تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,186 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,109 |
از سیاست تا دیانت | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1391، شماره 372، آذر 1391 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
محمد صالح
مسجد و کمبود . سلیمانی (مشاور وزیر ارشاد): در کل کشور 76هزار مسجد کم داریم. (مطبوعات 16/8/91) 1. خوب است که جمهوری اسلامی هستیم! اگر حکومتتان دینی نبود چند مسجد کم داشتیم؟ 2. عوض تا دلتان بخواهد پاساژ و مرکز خرید و فروشگاه زنجیرهای داریم! آنقدر که بتوانیم اضافهاش را هم صادر کنیم! 3. و مهم این است که در زمینۀ فرهنگسرا و سالن همایش و اتاق جلسه و ساختمان اداری با کمبود روبهرو نیستیم! 4. از قدیم گفتهاند مسجد خانۀ خداست! لابد خدا هم باید آن را بسازد! 5. از آنجا که نه دولت در این زمینه (رفع کمبود مسجد) مسئولیتی دارد و نه سازمان تبلیغات و نه هیچ جای دیگر، بنابراین نتیجه میگیریم که مسجد خودبهخود ساخته خواهد شد! اگر هم ساخته نشد طوری نیست و به جایی برنمیخورد! مهم این است که دولت در هر شهرستان حداقل دو ورزشگاه چندمنظوره ساخته است!
چگونه یک انسان میگندد؟! یا فرایند تفرعن لابد استحضار دارید که فرعون و تفرعن و فرعونیت به تاریخ و جغرافیای خاص تعلق ندارد و درون وجود هریک از ما (دور از جان خوانندۀ محترم) میتواند منزلگاه و مأوای یک فرعون چموش باشد! اما این فرعون وقتی مجال بروز و ظهور و خرابکاری پیدا میکند که: 1. انسان کسی باشد و دستش به جایی بند باشد! اگر فرعون وجود یک آدم عادی و معمولی (مثلاً یک کارمند دونپایه که هشتش گرو صدش است!) ظهور کند نهتنها اسباب خندۀ جمع را فراهم خواهد کرد، بلکه حتی میتواند منجربه اعزام بنده خدا به بیمارستان روانی هم بشود! 2. در اطراف انسان یادشده در بند یک، چندتایی متملق و پاچهخوار فراهم باشد! (که معمولاً وقتی طرف کسی باشد و دستش به جایی بند، خود به خود مگسان گرد شیرینی جمع میشوند!) 3. بندهخدایی که کسی شد و دستش به جایی بند است (قدرت و مکنتی پیدا کرده) تملق اطرافیان را باور کند! مثلاً باور کند که کاردانتر، باهوشتر، انقلابیتر، مؤمنتر، دکترتر، آیتاللهتر، بینظیرتر و باسوادتر از او وجود ندارد و از زمان مادها تا الان فقط اوست که توانسته منشأ آن همه خیرات و عمران و آبادی و امورات مثبت بشود! 4. گوشهایش برای شنیدن نهی از منکر و نقد و نصیحت و تذکر سنگین شود! بعد از وقوع مرحلۀ چهارم، فرعون وجود طرف به حداکثر رشد رسیده و مثل غول چراغ جادو ظاهر میشود و خلقاله میبینند که فلان آقا که روزگاری علیهسلام و ارزشی و مؤمن و... بوده حالا از رابطه با آمریکا و بیخاصیتبودن دین و داریوش و هخامنشی و غیره حرف میزند! حال آنکه مشکل سر فعالشدن فرعون درونی است! کارشناسان این مرحله را مرحلۀ اوج گندیدن فرد میدانند! در صورت تداوم این گندیدگی، فرعون وجود فرد شعار «انا ربکم الاعلی» را سر میدهد و آنوقت فرد مورد نظر دیگر خدا را بنده نیست، بلکه خود را از همه بالاتر و برتر و خوبتر و عالمتر و عاقلتر میبیند و یقین میکند که آسمان سوراخ شده و او پایین افتاد و این در و آن در گلایه میکند که کسی قدر زحمات و شخصیت من را نمیداند و همۀ عالم دستبهیکی کردهاند تا من را زمین بزنند و...! در صورتی که طرف به توهم «خودمحور عالمبینی» برسد دیگر مراحل گندیدن او کامل شده و زمان غرقشدن فرعون وجودی او در نیل فراهم آمده است! . حاشیه: خدا به همۀ ما و به مسئولان ما رحم کند!
کشف حجاب در پرواز . تذکر: این داستان واقعی است! روزی بندهخدایی برای انجام کاری به شهری میرفت. آن هم با هواپیما! در آن پرواز، عدۀ بسیاری از عالمان و استادان هم بودند که برای برپایی همایشی به فلان شهر میرفتند! موضوع همایش بزرگداشت عالمی بود که زندگیش را وقف دین خدا کرده بود! خلاصه، پرواز برخاست و بندهخدای قصۀ ما متوجه شد خانم جوانی که در ردیف جلوی او نشسته کشف حجاب نموده و روسری از سر برداشته و مشغول تجدید آرایش است! چند دقیقه گذشت و اتفاقی رخ نداد! بنده خدا که یقین داشت باید نهی از منکر کند، به زبان فارسی ملایم به آن خانم کشفحجابکرده تذکر داد که هنوز کشف حجاب آزاد نشده و رعایت حجاب اسلامی در جمهوری اسلامی الزامی است! هنوز جملهاش تمام نشده بود که خانم یادشده مثل آتشفشان ترکید و هرچه میتوانست فحش و ناسزا و... نثار ناهی از منکر کرد! آن هم به صوت جلّی و رسا! دو سه نفر دیگر هم از باب یاری اهل معصیت، به جانبداری از خانم مورد نظر پرداخته و جنگ لفظی بالا گرفت! چند نفر به یک نفر! مهمانداران و متولیان هواپیما که اوضاع را چنان دیدند، بسان دبیرکل سازمان ملل متحد وارد دعوا شده و دو طرف را امر به سکوت کردند! در این میان سکوت رهسپاران به همایش دیدنی و شنیدنی بود! از آن هم عالم و استاد و معمم و مکلّا، بهقدر یک کلمه در رد یا تأیید نهی از منکر صدایی برنخاست! ماجرا تمام شد و پرواز به آخر رسید و حامیان خانم به ناهی از منکر اطلاع دادند که بهمحض وصول به فرودگاه مقصد، شکایتش را به محتسب و شحنه و داروغه کرده و حالش را بهصورت اساسی خواهند گرفت تا دیگر او باشد که در احوالات شخصیه افراد فضولی نکند! القصه! فردا صبح تکتک آنانی که در پرواز یادشده حمایت از ناهی از منکر را دون شأن خود دیده بودند، پشت تریبون رفته و در مدح و منقبت عالمی که عمرش را وقف ترویج احکام الهی کرده بود سخنرانیها کرده و درّ و گوهر افشاندند!
. نتیجۀ اخلاقی: 1. نهی از منکر خوب است! به شرط اینکه به حد عمل نرسد! 2. در صورت مواجهشدن با یک ناهی از منکر، خونسردی خود را حفظ کرده و خود را مشغول مطالعه یا مستغرق دریای تفکر نشان دهید! 3. لزومی ندارد در صورت برخورد با یک منکر، آن را نهی کنید! مهم این است که در باب دین، مقالۀ علمی . پژوهشی بنویسید و کتاب چاپ کنید! 4. فراموش نکنید که احکام الهی الزاماً برای اجرا نازل نشدهاند! از اینرو در صورت برخورد با مواردی که احکام الهی زیرپا گذاشته میشود خونتان را کثیف نکنید!
آرزوهای منطقی از آنجا که مملکت ما اسلامی است و نظام آن هم تنها حکومت دینی موجود در جهان است، آرزوهایی داشتیم که نه غیرمنطقی است و نه غیرممکن! و دوست داشتیم این آرزوها در این نظام و حکومت عملی شود! بعضیهایش را خدمتتان عرض میکنیم که شما هم با ما همآرزو شوید: 1. آرزو داشتیم که رئیسجمهور ما بیاید و بگوید که: «به همۀ خدمات و زحمات مسئولان گذشته ارج مینهم و اگر خدمتی انجام دادهام وظیفه بوده و اگر کوتاهی داشتهام مرا ببخشید و حلال کنید! هرچند که در برابر عظمت شهدا و جانبازان و ایثارگران، کار و خدمات حقیر و دولت، قطرهای ناچیز است و ارزش بیان ندارد!» 2. آرزو داشتیم که مسئولان بهجای دادن وعده و اینکه فلان خواهد شد و بهمان خواهیم کرد، بفرمایند که چه باید انجام میدادهاند که انجام ندادهاند! 3. آرزو داشتیم رئیس صداوسیما یک جمع نظارتی باسواد و متدین و تماموقت و دارای اختیارات کافی را مأمور تصفیۀ برنامهها میکرد؛ آن هم قبل از پخش! و البته نتیجه آن میشد که دیگر از صداوسیما شاهد پخش برنامههایی با مضامین ضددینی، ضداخلاقی، مغایر با احکام الهی و منافی سبک زندگی دینی نمیبودیم! 4. آرزو داشتیم یک مجموعۀ قدرتمند برای بازسازی و بهسازی قوۀ قضائیه راهاندازی میشد که شرّ هرچه کارچاقکن و رشوهبگیر و ضدانقلاب و بیسواد را از سر عدلیه مملکت کوتاه میکرد! 5. آرزو داشتیم مجلس ما عصارۀ فضائل ملت ما بود! در آن صورت مجلس الگوی نظم، تفکر، عقلانیت، وجدان کاری، دقت و قاطعیت میشد و همه میتوانستیم از مجلس و نمایندگان آن، زندگی درست و شرافتمندانه و انجام وظیفۀ عالمانه و دقیق را یاد بگیریم! (تأخیرنکردن، غیبتنداشتن، اخلاق اسلامی را رعایتکردن، دعوانکردن، بدوبیراهنگفتن، عاقلانه نظر و رأیدادن و...)! | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 69 |