تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,278 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,187 |
سفر و خطر | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 23، شماره 273، آذر 1391 | ||
نویسنده | ||
عدالت عابدینی | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
گفتوگو با محمد امیری رودان، جهانگرد دوچرخهسوار ایرانی محمد امیری رودان، در سال 1351 در شهرستان«رودان» استان هرمزگان متولد شده است. او دبیر رشتهی علوم اجتماعی و جامعهشناسی است و 11 سال است که سابقهی جهانگردی و گردشگردی درونمرزی و برونمرزی را در کارنامهی خود دارد. سفرهایی که ایشان انجام داده شامل خلیجفارس تا قطب شمال (منتهی الیه سرزمین شمالی روسیه)، سفر دور امارات، سفر به هفت کشور آسیایی، چندین سفر به ارمنستان، گرجستان و ترکیه با دوچرخه، سفر به 9 کشور اروپایی شامل ترکیه، یونان، ایتالیا، اتریش، اسلواکی، آلمان، فرانسه، اسپانیا، لهستان، آسیا، هند و پاکستان، 4 بار افغانستان، 2 بار تاجیکستان، تایلند، اندونزی، مالزی، کشورهای امارات عربی و عمان است. او دوچرخهای اختراع کرده که میتواند روی آب حرکت کند و با همین دوچرخه قسمتهایی از آبهای نیلگون خلیجفارس را رکاب زده و قصد دارد در آینده در آبهای بینالمللی نیز رکاب بزند. از وی چندین جلد کتاب به چاپ رسیده که شامل «کلیات جغرافیای آب و خاک»، «جغرافیای سرزمینهای جنوبی ایران (آب، خاک، هوا)» و «راهنمای سفر به هندوستان» است. از وی تقاضای مصاحبه کردم و ایشان با آن خصلت خونگرم جنوبیاش و رفتاری مهربان، با تقاضای من موافقت کرد. چه عواملی باعث شد شما برای جهانگردی برنامهریزی کنید؟ کاملاً ذاتی است. من اولین روزی که کارت پایان خدمت به دستم رسید، رفتم ادارهی گذرنامه، و اولین روزی هم که پاسپورتم به دستم رسید دو روز بعدش ایران نبودم. از اولین تجربهیتان بگویید؛ از شیرینیها و سختیهایش. اولین تجربهام مربوط میشود به دوران کودکی که همیشه به بهانههای مختلف جیم میکردم و با موتور یا دوچرخه به روستاهای اطراف میرفتم؛ اما اولین سفر خارجیام به محض گرفتن پاسپورت به ترکیه بود، بدون کوچکترین کولهباری با حدود 200 هزار تومان از بندرعباس راه افتادم، در حالی که وسط زمستان بود و من معلم بودم. خوش به حال شاگردانم شد؛ چون امتحان سختی داشتند. خانوادهی شما از این کار شما استقبال کردهاند؟ از اول دبیرستان همیشه مستقل بودم و علاقهام کاملاً ذاتی بود. کسی مخالفت نمیکرد؛ اما موافق هم نبودند؛ چون معتقد بودند باید به فکر زندگی باشم. آیا پیش آمده که بعد از بازگشت از این سفر طاقتفرسا به خودتان گفته باشید: این دیگر بار آخر است؟ هرگز نگفتم بار آخر! حتی در بدترین شرایط، جوری که همیشه قبل از اینکه سفرم تمام شود به فکر سفر دیگری بودم. بیشتر با چه وسیلهای سفر میکنید؟ دوچرخه... سراسر حُسن است برای من؛ چون از آن لذت میبرم. با اینکه وقت بیشتری میخواهد و گاهی هم خستگی دارد، این عیبش نیست. کمی از دوچرخهی آبیتان بگویید به چه صورت است؟ دوچرخه را با استفاده از یونولیت، رِزین، چسب چوب و کاغذِ آگهی روزنامه دو بازو درست کردهام تا دوچرخه روی این دو بازو استوار باشد. فایبرگلاس هم شده است. دوچرخه جای خوابیدن، پختن غذا، نرمش، نماز خواندن و ماهیگیری دارد. تنها مشکل در آب، برخورد با جریانهای دریایی است که کاری از تو برنمیآید. در ضمن وقتی به ساحل میرسی اگر آب به صورت مَد باشد کمکت میکند؛ ولی اگر جزر باشد تو را به عقب میکشاند و هر چی پا میزنی رسیدن به ساحل برایت دشوار میشود. شما اولین نفری هستید که ایدهی اختراع این دوچرخه به ذهنتان آمده است؟ حدود 30 سال پیش دوچرخهسواری روی آب را با استفاده از قایق داشتهایم؛ ولی به این سبک و در دریای آزاد من اولین نفرم. ایدهاش از کجا آمد؟ وقتی در بنگلادش میخواستم از یک رودخانه عبور کنم فکر کردم من که جهانگردم چرا نتوانم با دوچرخه عبور کنم و باید از لنج و کشتی استفاده کنم. وقتی برگشتم با دانشجویان و دانشآموزانم موضوع را مطرح کردم و هر کدام نظری دادند. بعد رفتم فدراسیون قایقسواری و دوچرخهسواری و با چند تا از مهندسان دریانوردی مشورت کردم. همه میگفتند غیرممکن است؛ ولی من مصمم بودم و این کار را انجام دادم. البته ناگفته نماند سال گذشته حدود 30 مرتبه تست زدم و 4-5 مرتبه موج، من را به صخرهها و ساحل چسباند و دوچرخه را متلاشی کرد. آیا در سفر با خطر هم مواجه شدهاید؟ در دریا که خیلی پیش آمده و بیشمار است. یک روز در روسیه از سنپترزبورگ به سمت مورمانسک میرفتم. آنجا جاده لغزنده بود. ماشین فولکس واگنی که از روبهرو میآمد ناگهان شروع به چرخش کرد و در صدم ثانیه به سمت من آمد. من خودم را پرت کردم و تمام سر و گردنم رفت توی گِل و دوچرخه با کولهپشتیام افتاد روی من. تا چندین روز لابه لای مو، دندان و گوشهایم پر از شن بود. یکی- دو مرتبه کامیون زده که از جاده پرت شدهام بیرون. به مادرم میگفتم چرا نگران منی؟ شما که هر روز صبح قرآن میخوانی باید به این نکته برسی که سرنوشت آدمها دست خداست و تاریخ زندگی مشخص است. من در سفرهایم فهمیدم روزی که قرار است بمیرم مشخص است و تاریخی که دفتر زندگی من قرار است تمام شود هر جایی باشم، بسته میشود. همراهی خدا و انرژی عظیمی را که به آدم میدهد حس میکنی؟ صد در صد. اگر جهانگرد این را لمس نکند، نمیتواند سفر کند؛ میخواهد مسلمان باشد یا نباشد، ناخودآگاه حسش میکند. زیباترین خاطره و چشمانداز ایران زمین کدام است؟ نمیدانم. برای من همه جا زیباست. وقتی در راه تنها هستید چه چیزی به خودتان میگویید و چی زمزمه میکنید؟ اینقدر زیاده که نمیتوانم خودم انتخاب کنم. بستگی به شرایط آن روز دارد. اینکه میگویند: دوستان در سفر و سرِ سفره محک میخورند؛ به چه معناست؟ به معنای اینکه در سفر میزان انعطاف و گذشت افراد آشکار میشود و میتوان از این راه دوستان و غیره را بهتر شناخت. برنامهی بعدی شما برای سفر، کجاست؟ میخواهم قارهها را با دوچرخهی دریاییام رکاب بزنم؛ به منظور معرفی اختراعی که کردم و گسترش آن. با سپاس از شما که در این گفتوگوی صمیمی و پرتجربه شرکت کردید. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 97 |