تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,402 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,346 |
سینمای پهلوی سینمای انحراف | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1391، شماره 375، اسفند 1391 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
نگاهی به تاریخ سینمای ایران دکتر عبدالحمید انصاری در چند شماره گذشته، تاریخچه سینمای ایران از ابتدای ورود به دربار قاجار و ساخت انبوه فیلمهای نازل از دهه 30 به بعد تا سال 51 بررسی و تحلیل شدند. در این شماره به فیلمهای دهه 50 تا مقطع پیروزی انقلاب اسلامی میپردازیم. «داش آکل» به کارگردانی مسعود کیمیائی و بازی بهروز وثوقی، بهمن مفید، مری آپیک، از قصهای به همین نام اثر صادق هدایت اقتباس شده بود. فیلم «محلّل» ساخته نصرت کریمی با بازی خود او و ایرن فیلم بسیار مبتذل و سخیفی بود که گذشته از سخافت زیاد به احکام شرع هم توهین روا میداشت. شهید آیتالله مطهری در مقالهای روشنگرانه که در مجله «زن روز» چاپ شد، بهشدت به نمایش این فیلم اعتراض کرد و عملاً رژیم را با این اقدام در موضع ضعف قرار داد. در سال 51 ساخت فیلمهای گیشهای و عامیانه ادامه یافت و بهرغم توجه به مؤلفههای گیشهپسند، فروش آنها افت محسوسی پیدا کرد. ظاهراً تکرار و یکنواختی مضامین فیلمها دلیل اصلی افت فروش بود. در این سال چند فیلم نسبتاً خوشساخت که برخی از آنها عیوب و ابتذال کمتری داشتند، از جمله «تُپلی» به کارگردانی رضا میرلوحی، «رگبار» ساخته بهرام بیضائی، «پستچی» به کارگردانی داریوش مهرجوئی، «غریبه» اثر شاپور قریب، «صادق کرده» اثر ناصر تقوائی به نمایش درآمدند. ناصر تقوائی پس از انقلاب و در سال 1365 فیلم ارزشمند ناخدا خورشید را ساخت. هژیر داریوش با ساخت فیلم «بیتا» با بازی گوگوش و عزتالله انتظامی هر چند ادعای ساخت فیلمی پرسر و صدا را داشت، اما فیلم در واقع پیامی جز ابتذال از نوع روشنفکرانه و بیگانه با جامعه ایران نداشت. در این سال پرویز صیاد با ساخت فیلمهای کمدی و مملو از ابتذال اخلاقی، چند اثر عامیانه عرضه و پازل تهاجم به فرهنگ و اخلاق جامعه ایرانی را تکمیل کرد. در سال 52 نیز روال ساخت فیلمهای بیارزش و گیشه محور ادامه پیدا کرد و چند فیلم متفاوت مانند «تنگنا» ساخته امیر نادری، «خاک» به کارگردانی مسعود کیمیائی، «مغولها» ساخته پرویز کیمیاوی، «تنگسیر» به کارگردانی امیر نادری بر اساس داستانی از صادق چویک به نمایش در آمدند. هر چند رد پای ابتذال در این فیلمها هم دیده میشد، اما از نظر ساختار نسبت به فیلمهای قبل از خود بهتر بودند. فیلم «آرامش در حضور دیگران» ساخته ناصر تقوائی براساس قصهای از غلامحسین ساعدی در این سال عرضه شد که بهرغم خوش ساخت بودن، مملو از ارتباطات ناپسند و دیالوگهای مبتذل و سیاه و زننده بود، به قسمی که سینمای پهلوی هم بهناگزیر بخش قابل توجهی از آن را سانسور کرد. شایان ذکر است که بهرغم ابتذال حاکم بر سینمای پهلوی، گاهی در آثاری هم دغدغههای عدالتطلبانه قابل اعتنایی مشاهده میشدند و چقدر مناسب بود که مدیران فرهنگی امکان تداوم ساخت نظایر آنها را البته منطبق بر موازین شرع و اخلاق فراهم میآوردند. به عنوان نمونه فیلم «تپلی» با دغدغه مصائب طبقه فقیر و تضاد آن با طبقه مرفه پرتبختر ساخته شد که هم از پیام و هم از جذابیتهای دراماتیک برخوردار بود و البته فیلم از ابتذال رایج گیشهپسند آن زمان مبرا نبود. فیلمنامه این فیلم اقتباسی از قصه«موشها و آدمها» اثر «جان اشتاین بک» نویسنده مشهور امریکایی بود که اثر دیگر او به نام «خوشههای خشم » در ایران بسیار معروف است. کارگردان «تپلی»پس از انقلاب فیلم «شیلات» را با بازی داود رشیدی در نقش خوجه ممد ساخت که در دهه فجر امسال برای چندمین بار از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش شد. این فیلم در واقع مبین دغدغههای فیلمساز و ادامه همان فیلم «تپلی» و خط کلی آن روایت تقابل تاریخی طبقات فرودست و فرا دست بود. ای کاش روال ساخت فیلمهایی نظیر «ناخدا خورشید» اثر ناصر تقوائی، «رگبار» ساخته بهرام بیضائی پستچی و گاو ساخته داریوش مهرجوئی با تصحیح برخی از سکانسهای غیرقابل قبول، ادامه مییافت و دغدغههای کلان و اخلاقی جامعه در سینما متجلی میشدند. در سال 51 فیلمهای «صادق کرده» اثر ناصر تقوائی و «بلوچ» ساخته مسعود کیمیائی و دهها فیلم دیگر که فیالواقع تکرار قیصر بودند، ساخته شدند. انتقام، اجرای عدالت فردی که گرتهبرداری از فیلمهای وسترن آن زمان غرب بود و عکسالعمل ناتوانی حکومتها در استقرار عدالت اجتماعی خمیرمایه چنین فیلمهایی بودند. «تنگنا» با بازی سعید راد و «تنگسیر» با بازی بهروز وثوقی که توسط امیر نادری در همین راستا ساخته شدند، فیلمهائی خوشساخت با دغدغههای اجتماعی محسوب میشدند. البته پذیرش نسبی این قبیل فیلمها با عنایت به فضای آلوده آن زمان سینما قابل تحلیل است. در آن سالها ندرتاً فیلمهایی مثل «مغولها» اثر پرویز کیمیاوی ساخته شدند که هر چند فاقد ابتذال فیلمهای آن دوره بودند، اما به دلیل سنگینی مضمون و عدم جلب و جذب مخاطب عام تأثیری در روند سینمای آن زمان نداشتند. در سال 53 حدود 56 فیلم ساخته شدند که فقط «شازده احتجاب» اثر بهمن فرمانآرا و «اسرار گنج دره جنّی» اثر ابراهیم گلستان، ضمن حفظ جذابیتهای دراماتیک سینمایی فراتر از کلیشههای عوامانه بودند و توجه مخاطب را به خود جلب کردند. در سال 54 حدود 66 فیلم به نمایش درآمدند که چند فیلم از جمله «سرایدار» اثر خسرو هریتاش، «گوزنها» اثر مسعود کیمیائی، «غریبه و مه» اثر بهرام بیضائی توجه محافل روشنفکری آن روز را به خود جلب کردند. خمیرمایه فیلم «سرایدار» تضاد طبقات فرودست و فرادست و مضمون فیلم «گوزنها»، آسیبهای اجتماعی و قهرمان تنهای سرگشته و مستاصل جامعه پرتنش آن دوران بود. در این سال مجموعه فیلمهای کمدی و عوامپسند «صمد»، به مدد سریالی به همین نام در تلویزیون به بازار عرضه شد. کارگردان و تهیهکننده این فیلمها پرویز صیاد بود که پس از انقلاب به خارج از کشور رفت و در آنجا کار خود را بر همان سیاق ادامه داد. همچنین فیلمی به نام «طبیعت بیجان» با کارگردانی سهراب شهید ثالث و بازیگرانی گمنام در این سال تولید شد که در فضای آلوده آن زمان یک استثناء محسوب میشد. این فیلم گرچه فروش قابل توجهی نداشت، اما برخی از صاحبنظران، آن را بهترین فیلم تاریخ سینمای ایران تا سال 54 میدانستند. دلنشینی فیلم عمدتاً به دلیل لحن صادقانه داستان واقعگرایانه و نزدیک بودن مضمون آن با زندگی روزمره مردم معمولی بود. از سال 55 افول سینمای ایران آغاز شد، به قسمی که عناوینی مانند «سینمای ایران در خم کوچه ورشکستگی» در روزنامه کیهان مورخ 25 اسفند 1355 کم نبودند. در آن سال حتی یک فیلم قابل ذکر هم ساخته نشد و جامعه با بیتوجهی به سینما نشان داد که دیگر حتی ابتذال هم جاذبهاش را برای مخاطب عوام و کم سواد از دست داده است. در سال 56 بحران صنعت سینما ادامه یافت. در این سال حدود 38 فیلم ساخته شدند که اندکی بیش از یک سوم فیلمهای ابتدای دهه 50 هستند. بحران در صنعت سینما بهحدی رسید که حتی حزب رستاخیز نیز در جلسهای با عنوان «بحران اقتصادی و مالی سینمای ایران» به آن پرداخت. از میان فیلمهای ساخته شده در این سال فقط «سوتهدلان» اثر علی حاتمی و بازی بهروز وثوقی، شهره آغداشلو، فخری خوروش، مینو ابریشمی و جمشید مشایخی قابل توجه است. در سال 1357 که سال اوج تظاهرات عظیم مردم علیه رژیم پهلوی دوم است، افول سینما همچنان ادامه داشت. جالب آنکه در بحبوحه تظاهرات آن سال سرنوشتساز، سینماداران با هدف افزایش بهای بلیط، اعتصاب و سالنها را تعطیل کردند. در 28 مرداد سال 57 سینما رکس آبادان به هنگام نمایش فیلم «گوزنها» ساخته مسعود کیمیائی به آتش کشیده شد و حدود 400 نفر زنده زنده سوختند. ظواهر امر مانند قفل بودن درها، زنجیر کردن درهای سالن و مسدود بودن درهای خروجی، نشانه به آتش کشیده شدن عمدی سینما توسط ساواک بود و این مسئله کاملاً در شعارهای آن روزمردم انعکاس پیدا کرد. در سال 57 فقط 18 فیلم به نمایش درآمدند و 14 فیلم هم هیچ گاه به اکران عمومی در نیامدند و برای همیشه به بایگانی تاریخ رفتند. تعداد 28 فیلم ساخته شده در آن سال هم در سالهای 58، 59 و 60 اکران شدند. از میان فیلمهای ساخته شده در سال 57 فقط 4 فیلم «سفر سنگ» اثر مسعود کیمیائی، «گزارش» اثر عباس کیارستمی، «مرثیه» اثر امیر نادری و «دایره مینا» اثر داریوش مهرجویی آثار قابل توجهی بودند. در این فیلمها هم همان شخصیتها و دغدغههای آثار قبلی سازندگان آنها تکرار شدند. هر چند این فیلمها خالی از اشکالات ساختاری، فیلمنامه، شخصیتپردازی و دراماتیک نبودند، اما به هر حال در زمان خود یک گام به جلو بودند. به این ترتیب فصلی در سینمای ایران در سال 57 به پایان رسید و پس از پیروزی انقلاب اسلامی فصلی نوین و متناسب با فرهنگ انقلاب اسلامی آغاز شد. ویژگیهای فیلمهای سینمایی سه دهه منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی ـ به استثنای تعداد انگشت شماری از فیلمهائی که خارج از این فضا هستند ـ را میتوان بدین شرح برشمرد: 1. سوءاستفاده از اختلاف طبقاتی شدید و تخدیر افکار جوانان مأیوسی که رسیدن به آرزوهای طبیعی خود را در دنیای واقعی ناممکن میدیدند. در این فیلمها دختری زیبا از خانواده مرفه، جلوهگر، خوش لباس، خوش اخلاق با هفت قلم آرایش و تحصیلکرده در برخورد تصادفی با پسر جوان آس و پاس و کارگر و فقیر، در همان برخورد اول دلباخته او میشد و بعد هم مخالفت شدید خانواده دختر بود و حوادث کلیشهای و باسمهای نظیر خیانت اطرافیان پدر پولدار و توطئه آنان برای تصاحب ثروت او و حتی قتل وی و فداکاریهای بدون چشمداشت پسر جوان کارگر که سرانجام خانواده دختر را متقاعد میکرد که او را به دامادی بپذیرند. البته گاهی نیز طبقه دختر و پسر با هم عوض میشد. منطق روائی این قبیل فیلمها بهقدری دور از واقعیتهای ملموس اجتماعی آن روز بود که تماشاگر عام بارها از خود میپرسید مابهازای بیرونی این وقایع کجاست؟ آیا منطقی است که دختر بازیگر فیلم در همه مکانها اعم از خیابان، دانشگاه، سینما، منزل، مهمانی، رستوران، آشپزخانه و شب یا روز، خواب و بیداری، غذا خوردن، خوابیدن، عزا و عروسی، جارو زدن منزل، آشپزی و ... این قدر شیک، اطو کشیده، آرایش کرده باشد؟ مگر ممکن است که فردی در تمام ساعات شبانهروز و در همه جا تا این حد سر و وضع شیک و مرتبی داشته باشد؟ 2. فیلمها همگی کلیشهای و فاقد فیلمنامه بودند و داستان همه آنها در دو سطر خلاصه میشدند. 3. فیلمهایی که اندکی جدیتر تلقی میشدند، بر اساس ژانر وحشت، انتقام و عدالت فردی و بازی با احساسات قشر فرودست جامعه که تصور رهایی از مشکلات خود را در دنیای واقعی نداشتند، عرضه میشدند. لازم به ذکر است که فیلم «خانه خدا» در سال 45 توسط جلال مقدم ساخته شد و رکورد فروش در تاریخ سینمای ایران را شکست. فروش عجیب این فیلم نشان داد که قشر مذهبی عادی جامعه طالب سینمای مبتذل و عوامانه نیست و ادعای سینماگران که تماشاگران را نمونه آماری قابل قبول جامعه ایران میدانستند، غلط بود. * در نقل مشخصات فیلمها از کتاب تاریخ سینمای ایران اثر مسعود محرابی استفاده شده است.
سوتیترها: 1. بهرغم ابتذال حاکم بر سینمای پهلوی، گاهی در آثاری هم دغدغههای عدالتطلبانه قابل اعتنایی مشاهده میشدند و چقدر مناسب بود که مدیران فرهنگی امکان تداوم ساخت نظایر آنها را البته منطبق بر موازین شرع و اخلاق فراهم میآوردند.
2. فیلم «خانه خدا» در سال 45 توسط جلال مقدم ساخته شد و رکورد فروش در تاریخ سینمای ایران را شکست. فروش عجیب این فیلم نشان داد که قشر مذهبی عادی جامعه طالب سینمای مبتذل و عوامانه نیست و ادعای سینماگران که تماشاگران را نمونه آماری قابل قبول جامعه ایران میدانستند، غلط بود. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 263 |