تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,295 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,219 |
یک حرف و دو حرف | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 19، شماره 8، آبان 1387 | ||
نویسنده | ||
علی محمدپور | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
این جهان در دیدهی بیدار
خوشنویسها حتماً نام استاد جلیل رسولی را شنیدهاند و آنهایی هم که با استادان خوشنویسی آشنایی ندارند حتماً در کتابهای درسی و هنر، تصاویری از آثار این استاد نقاشی خط را دیدهاند. او تاکنون علاو ه بر تولید آثار هنری ارزشمند، نمایشگاههای بینالمللی بسیاری را در کشورهای مختلف برای معرفی هنر ایرانی- اسلامی بر پا نموده که با استقبال هنرمندان کشورهای خارجی روبهرو شده است. رسولی به عنوان چهرهی ماندگار در رشتهی نقاشی خط انتخاب شده و به عنوان یکی از اساتید هنر ایران، آثار بسیاری با الهام از مفاهیم دینی و قرآنی خلق کرده است. این جمله، شعار زندگی اوست که در سایت رسمیاش درج شده است«اصول و قواعد سنتی خوشنویسی را پاس میدارم و بر آن ارج مینهم، اما برآنم تا با ، رهایی از تکرار، چشمان مشتاق شما را به ضیافت دیگری ببرم.» از ایشان چند کتاب ارزشمند با نامهای « جام جهان»، « یادگار عشق» و ... چاپ شده است که نهایت هنر و زیبایی خوشنویسی معاصر ماست.
استاد در ابتدا خودتان را بیشتر برای ما معرفی کنید و دربارهی آشناییتان با هنر خوشنویسی بفرمایید!
من در سال 1326در شهر همدان به دنیا آمدم. کلاس اول ابتدایی را در این شهر گذراندم و از سال دوم ابتدایی همراه با خانواده به تهران مهاجرت کردیم. جذابیت خط همواره همراه من بود، و همین مسأله باعث شد از درس عقب بیفتم. من به شدت گرفتار خط خوش و زیبایی آن بودم و بهتر است بگویم خط مرا از سن 8 سالگی شکار کرد.
از دوران دبیرستان و خاطرات آن زمان بیشتر بگویید!
در دبیرستانی که درس میخواندم، به دلیل علاقهی شدیدی که به خط و نقاشی داشتم، از کلاس درس برخی معلمان بارها اخراج میشدم. خدا رحمت کند مرحوم پدرم را! ایشان روزی برای سرکشی از وضعیت درسی من به دبیرستان آمدند. به ایشان گفته بودند که این پسر درس بخوان نیست. راستش را بخواهید من به شدت گرفتار شده بودم و تمام زندگیام شده بود خط و نقاشی. در دوران دبیرستان هر هفته روزنامهی دیواری داشتیم و خطاطی، نقاشی، طراحی و کاریکاتور آن با من بود و هر شنبه بچههای دبیرستان میآمدند سراغ روزنامه وما هم کلی شهرت کسب کرده بودیم. علاقه مندی من به خط و نقاشی آنقدر شدید بود که باعث شد یکی دو سال ترک تحصیل کنم و در همین دوران بود که در چند جا کار هم میکردم.
از خاطرات آن روزها و اتفاقهای دوران عشق به خوشنویسی برایمان بگویید! بعد از ترک تحصیل چهکار کردید؟
من سالها کار کردم و تجربیات زیادیرا کسب نمودم. هر نوع کاری را که در آن زمان در مورد خوشنویسی معمول بو د انجام دادم. علاقه داشتم، میرفتم و به سرعت دریافت میکردم و میآموختم؛ یعنی برخی کارهایی را که بعضی طی سالها تجربه یاد گرفته بودند، من در کمترین زمان یاد میگرفتم؛ مثل چاپ سیلک و طراحی نئون. در سن 21 سالگی، دفتری را در کوچهی برلن آن زمان تهران دایر کردم و بیشتر در کار طراحی و درشت نویسی بودم. یادم میآید در آن سالها این توانایی را داشتم که یک کلمه را در 50 شکل مختلف بنویسم و کلی هم اسم درآورده بودم.
چطور شد با استاد میرخانی آشنا شدید؟
پس از گذشت مدتی متوجه شدم این کارها دیگر مرا ارضا نمیکند و به نظرم بسیار سبک آمد. شروع کردم به ریزنویسی. دوستی داشتم که (خداوند رحمتش کند) روزی به دفترم آمد و به من پیشنهاد کرد به انجمن خوشنویسی بروم. سرانجام یک روز با ایشان به انجمن رفتیم و در آنجا بود که به محضر مرحوم استاد سید حسن میرخانی معرفی و با ایشان آشنا شدم. وقتی خطنویسی استاد حسن را دیدم، دلم را برد. در نهایت اسمنویسی کردم و اوّلین سرمشق مرحوم استاد سیدحسن میرخانی که به من دادند، این بود: «این جهان در دیدهی بیدار، خوابی بیش نیست». حدود سه سال در محضر استاد بودم و شاگردی میکردم. تمامی طراحیهایم را کنار گذاشتم. کارم شده بود شاگردی مرحوم استاد حسن و هر سرمشق ایشانرا در 60 صفحه مینوشتم. ایشان مرا خیلی تشویق میکردند؛ چون متوجه پشتکار من شده بودند و بالاخره توانستم در مدت 3 سال درجهی ممتازی را از انجمن بگیرم.
رابطهی عاطفیتان با استاد میرخانی چطور بود؟
ارتباط من با مرحوم استاد سید حسن میرخانی، پس از خروجم از انجمن همچنان ادامه داشت. ایشان دفتری داشتند در مسجد سپهسالار آن زمان که من مرتب با ایشان ملاقات داشتم. ایشان نسبت به من محبت داشتند و من هم نسبت به ایشان عشق. بهترین اوقات من حضور در محضر ایشان بود. ساعتها بحث و صحبت و خوردن چند استکان چای کم رنگ همراه با آبنبات و همراه با یک دنیا صمیمیت و سادگی. یکی از افتخاراتم، رابطهام با مرحوم استاد حسن میرخانی بود که تا روز رحلت ایشان همچنان ادامه داشت و هنوز هم خود را شاگرد کوچک آن مرحوم میدانم. ایشان مردی بزرگ، با تقوا و نورانی بودند.
دربارهی آثار چاپ شده و نمایشگاههایتان برایمان بگویید!
چند عنوان کتاب چاپ کردم؛آن هم با سرمایه خودم؛ «جام جهان»، «یادگار عشق» و... کتابهای من در کشورهای عربی مخاطب زیادی داشتند و دارند. تمامی خوشنویسهای عرب با من دوست و آشنا هستند. بیش از 20 نمایشگاه هم در کشورهایی مثل چین، ایتالیا، انگلیس، آلمان، قطر، دبی، پاکستان، سوریه، ترکیه، لبنان برگزار کردم.
شما حتماً در طول این سالها خاطرات زیبا و به یادماندنی از خوشنویسی دارید. علاقه دارم چند خاطره از شما بشنوم.
یکی از کارهای خوب کتابتی من، دیوان حضرت امام( ره) بود که خوشنویسی کردم. این دیوان را صفحه به صفحه به من دادند تا خوشنویسی کنم. آن موقع حضرت امام(ره) در قید حیات بودند و مرحوم حاج احمد آقا صفحه به صفحه آن را به من میدادند تا اینکه کتابت را پایان رساندم. کتاب دیگری را که خوشنویسی کردم نهجالبلاغه است که متأسفانه نیمهکاره مانده است. برای حرم مطهر امام رضا(ع) کارهایی را انجام دادهام. کار سفارشی را هم حدود 16 سال است قبول نکردهام. آخرین کاری را که انجام دادم یک سال پیش در حرم مطهر حضرت معصومه (س) شامل خط بیرونی گنبد بود که در دو محور 37 متری نگاشته شده. امروز خوشحالم از اینکه خط گنبد حرم حضرت معصومه(س) کار من است؛ چون روی آن خط و برای آن خط بسیار دقت کردم.
هنر خوشنویسی چه نقش و جایگاهی در زندگی شما داشته و دارد؟
پس از 50 سال کار در دنیای هنر، به دلیل وسعت و نامتناهی بودن آن، به این مرحله رسیده ام که بگویم هیچ هم نیستم. من خیلی زحمت کشیده و خون دل خوردهام و عاشق کارم هستم، و این عشق نسبت به سالهای اول کارم هیچ فرقی نکرده است. من خوشنویسی را مطهرترین هنرها میدانم. خوشنویسی برای من حالت عبادت دارد. موقعی که دارم سورهی حمد را مینویسم، احساس نمیکنم که مثلاً «نستعین» را زیباتر بنویسم؛ بلکه احساس میکنم خداوند دارد با من صحبت میکند، و این کار عاشقانه و ارزشمند است. من زندگیام را روی این کار گذاشتهام.
روح خالق یک اثر، در تمام تار و پود آن اثر جریان دارد. دربارهی روحی که در آثار شما جریان دارد برای ما بگویید!
من معتقدم خلق کردن فقط مربوط به خدای یگانه است. من یک وسیلهام. وقتی اثری را به وجود میآورم و خودم از آن لذت میبرم، میگویم: «خدایا! این تویی که داری مینویسی. تو این هنر را در دستان من گذاشتهای تا من این خط را بنویسم.» من خود را در آن دخیل نمیبینم؛ چون اگر میخواستم خودم را در این کار مؤثر بدانم، مطمئنم تا آنجا نمیآمدم و به آنچه که باید نمیرسیدم.
شما با خطوط منقش بر کاغذ سفید حرف میزنید، آیا کلمات هم با شما سخن میگویند؟
برخی اوقات پیش میآید که مطلبی را ، جملهای را، انتخاب میکنم وخیلی مصرم که بنویسم. مثلاً در یک کار، 8 سال پیش به خدا گفتم که میخواهم برایت تبلیغ کنم و میدانم که تو نیاز به تبلیغ نداری؛ ولی میخواهم برایت بنویسم . شعری بود از کتاب«نخودکی» که ترجمهی فارسی آن اینگونه است:
خداوند به حضرت داوود میگوید: «برو به بندگانم این را بگو، آنهایی که به من پشت کردهاند، اگر میدانستند که من چگونه انتظار آنان را میکشم و چهقدر مشتاق ترک نافرمانی آنان هستم، از شدت شوق میمردند و اعضای بدنشان از فرط عشق من از هم میگسست.»
من این مطلب را با گریه کار کردم. یک وقتی هم هست که به صورت اتفاقی موضوعی برای نوشتن شکل میگیرد و گاه یک جرقه کافی است و حتی برخی اوقات یک کلمه حرف، از یک فرد عادی، برای من 4 سال خط سیر تعیین کرده است. کسی که خط خوشی مینویسد و احساس میکند که دلنشین و چشم نواز است، انگار خداوند به او دنیایی را داده است و این برای انسان کافی است.
رابطهی دین با هنر را چگونه میبینید و خوشنویس چهقدر وامدار قرآن و مفاهیم قرآنی است؟
هنر در ذات خود مفاهیم بلند الهی را تداعی میکند و من در حین مطالعهی هنرهای گوناگون متوجه شدم که دین از هنر جدا نیست؛ حتی در هنر مدرن و آثار هنرمندان اروپایی نیز سیطرهی فرهنگ دینی(مسیحیت) نمایان است. به طور مثال تمام آثار لئوناردو داوینچی دینی است.
در هنر خوشنویسی، آیات قرآنی خطاطی میشود و حتی هنگامی که اشعار شاعرانی چون حافظ، مولانا و ... خوشنویسی میشود، این اشعار نیز ریشهای قرآنی دارند و منعکسکنندهی فرهنگ اسلامی هستند. من در حدود 50 سالی که به هنر خطاطی میپردازم همواره سعی کردهام مطالبی را برای خوشنویسی انتخاب کنم که مخاطب و جامعه را به سمت تعالی سوق دهد.
نظرتان در مورد نوآوری در این هنر چیست؟
هنر با نوآوری ماندگار میشود. همانطور که از قدمای ما تنها آن کسانی ماندگار شدهاند که صاحب سبک و نوآوری بودند. آن کسانی که فقط تقلید کردند، به تدریج از یادها رفتهاند. از جهت دیگر، خط باید با مخاطب خود ارتباط برقرار کند. نوآوری خارج از قاعده به این اصل صدمه میزند.
خوشنویسی و ادبیات ما چه رابطهای با هم دارند؟
اگر میبینیم خوشنویسی ما با گذشت سالها همچنان به نگارش اشعار سنتی وفادار مانده به دلیل پیوند عمیقی است که میان خوشنویسی و ادبیات وجود دارد. در واقع کار روی اشعار سنتی به یک عادت میان هنرمندان این رشته تبدیل شده است؛ به طوری که دستمایهی بسیاری از آثار خوشنویسی امروز ما را اشعار حافظ، سعدی، مولانا و... تشکیل میدهند. من شعر سنتی را بیشتر میپسندم و بیشتر آن را در آثارم به کار میگیرم و در این سالها کمتر از شعر نو بهره جستهام. تصور میکنم استفاده از اشعار سنتی یا نو به علاقهی شخصی هنرمند برمیگردد، اینکه در آثار خود به سمت و سوی کدام نوع شعر دلبستگی داشته باشد. البته ارتباط خوشنویسان با سنت نیز میتواند دلیل دیگر کاربرد اشعار سنتی در آثار هنرمندان خوشنویس باشد.
دربارهی تلفیق هنر مدرن و خوشنویسی کلاسیک چه نظری دارید؟
کسی که میخواهد هنر مدرن را وارد کارش بکند، باید کار کلاسیک را بهطور کامل بداند؛ یعنی اگر کار کلاسیکاش ضعیف باشد، از ارزش کارش کاسته خواهد شد. کسی که میخواهد نقاشی کند، باید طراحی را خوب بداند، باید آناتومی اجسام را بلد باشد. پس برای اینکه هنر خوشنویسی درجا نزند و کهنه نماند، میتوانیم به این هنر رنگ و بوی امروزی بدهیم؛ ولی با وقار و متعالی. کسی که خوشنویسی کلاسیک را به طور کامل یاد گرفت، دلیل نمیشود تا 90 سالگیاش همیشه همان کار را ادامه دهد، بلکه او میتواند با توجه به توانمندیهایش از ذوق خود استفاده کند و با توجه به شناخت رنگ و ترکیب آنها، دست به خلاقیت بزند. برای ورود به حیطهی روشهای نو، باید بسیار دقت شود. نقاشی خط بسیار متفاوتتر از سیاه مشق است. من خودم بارها اتفاق افتاده برای قرار دادن یک نقطه، ساعتها وقت صرف میکنم که آن را کجا بگذارم. برای نوآوری باید جسارت داشت. البته نه جسارت به معنای منفی آن، بلکه جسارت مثبت.
در انتها دربارهی اولین درسی که به شاگردانتان میآموزید برایمان بفرمایید!
متن فکر میکنم آن کاری را میکنم که مرحوم استاد حسن میکرد. یادم میآید وقتی برای تعلیم در محضر ایشان بودیم، یک ربع شعر میگفتند و یک ربع هم در مورد اخلاقیات و انسانیت بحث میکردند. ایشان میفرمودند: «برای هنرمند شدن باید یک انسان خوب بود».﷼
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 78 |