تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,177 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,099 |
کمال انسان | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1391، شماره 373، دی 1391 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
شاهراه سعادت انسان حضرت آیت الله جوادی آملی تدوین:حجت الاسلام والمسلمین مصطفی پور انسان موجودی است که برای کمال آفریده شده و کمال او در رسیدن به ملاقات پروردگار است:. «یا ایها الانسان انک کادح الی ربک کدحاً ملاقیه؛(1) : ای انسان تو با رنج و تلاش وصفناپذیر به سوی پروردگارت روانی و سرانجام به لقاء او خواهی رسید». انسانهایی که به ملاقات پروردگار نائل میشوند دو دستهاند: گروهی با چهرههایی خوش و شاداب با خدا روبرو میشوند و به او نگاه میکنند و گروهی عبوس و درهم کشیدهاند و میدانند که عذابی کمرشکن بر آنها تحمیل خواهد شد.(2) حال برای این که انسان در ملاقات با خدا شاداب و خوش باشد، باید چه فعالیتهایی را انجام دهد و میدان این فعالیتها کجاست؟ بدیهی است که میدان تلاش و فعالیت انسان فقط در عالم دنیا و جهان طبیعت است که باید در آن روابط خود را با خدا و خود و دیگران و عالم طبیعت بدرستی برقرار کند و چون خود به همه ابعاد این روابط، بویژه تأثیر آن در زندگی اخروی بیخبر است، باید خداوند به حکم لطف و رحمتش، چگونگی رسیدن به ملاقات خود را با چهرهای شاداب برای انسان بیان کند، از این رو خداوند در قرآن برنامههایی را برای مؤمنان تنظیم کرده و از آنان خواسته است به آن برنامهها عمل کنند. بدیهی است اگر کسی برنامهای تنظیم شده داشته باشد، ولی به آن عمل نکند، تأثیری نخواهد داشت. قرآن در سوره انفال میفرماید: «یا ایهاالذین آمنوا اطیعوالله و رسوله و لا تولو عنه و انتم تسمعون و لا تکونوا کالذین قالوا سمعنا و لم لایسمعون؛(3) : ای کسانی که ایمان آوردهاید، از خدا و پیامبرش فرمان برید و اینک که میشنوید پیامبر، شما را به کاری فرا میخواند و یا از کاری باز میدارد، از او روی برنتابید و مانند کسانی نباشید که به پیامبر گفتند سخن تو را شنیدیم، در صورتی که آن را به گوش دل نمیشنیدند». در این آیه به چند مطلب باید توجه کرد : 1ـ وحدت اطاعت خدا و رسول(ص) 2ـ راز نهی از تولّی و مفرد آوردن ضمیر 3ـ چگونگی جمع ادعای شنیدن و نشنیدن 4ـ نتیجهگیری و جمعبندی مطالب
وحدت اطاعت خدا و رسول(ص) در برخی از آیات قرآن کلمه اطیعوا دو بار تکرار شده است، یک بار با عنوان اطیعوالله: از خدا اطاعت کنید و به دنبال آن میفرماید واطیعوالرسول: از پیامبر اطاعت کنید.(4) ولی در آیه مورد بحث، این تکرار رعایت نشده است. راز آن چیست؟ برای بیان راز این مسئله لازم است توجه شود که پیامبر(ص) و رسول الهی، دو حیثیت و جنبه دارد: 1ـ جنبه رسول خدا بودن و ابلاغ پیام و احکام الهی 2ـ جنبه امام و حاکم جامعه اسلامی و اجراکننده احکام الهی را داشتن. به عبارت دیگر، پیامبر هم رسالت دارد هم امامت و از آن جهت که رسول خداست، حکمش از حکم خدا جدا نیست، چنان که قرآن میفرماید: «و ما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله؛(5) : ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر به اذن خدا در همه امور از او پیروی شود.» و در آیه دیگری میفرماید: «من یطع الرسول فقد اطاع الله(6) : هر کس از پیامبر فرمان برد، از خدا فرمان برده است». اما از آن جهت که پیامبر(ص)، امام و ولی و حاکم مسلمانان است، در مسائل جزئی احکامی دارد. از باب مثال، کسی را به فرماندهی لشکر یا امیر الحاج نصب میکند، دستور جنگ یا صلح میدهد یا در امور مربوط به مصالح عمومی جامعه حکمی را صادر میکند. این سمت در زمان پیامبر(ص) برعهده اوست و بعد از رحلت آن حضرت، برعهده اوصیاء و اولیالامر است که در این صورت ایجاب میکند اطیعوا تکرار شود تا ناظر به شأن و جهت امامت و ولایت و حکومت باشد. در آیه مورد بحث با توجه به عطف رسول بر خدا، ناظر به شأن رسالت است که فرمان پیامبر و فرمان خدا یکی است، اما در سوره نساء چون اولیالامر بر رسول عطف شده است، ناظر به شأن و جهت امامت و حکومت است که مشترک بین پیامبر و امامان است. این سمت در عصر پیامبر به دوش او و بعد از رحلت پیامبر«ص» بر دوش اوصیاء او و در عصر غیبت برعهده فقیه عادل و واجد شرایط ولایت است که مسئولیت رهبری و اداره جامعه و هدایت آن را عهدهدار است.
راز نهی از تولی و تکرار نشدن خیر قسمت اول آیه، اطاعت خدا و پیامبر را یکی میداند و شأن رسالت چیزی جز ابلاغ پیام الهی نیست. در این قسمت میگوید : «ولا تولوا عنه» : از فرمان پیامبر ما اطاعت کنید و اگر شما را به امری فرمان میدهد یا از کاری بازمیدارد، از او روی برنتابید. باید ضمیر (عنه) را به صورت تثنیه بیاورد و بگوید (عنهما) از این رو این سئوال مطرح میشود که راز مفرد آوردن ضمیر چیست؟ پیامبر از آن جهت که ولی و حاکم است، سخنانی را مطرح و دستوراتی را صادر میکند و مردم آن را میشنوند و باید او را اطاعت کنند و از فرامینش اعراض نکنند، چنان که اگر پیامبر دستورات خدا را به آنها ابلاغ کند، نباید از آن سرپیچی کنند و به دیگر سخن مردم نباید از فرمان وجود مبارک پیامبر خواه به عنوان رسول و مبلغ احکام و یا به عنوان امام و رهبر مسلمانان، سرپیچی کنند، زیرا پیامبر هرگز از روی هوا سخن نمیگوید و گفتارش جز وحی نازل بر او نیست. «ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی»؛(7) او به رأی خویش چیزی برای شما نمیخواند، آن نیست مگر وحیای که از جانب خدا به او میرسد. بنابراین نکتهای که گفته شد، ضمیر در تولوا عنه به پیامبر برمیگردد.
چگونگی جمع بین شنیدن و نشنیدن در آیه مورد بحث میفرماید، مانند کسانی نباشید که میگویند شنیدیم در حالی که آن را نشنیدهاند، چگونه است کسی که مدعی شنیدن است، ولی در واقع نمیشنود و طبق آیه در حالی که میشنود از پیامبر اعراض میکند. انبیاء و پیامبران الهی برای بیدار کردن مردم از خواب غفلت مبعوث میشوند، اما گاهی انسان دچار خواب سنگینی میشود، بطوری که صدای انبیاء او را بیدار نمیکند، از این رو، خدای سبحان به رسول اکرم«ص» میفرماید: «و ما انت بمسع من فی القبور»؛(8) : کسی که مرده یا خوابیده است سخن تو را نمیشنود تا بیدار شود. چنین انسانهایی گرفتار غفلت هستند و غفلت یکی از موانع سیر انسان به سوی خداست. علی«ع» میفرمایند: «الغفله ضلال النفوس(9) : غفلت گمرانی جان است. امام صادق«ع» میفرمایند: «ایاکم و الغفله فانه من غفل فانما یغفل عن نفسه» : از غفلت بپرهیزید، زیرا به زیان جان شماست، پرهیز از غفلت برای پرهیز از زیانهای جان آدمی است.
زمینهساز غفلت غفلت عوامل گوناگونی دارد: 1ـ خاطرات ناخوانده ما هر گاه بخواهیم کاری را انجام دهیم، در آغاز کار، بر آن تسلط نداریم و آن کار برای ما ملکه نیست، از این رو در آغاز آن را به دشواری انجام میدهیم. وقتی آن کار در اثر تکرار ملکه ما شد، آن را آسان انجام میدهیم، چنان که انبیاء الهی به عنوان شکور معرفی شدند، زیرا شکر خدا بوفور از آنان صادر میشد. اگر کسی کارهای ناپسند را تکرار کند، آن کار برای او ملکه میشود. انسانی که دائماً به فکر مسائل لذتبخش مادی است تا هنگامی که مشغول کار است، نه تنها بدن که فکر او نیز مشغول کار است. آنجا ظاهر و باطن، هماهنگ است، یعنی وقتی سرگرم لذت است قلبش متوجه جای دیگر نیست، بلکه قلب و قالب او هر دو متوجه کار لذیذ است. کسی که به مال دل بسته است، بدن و دلش متوجه مال و لذت بردن از آن است و هنگام نماز بدنش به رکوع و سجود میپردازد، ولی روحش متوجه مال است. بنابراین ممکن است انسانها پای سخنان پیامبر بنشینند و به ظاهر مستمع سخنان آن حضرت باشند، اما بر اثر خاطرات نهفته در درونشان، گویا سخنان پیامبر را نمیشنوند و لذا از خواب بیدار نمیشوند و به دیگر سخن، انسان غافل در خواب است. از این رو، علی«ع» فرمود: «نعوذ بالله من شبهات العقل»(10) ما از خواب و تعطیلی عقل به خدا پناه میبریم. عقل بشر آنجا که نمیفهمد معطل و آنجا که میفهمد و کاری نمیکند خاموش است.
2ـ معصیت و نافرمانی خدا یکی از عوامل غفلت، معصیت و نافرمانی خداست.: «الناس نیام اذا ماتوا انتهوا(11) : انسانها در خوابند، وقتی که بمیرند بیدار میشوند». انسانی که در دنیاست و معارف الهی را نمییابد در خواب است. وقتی انسان مرد تازه بیدار میشود، زیرا مرگ سرآغاز بیداری است. آنچه که باعث تحکیم این غفلت میشود زندگی همراه با معصیت و نافرمانی خداست. با توجه به عامل غفلت ناشی از خاطرات غلط و معصیت که انسان را از درون مشغول میسازد، گوش او شنوای حق نیست، لذا از حقایق و معارف الهی بهرهای نمیبرد. از این رو قرآن میفرماید: مانند کسانی نباشید که میگویند شنیدهایم، اما در واقع شنوا نیستند.
نتیجهگیری اگر انسان برای ملاقات به خدا آفریده شده است، باید بداند در صورتی میتواند در حالت نشاط و شادابی با خدا ملاقات کند که از او و از پیامبرش که اطاعت از او اطاعت از خداست - چه آنجا که پیام خدا را به او ابلاغ کند، چه آنجا که به عنوان امام و ولی و حاکم در امور دنیایی حرام و امر سیاسی و اجتماعی فرمان صادر میکند - پیروی کند. اما اگر به جای اطاعت از خدا و پیامبر راه معصیت را در پیش گیرد و بر اثر تکرار خاطرات و اشتغال به لذات، از خدا غافل شود و شنونده معارف الهی از زبان پیامبر نباشد، در حالی با خدا ملاقات میکند که گرفتار شرمندگی و درهم کشیدگی است. از این رو انسان اگر در دنیا گرفتار معصیت یا تعلقات گردید، باید با تلاش و کوشش، معاصی را ترک و از گذشته ترجمه کند و با توجه به خدا و یاد او آن تعلقات را از خدا دور و خود را آزاد سازد.
پینوشتها 1ـ انشقاق، 6. 2ـ قیامت، 25ـ22. 3ـ انفال، 21ـ20. 4ـ سوره نساء، 59. 5ـ نساء، 64. 6ـ نساء، 80. 7ـ نجم، 4ـ3. 8ـ فاطر، 22. 9ـ شرح غرر الحکم، ج 1، ص 369. 10ـ نهجالبلاغه، خطبه 224، بند 12. 11ـ بحار، ج 4، ص 43. سوتیترها:
1. سخن مردم نباید از فرمان وجود مبارک پیامبر خواه به عنوان رسول و مبلغ احکام و یا به عنوان امام و رهبر مسلمانان، سرپیچی کنند، زیرا پیامبر هرگز از روی هوا سخن نمیگوید و گفتارش جز وحی نازل بر او نیست. «ما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی»؛(7) او به رأی خویش چیزی برای شما نمیخواند، آن نیست مگر وحیای که از جانب خدا به او میرسد.
2. اگر انسان برای ملاقات به خدا آفریده شده است، باید بداند در صورتی میتواند در حالت نشاط و شادابی با خدا ملاقات کند که از او و از پیامبرش که اطاعت از او اطاعت از خداست - چه آنجا که پیام خدا را به او ابلاغ کند، چه آنجا که به عنوان امام و ولی و حاکم در امور دنیایی حرام و امر سیاسی و اجتماعی فرمان صادر میکند - پیروی کند.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 109 |