تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,445 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,385 |
ریزشها، علل و ریشههای آن | ||
پاسدار اسلام | ||
مقاله 1، دوره 1392، شماره 383 - شماره پیاپی 384، آذر 1392 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
ریزشها، علل و ریشههای آن(2) حجت الاسلام و المسلمین رحیمیان
در نوبت پیشین سیر تاریخی ریزشها را در عهد پیامبران و ائمه«ع» به اختصار مورد برسی قرار دادیم و این مطلب را پی میگیریم. همراهی و همصدائی با دشمنان در آیات 25 تا 28 سوره محمد(ص) میخوانیم: «إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَى الشَّیْطَانُ سَوَّلَ لَهُمْ وَأَمْلَى لَهُمْ * ذَلِکَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لِلَّذِینَ کَرِهُوا مَا نَزَّلَ اللَّهُ سَنُطِیعُکُمْ فِی بَعْضِ الْأَمْرِ وَاللَّهُ یَعْلَمُ إِسْرَارَهُمْ * فَکَیْفَ إِذَا تَوَفَّتْهُمْ الْمَلَائِکَةُ یَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ * ذَلِکَ بِأَنَّهُمُ اتَّبَعُوا مَا أَسْخَطَ اللَّهَ وَکَرِهُوا رِضْوَانَهُ فَأَحْبَطَ أَعْمَالَهُمْ» : همانا کسانی که پس از روشن شدن راه هدایت به پشت سر بازگشتند، شیطان (باطل و گناه را) در نظر آنها بیاراست و در آرزوهای بیفرجام افکند. زمینه و سبب (عقبگرد و ارتداد آنها) این بود که آنان به کسانی که از آنچه که خداوند نازل کرده بدشان میآمد (مخالفان آئین حق) گفتند ما در برخی از کارها از شما اطاعت خواهیم کرد و خداوند پنهانکاری آنها را میداند؛ پس چگونه است (حال آنها) آنگاه که فرشتگان جانشان را میستانند در حالی که به صورتها و پشت آنها (تازیانه) میکوبند. آن (عذاب) به خاطر آن است که آنان از آنچه خدا را به خشم آورده پیروی کردند و خشنودی او را ناخوش داشتند، پس (خداوند) اعمال ـ خیر ـ آنها را حبط و باطل نمود. در اینجا موضوع ارتداد و برگشت به عقب تصریح شده است. نکتهای که در اینجا با تعبیر «مِّن بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَى» بیان شده، در داستان بلعم باعورا با « آتَیْناهُ آیاتِنا...» و در آیات سوره فرقان با تعبیر « أَضَلَّنی عَنِ الذِّکْرِ بَعْدَ إِذْ جائَنی » مورد تأکید قرار گرفته است، یعنی در هر سه مورد بلعم باعورا و نیز آنکه به وسیله دوست بد ساقط شد و در اینجا کسانی که در برابر دشمنان کوتاه آمدند و در برخی از امور با آنها همراه شدند، هیچ یک در نقطه صفر نبودند. اولی آیتالله به معنی واقعی و دومی اهل ذکر بودند و برای سومی هم حجت و راه هدایت روشن شده بود، اما همه آنها با گرفتار شدن در دامی خاص به انحطاط و ارتداد و سقوط کشیده شدند. آنچه در این آیات به عنوان عامل ریزش و سقوط مطرح شده است، تسویل و فریب شیطان است که زمینه آن در آیه دوم به صراحت بیان شده است: ارتباط با کسانی که از «ما نزّل الله» بدشان میآید و از آیات و معارف قرآن ناراحتند؛ اوامر و نواهی و واجبات خدا را ناخوش دارند، در برابر باطل موضعگیری نمیکنند، بلکه به گروندگان به باطل روی خوش نشان و به آنها وعده میدهند که در پارهای از امور با آنها همراهی و از آنها اطاعت خواهند کرد. بدیهی است ادامه این مسیر تدریجاً به اطاعت دربست و کامل میانجامد که فرجام آن در آیات بعد تبیین شده است: «آنگاه که فرشتگان جان چنین کسی را میگیرند، بر صورت او میکوبند که به سخط خدا روی آورد و بر پشت او میکوبند که به رضوان خدا پشت کرد و اگر کار نیک و عمل صالحی هم در گذشته انجام داده است، از پرونده او محو میشود. در اینجا مناسب است خاطرهای را از امام نقل کنم. در اواخر دهه 40 و در ایامی که به مناسبت یکی از زیارتهای مخصوصه امام حسین(ع)، امام خمینی در کربلا بودند، چهار نفر از وعاظ سرشناس که با اینجانب َآشنا بودند و برای زیارت به عراق آمده بودند، به اینجانب گفتند ما در نجف به خاطر ترس از مأموران ساواک میترسیم به دیدار امام بیائیم و به این جهت خواستار شدند که در موقعیتی مناسب در کربلا امام را زیارت کنند. اینجانب تمهید لازم را به عمل آوردم و در عصر یکی از روزها آنها را نزد امام بردم و معرفی کردم. حضرت امام بدون مقدمه مطلبی به این مضمون را فرمودند: «طاغوتها مثل حیوانات درندهاند. اگر در مقابل آنها بایستید عقبنشینی میکنند، ولـی چنانچـه با آنها همراهی کنیــد در هیچ نقطــهای متوقف نمیشوند. اول از شما میخواهند راجع به فلان مطلب حرفی نزنید و مثلاً نگوئید اسلام در خطر است، بعد میگویند راجع به اسرائیل و امریکا صحبت نکنید. مطلبی که در سال 43 از خطباء تعهد گرفتند. اگر همراهی کردید، در مرحله بعد از شما می خواهند به فلان(شاه) دعا کنید. اگر انجام دادید ازشما میخواهند کارهایش را ـ لوایح ششگانهاش ـ را تأیید کنید. اگر تسلیم شدید تا آنجا پیش میروند که از شمــا می خواهند خبرچین آنها شوید و اگر کسی کار خلاف رژیم انجام داد یا حرفـی زد او را معرفی کنید و تبدیـل به مأمور ساواک شویــد. اگر میخواهید به آنجا کشیده نشوید باید در همان قدم اول بایستید و...». عجیب آن که ده سال بعد، یعنی بعد از پیروزی انقلاب وقتی سراغ یکی از آن چهار نفر را گرفتم، معلوم شد به همان فرجامی که امام در آن زمان ترسیم کرد، سقوط کرده بود! فرایند ارتداد در این آیات از تسویلات شیطانی آغاز میشود. شیطان سراب را آب، زشتیها را زیبا و ضدارزشها را ارزش جلوه میدهد. مگر نه این است که شیطان بزرگ، امریکا با شعار آزادی زن، زن را در اسارت لذتجوئی ناجوانمردانه و سودطلبی کارتلها درآورده است؟ مگر نه این است که با شعار دموکراسی، ملتها را سرکوب و با نام «حرب التحریر» و «جنگ آزادی بخش»، اشغالگری میکند و با ادعای دفاع از حقوق بشر، بزرگترین ظلمها را به بشریت روا میدارد؟ رفتار شیطان بزرگ همان شیوه شیطانی ابلیس با آدم ابوالبشر است که در قرآن ذکر شده است. شیطان هنگامی که میخواهد آدم را فریب دهد صادقانه نمیگوید میخواهم تو را فریب دهم و کاری کنم که از بهشت اخراج شوی، بلکه میگوید: مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هَـذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الْخَالِدِینَ» (اعراف/20): پروردگارتان شما را از این درخت نهی نکرده مگر به این خاطر که (اگر از آن بخورید) فرشته خواهید شد یا جاودانه (در بهشت) خواهید ماند.. یعنی حقیقت را معکوس جلوه میدهد و میگوید اگر میخواهید در بهشت جاودانه بمانید، از دستور خدا سرپیچی کنید. در عین حال خیانت خود را به عنوان خیرخواهی مطرح میکند و برایش قسم هــم میخورد: «قَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ» (اعراف/21) و برای آنها «سوگند» یاد کرد که من برای شما از خیرخواهانم». در قرآن هر جا داستان آدم و شیطان را بازگو میکند، در مقام نتیجهگیری و اشاره به این که داستان شیطان و آدم، برای بنی آدم داستانی تکرارشونده است، به جای یا ایها الناس و امثال آن، تعبیر «یا بنی آدم» را به کار میبرد و مثلاً در آیه 27 همین سوره میفرماید: «یَا بَنِی آدَمَ لاَ یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطَانُ کَمَا أَخْرَجَ أَبَوَیْکُم مِّنَ الْجَنَّةِ» : ای فرزندان آدم، شیطان شما را نفریبد همان گونه که پدر و مادر شما را از بهشت راند». این است شیوه همیشگی شیاطین جن و انس و شیطان بزرگ که با جا به جائی ارزشها و ضدارزشها، مصالح و مفاسد و خوبیها و بدیها، انسانها را فریب میدهند. قرآن میگوید: إ«ِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا إِنَّمَا یَدْعُو حِزْبَهُ لِیَکُونُوا مِنْ أَصْحَابِ السَّعِیرِ» (فاطر/6) : البته شیطان دشمن شماست، پس او را دشمن بدانید. او حزبش را فقط به این دعوت میکند که اهل آتش سوزان (جهنم) باشند». شگرد دیگر شیطان این است که برای منحرف ساختن انسان از راه درست و صراط مستقیم کارش را عموماً با چرخش 180 درجه یا زاویه 90 درجه و 45 و... شروع نمیکند، زیرا در این صورت انسان متوجه میشود و چه بسا مقاومت میکند، بلکه نقطه شروع را از کمترین درجهای که خیلی محسوس نباشد، همراه با تسویل انتخاب میکند، اما همان یک درجه یا یک چندم درجه، در امتداد و بهتدریــج فاصلهاش از خط مستقیم بیشتر و بیشتر میشود تا آن که بعد از چندی انسان به دره سقوط میکند. در این فرایند است که چه بسا ارتباطی ساده با اهل باطل به همنشینی و مجالسـت و سپس به همآوائی با آنها کشیده میشود. همنشینی با آنها که احکام خدا را برخلاف حقـوق بشــر میداننــد یا میگویند اگر هم مطلوب بوده برای 1400 سال پیش بوده و به درد امروز بشر نمیخورد و کار را به آنجا میرسانند که قرآن به آنها میگوید: «سنطیعکم فی بعض الامر»[سوره محمد آیه 26] و ادامه این روند به گسسته شدن کامل از جامعه و نظام اسلامی و پناه بردن به دنیای کفر و هضم شدن در خدمت به استکبار منتهی میشود. اشاره به این نکته نیز خالی از لطف نیست که شیطان، چنگک تسویل و فریبکاریــش را برای همــه میاندازد، لکن آئینه قلب و باطن برخی از افراد نان صاف و صیقلی است که شیطان صد بار هم که برای آنها چنگک بیندازد نمیتواند بر آئینه قلبشان غباری بنشاند، اما کسانی که صفحه قلبشان با رذائل اخلاقی و گرایش به اهل باطل گره خورده است چه بسا اولین چنگک شیطان در گرههایشان گیر کند و بهآسانی صید شیطان شوند.
سرمستی ناشی از ثروت آیات 76 تا 82 سوره قصص داستان قارون را بیان کرده است. در آغاز آیات تصـریح میکنــد که: «اِنَّ قَارُونَ کَانَ مِن قَوْمِ مُوسَی...» : همانا قارون از قوم موسی بود». گفته شده است قارون پسرعمو یا پسرخاله حضرت موسی(ع) و در صف مؤمنان بود، لیکن ثروت زیادی که از پیوند با کانون قدرت یعنی فرعون و ظلم به بنیاسرائیل به دست آورد، باعث سرمستی، غرور و کفر او شد تا جائی که علیه حضرت موسی(ع) دست به زشتترین توطئه و تهمت زد و سرانجام زمین، او و اموالش را فرو برد. امروز به تعبیر حضرت امام «همه گرفتاریهای ما ـ و جهان ـ از امریکاست» و ریشه همه جنایتها و مفاسد در امریکا، نظام سرمایهداری و حاکمیت و سلطه سرمایهداران و کارتلهاست. در جامعه ما نیز همواره یکی از عوامل فساد و افساد، سرمایهدارانی بودهاند که خارج از مدار شرع و قانون ثروتهای کلان انباشتهاند.
وصله ناهمرنگ در خانواده آیه 221 سوره بقره ازدواج با مشرک را هر چند (زیبائی یا ثروت یا موقعیت او) اعجابانگیز باشد با قاطعیت نهی فرموده و علت آن را هم این گونه تصریح کرده است: «أُوْلَئِکَ یَدْعُونَ اِلَی النَّارِ» : «آنها شما را به سوی آتش دعوت میکنند». همچنین در آیه 14 سوره تغابن آمده است : «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِکُمْ وَأَوْلَادِکُمْ عَدُوًّا لَّکُمْ فَاحْذَرُوهُمْ» ای کسانی که ایمان آوردهاید بعضی از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند، از آنها برحذر باشید...». در آیه بعد همین سوره آیه 15 میفرماید: «إِنَّمَا أَمْوَالُکُمْ وَأَوْلَادُکُمْ فِتْنَةٌ...» : «اموال و فرزندانتان فقط وسیله آزمایش شما هستند...» و در آیه 9 سوره منافقون آمده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَلَا أَوْلَادُکُمْ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَمَن یَفْعَلْ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» : «ای کسانــی که ایمــان آوردهاید اموال و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نکند و کسانی که چنین کنند زیانکارانند». از آیات فوق که بهطور نمونه ذکر شد دریافت میشود که همسر مشرک در مسیر زندگی، شخص را تحت تأثیر قرار میدهد و انسان مومن را به آتش میکشاند. اگر عقیده مشرکانه همسر در طرف مقابل تأثیرگذار است، در صورتی که همسر یا فرزندان گرفتار خصلتهای شیطانی، عقاید باطل و رفتارهای زشت و گناهآلود باشند، میتوانند در نقش یک دشمن، مومن را از خدا و یاد خدا غافل کنند و به ورطه خسران و سقوط سوق دهند، به همین جهت اسلام در مورد ازدواج با مشرک نهی قاطع فرموده و در مورد همسر علاوه بر توصیههائی که در برای گزینش وی ارائه کرده، آنگاه که همسر و همچنین فرزندان نقشی دشمنانه در قبال ایمان مومن ایفا میکنند، دستور «فاحذروهم: از آنها برحذر باشید» را صادر فرموده است. در آیه 24 سوره توبه نیز میخوانیم: «قُلْ إِن کَانَ آبَاؤُکُمْ وَأَبْنَآؤُکُمْ وَإِخْوَانُکُمْ وَأَزْوَاجُکُمْ وَعَشِیرَتُکُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ کَسَادَهَا وَمَسَاکِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَیْکُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِی سَبِیلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ» بگو اگر پدران و فرزندان و برادران و همسران و طایفه شما و اموالی که به دست آوردهاید و تجارتی که از کساد شدنش میترسید و خانههایی که به آن علاقه دارید، در نظرتان از خداوند و پیامبرش و جهاد در راه او محبوبتر است، در انتظار این باشید که خداوند عذابش را بر شما نازل کند و خداوند گروه فاسقان را هدایت نمیکند». در این آیه عمده محورهائی که میتواند در صورت غلبه دلبستگی به آنها بر دلبستگی به خدا و انجام تکالیف الهی، باعث ریزش و سقوط انسان در ورطه فسق و محروم شدن از هدایت الهی و نزول عذاب گردد، احصاء شده است. تدبر در یکایک موارد مذکور در آیه و نگاه مدبرانه به پیرامــون خــود میتواند ما را به تفسیر عینی و مصداقی سخن خدا برساند. در اینجا این سخن حضرت امیرالمومنین(ع) را یادآوری میکنیم که فرمودند: «مازالَ الزُّبیر رَجُلاً مِنّا اَهْلَ الْبَیتِ حَتّی نَشأ اِبنهُ المشْئوُم عَبْدالله» (حکمت 453 ـ نهج البلاغه): زبیر همواره مردی از ما اهل بیت بود تا زمانی که فرزند شومش عبدالله رشد کرد».
ریزشها در انقلاب اسلامی در واقع آنچه باعث شد بحث ارتداد و ریزشها را مطرح کنیم این است که برخی از عناصر مغرض یا جاهل داخلی، با نگاهی به فرایند انقلابهای رائج در جهان و جمله معروف «انقلاب فرزندانش را می خورد»، در پی ریزشهای بعد از پیروزی انقلاب، این جمله را تکرار کردند، در حالی که نه انقلاب اسلامی مشابه دیگر انقلابها بود و نه ریزشهای بعد از انقلاب اسلامی مشابهت و وجه اشتراکی با خورده شدن فرزندان در انقلابهای دیگر داشت. انقلاب اسلامی در امتداد هدف انبیاء الهی و براساس: «أَنِ اعْبُدُواْ اللّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ» (نحل/36) شکل گرفت و تنها مقصد آن هدایت و سعادت همه انسانهاست، بنابراین در کلیت خود نمیتواند فرزندانش را دفع کند، بلکه بر عکس، حداکثر تلاش را برای جلوگیری از ریزش اعضا و فرزندانش به عمل آورده است، اما متأسفانه در مواردی به دلیل علل و عواملی که در آیات قرآن ملاحظه شد، سقوط و ریزش برخی از افراد امری ناگزیر بود. در حقیقت این انقلاب و نظام اسلامی نبود که آنها را کنار زد، بلکه آنها خودشان مسیر جدائی و احیاناً تقابل با انقلاب و نظام را برگزیدند و گناه پشت کردن خود به انقلاب و نظام را به گردن انقلاب و رهبری انداختند.
ریزشها در زمان امام بعد از پیروزی انقلاب و در عصر حضرت امام خمینی(ره)، طیف گستردهای از ریزشها را شاهد بودیم. از گروهکهای کمونیست و چپ تا ملیگراها و منافقین و نهضتیها. از افراد و گروههائی که از اول هم با انقلاب و امام نبودند، ولی خود را شریک انقلاب میدانستند تا کسانی که در مسیر نهضت با امام همراه بودند و بعضاً زندان، شکنجه و تبعید را نیز تحمل کردند. عدهای با پیروزی انقلاب و برخی در سالهای میانی و پایانی عصر امام به سقوط و ریزش کشیده شدند که این فصل نیز نیاز به بررسی جامع و تفصیلی دارد و در این مختصر فقط به نمونههائی چند اشاره میشود: 1. 1. شیخ علی تهرانی معروف به النگهای از پرشورترین و عاشقترین شاگردان امام و از دوستان نزدیک آیتالله شهید حاج آقا مصطفی خمینی بود، اما بهرغم شیفتگی افراطی نسبت به امام، بعد از انقلاب کارش به آنجا کشید که به عراق صدام پناهنده شد و در سالهای جنگ تحمیلی از رادیو بغداد زشتترین هتاکیها و فحاشیها را در مورد شخص امام و نظام به زبان آورد. 2. در سطح مراجع تقلید، مرحوم سید کاظم شریعتمداری که بعد از رحلت مرحوم آیتالله بروجردی از بزرگترین مراجع تقلید بود. وی ضمن آن که در اثنای نهضت رفتارهای دوگانهای داشت، بعد از پیروزی انقلاب با نقشی که در فتنه خلق مسلمان و کودتای نافرجام نوژه و ارتباط با خیانت قطبزاده ایفا کرد، کارش به خلع از مرجعیت و حبس خانگی و... انجامید. مشابه وی افراد دیگری مانند سید صادق روحانی، سید محمد شیرازی، حاج آقا حسن قمی و... هرکدام ماجراهای اسفانگیزی را در نظام اسلامی رقم زدند. 3. در سطح نزدیکترین یاران و همراهان و پشتیبانان امام در طول نهضت، داستان برکناری آیتالله منتظری از قائم مقامی، از تلخترین و تأسفبارترین حوادث دوره امام بود؛ حادثهای که امام بیشترین تلاش را برای پیشگیری از آن به عمل آورد و سرانجام کار به آنجا کشید که با عزل او برای خود آرزوی مرگ کرد. 4. در سطح مسئولان، بنیصدر است که پدرش از علمای بزرگ همدان بود و از نجف اشرف و سپس در پاریس خود را به امام نزدیک کرد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به سمتهای بالائی رسید و به عنوان اولین رئیس جمهوری انتخاب گردید، اما سرانجام از کلیه سمتهای خود عزل شد و با رسوائی پیوند با منافقین به خارج گریخت. 5. در سطح روحانیون موارد متعددی به دلیل جرائم سیاسی، اخلاقی و... محکوم به اعدام شدند. نمونه آن سیدعبدالرضا حجازی با سابقه طرفداری از نهضت در زمان طاغوت و کسی است که در سخنرانی مسجد ارک که بهطور زنده پخش میشد، در اوج خفقان نام امام را آورد، اما بعد از پیروزی انقلاب کارش به محاکمه و محکومیت به اعدام کشید. 6. در سطح جریانهای سیاسی، اعلام ارتداد جبهه ملی توسط امام و نامه آن حضرت در مورد نهضت آزادی و دهها نمونه دیگر از سقوط و ارتداد و انحطاط افراد و جریانهائی وجود دارد که منجر به جدائی و تقابل آنها با نظام، انقلاب و امام شد. 7. نوه حضرت امام
ریزشها بعد از رحلت امام خمینی زمانی که حضرت امام درتوصیف مردم ایران فرمود: «من با جرئت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله(ص) و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی(صلوات الله و سلامه علیهما) هستند.» (کلمات قصار/123) عمق سخن امام بهدرستی برای ما روشن نبود، اما آنگاه که حضرت امام رحلت کردند، درست بر عکس مردم حجاز در عهد رسول الله(ص) که توده مردم و حتی نخبگان بهجز چند نفر انگشت شمار دچار ریزش و ارتداد شدند، شاهد بودیم که ملت ایران و توده میلیونی آن همچنان به راه و میراث امام وفادار ماندند و جز اندکی دچار ارتداد و ریزش نشدند و تازه آن وقت بود که ژرفای نگاه امام به ملت ایران بیش از پیش به اثبات رسید، زیرا شاهد بودیم ملت ایران و عموم نخبگان، مراجع تقلید، امامان جمعه، نمایندگان امام در سطح کشور، علما، فضلای حوزههای علمیه و... بهمحض اعلام نظر خبرگان رهبری، یعنی همان ساز و کاری که حضرت امام برای گزینش رهبری پیشبینی کرده بودند، همه و همه ضمن التزام به اصل اساسی ولایت فقیه با مشخص شدن مصداق آن یعنی «ولی فقیه» در کمتر از 24 ساعت، راه اصیل امام و پیروی از ولیفقیه را با جان و دل پذیرا شدند و آن را تداوم بخشیدند و دشمنان را که پایان نظام را با رحلت امام آرزو میکردند، مأیوس کردند. در این مرحله نه همانند بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) و نه همچون عهد خلافت ظاهری حضرت علی(ع) و نه به سان زمان امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) و بقیه ائمه(علیهم السلام) و نه حتی همانند زمان حضرت امام(ره)، بلکه همان طور که در بالا اشاره شد و همگان از دوست و دشمن شاهد بودند، ملت ایران بهترین عملکرد و وفاداری را به میراث امام یعنی نظام و ولایت فقیه نشان داد، اما براساس همان معیارهائی که در آیات مرور کردیم، در آزمونهائی که پیش آمدند، باز هم شاهد ریزشهائی بودیم که نه از جهت کمیت و نه از جهت کیفیت با زمان رهبری حضرت امام(ره) قابل مقایسه و هرگز درحد ریزش مرجع تقلید، رئیس جمهور، قائم مقام رهبری و نمونههائی که قبلاً به آن اشاره کردیم، نبودند.. مضحک آن که بلندگوهای استکباری ضد امام و ضد اسلام و ضد انقلاب و جریان نفاق و مرتدین از راه امام و همسوی با آنها، در این مقطع مدعی منزوی کردن یاران امام شدند و پیوسته در بوق این دروغ بزرگ دمیدند. مگر نه این است که یاران واقعی امام همان بسیجیان و ایثارگران و تودههای میلیونی ملتاند که همچنان در صف اول یـاران و عاشقان راستیــن خلف صالح امام هستنـد؟ مگر نه این است که مرحــوم حاج احمد آقا خمینی تا لحظه رحلت، نزدیکترین رابطه خالصانه را با مقام معظم رهبری داشت و با همه وجود در جهت پشتیبانی از مقام ولایت تلاش کرد؟ نمونهای از این همراهیها را مرور میکنیم: «همه باید به دستورت رهبری عمل کنند. ما امروز موظفیم پشت سر مقام رهبــری حضــرت آیت الله خامنهای حرکت و هر چه ایشان گفت گوش کنیم، اگر روزی حرکت ما با حرکت ولی نخواند، بدانید که نقص از ماست». «اطاعت از خامنهای، اطاعت از امام است. هر کس منکر این معنا شود، مطمئن باشید در خط امام نیست و هر کسی که بگوید که اطاعت از امام غیر از اطاعت از حضرت آیتالله خامنهای است در خط آمریکاست». ایشان در وصیتنامهاش خطاب به فرزندانش نوشت: «به حسن و برادرانش توصیه مینمایم که همیشه سعی کنند در خط رهبری حرکت کنند و از آن منحرف نشوند که خیر دنیا و آخرت در آن است و بدانند که ایشان موفقیت اسلام و نظام و کشور را میخواهند. هرگز گرفتار تحلیلهای گوناگون نشوند که دشمن در کمین است». مگر نه آن است که دختران حضرت امام همانند برادر بزرگوارشان همچنان پیوندی مستحکم با نظام و رهبری دارند؟ مگر نه آن است که ارکان دفتر امام از جمله آیتالله رسولی محلاتی بعد از رحلت امام تا کنون در دفتر مقام معظم رهبری همان مسئولیت خطیری را به عهده دارد که در دفتر امام به عهده داشت؟ مگر نه آن است که آیتالله شیخ حسن صانعی همچنان منصوب مقام معظم رهبری در همان مسئولیت زمان امام در بنیاد 15 خرداد به علاوه عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام است؟ مگر نه آن است که مرحوم آیتالله توسلی تا لحظه رحلت، منصوب مقام معظم رهبری در مجمع تشخیص مصلحت نظام بود؟ مگر نه آن است که منصوبین امام در شورای نگهبان جز افرادی که فوت کردند یا در سلک مراجع تقلید قرار گرفتند همچنان منصوب رهبری در شورای نگهبان هستند؟ مگر نه آن است که نمایندگان امام در استانها و نهادها جز چند نفر انگشتشمار که یا فوت کردند مانند مرحوم صدوقی یا خودشان به دلیل شرائط سنی یا جهات دیگر استعفا کردند همچنان در جایگاه خودشان از سوی مقام معظم رهبری انجام وظیفه میکنند؟ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل... حال اگر چند نفر که هرکدام داستان مفصلی از خودخواهیها، خودمحوریها، قانون شکنیها و... دارند که شرح آن نیازمند کتاب مفصلی است، دچار ارتداد و ریزش شدند و کلیت جریان ضد امام، ضد انقلاب و ضد اسلام و جهان کفر و استکبار حامی و مدافع آنهاست و هرگز نخواستهاند موضع و صف خود را از دشمنان جدا سازند و همچنان خود را در خط امام قلمداد میکنند، به معنی منزوی شدن یاران امام است؟ نقطه اوج این ماجرای تلخ در فتنه 88 بروز کرد که شرح آن نیز مجال موسعتری را میطلبد.
سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین رحیمیان در جمع اساتید و پژوهشگران پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات اجتماعی جهاد دانشگاهی
سوتیترها:
1. شیطان سراب را آب، زشتیها را زیبا و ضدارزشها را ارزش جلوه میدهد. مگر نه این است که شیطان بزرگ، امریکا با شعار آزادی زن، زن را در اسارت لذتجوئی ناجوانمردانه و سودطلبی کارتلها درآورده است؟ مگر نه این است که با شعار دموکراسی، ملتها را سرکوب و با نام «حرب التحریر» و «جنگ آزادی بخش»، اشغالگری میکند و با ادعای دفاع از حقوق بشر، بزرگترین ظلمها را به بشریت روا میدارد؟
2. به تعبیر حضرت امام «همه گرفتاریهای ما ـ و جهان ـ از امریکاست» و ریشه همه جنایتها و مفاسد در امریکا، نظام سرمایهداری و حاکمیت و سلطه سرمایهداران و کارتلهاست. در جامعه ما نیز همواره یکی از عوامل فساد و افساد، سرمایهدارانی بودهاند که خارج از مدار شرع و قانون ثروتهای کلان انباشتهاند | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 97 |