تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,296 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,220 |
جادهی بهشت | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 23، شماره 273، آذر 1391 | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
انتظار رویِ یاران مجید ملامحمدی ذوق و شوق نینوا کرده دلم چون هوای کربلا کرده دلم بود سنگر بهترین مأوای من آه جبهه کو برادرهای من سنگر خوب و قشنگی داشتیم روی دوشِ خود تفنگی داشتیم سرزمین نینوا یادش بخیر کربلای جبههها یادش بخیر * عباس دوران عراقیها میخواستند نشان بدهند که شهر بغداد امن است و ایرانیها جرأت نزدیک شدن به آن را ندارند؛ به همین خاطر برای برگزاری کنفرانس سران کشورهای غیرمتعهد، با خوشحالی آماده شدند. در سحرگاه سیام تیر 1361، یک هواپیمای جنگی بالهای آهنین خود را روی بغداد باز کرد و پالایشگاه الدورهی آن را بمباران کرد. دیوار حُبابی بغداد فرو ریخت. صدام و آدمهایش به وحشت افتادند. با حملهی موشکهای دشمن به هواپیما، خلبان فداکار و دلاورش شهید شد. او در آخرین لحظات، هواپیمایش را به هتل سران غیرمتعهد کوبید. اسم او بود: شهید عباس دوران. آن کنفرانس هرگز در بغداد برگزار نشد. عباس دوران متولد 1329 در شیراز است. سرانجام بعد از 20 سال قطعهای استخوان به همراه تکهای پوتین از او به میهنمان بازگشت و در روز 10/5/81 در شیراز به خاک سپرده شد. * به یاد آن بچهها ... همسرم! بعد از آزادسازی شهر حلبچه عصر بود که رفتم داخل شهر، ماجرا زیاد بود. خلاصه بگویم فقط هر وقت میخواهی لباس گرم تن بچهها کنی، به یاد همسن و سالهای راضیه، مرضیه، سمیه و فاطمه که در شهر بر اثر بمباران شیمیایی سرگردان بودند، باش. در هوایی که سرما تا مغز استخوان نفوذ میکند نالهکنان بالای سرِ مادر شهیدشان میگریستند. هر وقت بچههایت را در آغوش میگیری، به یاد آن مادری باش که سرگردان در جواب ما که میگفتیم داخل شهر نرو، گاز خفهات میکند میگفت: بچهام، بچهام، بچهام! هر وقت جوراب پای آنها میکنی به یاد آن بچههایی باش که با پاهای برهنه که از سرما در گل و آب قرمز شده بود، تا صبح روی جاده میرفتند... قسمتی از نامهی مجتبی عسکری به همسرش زهرا 27/12/1366 * تابلونوشتهها (این هم چندتایی تابلونوشته از دوران دفاع مقدس در جبههها) * لبخند شما را خریداریم مسافر کربلا! * ما اهل کوفه نیستیم امام تنها بماند. * ما در ره عشق نقض پیمان نکنیم گر جان طلبد دریغ از جان نکنیم دنیا اگر از یزید لبریز شود ما پشت به سالار شهیدان نکنیم * نگذارید پیشکسوتان شهادت و خون، در پیچوخم زندگی به فراموشی سپرده شوند. * من شما را هر شب دعا میکنم «امام خمینی(ره)». * شلمچه کجاست؟ یک تکه از بهشت، یک جایی در همین نزدیکیها، نه دورِ دور. جایی که سجدهگاه فرشتههای آسمانی است. جایی بریده شده از سقف آسمان، در زمین. آینهای که عکس شهدا هنوز در آن دیده میشود. چشمهای که بوی شهدا، هنوز در آن جاری است. شلمچه جایی است در نزدیکی خرمشهر، سرشار خاطرات عملیاتهای کربلای 4 و 5. قتلگاه شهدایی که در ایام شهادت حضرت زهرا(س) به دیدار خدا رفتند. * شهید آوینی: شهادت پایان نیست، آغاز است. شهید منتظر مرگ نمیماند، این اوست که مرگ را برمیگزیند... شهادت مُزد خوبان است. *** بابای خوبم سلام. شرمنده که قاب عکست روی تاقچه تنهاست و من مدتیست که یادم رفته بیایم و بنشینم و یک دلِ سیر، با شما حرف بزنم. فقط گهگاه با این دستمال نمدار، غبار روی شیشهی آن را پاک میکنم. شرمنده که خودم را و شما را و اینجا را داشتم از یاد میبردم... *** از غمِ بودن پریشان میشوم بسکه دلتنگ شهیدان میشوم ابر هستم، آه باران میکشم انتظارِ روی یاران میکشم سالها در سوگِ یاران ماندهام مثل گل در باد و باران ماندهام. | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 61 |