تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,467 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,414 |
دوکوهه، السلام ای خانهی عشق | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 23، شماره 266، اردیبهشت 1391 | ||
نویسنده | ||
مجید ملامحمدی | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
شهید آوینی برایمان به یادگار نوشته است: «اگر بپرسی دوکوهه کجاست، چه جوابی بدهیم؟ بگوییم دوکوهه پادگانی است در نزدیکی اندیمشک که بسیجیها را در خود جای میداد...» گفتهاند شرفُ المکان بالمکین- اعتبار مکانها به انسانهایی است که در آنها زیستهاند- و چه خوب گفتهاند. دوکوهه پادگانی است در نزدیکی اندیمشک که سالهای سال با شهدا زیسته است. با بسیجیها و همهی سرّ مطلب در همین جاست... تو را دوست دارم ای دوکوهه، تو را دوست دارم که بوی بهشت میدهی، تو را دوست دارم که تو با حسینم آشنا کردی... آیا دوست داری که پادگان یاران امام مهدی(عج) باشی، پس منتظر باش...
* عموحسن- پیرمرد دلاور بسیجی- پدر مهربان دوکوهه بود. عموحسن را همه میشناختند. بی غلّ و غش بود و با حرفهای شاد و صمیمیاش، رزمندهها را شاد و شاداب نگاه میداشت. عموحسن پیرمردی ضعیفالجثه با محاسن سفید و پرچمی در دست، مشتری تمام صبحگاههای پادگان دوکوهه بود. او قسم خورده بود تا زنده است از جبهه نخواهد رفت. عموحسن یک روز غمگین، شهید شد و به آسمان رفت... * دوکوهه تنها یک پادگان نیست؛ یک آسمان است؛ یک آسمان پُرستاره. ستارههایش شهدا هستند. شهیدانی مثل حاجهمت، عباس کریمی، دستواره و... این پادگان، مقدس و متبرک به قدم و یاد و خون شهدای زیادی است. شهدایی که جان و دلشان را به عشق دین و میهن و مردم ما دادند. دوکوهه در هفت کیلومتری شهر اندیمشک قرار دارد. جایی که در زمان جنگ، محل استقرار نیروهای بسیجی لشکرهای مختلف از جمله لشکر 27 محمد رسولا...(ص) (تهران) و لشکر 10 سیدالشهدا (کرج و شهرهای استان تهران) بود. دوکوهه آنقدر بسیجی دیده، آنقدر عطر شهید به مشامش خورده و آنقدر جانباز در آغوش گرمش به خواب رفتهاند، که اگر کسی خواست خاطراتش را بنویسد، باید هزاران صفحه را برای نوشتن آماده سازد. * دوکوهه السلام ای خانهی عشق سلام ما به تو میخانهی عشق دوکوهه منزل و مأوای عشّاق دگر خالی شده از جای عشّاق دوکوهه باصفا بودی و زیبا چرا حالا شدی تنهای تنها دوکوهه صبحگاهت باصفا بود کلاس درس و ایثار و وفا بود دوکوهه گو که گردانها کجایند مگر نزد شهید کربلایند...؟ * اگر از صبحگاههایش در زمان جنگ بگویم، باید بگویم حرم عشّاق بود. اگر از نماز شبهایش بنویسم، باید بنویسم که مثل و مانند نداشت. اگر از حسینیهاش روایت کنم، باید روایت کنم که تکهای از کربلا بود. اگر از بچههای بامعرفت آن خبر بدهم، باید خبرتان کنم که آسمانیان زمینی بودند. دوکوهه را باید ببینید و آن وقت در سایهسار ساختمانهایش که بوی شهید میدهند، خاطراتش را بخوانید تا او را بشناسید. * دوکوهه خودش هم یک جانباز و شهید زنده است. دشمن بارها به او حمله کرده... یک بار 52 فروند هواپیمای عراقی به منطقهی دزفول، اندیمشک و شهرهای اطراف حمله کردند. تعدادی از آن هواپیماها بالای سر دوکوهه آمدند و چند بمب بر سرش انداختند. ضلع غربی حسینیهی شهید حاجهمّت تخریب شد. چند کارگر به شهادت رسیدند. روز چهارم آذر سال 1365 بود. دوکوهه هنوز هم زخمهای زیادی بر تن دارد. * ای کاش نمیپرسیدی دوکوهه کجاست! حالا که پرسیدی باید بیایی و ببینی. دوکوهه قسمتی از بهشت است. شبهای دوکوهه پر از شهید است. دوکوهه هیچوقت تنها نیست! | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 143 |