تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,272 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,178 |
اگر بیایی... | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 23، شماره 268، تیر 1391 | ||
نویسنده | ||
مرجان رستمیان | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
(به مناسبت نیمهی شعبان) آفتاب کسل صبح میآید، نقش تکراریاش را توی آسمان بازی میکند و صحنهی دنیا را به ماه میدهد. ستارهها روی پردهی آسمان شکلکهای بیمعنی درمیآورند و هر یک به سویی میروند. انسانها هم که به جای زندگی کردن فقط نفس کشیدن را از حفظ کردهاند و دنیا کامپیوتر عظیمی است از مردمی که روزگاری لبخند نقش ثابت صورتشان بود و چشمانشان هر صبح پنجرهای بود رو به خدا... تو هم انگار پشت پردهای ضخیم از گناهان ما تماشاگر این تراژدی دردناک شدی و این منم که باید هر شب نگاهی به این آسمان سیاه و بیستارهی شهر بیندازم و دنبال تو و خدایت بگردم! دلم گرفته از این غربت، میخواهم از دل تا قلم تلنگر زنم به عشق! زخمی زمانهام و سیل اشکهایم راه دریا را نمیدانند. ساعت چند است؟ گویی عقربهها هم حیران شدهاند. این روزها به گمانم ساعتها هم نمیدانند در کجای زمان ایستادهایم؟ زمان ایستاده است! شاید این هم از خصایص آخرالزمان است! همین! یادم بده ساعتم را برای کدام جمعه کوک کنم. آمدنت را ثانیهها فریاد میزنند. یک روز که آخر هفته است و تو ای آخرین مسافر! یکبار برای خدا به ساعتت نگاه کن! فردا جمعه است... آهای ثانیههای دوازدهم! چند دقیقه قبل خواب دیدم فردا ساعتم زنگ میخورد. هنوز بغضهای بیشمارم، بر زمستان تنهاییام یخ بستهاند و من چهقدر بسوزم تا روزگار یخبستهام را آرامشی باشد؟ و تو ای زلال آسمانی! ای موعود بارانی! بر ابریترین تقدیم تقدیرمان، تاریخ حضورت را ببار. مولایم،... تارهایی را که ما دورت تنیدهایم کنار بزن، پرده را پاره کن و از میان تاریکیهای ما خودت را بیرون بکش... دلم آفتاب میخواهد... بیا آفتاب را کنار بزن و تو آفتابم شو، این آفتاب انگار نور چشم را میدزدد. بدون تو، زندگی نیست، روشنایی نیست. پس آفتاب چه معنی دارد؟ بیا قلبم را روشن کن و آفتاب دنیای تیرهام شو! بیا نفسهای بیهدف مردم را سبز کن. بیا و عطر گل نرگس را در ریههای خشکمان جاری کن. بیا و به ما بچههای بیسواد و شاگردان بد عشق را مشق کن. و از کنار خانهام عبور کن که پنجرههایش دیرزمانی است به روی مهربانی یک نگاه گشوده نشده است. اگر بیایی... | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 111 |