تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,362 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,304 |
یک حرف و دو حرف | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 23، شماره 270، شهریور 1391 | ||
نویسنده | ||
زیتا ملکی | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
یک روز گرم با معلمی که نقاش شد
هم خطاط است و هم تصویرگر. سالها در مقاطع مختلف تحصیلی معلم بوده و حالا هم مدیر انتشارات طلایی است. انتشاراتی که فرهنگنامههای مصور چاپ میکند. آدم یاد ضربالمثل «از هر انگشتش یک هنر میریزد» میافتد. متولد 1343 در یکی از روستاهای همدان است و هنوز هم گاهی به روستاهای دور و نزدیک سر میزند. همهی اینها را گفتم تا بدانید دلیل اینکه در یکی از آخرین روزهای بهار، خیابانهای گرم و شلوغی مترو و بیدار شدن در صبح خیلی زود را تحمل کردم تا با کاظم طلایی گفتوگو کنم چه میتوانست باشد. اینجا ساختمان رشد است و طلایی در طبقهی اول منتظر نشسته تا من برسم. خوشروست، با دقت و آرام سؤالها را جواب میدهد و در بین صحبتهایش با تصویرگران دیگر این حوزه هم آشنایم میکند. آقای طلایی شما در حوزههای مختلفی فعالیت کردهاید. دلم میخواست اول از همه بدانم کاظم طلایی معلم است؟ خطاط است یا تصویرگر؟ معلم بود و دوست داشت باشد. یک موقعی خط هم کار میکرد. الآن در مجلهی رشد کار میکند. بازنشسته شده و یک انتشاراتی دارد به اسم نشر طلایی که کتاب طلایی در میآورد. شما برای تعداد زیادی از کتابهای کودک و گاهی نوجوان نقاشی کشیدهاید. علاقه به نقاشی در بچگی هم در شما وجود داشت؟ از کلاس پنجم ابتدایی به تشویق یکی از معلمهایم به نقاشی علاقهمند شدم. در اصل نقاشی را خواهرم کشیده بود. بعداً نقاشی دیگری کشیدم که معلمم باز از آن خوشش آمد. بچهها اعتراض کردند که نقاشی را خواهرش کشیده. معلم از من خواست برود پای تخته عین آن نقاشی را بکشم و من کشیدم. در دورهی راهنمایی چند نفر در مدرسهیمان بودند که خیلی خوب کار میکردند. یکی از آنها یک منظره کشیده بود که مدرسهیمان آن منظره را قاب کرده بود و زده بود به دیوار دفتر. من زنگهای تفریح میرفتم و به آن تصویر نگاه میکردم. وقتی سوم راهنمایی بودم من را جزء کسانی که خوب نقاشی میکشند حساب میکردند. در دبیرستان معلم درس معماریمان خیلی خوب نقاشی میکشید. با گواش و آبرنگ کار میکرد و جزء اولین فارغالتحصیلان رشتهی گرافیک از دانشگاههای هنرهای زیبا بود. ما سر کلاسش علاوه بر کار خودمان، نقاشی هم میکشیدیم و او ما را خیلی تشویق میکرد. چطور به تصویرگری علاقهمند شدید؟ در دورهی انقلاب نقاشی روی پارچه و نقاشی دیواری خیلی رواج پیدا کرد. ما در کتابخانهی مسجد شروع کردیم به نقاشی کشیدن. روی دیوارهای محله و کتابخانه میکشیدیم. در همانجا آموزش نقاشی میدادیم و وقتی کتابهای کودک به کتابخانه میرسید کمکم با تصویرگری کتاب کودک آشنا شدیم. کتابهایی را که به کتابخانه میفرستادند جلد میکردیم و طرحهایش را دوباره میکشیدیم. آن موقع هر کتابخانهای سهمیهی کتاب داشت. یکی از لذتهای بزرگ برای من خواندن کتابهای جدید، جلد کردنشان و نگاه کردن به نقاشیهایشان بود. بعد از انقلاب چون دانشگاهها تعطیل بود من در تربیت معلم درس خواندم. استادهای خیلی خوبی آنجا بودند و ما به عنوان فعالیت فوقبرنامه، نقاشی میکشیدیم. روش تدریس هم که خود من انتخاب کرده بودم بر اساس تصویرسازی بود. سالهایی هم که در روستا درس میدادم با خودم وسایل و رنگ برده بودم. لوحهای کلاس اول را به صورت بزرگتر و جدیدتر نقاشی میکردم. چند وقت پیش بعد از 29- 28 سال که به آن روستا رفتم دیدم شاگردهایم بزرگ شدهاند و رنگ و روی لوحهایی که آن سالها کشیده بودم رفته! الآن هم تصویرگری میکنید؟ من تا به حال 40 کتاب تصویرسازی کردهام. از ده سال پیش به این فکر افتادم کتابهایی را تولید کنم که جای خالیشان در قفسهی کتابخانهها حس میشود؛ یعنی کتابهای فرهنگنامهای با تصویرهای زیاد که تصویر هم جزئی از محتوا حساب شود. به خاطر کار در مجلات رشد و کتابهای درسی، نویسندهها و تصویرگران خوبی را سراغ داشتم. تیمهایی تشکیل دادیم و تصویر و متنهای فرهنگنامه را آماده کردیم. «فرهنگنامهی کلید طلایی دانش» حاصل تلاشهای آن تیم است که تولیدش سه سال طول کشید و صد نفر از نویسندگان، عکاسان و تصویرگران آن کار را انجام دادند و کتابمان برندهی جایزهی کتاب سال جمهوری اسلامی در سال 1386 شد. حالا هم داریم راه را ادامه میدهیم. فرهنگنامهی نامآوران، فرهنگنامهی حیاتوحش ایران، فرهنگنامهی نجوم و فضا و... کارهای دیگری هستند که حاصل تلاشهای مؤلفان، عکاسان و نقاشهای ایرانی است. اصلاً به نظر شما یک تصویرگری خوب باید چه ویژگیای داشته باشد؟ اول اینکه خلاقانه باشد. هم از نظر فرم و هم از نظر رنگآمیزی؛ یعنی بیننده با یک فضای کاملاً جدید و قابل قبول مواجه شود. دوم تصویر به متن کمک بکند تا چیزی را که در ذهن نویسنده است بیان کند. سوم قابل باور باشد. چهارم تزیینی نباشد و اینکه در کار، از تکنیکهای جدید استفاده شود. راجع به تکنیک در کار گفتید. شاید خیلی از نوجوانها دوست داشته باشند بدانند چه تکنیکهایی در تصویرگری به کار گرفته میشود؟ تکنیکهای مختلفی داریم؛ مثل سیاهقلم که با کمک قلم و مرکب تصویرهای جذاب و خلاقی ایجاد میشود؛ مثل تصویرهای کتاب عمورستم که کار آقای مکتبی است. آبرنگ هم تکنیکی است که بیشتر برای فضاهای تخیلی استفاده میشود؛ مثل کارهای آقای علیاکبر صادقی. گواش برخلاف آبرنگ است و سطحی از رنگ روی کاغذ مینشیند؛ مثل کارهای خانم ژانت میخاییلی. تکنیکهای دیگری هم هستند، مثل رنگ روغن، مدادرنگی، مدادشمعی، پاستلریال کلاژ (کاغذ رنگی)، پارچه و خمیر که در هر کدام از این تکنیکها نمونههای خوبی ارائه شده است. شما بیشتر برای کودک تصویرگری کردهاید یا نوجوان؟ کار نوجوان هم انجام دادهام، اما بیشتر برای کودک کار کردهام. کار برای کدامشان سختتر است؟ تصویرسازی برای کودک سادهتر است. رنگها شفافند. در کارت اضافهگویی نداری. سریع مفهوم را منتقل میکنی. از تخیل در این گروه سنی به راحتی میتوان کمک گرفت. طرحهای انتزاعی به راحتی در کار مینشینند. هر چه که سن بچهها بالا میرود علاقه به این فضاها کمتر میشود. نوجوان تصویر رئالیستی و واقعبینانه را بیشتر میپسندد. چون دوست دارد دیگران او را به حساب بیاورند و جدی بگیرند. کسانی که تصاویر رئالیستی خلق کنند، اما نه مثل دوربین عکاسی، برای این گروه سنی مناسبند. نوجوان باید حس کند طراح فرمها را درک کرده و با قدرت کارش را انجام داده است. نوجوان به راحتی این چیزها را تشخیص میدهد. شما هم برای شعر تصویرگری کردهاید و هم داستان. کدام را بیشتر دوست دارید؟ داستان جذابتر است؛ چون روایت دارد و ابتدا و انتها. تصویرگر در شعر دستش خیلی باز و کمتر و مقید است. تصویرگر داستان تلاش میکند که مفهوم داستان بیشتر منتقل شود نه تصویر. انتقادپذیر هستید؟ بهترین دوستان من منتقدان من بودند. دوستان واقعی من کسانی هستند که نقدهای درست و خوبی از من میکنند. همیشه سعی کردهام شرایطی را ایجاد کنم که بتوانند بیایند راحت حرفشان را بزنند؛ چون نقد، به پیشرفت من کمک زیادی میکند. در کارتان عادتهای خاصی دارید؟ کلاَ دوست دارم در آرامش کار کنم و شرایط طوری باشد که به چیزی جز کار فکر نکنم. از طرفی کار هم خودش من را صدا بزند. چهقدر در زندگی به ورزش کردن اهمیت میدهید؟ همیشه فوتبال بازی کردهام و الآن هم بازی میکنم. اهل سینما و تئاتر چهطور؟ سینما کم و تئاتر کمتر. معمولاً فیلمها را از تلویزیون میبینم. شما در دبیرستان ریاضی خواندهاید. وقتی خواستید در دانشگاه هنر بخوانید برخورد خانواده با شما چطور بود؟ مخالفت که نکردند هیچ، تشویقم هم کردند. اتفاقاً عمویم گفت برایت یک جعبه رنگ جایزه میخرم، اما نخرید و هنوز هم منتظر جعبهی رنگ هستم که هیچ وقت برایم نیاورد. (میخندد) آخرین کتابی را که خواندید و دوست داشتید چه بود؟ سال نهم هجرت از ویکتور هوگو که خیلی از خواندنش لذت بردم. تصویرهای شما جایزههای زیادی بردهاند. فکر میکنید چرا؟ من به خاطر کار با بچهها، ذائقهیشان را خوب میشناسم. کسی که معلم بوده و با بچهها وقت گذرانده مسلماً روحیاتشان را بهتر میشناسد تا کسی که با آنها کار نکرده و بعد یکدفعه بیاید و برایشان نقاشی بکشد. معلم چه پایهای بودید؟ من هم ابتدایی درس دادهام و هم راهنمایی. پایهی اول دبستان را فوقالعاده دوست دارم. الآن هم دلمشغولیام این است که کارگرهای افغانی بغل خانهیمان را جمع کنم، برایشان کلاس راه بیندازم و به آنها درس بدهم. خیلی بچههای خوبی هستند. لذتبخشترین کاری که کاظم طلایی در اوقات فراغتش انجام میدهد؟ مشغول فکر کردنم. فکر کردن برای کار و کار کردن و تولید کارهای جدیدتر. کارهایی که ذهنم را مشغول کردهاند و باید ببینم چطور میخواهم به سرانجام برسانمشان. فرصتها کماند و مثل ابر، زود رد میشوند و میروند. دوست دارم زمانی برسد که نگویم میشد کاری بکنم و نکردم. تا به حال پیش آمده که از کار دلسرد شوید؟ بله. وقتی کتاب با کیفیت خوب چاپ نشود، کاغذ مناسب نداشته باشد. عوامل تولید و فنی در کار، خوب مراقبت نکنند. در واقع وقتی که حس کنم حس زیبای کار که وقت کار کردن داشتم خوب منتقل نشود ناراحت میشوم و احساس میکنم به کار لطمه خورده است. مثل وقتی که رنگها در چاپ شفافیت نداشته باشند. سلام بچهها را چهقدر میشناسید؟ سلام بچهها را قبلتر میخواندم. مجلهای بود که تصویرگرهای خیلی خوبی در آن کار میکردند. آقای موسیزاده، آقای دوستمحمدی. روی جلدهای این مجله همیشه تحرک داشت. این اواخر کمتر مجله را دیدهام؛ اما ذهنیت خوبی نسبت به این مجله دارم. یک نکتهی مثبتش اینکه واقعاً نوجوانانه است و آدم حس بچگانه بودن در مطالبش نمیکند. انگار مجله را گروهی دارد درمیآورد که نوجوانها را خوب درک میکند. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 116 |