تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,004 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,989 |
دختر کعب اگر چه زن بودی، امّا به فضل بر مردان جهان بخندیدی | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 20، شماره 21، خرداد 1388 | ||
نویسنده | ||
قُزداری رابعه کعب | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
دختر کعب اگر چه زن بودی، امّا به فضل بر مردان جهان بخندیدی...
سدیدالدینمحمد عوفی1
رابعه از عالم شعر و ادب، نامی بلند و شهرت همهگیری دارد. او از شاعران مشهور قرن چهارم هجری است. متأسفانه وقتی کتابهای معتبر ادبیات فارسی را بررسی کردیم، از او کمتر نامی دیدیم. بعضی از کتابها حتی صفحهای را نیز به او اختصاص ندادهاند؛ بعضی دیگر تنها پارهای از حالات او را ذکر کردهاند.
بهطور یقین تاریخ دقیق تولدش معلوم نیست؛ امّا او در سرزمین بلخ و قُزدار و بُست در حوالی قندهار و سیستان میزیسته و به «زینالعرب» شهرت داشته است. پدرش کعب و برادرش حارث از بزرگان و حاکمان زمان خود بودند. گویند که رابعه سَرآمدِ شاعران عصر خود بهخصوص زنان بوده و در حسن و جمال و فضل و کمال نظیری نداشته است. به زبانهای فارسی و عربی احاطهی بسیار داشته و هم زمان رودکی بوده است.
همهی اشعار او امروزه در دست نیست. شعرهای کمی که از او باقیمانده دارای احساسات لطیف و شاعرانه، نکتههای باریک و خیالانگیز است.
عشق او باز اندر آوردم به بند2
کوشش بسیار نامد سودمند
عشقْ دریایی کرانه ناپدید
کی توان کردن شنا، ای هوشمند!
عشق را خواهی که تا پایان بری
بسکه بپسندید باید ناپسند
زشت باید دید و انگارید3 خوب
زهر باید خورد و انگارید قند
توسنی کردم، ندانستم همی4
کز کشیدن تنگتر گردد کمند
*
زِ بس گل که در باغ مأوا گرفت
چمن رنگ ارتنگ مانا5 گرفت
صبا نافهی مشک تبت نداشت
جهان بوی مُشک از چه معنا گرفت
مگر چشم مجنون به ابر اندر است6
که گل، رنگ رخسار لیلا گرفت
به می ماند اندر عقیق قدح
سرشکی که در لاله مأوا گرفت7
قدح گیر چندی و دنیا مگیر
که بدبخت شد آنکه دنیا گرفت
سرِ نرگس تازه از زرّ و سیم
نشان سرِ تاج کسرا گرفت
چو رهبان شد اندر لباس کبود
بنفشه مگر دین ترسا8 گرفت
1) عوفی در کتاب خود لبابالالباب که در قرن هفتم نوشته شده، به رابعه اشاره کرده است.
2) معنای بیت: عشق او باز مرا به بند کشید و هر چه کوشش کردم سودی نداد.
3) پنداشت.
4) سرکشی، نافرمانی، منظور در اینجا به معنای اسب سرکش و رام ناشدنیست. شاعر میگوید: چون اسب سرکش نافرمانی کردم و ندانستم که میدان بر من تنگتر میشود.
5) ارتنگ یا ارژنگ نام کتاب مانی است. او به خاطر اینکه آیینش را مردمان بهتر بفهمند آن را به نقاشی آراسته بود.
6) در این شعر شاعر با آوردن صنعت تلمیح، به حکایت لیلی و مجنون اشاره دارد.
7) شبنمی در میان لاله جای گرفته همچون شرابی که در قدحی سرخرنگ است. (لاله به جام سرخرنگ تشبیه شده است.)
8) مسیحی.﷼
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 98 |