تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,369 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,313 |
آسمانه/کوچه خاطره | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 23، شماره 266، اردیبهشت 1391 | ||
نویسنده | ||
مریم فقیهمحمود | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
چشمهای مادر
هر وقت تو چشمای مامانم نگاه میکنم غم بزرگی را میبینم که تو چشماش پنهان شده و من هیچوقت نتوانستم بفهمم این غم پنهان چیه و از کجا آمده. مامانم خیلی کم میخندد و همیشه توی خودش است. نمیدانم به چی فکر میکند. فقط به یک جا خیره میشود و فکر میکند. بعضی وقتا یک لبخند گوشهی لبش میاد و سریع محو میشود و بعضی وقتا هم اشک توی چشمانش جمع میشود. یک روز که مامانم تو فکر بود، رفتم سراغش و گفتم: «مامان چرا اینقدر ناراحتی و همهاش تو فکری و خودت را عذاب میدهی! باید بهم بگویی. دیگر تحمل ناراحتیت را ندارم.» اولش یکم طفره رفت و بعد گفت: «از وقتی که بابات رفت...» آره، بابام از دنیا رفته بود. آخ که چقدر دلتنگش بودم. کاش هیچوقت از بین ما نمیرفت! بدون پدر زندگی کردن خیلی سخت است، ولی بالأخره با این موضوع باید کنار میآمدم. مامانم گفت: «از وقتی بابات رفت روح من هم با خودش برد.» و شروع کرد به گریه کردن و من دیگر بیخیال این موضوع شدم. آخر نمیخواستم بیشتر از این ناراحتش کنم. آخه مامان و بابام عاشق هم بودند. خیلی همدیگر رو دوست داشتند و به عشق هم زنده بودند. بابام که مُرد، مامانم مُرد؛ روحش مرده، جسمش هست؛ اما چه فایده! البته جسمشم با خاطرات بابایم وجود دارد. من الآن خیلی تنهایم و از نظر خودم خیلی بیکَسم و هیچکس را ندارم؛ نه پدر و نه مادر. وجود مادرم هست، اما... حالا دیگر باید بگویم چقدر بدون پدر و مادر سخت است. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 80 |