تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,085 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,031 |
سنگر به سنگر | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 20، شماره 19، فروردین 1388 | ||
نویسنده | ||
اکرم باریکلو | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
مناجات
خداوندا! تو را ستایش میکنم. پروردگارا! بر محمد و آلش درود فرست و ما را از دوستان آنها قرار بده!
خداوندا! مردم و ملت ما را چنان توفیقی ده که تو را بشناسند و نعمتی که به ما دادهای، رهبری که ما را از خواب غفلت بیدار کرد، بیشتر بشناسیم و از تو میخواهم از عمر ما بکاهی و بر لحظه لحظهی عمر ایشان بیفزایی!
معبودا! تو را گواه میگیرم که در این عقیده، این را نوشتم. گواهی میدهم که جز تو خدایی نیست و تویی که خالق کل جهان هستی.
خداوندا! مرا بیامرز! اگر نیامرزی به کدام کس پناه ببرم؟ پس وای به حالمان اگر نیامرزی! خداوندا! به حق محمد و آلمحمد(ص) مرا بیامرز و با ما سختگیری مکن.
شهید احمد اصغری
آداب جبهه
از جمله آداب خوردن و آشامیدن، عادت خوب نشستن سر سفره بود که به ندرت میشد؛ غذا هر چه میخواست باشد، کم یا زیاد، سرد یا گرم، اینها را میشد نادیده گرفت و به حساب شرایط جنگ و جبهه گذاشت. اینکه همین غذا را کسی ایستاده و به شکل حیوان و یا نشسته و بدون سفره بخورد (جز در مواقع خاصی) کمتر از فردی سر میزد. حالا سفره چه باشد مهم نبود. میتوانست چفیهای، قطعهی پارچه، پلاکاردی، پرچمی، صفحهی روزنامهای، تکه کاغذ یا مشمعی، در جعبه مهمات و حتی تخته سنگ مسطح و تمیزی باشد و آنچه از هدایای مردمی رسیده یا دوستان از منزل آورده بودند که اگر جنس سفره پلاستیکی بود؛ یعنی همان مشمعهای مخصوص سنگر که قسمتی از آن را میبریدند، مرتب میشستند و استفاده میکردند؛ به این نحو که سفره را روی تانکر آب پهن کرده، پودر زده و آب میگرفتند و بعد در آفتاب خشک میکردند.
فرهنگ جبهه
تاید نداریم
در یکی از مقرها مدتها برای شستوشوی لباس با کمبود پودر لباسشویی مواجه بودیم. یکروز چند نفر شدیم و رفتیم فرماندهی؛ چون تدارکات جواب سربالا میداد. گفت: «چند روز دیگر هم صبر کنید درست میشود.» هفتهی بعد حوالی غروب همه به صف شدیم. ایشان سخنرانی کردند و در پایان صحبتشان گفتند: «راستی بچهها! مژده، قضیهی تاید را فراموش کردم بگویم. امروز با معاون استاندار و جمعی از مسؤولان جلسه داشتیم. موضوع تاید را که گفته بودید با آنها در میان گذاشتم. گفتند به بچهها بگویید از امروز تاید به هر مقداری که بخواهند... (بعد از کمی مکث) نداریم!»
سرداران
مهدی زینالدین
تولد: 1338، تهران
شهادت: 1363، سردشت
آخرین مسؤولیت: فرماندهی لشکر 17 علیبن ابیطالب
نزدیک عملیات بود. تازه دختردار شده بود. یک روز دیدم سر یک پاکت از جیبش زده بیرون. گفتم: «چیه؟» گفت: «عکس دخترمه». گفتم: «بده ببینم». گفت: «خودم هنوز ندیدمش». گفتم: «چرا؟» گفت: «الآن موقع عملیاته. میترسم مهر پدری و فرزندی کار دستم بده. باشه بعد.»
وصیتنامه
روی صحبت با رهبر گرامی انقلاب است که تا جان در بدن داریم از فرمان آن رهبر اطاعت میکنیم و همه از جان فریاد میزنیم: «ای امام امت! ای وجود پربرکت که خداوند شما را برای رزمندگان امروز ذخیره فرمود! بخروش و پیام از تو و جان از ماست. کلام از تو و خون از ماست.»
شهید اسماعیل مشهور
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 119 |