تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,344 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,294 |
ای نامه که میروی به سویش | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 23، شماره 266، اردیبهشت 1391 | ||
نویسنده | ||
علی باباجانی | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
از طرف: اعضای کوچک و بزرگ یک بدن
به: آفریدگار محترم و بزرگوار به نام تو ای حاکم همهچیز و همهکس. آرزومند سلامتی همهی مخلوقات تو هستیم. هر چند ما سلامتی را در خود نمیبینیم. از روز اولی که ما را به این بدن هدیه کردی، به ما فرمودید که مأموریتمان را به خوبی انجام دهیم و گوش به فرمان باشیم. ما هم جز فرمان شما کاری انجام ندادیم؛ اما از دست صاحب خود گلهمندیم. او کارهایی میکند که روز به روز بیچارهتر و آوارتر میشویم. اگر بخواهید به جزءجزء کارهای صاحبمان بپردازیم، طولانی میشود و میترسیم به بعضی از اعضا نوبت نرسد یا اسم عضوی را فراموش کنیم. ما این نامه را نوشتیم که بگوییم، لطف شما همیشه جاری و ساری است؛ مثل باران که از آسمان میبارد. سلولها تمامشان در اجرای مأموریتهای داده شده موفق عمل میکنند. در رگها خون جاری میشود و به تمام اعضا میرسد؛ اما چه کنیم که او نمیداند چه زجری از دستش میکشیم. اگر کودک یا نوزاد بود، این گونه زندگی برایمان عذابآور و زیانآور نبود. خب در این سن و سال مأموریتمان ویژهتر است و فرشتگان تو و یاوران تو بیشتر ما را همراهی میکنند و باید هم چنین باشد. به هر حال کودک از هر طرف نیاز به مراقبت دارد. او کودکیاش را پشت سر گذاشته و حالا بزرگ شده است. دیگر به قول آدمها میتواند گلیم خود را از آب بکشد یا به قولی دیگر دستش به دهانش میرسد. توانایی این را دارد که مراقب خود باشد. حتی میتواند از دیگران هم مواظبت کند؛ اما چه کنیم که اینگونه نیست. به هر حال سرنوشت ما اینگونه رقم خورده است که با او باشیم و با او بسازیم. حکایت ما حکایت آدمی است که در یک جای پر از خطر زندگی میکند و هر لحظه ممکن است بلایی بر سرش بیاید؛ او میداند که این خطرها هست و باید نهایت تلاشش را بکند تا جان سالم به در ببرد. حالا این صاحب با خودش به جای اینکه پناهگاه و مأمن ما باشد، جایی شده پر از خطر. بیتفاوتیاش که ما را کلافه کرده است. البته دیگران هم به او گوشزد میکنند که به خودت برس، مواظب خودت باش، اما به حرفها توجهی ندارد. چقدر باید منتظر بمانیم تا او یک روز حمام برود و آبی به سر و روی ما بزند. آن روز بهترین روز ماست. ای آفریدگار ما، چقدر لذتبخش است وقتی این نعمت زلال و پاک تو به ما میخورد! صدای شرشرش ما را از خود بیخود میکند و حضورش باعث میشود که آلودگی از ما دور شود. نمیدانیم چرا او دیر به دیر حمام میرود. نمیدانیم آیا خودش خسته نمیشود. کار دیگر او خوابیدن بیش از حد است. آنقدر میخوابد که خود ما هم سست و بیحال شدیم. ما که به فرمان تو باید با تحرک و نشاط باشیم، او این نشاط را از ما گرفته است. بیتحرک و بیهودهیمان کرده است. نمیگذارد که مثل دیگر نعمتهای تو در تکاپو باشیم. از لباسهایش که چه بگوییم. دیر به دیر عوض میکند و احساس میکنیم که در یک اتاق نمور پر از بوی تعفن زندگی میکنیم. همین کارش هم باعث میشود عمر ما کوتاه شود. خب اگر تواناییمان کم شد، شما هم به ما حق میدهی که کاری نکنیم. نمیدانیم از این همه خوبی عالم چرا او سراغ بدیهایش را گرفته است. خداجان، گلهی خودمان را میخواستیم اینگونه به عرض برسانیم و از تو بخواهیم کاری کنی که او در راه سلامت ما و البته خودش قدم بردارد. هر چند او دعا کردن بلد نیست، ما از تو میخواهیم راهی به سوی او باز کنی که انتهایش روشنایی و درک و فهم باشد. نمیدانیم او کی میخواهد این چیزها را بفهمد. فرصت زیادی نداریم. ما وقتی به اعضای بدن دیگران نگاه میکنیم، حسرت میخوریم. خداجان، دلمان برای این صحنههای جذاب که تکرارش زیباست تنگ شده است؛ موهای تمیز و شانهزده، ناخنهای گرفته و از آب برگشته؛ صورتی که لکی در آن نباشد؛ دهانی که دندانهایش با مسواک سفید و براق شود؛ نه دهانی که هر چند وقت یک بار هم در این سن یکی از آنها بیفتد؛ چشمهایی که به سوی روشن خیره میشود و از ضعف به دور است؛ گوشهایی که خوب بشنود و قلبی که خوب بزند... از دیگر اعضا عذرخواهی میکنیم که اسمشان نیامد. خدایا، همهی اعضای بدن این انسان بیفکر به التماس افتادهاند تا یک طوری او به خودش بیاید و مواظب باشد! در مدت عمر، در حفظ سلامت تن بکوشید. امام حسین(ع) | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 117 |