4) شهید رجایی پس از آزادی به اتفاق عدهای از همفکران خود «انجمن اسلامی مسلمان» را تأسیس کرد. زمانی که موضوع آمدن امام از پاریس به تهران مطرح شد، مسئولان امر بهترین مکان را برای اقامت امام، مدرسه رفاه، یعنی محل شکلگیری انجمن اسلامی معلمان و کانون فعالیتهای آموزشی و مبارزاتی رجایی تعیین کردند. از این رو، وی در سازماندهی و برنامهریزی و تمهید مقدمات ورود امام، سهم بهسزا و ارزندهای داشت. در پی اعلام حکومت نظامی از سوی دولت ازهاری و اعلام نظر امام خمینی مبنی بر آمدن مردم در کوچه و بازار و خیابانها و نادیده گرفتن تهدیدهای پوچ دولت پوشالی، شهید رجایی نیروهای مقاوم و جوانان مذهبی و مبارز را به شمال و جنوب تهران گسیل داشت تا این خبر را به مردم اعلام کنند. همچنین مسئولیت حفظ سلاحهای پایگاههای تسخیر شده رژیم شاهنشاهی و نگهداری سران دستگیر شده تشکیلات طاغوت با آن شهید بود.(5)
کارگزاری وارسته، صادق و کوشا شهید رجایی در دولت موقت که به فرمان امام تشکیل شد، در سامان دادن به امور وزارت آموزش و پرورش نقش محوری و اصلی داشت، وزیر وقت دکتر غلامحسین شکوهی را در اصلاحات اولیه پاکسازی نیروهای طاغوتی یاری میداد و مشاور و عضو کمیته بررسی مشکلات این تشکیلات بود. بعد از استعفای دکتر شکوهی از سمت وزارت آموزش و پرورش، امام خمینی در هشتم مهر 1358، طبق پیشنهاد نخستوزیر دولت موقت و تصویب شورای انقلاب، وی را به وزارت آموزش وپرورش منصوب کرد .(6) در حکم امام خمینی آمده بود: «باسمه تعالی، جناب آقای محمدعلی رجایی، طبق پیشنهاد شورای انقلاب جمهوری اسلامی ایران جنابعالی به سمت وزیر آموزش و پرورش منصوب میشوید. از خداوند متعال توفیق جنابعالی را در ایفای وظایفی که عهدهدار شدهاید و جلب رضای مقدسش را خواهانم، روحالله الموسوی الخمینی». به دنبال اشغال لانه جاسوسی امریکا، نخستوزیر منتخب مرحوم بازرگان در اعتراض به این حرکت انقلابی دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، از سمت خود استعفا داد و در پی آن به پیشنهاد شورای انقلاب، اعضای کابینه دولت موقت مجدداً در پستهای خود ابقا شدند و حکم فوق در 16 آبان 1358 صادر شد. احکام سایر وزیران نیز به همین ترتیب صادر شدند.(7) تأسیس نهاد امور تربیتی، ترویج تفکر آموزش و پرورش اسلامی در تشکیلات وزارت آموزش و پرورش و تقویت مراکز تربیت معلم از جمله خدمات این شهید در دوران وزارت است.(8) در نخستین انتخابات مجلس شورای اسلامی، رجایی از سوی مردم تهران، به عنوان کاندیدای حزب جمهوری اسلامی به این نهاد مردمی و قانونی راه یافت.(9)
نخستوزیر محبوب و مظلوم هیئت منتخب مجلس شورای اسلامی و رئیسجمهوری بعد از بررسی صلاحیت افراد سرانجام محمدعلی رجایی، وزیر آموزش و پرورش و نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی را به عنوان صالحترین فرد انتخاب و به بنیصدر معرفی کرد. به دنبال آن در 19 مرداد 1359، رئیسجمهور وقت، طی نامهای وی را به مجلس معرفی کرد و او در 20 مرداد با 153 رأی موافق از مجموع 196 رأی اخذ شده، به عنوان نخستوزیر ایران برگزیده شد.(10) بنیصدر که به دلیل مشی متکبرانه و خودمحورش نمیتوانست چنین شخصیت مکتبی و مطیع ولایتی را به عنوان نخستوزیر خویش بپذیرد، از همان آغاز به کارشکنی روی آورد و از 21 وزیر معرفی شده توسط رجایی، 14 نفر را تأیید کرد و در آن شرایط حساس و بحرانی تعدادی از وزارتخانهها را بدون وزیر معطل نگه داشت. بنیصدر حتی در مورد فردی چون شهید دکتر محمدجواد باهنر با آن سابقه علمی درخشان و کارنامه پربار مبارزاتی و انقلابی که نامزد وزارت آموزش و پرورش شده بود، میگفت: دربارهاش باید بررسی کنم.(11) با وجود هشدارهای مکرر امام خمینی به بنیصدر، او باز هم به کارشکنیها و مخالفتهای خود ادامه داد و شهید رجایی با سعه صدر و صبر و متانت انقلابی با وجود این مشکلات، عداوتها و آزارهای بازدارنده کوشید ناهمواریها و تنگناها را پشت سر بگذارد و با ارادهای استوار، عزت و صلابت جمهوری نوپای اسلامی ایران را حفظ کند و در سربلندی آن اهتمام ورزد. او در 25 مهر 1359 به نیویورک رفت و در جمع اعضای شورای امنیت سازمان ملل متحد و مقامات بالای کشورهای جهان، ماهیت استکبار جهانی را در پوشش سازمانهای بینالمللی و مدعیان حمایت از حقوق انسانها افشا کرد و با اعتماد به نفس و با ارائه شواهد و مستندات معتبر و منطقی از حیثیت جمهوری اسلامی ایران بهخوبی دفاع کرد. او با اینکه برای تهیه نطقی مستدل و کوبنده فرصت کافی نداشت و مستقیماً از مناطق جنگی کشور به مقر سازمان ملل رفته بود و تجربه لازم در این زمینه هم نداشت، در مدتی کوتاه و به کمک هیئت همراهی که در محل استقرارش بودند و تسلط و ارادهای که از ایمان به خدا و پارسایی نشأت میگرفت، خطابهای را تنظیم کرد که سیاستمداران حرفهای و بینالمللی را بهشدت تکان داد و جهانیان را به شگفتی واداشت و ماهیت حیلهگران غربی و صهیونیستی را آشکار ساخت.(12) بنیصدر برای آن که شهید رجایی نتواند در منصب نخستوزیری مکتبی و متدین، موفق و کامیاب باشد و برای مردم ایران در این سمت منشأ خدمت و خیر گردد، در مراسم رسمی و بازدیدهای متعارف رفتارهایی تأملبرانگیز از خود بروز میداد که گویی نخستوزیر برایش غیرقابل تحمل است، اما رجایی که به پست و مقام خود به عنوان وسیلهای برای خدمت نگاه میکرد، میکوشید به احترام قانون، شکوه و صلابت رئیسجمهوری اسلامی ایران درهم شکسته نشود و همواره تأکید میکرد که برای خدمت آمده است و نه برای تضعیف و نزاع و اختلاف، اما نزاع آن دو همچنان ادامه داشت، زیرا اگرچه رجایی در این مناقشات فروتنی میکرد و از حقوق مسلم خود میگذشت، اما بنیصدر به دنبال خودخواهی و برتریطلبیهای موهوم بود. رجایی تقید به ارزشهای دینی و اطاعت از رهبری را با نوعی بصیرت ناشی از صدق و اخلاص پیگیری میکرد. ماجرای درگیریها و اختلافهای توأم با آسیبهای فراوان همچنان تداوم پیدا کرد و عمیقتر شد تا آنکه هیئت سه نفری حل اختلاف مأموریت یافت به این موضوع پر آفت رسیدگی جدی و آن را حل و فصل کند. هیئت مذکور سرانجام به واقعیتهای تلخی دست یافت و موارد تخلف رئیسجمهور را مشخص کرد. در این میان آیتالله اشراقی، داماد امام خمینی بعد از بررسی مسایل و آگاهی از خیانتها و اغراض سیاسی بنیصدر با وجود آنکه در هیئت مذکور نماینده رئیسجمهور وقت بود، با انتشار نامهای سرگشاده، حقایق پشت پرده و سیاسی دوگانه بنیصدر را برای امام خمینی تشریح کرد. رهبر کبیر انقلاب که به قضاوتهای منصفانه و عادلانه مرحوم اشراقی در این باره اطمینان داشت، براساس گزارشهای منطقی و اصولی وی و آیتالله مهدوی کنی، بنیصدر را از فرماندهی کل قوا عزل کرد و به دنبال آن مجلس شورای اسلامی رأی به عدم کفایت سیاسی بنیصدر داد.(13) بنابراین، بنیصدر در 31 خرداد 1360 از ریاستجمهوری عزل شد و در ششم مرداد همین سال به دلیل هراس از خشم ملت، با لباس زنانه، مخفیانه به فرانسه گریخت و مردم، شهید رجایی را به عنوان ریاستجمهوری برگزیدند. رجایی در این انتخابات 88 درصد آراء را به خود اختصاص داد. او در یازدهم مرداد 1360 در برابر امام خمینی زانو بر زمین زد و نهایت خضوع را در برابر رهبری و ولایت فقیه بروز داد و بدین گونه دوره 29 روزة ریاستجمهوری وی آغاز شد. او که از همان آغاز با تهدید جدی مخالفان و گروههای معارض نظام از جمله منافقین روبهرو بود، با نهایت اقتدار وظایف انقلابی و مکتبی خویش را در حد توان و بهنحو احسن انجام داد و در ششم شهریور 1360 با انفجار بمب در ساختمان نخستوزیری به همراه نخستوزیر دانشمند خود دکتر محمدجواد باهنر به شهادت رسید. پیکر آن دو بزرگوار بعد از تشییعی باشکوه در بهشتزهرای تهران دفن گردید.(14)
از دیدگاه امام خمینی امام خمینی، رجایی را انسانی متعهد، خدمتگزار و سربازی گرانقدر و از بهترین افرادی معرفی کرد که با رفتار خود معلم اخلاق بود.(15) از دیدگاه امام از هنگامی که رجایی مشغول دستفروشی بود تا وقتی که به ریاستجمهوری رسید، در روح و روانش تغییری پیدا نشد و در واقع او بر مقام تسلط یافت، نه آنکه جاه و منصب بر وی غلبه نماید.(16) به باور امام، رجایی رئیسجمهوری محبوب و مکتبی بود که ملت او را از خود میدانست. رجایی که اوقاتی را در حبس و زجر گذرانیده بود، زندگی سادهای داشت و با وجود تنگناها و گرفتاریهای فراوان، برای رفع مشکلات مردم فداکارانه تلاش میکرد، به همین دلیل مردم او را از خودشان میدانستند.(17) امام خمینی در 11 مرداد 1360 و به هنگام تنفیذ حکم ریاستجمهوری شهید رجایی، در فرازی از بیانات خود فرمودند: تقارن رأیگیری برای رئیسجمهور با ایام و لیالی قدر مبارک قدر (رمضان المبارک 1401 هجری) و تنفیذ آن با عید سعید فطر، موفقیت آقای رئیسجمهور را در خدمت به کشور و ملت عزیز نوید میدهد.(18) و در پی شهادت رجایی و باهنر فرمودند: «در عین حال که شهادت این دو بزرگوار برای من بسیار مشکل است، میدانم که آنها به رفیق اعلی متصل شدهاند و برای آنها آرامش هست و رسیدند به مطلوب خودشان و از این جهت به آنها و خانوادههای آنان و ملت اسلامی تبریک عرض میکنم که چنین شهدایی تقدیم میکنند. در عین حال که برای این شهدا متأثر هستیم و اینها اشخاص ارزندهای برای ملت ما و برای جمهوری ما بودند، لکن ما باز در صفهای دنبال آنها اشخاص متعهد داریم و ملتی که هیچ گونه عقبنشینی در این مسایل نخواهند کرد و به این ترتیب جمهوری اسلامی آسیبی نخواهد دید».(19)
قناعت و سادهزیستی رجایی در ایام نخستوزیری بسیار ساده، قانع و صرفهجو بود و ساختمان قدیمی بهارستان را به عنوان مکان نخستوزیری برگزید. اعتقاد داشت اگر محل کار تشریفاتی و رفاهزده باشد، بر خلق و رفتار آدمی اثر منفی میگذارد و او را اسیر پست و مقام میسازد. اغلب ناهار، شام و صبحانهاش را در محیط کار صرف میکرد و همان غذایی را میخورد که دیگران میخوردند. میگفت برایش قابل تحمل نیست که مردم درنهایت فقر، محرومیت و ناداری زندگی کنند، ولی خود از مزایای فزونتری برخوردار باشد. میگفت اگر فارغ از دنیای رنجدیدگان زندگی کنیم، رنج آنان و دردها و آلامشان برایمان محسوس نخواهد بود. رجایی درنهایت سادگی، بیآلایشی و به دور از تشریفات و رفتارهای ساختگی و ظاهرگرایانه که کاذب و دروغین بود، در فضایی آغشته به محبت، اخوت و عطوفت با اقشار گوناگون ارتباط برقرار میکرد و بر سر سفره آنان مینشست و غذا میخورد. در اوایل تشکیل دولتش دستور داده بود از ناهار و شام ساده کمیته مرکزی استفاده شود. هیچ گاه حاضر نبود غذایی غیر از آنچه کارکنان دفتر و محافظانش میخوردند، بخورد و در این مسیر بسیار جدی و مصمم بود. یک بار در مسافرتی سفرهای آراسته برایش تدارک دیدند. رجایی وقتی دید در این سفره رنگ تجمل و تنوعطلبی دیده میشود، به دستاندرکاران گفت: «برادران! این رسم امانتداری در مسئولیت از جانب مردم نیست. هر چه زودتر از اضافات کم کنید، چون من که تازه از سخن گفتن برای مردم محروم و ستمدیده آمده و آنها را در راه تحقق اهداف جمهوری اسلامی به شکیبایی در مقابل کمبودها و به قناعت در بهرهبرداری از امکانات و رعایت صرفهجویی توصیه کردهام، نمیخواهم مشمول «رطب خوردۀ منع رطب کرده» شوم و تمام گفتههای خویش را زیر پا بگذارم و خود بر سر سفرهای بنشینم که حکایت از دوران فراخی نعمتها و وسعت روزیها میکند. انقلاب، ارزشها را تغییر داده است. ما چرا نباید خود را با این روند هماهنگ کنیم و از تنپروری بکاهیم و حد اعتدال را نگه داریم. شاید شما تصور کنید این خوراکیها معمولی و در حد طبیعی است، اما من که نخستوزیرم احساس میکنم افرادی در مناطق محروم روزگار میگذرانند که به حداقل مواد غذایی دسترسی ندارند. برای هماهنگ شدن با این عزیزان محروم، خود را در غم و اندوه آنان شریک میدانم تا از این راه و با لمس واقعیتهای تلخ در پی چارهجویی حل مشکلات آن ستمدیدگان برآیم.» وی پس از لحظاتی از جا برخاست تا بدون درنگ آن جلسه و سفرة الوان را ترک کند. افرادی که سر سفره نشسته بودند، تحتتأثیر قرار گرفتند و از تناول غذا خودداری کردند و به پیروی از او، از جای خود بلند شدند. مجلس شکل دیگری گرفت، نگاهها رد و بدل شدند، چون این وضع برای آنان تازگی داشت.(20)
استقامت، بردباری و قاطعیت شهید رجایی خالصانه روزی 18 ساعت کار مفید و پربار و گرهگشا همراه با تدبیر و برنامهریزی انجام میداد. فرصت رفتن به خانه و حتی استراحتی مختصر را نداشت و حتی وقتی بیمار میشد، از پزشک میخواست تزریقات و سایر خدمات امدادی و درمانی را در محل کارش انجام دهد تا بتواند در فرصتهای لازم به کار خود ادامه دهد. او حتی در حساسترین شرایط بحرانی نیز از درک نماز اول وقت غافل نبود. بارها در جلسات هیئت دولت وقتی بحثها و مذاکرات به جای حساسی کشیده میشدند و از آن طرف هم وقت نماز میرسید، بدون تعارف بحث را ناتمام میگذاشت و به اقامه نماز میپرداخت.(21) هنگام کار و تلاش با معضلات زیادی روبهرو بود، ولی با استقامت و بردباری و استفاده از مشاوره کارشناسان و همکاران از تنگناها عبور میکرد. در این مسیر روح توکل و توسل و ذکر و دعا، نیروی فکری رجایی را مضاعف میساخت. برخلاف نرمخویی و مهربانی در برخورد با مردم و همکاران و دوستان، در حذف تشریفات اداری و مقررات زائد و متناقض و مبارزه با خلافکاریها و اهمالورزیها سخت قاطع بود و در این باره هیچ اغماضی را روا نمیدید و هیچ سفارشی را برنمیتابید. در دستگاه دولت با قهرمانپروری، خودشیفتگی و غرور به کارنامه و برنامهها، قطب محوری و فردگرایی به مخالفت جدی برخاست و کوشید این فرهنگ آفتزده و مهلک را از ریشه بخشکاند. اجازه نمیداد کسی از امکانات دولتی برای امور شخصی بهره گیرد و یا برای جلب رضایت اطرافیان در برابر حقایق و ارزشها و مقررات کوتاه بیاید. اگر نمیتوانست طرحی را عملی سازد، در مصاحبهها و گفتوگوها و گزارش به مردم، وعدههای دروغین و دستنیافتنی نمیداد. واقعگرا بود و برخورد تلخ صادقانه را بر رفتارهای شیرین ظاهرگرایانه و منافقانه ترجیح میداد. فاصله بین خود و مراجعین را کم کرده بود و در جریان مستقیم امور قرار میگرفت. از انتقادهای دلسوزانه، سازنده، چارهگشا، بینظر و دور از غرضورزی استقبال میکرد و از افراد زیردست و اطرافیان میخواست لغزشها و خطاها را به وی یادآوری کنند و تأکید میکرد که با این تذکرات او را از خودمحوری و خویشبزرگبینی باز میدارند. هیچگاه اهل تردید و تحیّر نبود و اجازه نمیداد فرصتهای طلایی با کاستیهای جزئی و برخی نگرانیهای بیمورد و موهوم از دست بروند، بلکه در مواقع مناسب و مقتضی، تصمیمی لازم، خردمندانه و راهگشا میگرفت و بدین گونه امور راکد و معطل را به جریان و تحرک و تکاپو وامیداشت. ضمن ارادت به نهادها و افرادی که کارهای انقلابی انجام میدادند، از برخی بینظمیها، سهلانگاریها و سطحینگریها رنج میبرد و حامی تشکیلات منظم، منسجم و راهبردی توأم با احساس مسئولیت مشترک بود. رجایی با وجود آنکه در هنگام استفاده از امکانات به حداقل قانع بود، اما در حفظ نظافت، آراستگی ظاهر و انضباط شخصی، شاخص بود.(22)
پینوشتها 1ـ پیشتازان شهادت در انقلاب سوم، دفتر تحقیقات اجتماعی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ص 33. 2ـ همان مأخذ، ص 35ـ34، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ج 14، ص 214، 317، سیرة شهید رجایی، غلامعلی رجایی، ص 36، 39، 124 و 140. 3ـ یادوارة شهدای انقلاب اسلامی (شهید محمدعلی رجایی)، شجاعالدین میرطاووسی، ص 3 تا 36. 4ـ شهید رجایی اسوة صبر و استقامت، زیرنظر مرتضی محمودی، واحد فرهنگی بنیاد شهید، ص 32ـ31. 5ـ یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 29، یادوارة شهدای انقلاب اسلامی، ص 58. 6ـ صحیفه امام، امام خمینی، ج 10، ص 173. 7ـ مأخذ قبل، جلد 10، ص 504. 8ـ انقلاب اسلامی در دائرةالمعارفهای جهان، زیرنظر محسن مدیرشانهچی، ص 160 و نیز سیره شهید رجایی ص 22. 9ـ یاران امام به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، صص 31ـ30. 10ـ یادواره شهدای انقلاب اسلامی صص 89ـ88. 11ـ چگونگی انتخاب اولین نخستوزیر جمهوری اسلامی ایران و... دفتر تحقیقات نخستوزیری، ص 77. 12ـ خاطرههایی ازشهید رجایی، حسن عسگریراد، صص 25ـ24. 13ـ صحیفه امام، جلد 14، ص 248 و 249، ستارگان حرم جلد 26، صص 103ـ102. 14ـ شهید رجایی، اسوه صبر و استقامت، دفتر دوم، صص 899 و 900، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص 33. 15ـ صحیفه امام، جلد 15، ص 250، جلد 18 ص 77. 16ـ همان، جلد 15، ص 76، جلد 20، صص 125ـ124. 17ـ همان، جلد 14، ص 26. 18ـ همان، جلد 15، ص 68. 19ـ همان، ص 137ـ136. 20ـ ستاره من، زهره یزدانپناه، ص 78، خواندنیهایی از زندگی رئیسجمهور، محمد باقری، صص 108 و 120، خاطرههایی از شهید رجایی، صص 55 و 60 و 70. 21ـ روزنامه جمهوری اسلامی، 4 شهریور 1377، ص 5، خاطراتی از شهید رجایی، ص 194. 22ـ خاطرههایی از شهید رجایی، صص 76، 92، 61، 167، خواندنیهایی از زندگی رئیسجمهور ص 125.
سوتیترها: 1. امام خمینی، رجایی را انسانی متعهد، خدمتگزار و سربازی گرانقدر و از بهترین افرادی معرفی کرد که با رفتار خود معلم اخلاق بود. از دیدگاه امام از هنگامی که رجایی مشغول دستفروشی بود تا وقتی که به ریاستجمهوری رسید، در روح و روانش تغییری پیدا نشد و در واقع او بر مقام تسلط یافت، نه آنکه جاه و منصب بر وی غلبه نماید.
2. درنهایت سادگی، بیآلایشی و به دور از تشریفات و رفتارهای ساختگی و ظاهرگرایانه که کاذب و دروغین بود، در فضایی آغشته به محبت، اخوت و عطوفت با اقشار گوناگون ارتباط برقرار میکرد و بر سر سفره آنان مینشست و غذا میخورد. در اوایل تشکیل دولتش دستور داده بود از ناهار و شام ساده کمیته مرکزی استفاده شود. هیچ گاه حاضر نبود غذایی غیر از آنچه کارکنان دفتر و محافظانش میخوردند، بخورد.
3. واقعگرا بود و برخورد تلخ صادقانه را بر رفتارهای شیرین ظاهرگرایانه و منافقانه ترجیح میداد. فاصله بین خود و مراجعین را کم کرده بود و در جریان مستقیم امور قرار میگرفت. از انتقادهای دلسوزانه، سازنده، چارهگشا، بینظر و دور از غرضورزی استقبال میکرد و از افراد زیردست و اطرافیان میخواست لغزشها و خطاها را به وی یادآوری کنند و تأکید میکرد که با این تذکرات او را از خودمحوری و خویشبزرگبینی باز میدارند.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 87 |