تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,439 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,381 |
سقوط پیامد جدایی از اهل بیت«ع» | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1391، شماره 373، دی 1391 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
آیت الله سیداحمد خاتمی اشاره: در ادامه سلسله مقالات «در آستان امامان» که برگرفته از زیارت جامعه کبیره، جامعترین متن امامشناسی شیعی و تبلور اعتقاد معتدل به امامان است، به شرح چند فراز دیگر از این زیارت میپردازیم: «وخاب من جحدکم»: آن کس که انکارتان میکند شکست خورده و ناکام است. «واژه خاب» این واژه از مصدر «خیبه» و به معنای ناکامی است. ابنفارس از لغویین عربی که در ریشهیابی لغات عربی تخصص ویژه دارد، میگوید: «خاب اصلٌ واحدٌ تدلّ علی عدم قائده و حرمان»(1) این واژه یک معنا دارد و آن بیفایده بودن چیزی و محروم و ناکام شدن است. نظیر این معنی را قیّومی، دیگر لغوی برجسته عرب گفته است.(2) لکن نکته گفتنی این است که در این واژه از یک سو امید و آرزو مطرح است و از سوی دیگر ناکامی. به دیگر عبارت «خاب» به معنای مطلق ناکامی نیست، بلکه ناکامی در آرزوست. واژه جحد واژه جحود به معنای انکار است، اما نه هر انکاری، بلکه انکاری که همراه با علم و آگاهی است. جوهری -او نیز از لغویین اصیل عرب است- میگوید: «الجحود الانکار مع العلم»: جحود انکار آگاهانه است.(3) تفسیر جحد موفقیت و رسیدن به آرزو مطلوب هر انسان است. به هر کس بگویید چه میخواهی؟ پاسخ همین است و بس! سخن این است که «کامروا» کیست؟ ناکام کیست؟ این دقیقاً مرتبط با هدفی است که هر کس برای خود برمیگزیند. هدف خلقت اینک این سئوال مطرح است که هدفی که شایسته آن است که آدمی آن را برگزیند کدام است؟ مکتب حیاتبخش اسلام میگوید او کسی است که انسانیت انسان را باور کرده است و میتواند از مدت کوتاه عمر، سرمایه ابدی خود را فراهم آورد. در آیه شریفه «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون»(3) آمده است: جن و انس را تنها برای آن آفریدم که مرا بپرستند، یعنی «بنده خدا شدن» نهاییترین سکوی کمال است. و این هدف است که شایسته یک انسان است. انبیاء و امامان توفیق دستیابی به این قله را یافتند و لذا برجستهترین وصف آنها در قرآن، وصف عبودیت است: «...انه من عبادنا المخلصین»؛(5) همانا او (یوسف) از بندگان به اخلاص رسیده ما بود. «انه من عبادنا المؤمنین»؛(6) او از بندگان با ایمان ما بود. «واذکر عبادنا ابراهیم و اسحق و یعقوب اولی الایدی و الابصار»؛(7) و از بندگان ما ابراهیم و اسحق و یعقوب یاد کن که توانمند بودند و اهل بینش. جالب است بدانیم که معمولاً قبل یا بعد از وصف عبادنا، نام آن پیامبر آمده است، ولی تنها پیامبری که گویا «عبد» لقب اوست، نبیاکرم«ص» است که افضل انبیاست و از سکوی عبودیت به معراج میرود. «سبحان الذی اسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام الی المسجد الاقصی...»: پاک است آن خدایی که شبی بنده خویش را از مسجدالحرام به مسجدالاقصی برد...(8) و با مدال عبودیت برمیگردد: «فاوحی الی عبده ما اوحی»؛(9) آن گاه خدا بر بندهاش وحی کرد آنچه را که وحی کرد. کامروایی و ناکامی مقصود از کامروا و موفق کسی است که توفیق دستیابی به این قله را بیابد و طبیعتاً ناکام کسی است که به این قله نرسد و یا حداقل در مسیر حرکت به سوی آن نباشد. دلیل آن هم روشن است. این سرمایهسوزی، سرمایه ابدی را به تباهی کشیدن و استحاله یک انسان است و خود را خود دیدن: «ولا تکونوا کالذین نسوالله فانسیهم انفسهم...».(10) در زمین دیگران خانه مکن کار خود کن، کار بیگانه مکن کیست بیگانه؟ تن خاکی تو و از برای اوست غمناکی تو تا تو تن را چرب و شیرین میدهی گوهر جان را نیابی فربهی برنامه و الگو اینک سخن این است که این هدف بلند، برنامه و الگو میخواهد. این برنامه و الگو کدام است؟ برنامه قرآن: «ان هذا القرآن یهدی للتی هی اقوم...»؛(11). بیگمان قرآن است که مردم را به استوارترین آیین رهنمون میشود و الگو اهل بیت عصمت و طهارتند. پیامبر اکرم«ص» فرمود: «اجعلوا اهل بیتی منکم مکان الرأس من الجسد و مکان العینین من الرأس فان الجسد لا یهتدی الا بالرأس و لا یهتدی الرأس الا بالعینین»؛(12) اهل بیت را همانند سر در پیکر قرار دهید و همانند چشم در سر که سر جز با دو چشم، راه را نمییابد. با این الگو میتوانید به آن قله برسید که سالکان این مسیر و کسانی که سلوک الهی داشتند، جز با این الگوها به جایی نرسیدند. تمام سرمایه سلوکشان دلدادگی به این خاندان نور و رهروی راهشان بود. کدام عارف را در سلسله عرفان صحیح ناب محمدی و علوی مییابید که دلداده این گلهای بیخار جهان هستی و ریزهخوار خوان عرفان مولینا امیرالمؤمنین علی«ع» نباشد، بی «دعای عرفه» حضرت سیدالشهداء و سیدالساجدین«ع» و بی «مناجات شعبانیه» معنای مناجات با حضرت حق را دریافته و شیرینی نجوای با ذات مقدس ربوبی را چشیده باشد. بنابراین، کامروایی در این مکتب هم برنامه غنی دارد و هم الگوهای بینظیر. ناکامی و جدایی از عترت نقطه مقابل کامروائی، ناکامی در این سلوک است که از رهگذر جدایی از قرآن و عترت میگذرد. آنان که با قرآن قهرند، نه دنیای آباد دارند و نه آخرت آباد. ممکن است از امکانات دنیوی گستردهای برخوردار باشند، ولی ملاط زندگی سعادتمندانه را که همانا آرامش است، ندارند. مدام به بنبست میرسند و خود را بازنده میبینند. بر این اساس است که «خودکشی» در بریدگان از خدا در هر جای عالم، بازار گرمی دارد. کسی که از حضرت حق میبرد و منتهای آرزویش را دنیا میبیند، وقتی به آن نمیرسد، کاخ آرزوهایش را ویران و خود را در پایان خط زندگی میبیند، یعنی مصداق آیه شریفه: «و من اعرض عن ذکری فان له معیشه ضنکاً...»؛(13) : و هر که از یاد من رویگردان شود، زندگانی او تنگ خواهد شد. بنبست: ویژگی زندگی بریده از خدا کسانی که الگویی همانند اهل بیت (ع) ندارند، قهراً الگوهایی بدلی را برمیگزینند و آن الگوها آنها را به تباهی میبرند و عامل ناکامی آنها میگردند. مکتب اهل بیت«ع» و راه و سیره آنان «نور» و روشنایی محضی است که ظلمت را در آن راه نیست. منکران اهل بیت(ع) همانند کسانی هستند که برای خاموش کردن خورشید به پستوی خانه تاریک خویش پناه میبرند. آنان نه تنها از تابش انوار گسترده خورشید و فواید آن بیبهرهاند، بلکه اندک توانی را هم برای زیان رساندن به خورشید ندارند و نمیدانند که راه سعادت، همان راهی است که پیامبر«ص» نشان داده است و آن راه امیرمؤمنان علی«ع» و اولاد پاک و معصوم او و راه حضرت صدیقه طاهره (س) است. بنابراین، آنان که این چراغهای هدایت را میبینند و از فروغ آن بهره نمیبرند، ناکاماند! تمسک به اهل بیت«ع» بدیهی است آنچه که در عرصه اهل بیت(ع) نجاتبخش است، محبت همراه با تمسک است. «ما ان تمسکتم بهما لن تضلوا بعدی ایداً»(14) : تا زمانی که به قرآن و عترت تمسک دارید، بعد از من گمراه نخواهید شد. «تمسک» یعنی پیروی عملی نه شعاری! آنان که تمسک عملی به عترت دارند «خودیِ اهل بیتاند» و تجلی این تمسک، تقواست. نبی اکرم(ص) فرمودند: «آل محمد کل تقی»؛ هر انسان متقیای آلمحمد محسوب میشود.(15) و کسانی که تمسک عملی به روش و منش اهل بیت(ع) ندارند، «غیرخودی» آنان محسوب میگردند. آنان دم از محبت اهل بیت(ع) میزنند، اما همگام آنان نیستند. امام صادق«ع» فرمودند: «لیس من شیعتنا لن و افقنا بلسانه و خالفنا فی اعمالنا و آثارنا»؛(16) : آنان که همسایهشان از ایشان در امان نیست، خودیِ اهل بیت(ع) نیستند. نبیاکرم«ص» فرمودند: «از ما نیست کسی که همسایهاش از دستش در امان نیست». آنان که اهل خیانتاند از اهل بیت(ع) بیگانهاند. نبیاکرم«ص» فرمودند: «لیس منّا من اخلف بلامانه»؛(17) : از ما نیست کسی که در امانت خیانت کند. آنان که با میل و علاقه تن به ذلت میدهند، غیرخودیاند. عن رسول الله«ص»: «من امر بالذل طائفا فلیس منا اهل البیت»؛(18) کسی که با میل تن به ذلت میدهد، از ما اهل بیت(ع) نیست. این روایات و همانند آنها(19) در حقیقت تفسیر تمسک و عدم تمسک به اهل البیت«ع» است. امامان همیشۀ قرون و اعصار گفتنی است که همان گونه که قرآن کتاب همیشۀ قرون و اعصار است و همین هم راز و رمز تازگی و طراوت همیشگی قرآن و راهبرد زندگی سعادتمندانه برای همه انسانها تا روز قیامت است، اهل بیت«ع» هم الگوی همیشۀ قرون و اعصارند و تا قیامت نورافشانی میکنند و به شرط آنکه سراغ این چراغ برویم و در فروغ آن بنشینیم، راه را نشان میدهند، آن چنان که بهرهوری از نور قرآن نیز چنین است و تا ما شاکر درسآموز شایسته مکتب قرآن نگردیم، نمیتوانیم از این خورشید فروزان هدایت بهره برگیریم. بنابراین آنان که سراغ اهل بیت(ع) نرفتهاند، در این جهان و آن جهان ناکامند: «خسر الدنیا و الاخره». آنان که دم از اهل بیت(ع) میزنند، لکن زندگی خود را با منش و روش آنان تنظیم نکردهاند، از چراغ فروزان وجودشان نوری در زندگی خود ندارند و نمیتوانند بهره شایستهای از این انوار تابناک ببرند. از همین روی ولایت اهل بیت (ع) هم از اصول اعتقادی دین ماست، زیرا در راستای نبوت است و همان دلیلی که بر نبوت اقامه شده، بر امامت نیز اقامه شده است. و نیز ولایت از اصول عملی دینی است و در کنار نماز، زکات، حج، روزه، برترین آنها و کلید اصول عملی دیگر است، زیرا ولایت یعنی محبت اهل بیت(ع) همراه با رهروی راه ایشان، رقمزننده سعادت آدمی است. گمراهی و جدایی از اهل بیت«ع» «وضل من فارقکم» : و هر کس از شما جدا شد، گمراه است. «ضلالت» گمراهی در برابر راهیافتگی «هدایت» است. کسی که با اهل بیت«ع» است و در هیچ عرصهای اعم از فردی، اجتماعی سیاسی و... از اهلبیت«ع» جدا نمیشود، راه را یافته است و کسی که از این راه جدا میشود، به بیراهه میرود و در هیچ عرصهای به مقصد نمیرسد. طی این مرحله بیهمرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی و براستی که چنین است. خضر این مسیر، امامان نورند. آنان که مصطفای خدا، مرتضای حضرت و مجتبای اویند و خداوند عنایتی ویژه به آنان کرده است و به اذن او کلید ولایت تکوینی و علم غیب دارند. انصافاً این الگوها را جز در این مکتب میتوان یافت؟ «من فارقکم» یعنی خداوند این چراغها را در دسترس انسانها قرار داده است. گروهی سعادت آن را دارند که سراغ این چراغهای پرفروغ جهان هستی بروند، قلبهایشان از آنان نور بگیرند، راه سعادت را بشناسند و در آن مسیر حرکت کنند و به مقصد برسند. گروهی هم آگاهانه خود را از این نور محروم میکنند و به بیراهه میروند! چندین چراغ دارد و بیراهه میرود بگذار تا بیفتد و بیند سزای خویش «وضل من فارقکم» جدایی چه به اصطلاح منطقیون به «تباین» باشد که بکلی از اهل بیت بریده باشند و چه «به نحو جزئی» عام و خاص مطلق، یا عام و خاص من وجه، در هر حال گمراهی است. یکی گمراهی مطلق است و دیگری گمراهی جزئی. پیروزی در سایه تمسک اهل بیت«ع» «و فاز من تمسک بکم» «فوز» به معنای پیروز شدن و دستیابی به هدف است. راغب میگوید: «الفوز الظفر بالخیر مع حصول السلامه» : فوز دستیابی به خیر، همراه با سلامت است. براستی زندگی میدان مسابقه است و برنده این میدان آنانند که این انوار تابناک را «الگوی خویش» قرار دادهاند. نبی اکرم(ع) فرمودند: «من تمسک بعترتی من بعدی کان من الفائزین»(20) : هر کسی پس از من به عترتم تمسک جوید، از رستگاران است، یعنی بدون تمسک به اهل بیت(ع)، سربلندی در میدان مسابقه زندگی امکان ندارد.
پاورقیها 1ـ لقائیس اللغه، ج 2، ص 232. 2ـ مصباح المنیر قیومی، 185. 3ـ صحاح اللغه، ج 2، 451. 4ـ الذاریات، 56. 5ـ یوسف، 24. 6ـ صافات 81. 7ـ ص، 45. 8ـ سوره اسراء، 1. 9ـ نجم، 10. 10ـ حشر، 19. 11ـ اسراء، 9. 12ـ امالی الطوس، 482، کشف الغمه 2/35. 13ـ سوره طه، 124. 14ـ حدیث معروف ثقلین اهل البیت فی الکتاب و السنه، صص 137ـ135. 15ـ اهل البیت فی الکتاب و السنه، ص 535. 16ـ همان، ص 539. 17ـ فروع کافی، ج 2، ص 668. 18ـ تحفالعقول، ص 58. 19ـ رجوع کنید به کتاب اهل البیت فی الکتاب و السنه، صص 547ـ535. 20ـ کفایه الاثر، ص 22.
سوتیترها: 1. کسانی که با قرآن قهرند، نه دنیای آباد دارند و نه آخرت آباد. ممکن است از امکانات دنیوی گستردهای برخوردار باشند، ولی ملاط زندگی سعادتمندانه را که همانا آرامش است، ندارند. مدام به بنبست میرسند و خود را بازنده میبینند. بر این اساس است که «خودکشی» در بریدگان از خدا در هر جای عالم، بازار گرمی دارد.
2. زندگی میدان مسابقه است و برنده این میدان آنانند که این انوار تابناک را «الگوی خویش» قرار دادهاند. نبی اکرم(ع) فرمودند: «من تمسک بعترتی من بعدی کان من الفائزین» : هر کسی پس از من به عترتم تمسک جوید، از رستگاران است، یعنی بدون تمسک به اهل بیت(ع)، سربلندی در میدان مسابقه زندگی امکان ندارد.
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 99 |