تعداد نشریات | 54 |
تعداد شمارهها | 2,388 |
تعداد مقالات | 34,317 |
تعداد مشاهده مقاله | 13,016,423 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,718,372 |
انقلابگران نُقلی! | ||
سلام بچه ها | ||
مقاله 1، دوره 23، شماره 275، بهمن 1391 | ||
نویسنده | ||
سید سعید هاشمی | ||
تاریخ دریافت: 16 خرداد 1396، تاریخ بازنگری: 07 دی 1403، تاریخ پذیرش: 16 خرداد 1396 | ||
اصل مقاله | ||
ماه بهمن برای من یادآور خاطرات بسیار شیرین و ماندگاری است؛ البته این خاطرات شیرین مربوط به خود انقلاب نمیشود؛ چون من در هنگام وقوع انقلاب، سه- چهار سال بیشتر نداشتم، بلکه مربوط میشود به دوران کودکی و تحصیلم در مدرسه. در آن دوران، یعنی در دههی شصت، بهمنماه برای ما مساوی بود با یک نوروز دیگر؛ هم در کوچه جنب و جوش داشتیم، هم در مدرسه. یادم میآید که من در دوران دبستان روزی دو تومن (بیست ریال) پولتوجیبی میگرفتم. به روزهای بهمن که نزدیک میشدیم، این دو تومنها در یک قوطی پسانداز میشد. دو- سه روز مانده به شروع دههی فجر، با همکلاسیها راه میافتادیم سمت مغازههای دور و نزدیک تا وسایل تزیین بخریم. آن روزها مغازههای خاصی که فقط وسایل دکوری و تزیینی بفروشند، نبود. به هر حال زمان، زمان جنگ بود و این حرفها معنا نداشت. اگر هم بود، در محلهی ما که محلهی قدیمی و پایین شهر قم به حساب میآمد (محلهی جوی شور)، نبود. مغازهدارها اما زرنگ بودند. نزدیک دههی فجر که میشد کار و کاسبی اصلی خودشان را کنار میگذاشتند و وسایل آذینبندی میآوردند؛ رنگارنگ و جورواجور. دلمان میرفت با دیدن آنها. پول توجیبی خودمان را که جمع میکردیم هیچ، از بچههای کلاس هم کمکهای مالی میگرفتیم. یکی- دو روز مانده به دههی فجر، کلاس را آذینی میبستیم که نگو. بعد هم کمین میکردیم و مراقب بودیم که مبادا دانشآموزان شیفت مخالف به آذینبندیهای ما دست بزنند، سلیقهی ما را به هم بریزند و سلیقهی خودشان را غالب کنند. این قضایا فقط برای مدرسه نبود. بچههای محلهی «جوی شور» معمولاً کوچههایشان را هم آذین میبستند. چه روزهایی بود! *** داشتم از مرحله پرت میشدم. حالا این را گفتم برای چی؟ میخواهم بگویم که آن روزها در همهی مسائل اجتماعی مردم خود را سهیم میدانستند. الآن برگزاری مراسم بزرگداشت دههی فجر این جوری نیست. برایش ستاد تعیین کردهاند و دولت بودجه میدهد. توی مدرسهها هم بچهها از این قضایا کنار گذاشته شدهاند و امور پرورشی همهکاره شده است. گاهی هم خود ادارات آموزش و پرورش، به مدارس وسایل آذینبندی میفرستند. گاهی مسؤولین ما فراموش میکنند که بچهها هم در هر مراسمی سهمی دارند؛ حتی در به وجود آوردن انقلاب اسلامی هم سهم داشتند. خیلی از بچهها در آن دوران شهید شدند. خیلیها در تبعیدها و زندان رفتنها و شکنجههای پدران و مادرانشان سهیم بودند و آزار کشیدند. میگفتند قبل از انقلاب اسلامی، شخصی به نام افاضلی یکی از مسؤولین ساواک قم بود. او در یکی از بازداشتگاهها، برای حرف کشیدن از زیر زبان نوجوانی که در سطح شهر، اعلامیههای امام را پخش میکرد، به بینی او خودکار فرو کرده و بینیاش را شکافته بود. کاش مسؤولین کشورمان، انقلابیون ریزه میزه را از یاد نبَرند! | ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 89 |