تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,290 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,207 |
جنگ غزه، آغازی بر پایان اسرائیل | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1391، شماره 372، آذر 1391 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
سعدالله زارعی
دفتر ریاستجمهوی مصر در پایان هشتمین روز جنگ غزه، بیانیهای صادر کرد که حاوی سه بند اصلی بود: 1. اسرائیل تمام اقدامات خصمانه علیه نوار غزه را از زمین و هوا متوقف میگرداند؛ 2. گروههای فلسطینی تمامی اقدامات خصمانه از سوی نوار غزه علیه اسرائیل، بهویژه پرتاب موشک و حمله از طریق مرزها را متوقف میکنند؛ 3. بازگشایی گذرگاهها و تسهیل در حرکت افراد و کالاها و محدودنکردن شهروندان و ساکنان غزه همزمان با توقف درگیریها آغاز میشود. رژیم صهیونیستی در روز چهارشنبه 24 آبانماه، جنگ را با ترور «احمد الجعبری» یکی از فرماندهان گردانهای «القسام» در غزه شروع کرد و در همان روز با بمباران بخشهای مختلفی از غزه چشمانداز یک جنگ تمامعیار را علیه مقاومت فلسطینی به تصویر کشید. این رژیم در طول 8 روز نزدیک به 1400 نقطه از غزه را بمباران کرد، نزدیک به 160 نفر از مردم و عناصر مقاومت را به شهادت رساند و حدود 1500 نفر از آنان را زخمی کرد. در نقطۀ مقابل آن، مقاومت فلسطینی در روز آغاز جنگ یک اتوبوس حامل نظامیان رژیم صهیونیستی را در نزدیکی یکی از پادگانهای نظامی در پایتخت آن منفجر کرد و در طول 8 روز حدود 1500 موشک به شهرهای مختلف این رژیم ازجمله تلآویو شلیک کرد و سبب شد که حدود نیمی از شهروندان غاصب اسرائیل به پناهگاهها بروند. در این جریان برای نخستینبار دهها هزار نفر از ساکنان نقاط مرکزی به سمت مناطق شمالی فرار کنند.
دلایل آغاز جنگ در خصوص دلایل حملۀ اخیر رژیم صهیونیستی به غزه، مباحث بسیاری مطرح شده و بر مواردی تأکید شده است، اما اگر به اظهارات «بنیامین نتانیاهو»، نخستوزیر رژیم غاصب نگاهی بیندازیم به یک واژۀ کلیدی میرسیم: «امنیت»! نتانیاهو در حین جنگ در دیدار با مقامات اروپایی میگوید شهروندان ما امنیت ندارند، اینک مدارس تعطیلاند و فعالیتهای عادی اقتصادی و بازار کسبوکار در اسرائیل متوقف شده و ما نمیتوانیم شاهد ادامۀ این وضع باشیم. دولت نتانیاهو از زمانی که در سال 2009 بر سر کار آمده، بهبود امنیت را در دستور کار خود قرار داده است. در این مدت او بارها شهروندان غاصب را به اجرای برنامههای خاص امنیتی نظیر مانورها و تمرینهای دفاع شهری وادار کرده است و در این میان به آنان قبولانده که تهدیدات موشکی حماس، جهاد و حزبالله مهمترین تهدیدی است که رژیم غاصب و شهروندانش با آن مواجه هستند. از اینرو، آخرین نظرسنجیهای انجامشده از سوی این رژیم بیانگر آن بود که دستکم 75 درصد شهروندان غاصب از حمله به مقاومت فلسطینی در غزه حمایت میکنند، کمااینکه نظرسنجی شبکۀ تلویزیونی 10 رژیم صهیونیستی در روز آغاز جنگ بیانگر آن بود که نزدیک به 90 درصد از شهروندان یهودی این رژیم از ترور احمد الجعبری حمایت میکنند. دولت نتانیاهو در این فضای تبلیغاتی و روانی توانسته بود جایگاه مناسبی در میان شهروندان خود داشته باشد و از اینرو در واکنش به مخالفتهای احزاب مخالف و در یک اقدام بیسابقه از کنست (پارلمان) تقاضای انتخابات زودهنگام مجلس را کرد و 22 ژانویه (سوم بهمن 91) مورد تصویب قرار گرفت. حال آنکه هیچ دولت حاکمی دست به این ریسک نمیزند، اما نتانیاهو این کار را کرد، چون مطمئن بود کرسیهای او در مجلس از 28 به حداقل 35 کرسی ارتقا مییابد. از نظر نتانیاهو واردکردن چند ضربۀ نظامی به مقاومت فلسطینی در غزه او را قادر میکند نزدیک به نیمی از 120 کرسی کنست (پارلمان) را در اختیار بگیرد. زمانی که برای حمله انتخاب شد، مابین زمان پایان دولت اول اوباما و آغاز دولت دوم اوباما بود. همه میدانستند که آمریکاییها اعتقادی به موفقیت اسرائیل در جنگ علیه غزه یا هرنقطۀ دیگری نداشتند و از سوی دیگر چنین اقدامی بهوسیلۀ دولت نتانیاهو به تخریب فضای سیاست جدید منطقهای آمریکا تعبیر میشد. نتانیاهو حمله را به زمانی موکول کرد که دولت اول اوباما با میدانداری هیلاری کلینتون و دیوید پترائوس ـ بهعنوان دو عنصر تعیینکنندۀ مناسبات سیاسی و امنیتی آمریکا ـ در حال خروج از صحنهاند و دولت دوم اوباما هنوز قدم به میدان نگذاشته است. این محاسبه تا اندازهای درست از کار درآمد و هیلاری کلینتون در آخرین موضعگیریها در مقام وزیر امورخارجه گفت: «تعهد آمریکا برای امنیت اسرائیل مانند کوه محکم و تزلزلناپذیر است» و بدون اشاره به آغاز جنگ از سوی رژیم صهیونیستی اضافه کرد: «باید موشکپرانیها از غزه متوقف شود» و نمایندۀ او در شورای امنیت سازمان ملل مانع صدور بیانیهای شد که به پیشنهاد تنها عضو اتحادیه عرب در شورای امنیت (مراکش) اسرائیل را سرزنش میکرد و خواستار توقف جنگ میشد. اما درعینحال رژیم صهیونیستی اهداف واقعی خود در حمله را اعلام نکرد و به حداقلهایی نظیر ضربهزدن به توان و ذخایر موشکی اشاره کرد. نتانیاهو در کنفرانس مطبوعاتی که در روز پایانی جنگ و هنگام اعلام رسمی آتشبس ارائه کرد، گفت: «من اهدافی را تعیین کردم و به آن هم رسیدم. ما هزینۀ سنگینی به آنها تحمیل کردیم و به تسهیلات آنها ضربه زدیم. ما ذخایر راکتی و موشکی آنها را که جمعکردنشان چندین سال طول کشیده بود، محو کردیم». اما «یوسی ورنز»، نویسندۀ روزنامه «هاآرتص» همان روز به یاد نتانیاهو آورد و نوشت: «نتانیاهو زمانی که جزو مخالفان دولت ـ اولمرت ـ بود، از قلعوقمع دولت حماس گفته و اعلام کرده بود که اگر نخستوزیر شود، این کار را انجام میدهد.» هاآرتص در یادداشت دیگری بر اینکه هدف اصلی حمله، آن چیزی نیست که نتانیاهو در پایان جنگ اعلام میکند، نوشت: «نتانیاهو نخستین نخستوزیری نیست که وقتی پای آتشبس به میان میآید، تمام اصول و وعدههای خود را زیرپا میگذارد و همۀ صحبتهایی که کرده و تمامی مقالات و یادداشتهایی که نوشته را به زبالهدان میاندازد. او همان راهی را میرود که خیلی از پیشینیانش رفته بودند». اسناد بسیاری وجود دارند که اسرائیل طی دورۀ نتانیاهو خود را برای یک «حملۀ فیصلهدهنده» به غزه آماده کرده است. هزینهها بههمراه تبلیغات فراوانی که طی دو سال گذشته روی پروژۀ گنبد آهنین انجام شد و مانورهای دفاع شهری که به فاصلۀ هر شش ماه یکبار انجام میشد و افزایش 35 درصدی بودجۀ نظامی ـ در شرایطی که این رژیم با کاهش 25 درصدی درآمدها مواجه شده بود ـ و فراخواندن 75هزار نیروی ذخیرۀ ارتش و نیز رجزخوانیهای روزهای اول تا سوم جنگ همه از برنامهریزی برای خاتمهدادن به حیات مقاومت فلسطینیها در غزه و تبدیل آن به یک تمرین برای تکرار در لبنان حکایت میکرد. چه کسی است که نداند بمباران مکانهای یقینی یا احتمالی موشکها و راکتهای مقاومت به فراخواندن نیروی ذخیرۀ ارتش یا تمرین هوایی، زمینی و دریایی احتیاج ندارد.
واقعیت چیست؟ واقعیت این است که اسرائیل تحت فشارهای ناشی از نفوذ پهباد ایوب حزبالله به حساسترین منطقۀ امنیتی رژیم صهیونیستی تعادل و محاسبۀ دقیق «میدان عملیات» را از دست داد. رژیم صهیونیستی گمان میکرد که 7 سال محاصرۀ کامل غزه و محدودیتهای فراوانی که مقاومت غزه در دورۀ ریاست حسنی مبارک بر مصر با آن مواجه بود از یکسو توان نظامی مقاومت و از سوی دیگر محبوبیت حماس و جهاد را کاهش داده است. از اینرو دولت نتانیاهو سیطره بر غزه را چندان پیچیده و وقتگیر نمیدانست. بعضی از خبرها بیانگر آن است که اسرائیل به زمانی بین 3 تا 5 روز میاندیشید. رژیم صهیونیستی در روز اول و روز دوم جنگ نزدیک به 1300 نقطۀ غزه را بمباران کرد و در شش روز دیگر تعداد نقاط بمبارانشده بین 200 تا 300 نقطه بوده است. یک خبر دیگر بیانگر آن است که رژیم غاصب اسرائیل در روز سوم جنگ، رایزنیهایی برای توقف جنگ را آغاز کرده است. تماس مقامات اسرائیلی با یک محور عربی و یک محور اروپایی در روز سوم و دیدار نتانیاهو با مقامات اروپا از این موضوع حکایت میکند. اسرائیل گمان میکرد که بُرد موشکها کمتر از 20 کیلومتر است و تعداد آنان از 300 فروند تجاوز نمیکند. وقتی پهباد حزبالله طول مدیترانه را طی کرد و از فراز ناوهای جنگی آمریکا، انگلیس، فرانسه و رژیم صهیونیستی عبور کرد و از طریق صحرای سینا وارد منطقۀ حساس امنیتی رژیم صهیونیستی شد و به تأسیسات اتمی آن در دیمونا رسید، اسرائیل و سامانۀ دفاعی آن بهشدت زیر سؤال رفت. رژیم صهیونیستی در واکنش به این افتضاح باید کاری میکرد. این رژیم در یک هماهنگی عربی ـ اروپایی دو اقدام مهم امنیتی انجام داد؛ اقدام اول بمباران تأسیسات نظامی سودان در منطقۀ الیرموک در نزدیکی پایتخت را با هماهنگی دولتهای اردن و عربستان انجام داد. این عملیات با پرواز چهار هواپیمای جنگی F16 و بعد از عبور از آسمان اردن، عربستان و دریای سرخ و 1300 کیلومتر از آسمان سودان انجام شد. اقدام دوم، عملیات سنگینی علیه غزه بود که با ترور الجعبری در غزه در روز چهارشنبه انجام شد. در همان حال برخی از منابع فلسطینی و مصری فاش کردهاند که عملیات علیه غزه در یک برنامۀ مشترک صهیونیستی، عربی و اروپایی انجام شده و هدف آن ازمیانبرداشتن مقاومت یا تبدیل مقاومت مسلحانه به فعالیت سیاسی بوده است. «رفعت سیداحمد» در مقالهای که یک روز پس از پایان جنگ غزه در مجلۀ «الدعی» مصر چاپ شد، نوشت: «اطلاعات اولیۀ خطرناکی وجود دارد که ثابت میکند یکی از رژیمهای عرب حوزۀ خلیجفارس در ترور «احمد الجعبری» از فرماندهان گردانهای القسام با «موساد» همکاری داشته است». وی میافزاید: «برنامه این بود که با ترور فرماندهان مقاومت، حماس را وادار کنند به جنبشی صرفاً «سیاسی مسالمتآمیز» تبدیل شود تا امکان تعامل با آن بهوجود آید.» یک گزارش دیگر بیانگر آن است که: «سرویسهای اطلاعاتی رژیمهای عربی حوزۀ خلیجفارس، گزارشهایی به رژیم صهیونیستی داده و ضمن آن تأکید کرده بودند که جاسوسان آنها گفتهاند بعضی از گردانهای فلسطینی مستقر در نوار غزه قصد دارند مکان انبارهای تسلیحاتی خود را از ابتدای دسامبر ـ اواسط آذر 91 ـ تغییر دهند». البته واردکردن حماس و جهاد به «روند سیاسی» و پایانبخشیدن به «مقاومت مسلحانۀ فلسطینی» موضوع شناختهشدهای است که در سطح بینالمللی دولتهای آمریکا و اروپا و در سطح منطقهای دولتهای عربستان، قطر، اردن، رژیم صهیونیستی و ترکیه در پی آن بودهاند. کمیتۀ چهارجانبه به ریاست تونی بلر همین سیاست را دنبال کرده است. درعینحال واکنش نیروهای مقاومت در فلسطین همواره از امتناع جدی آنان حکایت کرده است. جناح نظامی حماس و فرماندهان آن نظیر الزهار، جنبش جهاد اسلامی و گردانهای ابوعلی مصطفی، صلاحالدین و الاقصی یکبار دیگر پس از سفر امیر قطر به غزه این طرح را بهشدت رد کرده و به اطلاع سران عرب خلیجفارس رساندند. رژیم صهیونیستی در روزهای اول جنگ هشتروزه همان نقاطی را که سرویسهای عربی گزارش کرده بودند بمباران کردند، ولی بهظاهر فرماندهان مقاومت از قبل پیشبینی کرده و مکانهای نگهداری موشکها و راکتها را جابهجا کرده بودند.
پیامدهای جنگ غزه جنگ غزه با درایت مقاومت فلسطینی به نتایجی منجر شد که سبب بُهت صهیونیستها و حلقۀ عربی ـ غربی حامی آن شد. نتایج جنگ کاملاً به نفع مقاومت و حامیان آن تمام شد و شرایط را به ضرر دشمن و حامیان آن کرد. مواردی از آن به این شرح است: 1. مقاومت فلسطینی نهتنها از هویت نظامی به هویت صرفاً سیاسی تغییر جهت نداد، بلکه بر حفظ و توسعۀ جنبۀ نظامی مقاومت تأکید بیشتری کرد. نتایجی که شلیک موشکهای مقاومت را در پی داشت و پیروزیهای دور از انتظاری که آفرید، آن دسته از رهبران حماس که در خارج از غزه زندگی و روی عنصر مذاکره و جلب همکاری عربی تأکید میکردند، ناگزیر به اعتراف به تأثیرگذاری مطلق قدرت نظامی مقاومت شدند. دفتر سیاسی جنبش حماس بر افزایش توان نظامی تأکید کرد و آن را راهحل واقعی مسائل به نفع فلسطینیها دانست. بر این اساس فرماندهان مقاومت به میدان آمده و به کشورهای عربی که خود را هوادار فلسطینیها معرفی میکردند، گفتند که اگر میخواهید نقشی در تحولات فلسطینی داشته باشید، به مقاومت سلاح بدهید. همزمان با این مسئله، جمهوری اسلامی ایران با صراحت بیشتری از لزوم تجهیز بیشتر نظامی نیروهای مقاومت در فلسطین سخن گفت و سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزبالله لبنان، اسرائیل را در صورت تعرض به لبنان، به حملات گستردۀ موشکی از کریات شمونة در شمال تا ایلات در جنوب فلسطین اشغالی تهدید کرد. بر این اساس جنگ هشتروزه در حالی به پایان رسید که نهتنها تهدیدات ناشی از شلیک موشکهای مقاومت فلسطینی و لبنانی کاهش نیافت، بلکه بر حجم و کیفیت آن افزوده شد. 2. حملات موشکی مقاومت به تلآویو و حتی 15 کیلومتر بالاتر از آن و رسیدن برد موشکهای شلیکشده به 80 کیلومتر نشان داد که دیگر هیچنقطهای از رژیم صهیونیستی امنیت ندارد و جنگی دیگر از سوی اسرائیل میتواند به ویرانی عمدۀ آن منجر شود. 3. فرار نزدیک به دومیلیون شهروند غاصب به پناهگاهها و فرار دهها هزار نفر از آنان از پایتخت به مناطق شمالی، تعطیلی هشتروزۀ همۀ مدارس رژیم صهیونیستی و تعطیلشدن کسبوکار یهودیان در این 8 روز، میزان آسیبپذیری این رژیم را برملا کرد. رژیم صهیونیستی، عمق استراتژیک ندارد و شکل طویل و لوزیشکل مناطق تحت اشغال آن، موقعیت امنیتی این رژیم را بهشدت آسیبپذیر کرده است. 4. موقعیت سیاسی حزب لیکود و شخص نتانیاهو بهشدت آسیب دید؛ بهگونهای که نهتنها موقعیت این حزب در انتخابات زودهنگام سوم بهمنماه آیندۀ مجلس بهشدت تضعیف شد، بلکه ادامۀ کار این دولت در دو ماه آینده را نیز با سؤال مواجه کرد. نتانیاهو یکروز پس از پایان جنگ و در واکنش به اعتراضات احزاب و شهروندان غاصب رژیم صهیونیستی گفت: «میدانم که احتمال کاهش کرسیهای حزب لیکود در کنست وجود دارد، اما عقیده دارم که کارم ـ در حمله به غزه ـ درست بوده است. پرسیدن چنین سؤال سیاسی آن هم در این بحران درست نیست. نقش یک رهبر اینطور نیست، بلکه وظیفۀ یک رهبر این است که تصمیماتی بگیرد که حتی شاید هزینههای سیاسی برای او داشته باشد». 5. بعد از جنگ برای صهیونیستها مشخص شد که نه حمایتهای خارجی و نه قدرت ارتش نمیتوانند کمکی به اقتدار این رژیم کنند. حمله به غزه ثابت کرد که نیروی هوایی رژیم صهیونیستی توانایی بهانجامرساندن جنگ را ندارند و نیروی زمینی قادر نیست معادله را به نفع این رژیم تغییر دهد. در این جنگ مقاومت فلسطین توانست یک هواپیمای F16 اسرائیل را ساقط کند و به دو ناو جنگی آن نیز آسیب زند؛ بهگونهای که نیروی دریایی اسرائیل تا عمق 40مایلی مدیترانه عقب نشست. علاوهبر آن، حمایتهای صریح آمریکا و اتحادیۀ اروپا در طول 8 روز جنگ، تأثیری در نتیجۀ جنگ نداشت و درنهایت نتانیاهو ناچار شد آتشبسی را با دشمن خود ـ مقاومت ـ امضا کند که در آن نهتنها به پایان هرگونه حمله به غزه تن دهد، بلکه لغو محاصرۀ هفتسالۀ غزه را نیز بپذیرد. بنابراین دو عامل عمدۀ قدرت اسرائیل ـ حمایت قاطع غربیها و قدرت نظامی ـ محو شدند. از اینرو، پیششرطهای قبلی اسرائیل محو شدند و نتانیاهو بیهیچ پیششرطی جنگ را متوقف کرد. 6. از آن طرف مقاومت فلسطین توانست قدرت سلاح خود را به رخ بکشد و تأثیر حمایت قدرتهای منطقهای ـ بهخصوص ایران ـ را از مقاومت نشان دهد. مقاومت میتواند با قدرت نظامی در آینده، بسیاری از شرایط خود را بر دشمن تحمیل کند، چنانکه در این جنگ هر سه شرط خود را بر اسرائیل تحمیل کرد.
7. در این جنگ تلاشهای امنیتی اسرائیل که با طمطراق زیاد مطرح شده بودند، کاملاً رنگ باختند. رژیم صهیونیستی در فاصلۀ سالهای 2007 تاکنون بهاندازۀ هزینه یک ارتش صرف تقویت ارتش و سامانههای دفاعی آن کرده بود. در ماه مارس 2011 که اسرائیل پس از 4 سال تلاش، سامانۀ ضدموشکی گنبد آهنین را بهکار گرفت، نوید ایجاد چتری دفاعی بر فراز اسرائیل داد. قرار بود این سامانه از حملات احتمالی راکتها و موشکهای کوتاهبُرد به مراکز جمعیتی جلوگیری کند. رژیم تلآویو وعده داده بود که موشکها پس از شلیک از سوی رادارها رهگیری شده و دادههای رادارها در واحدی بهنام واحد هدایت، تجزیهوتحلیل میشوند و سپس دادههای آن به واحد شلیک ارسال شده و همزمان در ثانیهای قبل از فرود موشک، آن را منهدم میکند. اسرائیل این سامانه را «کارآمدترین پوشش ضدموشک در جهان» معرفی میکرد. اصابت حدود 85 درصد از 1500 موشک شلیکشده نشان داد که کارایی این سامانه حداکثر 15 درصد است؛ هرچند رژیم صهیونیستی با توسل به یک بازی رایانهای مدعی شد که 35 درصد موشکهای شلیکشده را مهار کرده است. بهموازات این جریان امید شهروندان غاصب نسبتبه این تمهیدات امنیتی و اقدامات مشابه آن بهشدت کاهش یافته است. 8. یکبار دیگر اشتباهبودن محاسبات اسرائیلیها از توانایی دشمن و توان تهاجمی ـ دفاعی خود به اثبات رسید. در این جنگ ـ مانند جنگهای 22 و 33روزه ـ اسرائیل در ابعاد اطلاعاتی، نظامی و سیاسی دچار شکست فاحش شد و تواناییها و قابلیتهای آن به چالش کشیده شد. این موضوع تحولات عمدهای را در درون اسرائیل در پی میآورد و اختلافنظرها را افزایش میدهد. 9. ایستادگی مقاومت فلسطین بهنوعی «موازنۀ بازدارندگی» یا «موازنۀ ترس» بین رژیم صهیونیستی و مقاومت فلسطینی منجر شد. این در حالی است که اسرائیل سالهاست که با تأکید بر «برتری نظامی» میخواست قدرت تعیینکنندۀ معادلات امنیتی در منطقه باشد. 10. نتایج جنگ غزه، موقعیت مهمترین دشمن اسرائیل ـ ایران ـ را بیش از پیش تثبیت کرد. رژیم صهیونیستی و بهخصوص نتانیاهو طی ماههای گذشته، حمله به تأسیسات هستهای ایرانی را «ضرورتی فوری» معرفی کرد. شلیک موشکهای فجر 5 و فجر 3 به تلآویو و مناطق دیگر نشان داد که ایران نهتنها نگران حملۀ اسرائیل نیست، بلکه آمادگی کاملی برای حمله به این رژیم را دارد. این در حالی است که مقامات غربی اصرار داشتند که تهدیدات نتانیاهو علیه ایران را بسیار جدی معرفی کرده و ایران را وادار به کوتاهآمدن در مذاکرات هستهای کنند. جنگ غزه محبوبیت ایران را در جهان اسلام و بهخصوص در میان مردم عرب تا حد زیادی افزایش داد و از اینرو از این پس اجرای پروژه ایرانهراسی، شیعههراسی و اسلامهراسی دشوارتر میشود. 11. جنگ غزه بر بحران سوریه اثر مثبت دارد؛ زیرا از یک طرف جنگ غزه و نتایج آن توجهات را به منازعۀ اسلامی ـ عربی علیه رژیم صهیونیستی سوق داد و از سوی دیگر صف مبارزات واقعی عربی را از صف تروریسم ضدسوری جدا کرد و بهطور طبیعی توجهات به «راهحل سیاسی» در بحران سوریه معطوف شد. 12. تأثیر عمدۀ دیگر پیروزی مقاومت فلسطینی که از سوی ایران حمایت جدی میشود، بر انقلابهای عربی و نظامهای سیاسی برآمده از این انقلابها است. این ماجرا، مصر را بهناچار از یک کشور منفعل در برابر غرب به یک کشور فعال در برابر غرب تبدیل کرد. مصریها در این صحنه علاوهبر اینکه نخستوزیر خود را در بحبوحۀ جنگ، راهیِ غزه کردند، بیشترین راهپیمایی علیه اسرائیل را برگزار نمودند.
سوتیتر 1: حزبالله مهمترین تهدیدی است که رژیم غاصب و شهروندانش با آن مواجه هستند سوتیتر 2: نتانیاهو نخستین نخستوزیری نیست که وقتی پای آتشبس به میان میآید، تمام اصول و وعدههای خود را زیرپا میگذارد و همۀ صحبتهایی که کرده و تمامی مقالات و یادداشتهایی که نوشته را به زبالهدان میاندازد سوتیتر 3: رفعت سیداحمد میگوید: برنامه این بود که با ترور فرماندهان مقاومت، حماس را وادار کنند به جنبشی صرفاً «سیاسی مسالمتآمیز» تبدیل شود تا امکان تعامل با آن بهوجود آید | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 79 |