تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,399 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,344 |
پاسخ به شبهات تاریخی اشغال فلسطین | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1391، شماره 372، آذر 1391 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
مجید صفاتاج
پرسش: پیمان سایکس ـ پیکو چیست و چه تأثیری در اشغال فلسطین و سلطة صهیونیستها بر این سرزمین داشت؟ پاسخ: نقشة تدوینیافته استعمار پیر، انگلیس دربارة فلسطین، با این اهمیت ویژه در تناسب بود. از اینرو، بهمحض شروع جنگ جهانی اول، این کشور بههمراه فرانسه و روسیه درصدد برآمدند تا پس از سرنگونی امپراتوری عثمانی، به اهداف دیرینة خود، از راه تصاحب سرزمینهای تحت اختیار عثمانی که چشم طمع به آن دوخته بودند، جامة عمل بپوشانند. آتش جنگ، صهیونیستها را برانگیخت تا با آلمان و انگلیس پیمانی را امضا کنند، چراکه صدور چنین پیمانهایی، از مصالح کشور آنها حمایت میکرد. دلیلشان، استفاده از نفوذ یهودیان بهصورت عام و در آمریکا بهصورت خاص بود. بسیاری از آنان، از یهودیان مهاجر روس بودند که پیوسته با روسیه، همپیمان انگلیس، دشمنی میکردند و منتظر بودند که اعلامیة انگلیس، این گروه را با وجود این دشمنی، به همکاری با همپیمانان برانگیزد. با توجه به نقش چشمگیر انگلیس در فروپاشی امپراتوری عثمانی، انگیزة آن از این کار دو جنبه داشت: 1. استیلا بر ایالتهای مشرق عربی که به عثمانی وابسته بود، تا آنها را برای اهداف استعماری خود به کار گیرد. 2. تسلط بر فلسطین تا بهتدریج آن را به دولت یهودی تبدیل کند. در این زمینه، انگلیس دو هدف را دنبال میکرد: الف. دولت یهودی ابزاری باشد برای درهمشکستن وحدت عربها و ایجاد حد فاصل سیاسی و نظامی میان شرق و غرب عربی. ب. دولت یهودیِ مانع نگهدارنده را در دل منطقة عربی تشکیل دهد و در حمایت از پایگاههای انگلیس، نقش لازم برعهده گیرد. به همین منظور، مجموعهای مذاکرات سرّی بین این کشور استعماری در لندن، پتروگراد (لنینگراد) و پاریس انجام گرفت.(1) در اوایل 1916 م، موافقتنامة انگلیس، فرانسه و روسیه که بعداً به نام دو طرف مذاکره، یعنی «مارک سایکس» (M.Sykes) نمایندة انگلستان و «جورج پیکو» (G.Picot) نمایندة فرانسه مشهور شد، به امضا رسید. موافقتنامه، در شکل یادداشتهایی که در تاریخهای گوناگون و ظرف ماههای آوریل و می 1916م، امضا و بین سه کشور ردوبدل شد، انعقاد یافت. تزار روس، براساس بند مربوط به روسیه و استامبول، زمینهای هممرز با تنگة بُسفر و چهار استان هممرز با روسیه را در شرق آناتولی ضمیمة دولت خود کرد. طی روزهای 9 و 16 می 1916م، دو یادداشت در لندن بین ادوارد گری، وزیرخارجة انگلیس و پل گتمبون، سفیر فرانسه ردوبدل شد و دو کشور، براساس این یادداشتها، در خصوص تقسیم هلال خصیب (سرزمینهای عربی خاورمیانه) و غرب آناتولی به پنج منطقة زیر به توافق رسیدند:(2) 1. منطقة آبیرنگ شامل لبنان از شهر صور آغاز شده بهسمت شمال در ترکیه امتداد یافته و از سمت شرق به رودخانة دجله منتهی شده و مرسین را از سمت غرب و سیواس را از سمت شمال پشت سر میگذارد. این منطقه تحت حکومت فرانسه اداره میشود. 2. منطقة سرخونگ شامل کویت، عسیر، جنوب عراق تا جلولا از سمت شمال و مشتمل بر بصره، بغداد، کربلا و نجف که تحت حاکمیت مستقیم انگلیس اداره میشود. 3. منطقة «الف» شامل منطقهای است که از شرق به راوندوز کردستان، از غرب به جبل لبنان، از شمال به ماردین و از جنوب به طبریه محدود است. این منطقه موصل، حلب و دمشق را در برگرفته و شامل یک دولت عربی تحت نفوذ فرانسه است و این دولت امتیازی برای فرانسه در امر تجارت، سرمایهگذاری و امور مالی تأمل میشود. 4. منطقة «ب» از شرق به سلیمانیه کردستان و از غرب به مرزهای مصر و از جنوب به عقبه و ساحل شرقی خلیج فارس محدود است و تحت سلطة انگلیس همانند نفوذ فرانسه بر منطقة «الف» اداره میشود. 5. منطقة فلسطین بهاستثنای عکا و حیفا که بهصورت دو بندر انگلیسی در آمدند، تحت نفوذ یک حکومت بینالمللی قرار گرفته و روسیه و شریف حسین دربارة آن به مکاتبه و تبادل نظر میپردازند. فرانسه از بندر حیفا بهعنوان یک بندر آزاد و انگلستان از بندر اسکندریه به همین عنوان استفاده میکند. موافقتنامة یادشده به انگلستان این حق را داد که خط آهنی بین حیفا و بغداد احداث کند و از این خط آهن بهطور دائم برای انتقال نیروهای نظامی خود استفاده کند.(3) سه کشور یادشده، بر آن شدند که این توافقنامه را در پردة کتمان باقی گذارند، اما هنگامی که بلشویکها حکومت پتروگراد را بهرسمیت گرفتند، تروتستکی بیدرنگ مفاد آن را بهمثابة نمونهای از شیوههای استعماری که جنگ جهانی اول براساس آن شعلهور شده بود، منتشر کرد. جمال پاشا، والی عثمانی سوریه، براساس توصیهای از جانب آلمان، نظر عربها را به موافقتنامه جلب کرد و از آنها برای پیوستن دوباره به صفوف اسلامی و اجتناب از انگلیسیهای فریبکار دعوت کرد. افشای راز توافقنامه، از بارزترین رسواییهای سیاسی و دیپلماسی فریب و نقض عهد در تاریخ بود؛ بهویژه اینکه این راز پس از گذشت سه ماه از اعطای تعهدات «مک ماهون» (MC.Mahon) به شریف در خصوص استقلال و حاکمیت بلاد عربی، برملا شد. تلاشهای مذبوحانه و گمراهکنندهای که دفتر عربی بریتانیا در قاهره برای سرپوشنهادن به رسوایی و نادیدهانگاشتن واقعیت امر انجام داد، خطای انگلیس را دوچندان کرد. افزون بر عامل پیمانشکنی و نقض حقوق ملتها، عیبهای فراوان و ریشهداری در توافقنامه از نظر اوضاع جغرافیایی و شمار جمعیت وجود داشت. توافقنامه، ماهیت سودجویانة خود را با قراردادن مناطق متحد، تحت سلطة مستقیم دولتهای استعمارگر و اعطای استقلال به مناطقی که از تمدن کمتری برخوردار بودند، نشان داد. بعد از جنگ جهانی اول و به هنگام حل نهایی مسائل مورد اختلاف هیچکس به مفاد قرارداد سایکس ـ پیکو توجهی نکرد. فرانسه و انگلستان با فاششدن راز این موافقتنامه خود را با بنبستی مواجه دیدند؛ اولی بهخاطر کنارهگیری روسیه از قرارداد آن را ملغی تلقی کرد، ولی فرانسه به پایبندی نسبتبه آن اصرار ورزید و خواهان تشکیل اجلاسهایی بین «لوید جورج» (LIoyd-George) و «کلمانسو» (G.Clenenceau) شد. هدف فرانسه از تشکیل این اجلاسها تضمین سلطه بر سوریه و لبنان بود. با وجود مداخلة پرزیدنت ویلسون و اعزام کمیسیون کینگ ـ کرین برای انجام تحقیقی دربارة مسئلة درگیری بین دو طرفِ همپیمان شدت یافت و بهتدریج به خصومت طایفهای و تبلیغاتی مبدل شد. در سپتامبر 1919 لوید جورج پیشنهاداتی بر این اساس ارائه کرد که انگلستان حقوق فرانسه را در قیمومیت بر سوریه برپایة عرف و سنن قدیمی نه براساس موافقتنامة سایکس ـ پیکو و به شکل جزئی به رسمیت بشناسد. در این پیشنهادات قید شده بود که نیروهای انگلیسی از سوریه خارج شوند و جای آنها را نیروهای فرانسوی مستقر در غرب و نیروهای عربی مقیم شرق بگیرند و عقبه، عمان، دمشق، حمص، حماة و حلب تحت حاکمیت ارتش عربی و منطقه ساحلی در امتداد خط موافقتنامة سایکس ـ پیکو تحت حاکمیت ارتش فرانسه قرار گیرد و در این میان انگلستان حقی برای خود در احداث خط آهن و خط لولههای نفتی از عراق تا دریای مدیترانه قائل شد. هدف اصلی لوید جورج تأمین مخارج اشغال نظامی منطقهای بود که انگلستان قصد حفاظت از آن را نداشت. پیشنهاد مورد نظر در تاریخ 15/9/1919 به شورای عالی همپیمانان در پاریس ارائه شد. کلیمانسو به یک شرط که آن هم به مرزهای نهایی منطقة قیمومیت یا به عبارتی بهتر، حق حاکمیت فرانسه بر بخش شرقی سوریه مربوط میشود که عملاً بر آن تسلط یافت، با پیشنهاد یادشده موافقت کرد و فیصل ضمن مخالفت با این پیشنهاد، تعهدات قبلی بهویژه بیانیة انگلستان و فرانسه را مورد اعتراض قرار داد و مجبور شد برای حل اختلافات با فرانسه وارد گفتوگو شود.(4)
پینوشتها: 1. صفاتاج، مجید، ماجرای فلسطین و اسرائیل(1380)، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی، صص83-82. 2. الموسوعة الفلسطینیة (1984 م)، سایکس ـ پیکو، ج2، ص534. 3. صفاتاج، مجید، فرهنگ جامع فلسطین (1387)، تهران: انتشارات سفیر اردهال، جلد سوم، ص87.. 4. لموسوعة الفلسطینیة، همان، ص88.. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 79 |