تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,794 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,975 |
با گذشتگان قدمی بزنیم | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 20، شماره 21، خرداد 1388 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
با گذشتگان قدمی بزنیم
﷼ توبه
از شیخ سهلبن عبدالله تستری پرسیدند که: «توبه چیست؟»
گفت: «توبه آن است که به نقد به خدای بازگردند و اندیشهی فردا نکنند.»
احمد رومی
﷼ فاصله
فاصلهی میان انسان و قیامت، یک نفس است. اگر نفسش قطع شود، قیامت برپا میشود.
کلمات قصار باباطاعر عریان
﷼ خشم خدا
ناگهان خشم پروردگار همچون کانون دوزخ شعلهور شد و دامن کبر و نخوت ستمگر را سخت فرو گرفت و آن چنان خرمن هستیاش را خاکستر کرد که همچون روزگار نخستین تهیدست و خاکسترنشینش بازگردانید.
پس اوست خداوندی که در حال مهربانی خشمناک و در عین غضب، همچنان عطوف و مهربان است. دشمنان خود را پست میگرداند و تهی مغزان گستاخ را که به جدالش قد عَلَم میکنند، در خاک تیره پنهان میکند. هر آن که از خدا بخواهد، محروم نخواهد ماند و هر که بر او توکل و اتکا کند، پشتیبانی استوار و محکم، پشت سر خواهد داشت.
هر که به رضایش، رضای ستمدیدگان جوید، فراموش نخواهد شد و هر که سپاس نعمت او را بازگزارد بیبهره نخواهد بود.
نهجالبلاغه، ترجمهی جواد فاضل
﷼ جای قدم
تا نکنی جای قدم استوار
پای منه در طلب هیچ کار
در همه کاری که درآیی نخست
رخنهی بیرون شدنش کن درست
شرط بُوَد دیده به ره داشتن
خویشتن از چاه نگه داشتن
عیب کسان منگر و احسان خویش
دیده فرو بر به گریبان خویش
آینه آن روز که گیری به دست
خودشکن آن روز مشو خودپرست
خویشتن آرای مشو چون بهار
تا نکند در تو طمع، روزگار
نظامی
﷼ بانکهای ایران
انگلیسیها در سَنَوات اخیر، امتیاز تأسیس بانکی که کارش منحصر به قرض دادن پول به این و آن باشد، از دولت ایران به اسم بانک شرقی دست و پا کرده بودند. در مسافرت اخیر شاه به اروپا و انگلستان، امتیاز نشر اسکناس را هم برای این بانک از ناصرالدین شاه گرفتند. البته بانک ناشر اسکناس، باید اسم مجللتری داشته باشد، بنابراین اسم آن را بانک شاهنشاهی ایران گذاشتند و اسکناسهایی که نمایندهی یک و دو و سه و پنج و ده و بیست و بیست و پنج و پنجاه و صد و پانصد و هزارتومان بود، با عکس ناصرالدین شاه، منتشر نمودند. این بانک و شُعَب آن در ایران کار ربودن طلاهای این کشور را برای خارجه آسان کرد.
روسها هم برای این که از رقیب عقب نمانند، تقاضای تأسیس بانکی از دولت ایران نموده، بالأخره موفق هم شدند و بانکی به اسم بانک استقراضی در تهران دایر کردند. امتیازی که دولت داده بود، امتیاز بانک رهنی بود که در مقابل اشیای منقول به افراد پول قرض بدهد. ولی کمکم این بانک هم از حدود خود تجاوز کرده به گرو گرفتن ملک پرداخت و حتی بیگرو، پولهایی بین تجار پخش کرد.
شرح زندگانی من، عبدالله مستوفی
﷼ حکومت ترسو
همان شب، نامزد بیژن اسدیپور سراسیمه آمد به خانهی ما در جوادیه، تک و تنها و گفت: «بیژن ترسید خودش به خانهی شما بیاید؛ چون فکر میکند ردیابی خواهند کرد و تو را پیدا میکنند. برای همین مرا فرستاد.» آن موقع «جوادیه» تگزاسی بود برای خودش، خطرناک. حالا همین که نصف شب او آمده بود خانهی ما تا به من خبر بدهد، خودش جای نگرانی بود. گفت: «قضیه این جوری است. امروز کتابت را جمع کردند و بیژن را بردند و سپس جیم کردند. من فقط آمدم به تو خبر بدهم.»
و رفت. من هم شبانه هر چه کتاب متاب داشتم توی چمدان گذاشتم و بردم خانهی خالههایم. آن موقع تازه به رادیو رفته بودم. تصادفاً برای دو هفته مأموریت اداری به شیراز رفتم. از سفر که برگشتم مدیر تولید رادیو گفت: «تو هم که ناباب از کار درآمدی؟»
گفتم: «چی شده؟»
گفت: «کتابی چاپ کردی و جمعاش کردهاند.»
گفتم: «شما از کجا میدانید؟»
گفت: «کلاغها بهم خبر میدهند، ولی خیالت راحت باشد. من از تو دفاع کردم و گفتم که میشناسمت و آن طور که شما فکر میکنید نیست.»
آن موقع از همه چیز میترسیدند. مثلاً اسم «شب» که میآوردی یعنی حکومت. گل سرخ که میآوردی یعنی خسرو گلسرخی. همهی اینها ممنوعه بود. اولین کتابم چنین جریانی داشت. کتابی که قرار بود سال 52 منتشر شود، ولی یک سال طول کشید و 53 منتشر شد.
عمران صلاحی
﷼ بزرگسالان ممنوع
بزرگسالان ممنوع!
داریم بازی میکنیم
و نمیخواهیم همش بگن:
«مواظب باش، نکن»
بزرگسالان ممنوع!
ما انجمنی تشکیل دادهایم
و اساسنامهی مخفی خودمون را
به کسی نشون نمیدیم.
بزرگسالان ممنوع!
خوب! بریم بیرون پیتزا بخوریم.
نخیر! هیچ کس!
غیر از من و اعضای انجمن، بقیه بیرون.
خوب! وقت پرداختن پوله؟
بزرگسالان آزاد!
شل سیلور استاین، ترجمهی احمد پوری﷼
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 64 |