تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,015,821 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,717,981 |
اجتماعی | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 20، شماره 23، فروردین 1388 | ||
نویسنده | ||
رستم فاطمه مشهدی | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
اگر ما را بکشید، هیچ اتفاقی نمیافتد. مطمئن باشید هیچکس شما را به خاطر کشتن یک مار موذی و زشت که چشمهایش را چپ میکند و برای شما زبان درمیآورد، تحت تعقیب قرار نمیدهد! بنابراین میتوانید با خیالی آسوده، همچنان ادامه بدهید! نسل مارهای بیارزش را که منقرض کردید، اصلا نگران نشوید! هنوز چندتا درخت توی محلتان هست که پوستشان را نکندهاید! زمین پر از حیوانها و گیاهانی است که فقط بعضی از آنها به درد شما میخورند و بیشترشان هیچ فایدهای برایتان ندارند! چطور؟ اینطور...
در همین ایران خودمان ده هزار گونهی گیاهی و هزار و صد گونهی جانواری شناخته شده و صدها گونهی ناشناخته داریم که برای از بین بردن آنها به یک لشکر بزرگ نیاز است؛ درختهای کج و کوله و بوتههای مزاحمی که نمیگذارند راحت از روی جوی بپرید؛ عقربهای بدذات، قورباغههای قورقوری، و حتی پرندههای قشنگ و مظلوم.
آیا هیچ وقت پیش خودتان فکر کردهاید که چرا حیوانها را میکشیم، یا چرا اذیتشان میکنیم؟ واقعاً آن گربهی بیچاره چه هیزم تری به شما فروخته بود که دست و پاهایش را توی پوست گردو گذاشتید و رهایش کردید؟ گنجشکهایی که روی سیم برق نشسته بودند و با جیک جیکهایشان سخنرانی میکردند، مگر کاری به کار شما داشتند که تیر و کمان را برداشتید و افتادید به جانشان؟
چند بار به خاطر آزار و اذیت حیوانها به شما جایزه دادهاند؟ میدانم که هیچ وقت به خاطر کمک به حیوانها مریض و زخمی و آب دادن به گیاهان هم به شما جایزه ندادهاند.
اما آیا طراوت و شادابی و عطری که یک گیاه به شما میدهد، یک هدیه نیست؟ صدای نرم گربهای که دست و پایش را از پوست گردو درآوردهاید، و نگاه تشکرآمیز یک کبوتر شکسته بال، آیا یک پاداش نیست؟
کمک کردن و حفاظت از حیوانها و گیاهان احتیاجی به پاداش ندارد؛ چون یک وظیفه است.
تمام حیوانها و گیاهان در زندگی انسانها مؤثرند. باور کردنش کمی سخت است. چطور یک حیوان کوچک ممکن است در زندگی آدمهای بزرگ تأثیر داشته باشد؟
برعکس تصور ما، حیوانها بسیار مفیدی وجود دارند که امروز ما از نبودن آنها در عذابیم. شبهایی را به یاد بیاورید که از حملهی پشهها نخوابیدهاید و بعد از یک جنگ شبانه با پشهها، دست و صورت شما با خالهای قرمز گلکاری شده است. پشه غذای مورد علاقهی خفاشهاست. حالا که این شهرها اینقدر پرجمعیت شدهاند و خانهها دیگر سقفهای شیروانی ندارند، خفاشها هم آواره و بیخانمان شده و از شهرها فرار کردهاند. آنها اگر بودند و برای شام و ناهارشان پشهها را میخوردند، ما هم شبها راحت میخوابیدیم.
یکی دیگر از موجودهای مزاحم موشها هستند. ما که همهی حیوانها را اذیت میکنیم، چطور است که دربارهی موشها رفتارمان برعکس است. از یک طرف جمعیت زیاد و بزرگ شدن شهرها و دشمنان طبیعی موشها مثل جغد و عقاب و مارها را فراری داده است و از طرف دیگر ما انسانها برای موشهایی که هر روز زیادتر میشوند، چند وعده غذای مفصل همراه با دسر توی جویهای آب میریزیم. موشها آشغالهای میوه و سبزی را میخورند و هر روز چاقتر و تپلتر میشوند. هر خانم و آقای موش که با هم ازدواج کنند، در سال صاحب صدها بچه میشوند. اکنون با توجه به اینکه موشها در سه ماهگی میتوانند بچهدار شوند، حساب کنید در شهر پر از غذا و امکانات، چند میلیون موش زندگی میکنند.
هر حیوانی اگر در جایگاه خود باشد، مفید و دوستداشتنی است. موشهای شهرنشین امروزی تا چند سال پیش در زمینهای کشاورزی اطراف شهرها زندگی میکردند. وقتی نیاز انسان به محصولهای کشاورزی بیشتر شد و روستاها گستردهتر شدند، و وقتی کشاورزان و بچههایشان بیدلیل مارها را کشتند و طعمههای سمی به پرندهها دادند، هر نوع مار و پرندهی شکاری از اطراف مزرعهها و باغها فرار کردند. آن وقت موشها که دیگر دشمنی نداشتند، شروع کردند به خوردن محصولها و تولیدمثل. جمعیت که زیادتر شد، غذا کم شد. به علاوه کشاورزان این بار برای نجات محصولهایشان مجبور بودند موشها را بکشند. تعدادی از موشها که دیدند زندگیشان سخت شده است، برای پیدا کردن جای بهتر مهاجرت کردند. موشهای مهاجر وقتی به شهر رسیدند و آن همه جاهای کثیف و پُرغذا را دیدند، همانجا ماندند و برای دوستانشان هم نامه فرستادند و آنها را هم به این ضیافت دعوت کردند.
حالا ما ماندهایم و میلیونها موش و بچه موش؛ پس زیاد هم عجیب نیست اگر همین فردا، یا هفتهی آینده، چند موش، به عنوان دوست و آشنا، در اتاق خواب یا کلاس درس یا آشپزخانههایمان، رژه رفته و یا گرگم به هوا بازی کنند.
از موش میترسید؟ موش ناقل بیماری است؟ دوست ندارید با موش دوست باشید؟ بله، درست است حق با شماست. بنابراین از همین لحظه، تصمیم بگیرید تا دیگر هیچگاه، در خانه یا کوچه و خیابان، زباله نریزید. علاوه بر اینها، با خودتان تکرار کنید که جویهای آب، محل ریختن غذاهای ته ماندهی ما نیستند. پس لطفاً زحمت بکشید و کاغذ ساندویچ و آدامس و شکلات و پوست تخمههایی را که روی زمین و توی جوی آب ریختید، هر طوری که میتوانید جمع بفرمایید!﷼
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 117 |